بنیفهد
از خاندان‌های علمی مکه، در شمار نویسندگان تاریخ محلی مکه اعضای خاندان بزرگ ابن فهد، از فقیهان شافعی مکه، در سده‌های 8 تا 11 ق. جایگاه علمی و مذهبی ویژه‌ای در مکه داشتند و مردان و زنانی بسیار از آن‌ها در طلب دانش به مناطقی
از خاندانهاي علمي مكه، در شمار نويسندگان تاريخ محلي مكه
اعضاي خاندان بزرگ ابن فهد، از فقيهان شافعي مكه، در سدههاي 8 تا 11 ق. جايگاه علمي و مذهبي ويژهاي در مكه داشتند و مردان و زناني بسيار از آنها در طلب دانش به مناطقي مانند مصر و شام سفر كردند و شاگرداني پرشمار پروراندند و در حديث، تاريخ محلي و شرححالنگاري اعلام مكه آثاري مهم نگاشتند. دانشوران اين خاندان همگي به لقب «ابن فهد» خوانده ميشوند[1] كه از نياي آنان، عبدالله بن فهد بن نجمالدين بدانان رسيده است.[2] از ميان اعضاي شناخته شده اين خاندان، تنها عطيه (م.874ق.) را مالكي مذهب دانستهاند.[3] نسب بنيفهد به گفته خود آنها به محمد حنفيه فرزند امام علي(ع) ميرسد.[4] از اين رو، بدانان لقب «هاشمي» و «علوي» نيز دادهاند. سيوطي به گزارش از ابراهيم بن عمر بقاعي (م.885ق.) در صحت اين ادعا ترديد كرده؛ زيرا به گفته او، شمار پشتهاي اين خاندان در نسبنامه تا محمد حنفيه 11 تن است كه از آن چه قاعده معروف نسبشناسي (در هر سده سه پشت) اقتضا ميكند، كمتر است.[5] اين ترديد به دليلهاي گوناگون از جمله وجود فهرست كامل نام پشتها در منابع تاريخي و شرححالنگاري ناموجّه است.[6]
درباره خاندان ابن فهد آثاري نوشته شده است؛ همچون: المجموعة المستطابة في تراجم في معرفة بنيفهد و من يلتحق بهم من القرابه نوشته تقيالدين ابن فهد، و بذل الجهد في من سمّي بفهد او ابن فهد نوشته نجم ابن فهد.[7] تقيالدين فأسي و شاگردش سخاوي كه هر دو با اين خاندان رابطه نزديك علمي و دوستي داشتهاند، بسياري از آنها را در آثار خود ياد كردهاند.
خاندان ابن فهد، به ظاهر، بر خلاف ديگر خاندانهاي علمي مكه، كمتر عهدهدار مناصب رسمي ديني و حكومتي مانند قضا، افتاء، امامت مسجدالحرام و وظايف سياسي و حكومتي بودهاند.[8] جمالالدين محمد بن فهد (م. 736ق.) مدتي قاضي و مفتي مكه بوده است.[9]
خانه بنيفهد نزديك مسجدالحرام بوده و كتابخانهاي غني در آن وجود داشته است.[10] برخي از نسخههاي خطي اين كتابخانه هنوز موجودند و برخي از اين نسخهها همراه كتابخانههايي كه در آنها نگهداري ميشوند، در منابع كتابشناسي معرفي شدهاند.[11]
سخاوي از غناي اين كتابخانه گزارش داده و آورده كه در اين كتابخانه آثاري كمياب نگهداري ميشده است.[12] اين خاندان آرامگاهي اختصاصي در قبرستان معلات داشتهاند.[13] محتمل است يكي از درهاي مسجدالحرام كه در قديم «باب الفهود» خوانده ميشده، منسوب بدين خاندان باشد.[14]
خاندان ابن فهد سهمي مهم در تاريخنگاري مكه داشتهاند و شهرت آنها بيشتر از اين رو است. آثار تاريخي آنها شامل آگاهيهاي مذهبي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي مكه و از دقتي ويژه برخوردار است. تاريخنگاران اين خاندان، تاريخ مكه را از سال اول ق. تا هنگام خود نگاشتهاند. اهميت كار آنها بيشتر در گزارشهاي تاريخي مربوط به روزگار خود آنها و ديگر، فهرستوار و روزشمار كردن تاريخ محلي مكه است. نجمالدين عمر بن فهد، عز بن عمر بن فهد، و جار الله بن عز بن عمر بن فهد سه تن از اعضاي اين خاندان هستند كه آگاهيهاي تاريخي مكه در زمانه خود را از سال 885 تا 946ق. در سه كتاب اتحاف الوري، بلوغ القري و نيل المني ثبت كردند و منابع بعد به همين آثار استناد جستهاند. فهرستنگاري بر آثار تاريخي و نيز سالشمار كردن تاريخ محلي مكه براي آسان ساختن دسترسي محققان، از ابتكارات تاريخنگاران اين خاندان است. نخست بار نجمالدين عمر بن فهد، كار سالشماري تاريخ مكه را آغاز كرد[15] و سپس فرزند و نوه و نتيجهاش اين كار را ادامه دادند؛ در عصر بنيفهد، حكومت مماليك اندك اندك پايان يافت و زمينه سلطه عثمانيان بر مكه فراهم آمد و رويدادهايي مهم رخ داد؛ از جمله رواج مذهب حنفي، مذهب رسمي عثمانيان، در مكه و ورود فرهنگ تركي به حجاز كه در زبان عربي نيز نمود داشته و واژگان بيگانه بسيار را با خود آورده است.
آثار بنيفهد اين رويدادها را افزون بر آگاهيهايي مهم از آداب و رسمهاي مردم مكه، وظايف و مناصب مذهبي در مسجدالحرام، مواليد و وفيات و به ويژه معرفي مكانهاي مذهبي، به صورت روزشمار و با تفصيل و جزئيات فهرست كرده است. بنيفهد در اين كار از ديدهها و شنيدههاي خود و آثار تاريخي پيشين بهره بردهاند؛ برخي از مشهورترين اعضاي خاندان ابن فهد عبارتند از:
1. جمال الدين محمد بن عبدالله بن محمد (م.736ق.)
محدث، فقيه و مفتي مكه، مشهور به قاضي جمال الدين بوده و در تجارت نيز دست داشته است. جمال الدين نخستين دانشور اين خاندان است كه آگاهيهاي درخوري از زندگي او در دست است و دانشوران خاندان ابن فهد بيشتر از نسل ابوالخير محمد، فرزند او، هستند. منابع، مراتب علمي و اخلاقي او را ستودهاند. اثر مكتوبي به او نسبت ندادهاند. جمال الدين در مكه درگذشت و در قبرستان معلات به خاك سپرده شد.[16]
2. تقي الدين ابوالفضل محمد بن محمد (م.871ق.)
وي از نامدارترين دانشمندان خاندان ابن فهد است. پدرش نجم الدين ابونصر محمد (م.811ق.) در جواني از مكه به اصفون در مصر عليا رفت كه در آن جا موقوفات خانوادگي داشتند.[17] تقي الدين (م.787ق.) در همان جا زاده شد. از اين رو، به او «اصفوني» نيز گويند. وي همراه پدر در سال 795ق. به مكه آمد.[18] از شيوخ مكه مانند جمال الدين ابن ظهيره، عبدالرحمن فأسي و ابوهُرَيرة بن نقاش و نيز غيرمكيان كه بدين شهر ميآمدند، مانند مقريزي و ابن حجر عسقلاني در حديث، تاريخ و فقه بهره برد. سپس به مدينه رفت و از رقيه بنت ابن مزروع و عبدالرحمن زرندي حديث شنيد و دو بار در سالهاي 805 و 816ق. به يمن رفت و از مجد لغوي صاحب القاموس و موفق علي بن ابيبكر أزرق و ديگران دانش آموخت.[19] كساني بسيار به ويژه در دريافت حديث از محضرش بهره بردند[20]؛ از جمله سخاوي تاريخنگار مشهور مكه كه مقام علمي او و فرزندش نجم الدين عمر بن فهد را بسيار ستوده و از آثارشان ياد كرده است.[21] از علايق تقي الدين، فهرستبندي آثار پيشين، ذيلنويسي و استخراج مطالب بوده و به ظاهر، اين دلبستگي از او به فرزندانش به ارث رسيده است.
تقي الدين آثاري پرشمار، بيشتر در حديث، از خود بر جا نهاد كه به صورت نسخه خطي در كتابخانهها موجودند و برخي مفقود شدهاند.[22] كتاب الابانة مما ورد في الجعرانه، اقتطاف النور و بهجة الدماثة بما ورد في فضل المساجد الثلاثه از آثار او درباره مكه بودهاند كه سخاوي از آنها ياد كرده است.[23] تنها يك اثر از تقي الدين با عنوان لحظ الالحاظ بذيل طبقات الحفاظ چاپ شده است. لحظ الالحاظ كتابي مهم در رجال و ذيلي است بر ذيل ابوالمحاسن محمد بن علي علوي حسيني دمشقي بر طبقات الحفاظ شمس الدين محمد ذهبي. در لحظ الالحاظ، شرح حال رجال به ترتيب سال مرگ آنها آمده و بر 12 شرح حال از كتاب ذهبي و هشت شرح حال از ذيل حسيني، مطالبي افزوده شده است.[24]
3. نجم الدين عمر (محمد) بن محمد (812-885ق.)
محدث و فقيه شافعي از مشهورترين تاريخنگاران مكه و نامش محمد است، ولي او را بيشتر عمر خواندهاند. زير نظر پدرش تقي الدين ابوالفضل محمد، مقدمات فقه و حديث و قرآن را آموخت. همراه پدر از مذهب حنبلي به شافعي تغيير مذهب داد و فقه شافعي را فراگرفت.[25] از برخي مانند ابوعبدالله فأسي، عبدالرحمن زرندي و ابوبكر مراغي حديث دريافت كرد و اجازه روايت گرفت.[26] به ممالك گوناگون از جمله مصر و شام بارها سفر كرد و از دانشوراني بسيار بهره جست، مانند ابن حجر عسقلاني كه در سفر قاهره در خانه همو سكنا گزيد.[27] سخاوي نيز رابطه علمي و دوستي نزديكي با نجم الدين داشته و از او با تعابيري مانند «صاحِبُنا» ياد كرده است.[28] سالشماري تاريخ محلي مكه را نخست بار او آغاز كرد و فرزندانش پي گرفتند؛ نجم الدين آثاري بسيار در تاريخ محلي مكه، حديث و شرح حال دانشوران و محدثان نگاشته است. مشهورترين آثار او در تاريخ محلي مكه، عبارتند از: إتحاف الوري بأخبار امّ القري* كهنترين كتاب سالشمار تاريخ محلي مكه كه رخدادهاي مكه را از سال اول ق. تا سال 885ق. در خود دارد. دو اثر ديگر، يكي الدّر ّالكمين بذيل العقد الثمين في تاريخ البلد الامين ذيلي است بر كتاب العقد الثمين فأسي و ديگر، غاية المرام بأخبار ولاة البلد الحرام در معرفي واليان مكه به ترتيب تاريخي كه از عتاب بن اُسَيد نخستين حكمران مكه پس از اسلام آغاز شده است. نجم الدين پيش از اتمام نگارش اين كتاب، درگذشته و پسرش عبدالعزيز آن را كامل نموده است. اين اثر در دانشگاه ام القري با تحقيق شلتوت در سه مجلد چاپ شده است.
برخي از آثار او ويژه شرح حال رجال مكه و مشايخ وي و ديگران است، همچون: بذل الجهد في من سُمّي بفهد و ابن فهد، التبيين للطبريين، تذكرة الاناسي بأولاد ابيعبدالله الفأسي، السرّ الظهيري بأولاد احمد النوَيري، غاية الاماني في تراجم أولاد القسطلاني، المخضرمين، المشارق المنير في ذكر بنيظهيره، معجم الشيوخ يا المعجم.
4. ابوفارِس عبدالعزيز بن عمر (850-926/922ق.)
فرزند نجم الدين عمر، يكي از سه تاريخنگار مشهور خاندان ابن فهد و به عز ابن فهد مشهور، در دانش حديث، فقه، تاريخ محلي مكه، نحو و خوشنويسي چيره بود.[29] در مكه زاده شد و تحصيلات خود را نزد دانشوران خاندانش از جمله پدر و پدر بزرگ آغاز كرد و نزد دانشوراني بسيار از جمله ابوالفتح مراغي و سخاوي، حديث و فقه و تفسير آموخت و اجازه دريافت كرد.[30] او نيز همچون پدرش به نمايهنويسي كتابها و فهرستبندي متون و سالشمار كردن تاريخ محلي مكه دلبستگي داشت و سرانجام در زادگاهش مكه درگذشت.[31]
فرزند نجم الدين عمر، يكي از سه تاريخنگار مشهور خاندان ابن فهد و به عز ابن فهد مشهور، در دانش حديث، فقه، تاريخ محلي مكه، نحو و خوشنويسي چيره بود.[29] در مكه زاده شد و تحصيلات خود را نزد دانشوران خاندانش از جمله پدر و پدر بزرگ آغاز كرد و نزد دانشوراني بسيار از جمله ابوالفتح مراغي و سخاوي، حديث و فقه و تفسير آموخت و اجازه دريافت كرد.[30] او نيز همچون پدرش به نمايهنويسي كتابها و فهرستبندي متون و سالشمار كردن تاريخ محلي مكه دلبستگي داشت و سرانجام در زادگاهش مكه درگذشت.[31]
عبدالعزيز آثاري بسيار در حديث، فقه، نحو و تاريخ از خود بر جاي نهاد. مهمترين آثار او در تاريخ محلي مكه عبارتند از: بلوغ القري بذيل اتحاف الوري باخبار ام القري كه ذيلي بر اتحاف الوري نوشته نجم الدين عمر است. او در اين كتاب، گزارشهاي تاريخي سال 885 تا 922ق. را بر گزارشهاي كتاب پدرش افزوده است. بسياري از گزارشها درباره حكومت اشراف بر مكه در آن دوره تاريخي، تنها در اين كتاب آمده است. از مطالب اين اثر، گزارشهايي درباره وظايف و مناصب ديني مسجدالحرام مانند امامت، پردهداري و فرّاشي است. اين كتاب در انتشارات دار القاهره مصر با تصحيح و تحقيق صلاح الدين بن خليل به سال 2005م. در سه مجلد چاپ شده است. غاية المرام بأخبار سلطنة البلد الحرام كتابي است كه نجم الدين عمر پدر عبدالعزيز در حال تأليف آن درگذشت و عبدالعزيز آن را كامل كرد. اين كتاب با تصحيح و تحقيق فهيم شلتوت در سه مجلد در دانشگاه ام القري به سال 1998م. چاپ شده است. از اثر ديگر عبدالعزيز در تاريخ به نام نزهة ذوي الاحلام بأخبار الخطباء و الائمة و القضاة بالبلد الحرام نشاني در دست نيست.[32]
5. جار الله محمد بن عبدالعزيز (891-954ق.)
او را محب الدين و ابوالفضل نيز خواندهاند؛ ولي به جار الله مشهورتر است. وي واپسين تاريخنگار خاندان ابن فهد است كه در مكه زاده شد.[33] كراچكوفسكي، محقق روس، سبب اين لقب را آن دانسته كه وي سالها در جدّه اقامت كرده و سپس به مكه بازگشته است.[34] آموختن حديث را در چهار سالگي نزد پدرش عبدالعزيز آغاز و قرآن را حفظ كرد و از دانشوران مكه مانند سخاوي بهره برد. او سفرهاي علمي بسيار داشت و بارها به مدينه، يمن، شام و مصر سفر كرد و از عبدالغني بن بساطي، عايشه بنت ابن عبدالهادي و محمد بن شهاب بوصيري و ديگران اجازه دريافت نمود. در حلب با شمس الدين محمد بن طولون آشنا شد و به او اجازه روايت داد و ميان آنها مكاتبه علمي برقرار شد.[35] جارالله در زادگاهش مكه درگذشت و در قبرستان معلات دفن گشت؛ جارالله به تاريخ محلي به ويژه مسائل جغرافيايي بسيار علاقهمند بود و آثاري درخور در اين زمينه[36] و ديگر رشتههاي علمي از جمله حديث دارد كه بيشتر آنها چاپ نشدهاند. مهمترين اثر او نيل المني بذيل بلوغ القري لتكملة اتحاف الوري در تاريخ محلي مكه است كه ذيلي بر ذيل پدرش عبدالعزيز بر اتحاف الوري نوشته جدّش نجم الدين عمر است. او آگاهيهاي دوره خويش را بر اتحاف الوري تا سال 949ق. افزوده است. ديگر آثار او درباره مكه، عبارتند از: بهجة الزمان بعمارة الحرمين لملوك آل عثمان، تحفة الكرام بمرويات حجّاب بيت الله الحرام، التحفة اللطيفة في انباء المسجدالحرام و الكعبة الشريفه، حسن القري في اودية ام القري؛ برخي ديگر از دانشمندان اين خاندان عبارتند از: احمد بن محمد بن عبدالله (م.769ق.)[37]، محمد بن محمد بن عبدالله (م.773ق.)[38]، يحيي بن محمد بن عبدالله (م.788ق.)[39]، ابوبكر بن محمد بن فهد (م.793ق.)[40]، محمد بن محمد بن محمد بن عبدالله (م.811ق.)[41]، محمد بن محمد بن محمد بن عبدالرحمن (م.826ق.)[42]، يحيي بن عبدالرحمن بن محمد (م.843ق.)[43]، يحيي بن عمر (م.885ق.).[44]
زناني نيز از خاندان فهد بيشتر در تدريس حديث مشهور بوده و از دانشوران پرشماري اجازه روايت داشته و خود به طلاب حديث اجازه گزارش ميدادهاند. منابع، مراتب علمي و سجاياي اخلاقي اين زنان را بسيار ستودهاند. برخي از مشهورترين آنها عبارتند از: عايشه بنت عبدالرحمن (م.822ق.)[45]، خديجه سعاده بنت عبدالرحمن (م.860ق.)[46]، كماليه بنت محمد (م. 866ق.)[47]، فاطمه بنت محمد (م.879ق.)[48]، زينب بنت محمد (م.885ق.)[49] و سعيده بنت محمد (م. 891ق.).[50]
منابع
الاعلان بالتوبيخ: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش فرانز روز، بيروت، دار الكتب العلميه؛ البدر الطالع: محمد الشوكاني (م.1250ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلام: ايگلاتي بوليانوويچ كراچكوفسكي (م.1883م.)، ترجمه: پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1379ش؛ التاريخ و المورخون: محمد الحبيب الهيله، مكه، موسسة الفرقان، 1994م؛ خلاصة الاثر: محمد امين المحبي (م.1111ق.)، بيروت، دار صادر؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ الدر الكمين بذيل العقد الثمين: عمر بن فهد المكي (م.558ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1425ق؛ ذيل تذكرة الحفاظ: محمد بن علي الحسيني الدمشقي (م.765ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ الضوء اللامع: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار مكتبة الحياة؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد سير، مصر، الرساله، 1406ق؛ الكواكب السائره: نجم الدين محمد بن محمد الغزي (م.1061ق.)، به كوشش المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ لحظ الالحاظ: محمد بن محمد ابن فهد (م.871ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ النجم بن فهد مورخاً: سعاد بنت ابراهيم بن محمد الحسن (م.885ق.)، مكه، 1415ق؛ نظم العقيان في اعيان الاعيان: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، المكتبة العلميه؛ هدية العارفين: اسماعيل پاشا (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
ابراهيم احمديان
[1]. الضوء اللامع، ج6، ص126.
[2]. نك: نظم العقيان، ص170؛ العقد الثمين، ج8، ص25؛ ذيل تذكرة الحفاظ، ص2، «مقدمه».
[3]. الضوء اللامع، ج5، ص148.
[4]. الكواكب السائره، ج1، ص239؛ خلاصة الاثر، ج2، ص457.
[5]. نظم العقيان، ص170-171؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص427، «ابن فهد».
[6]. نك: الدر الكمين، ص68؛ الضوء اللامع، ج9، ص231؛ النجم بن فهد مورخاً، ص100-101.
[7]. الضوء اللامع، ج6، ص128؛ التاريخ و المورخون، ص100.
[8]. التاريخ و المورخون، ص99-100.
[9]. نك: العقد الثمين، ج2، ص79-80.
[10]. الضوء اللامع، ج9، ص282؛ الكواكب السائره، ج1، ص222-223؛ التاريخ و المورخون، ص101-102.
[11]. التاريخ و المورخون، ص103-105.
[12]. الضوء اللامع، ج4، ص226؛ النجم بن فهد مورخاً، ص101؛ التاريخ و المورخون، ص103-105.
[13]. الكواكب السائره، ج1، ص222-223.
[14]. التاريخ و المورخون، ص102.
[15]. نك: الضوء اللامع، ج6، ص129.
[16]. العقد الثمين، ج2، ص79-80؛ ج4، ص82؛ النجم بن فهد مورخاً، ص77-78.
[17]. الضوء اللامع، ج9، ص281.
[18]. العقد الثمين، ج2، ص334.
[19]. الضوء اللامع، ج9، ص281-282.
[20]. الضوء اللامع، ج9، ص283؛ النجم ابن فهد مورخاً، ص81-82.
[21]. نك: الضوء اللامع، ج4، ص224، 284؛ ج5، ص174؛ ج6، ص94، 126، 129؛ الاعلان بالتوبيخ، ص71، 196-197.
[22]. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، «ابن فهد».
[23]. الضوء اللامع، ج9، ص282.
[24]. لحظ الالحاظ، ص69-71؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص427، «ابنفهد»؛ مجلة العرب، ج11، ص909-913.
[25]. الضوء اللامع، ج6، ص126؛ البدر الطالع، ص512-513.
[26]. الضوء اللامع، ج6، ص126-127.
[27]. الضوء اللامع، ج6، ص126.
[28] نك: الضوء اللامع، ج4، ص224، 284؛ ج5، ص174؛ ج6، ص94، 126، 129؛ الاعلان بالتوبيخ، ص71، 196-197.
[29]. نك: الضوء اللامع، ج4، ص224-225.
[30]. الضوء اللامع، ج4، ص224-226.
[31]. شذرات الذهب، ج8، ص144-146.
[32]. نك: الكواكب السائره، ج1، ص239؛ هدية العارفين، ج1، ص583؛ التاريخ و المورخون، ص178.
[33]. الضوء اللامع، ج3، ص52؛ شذرات الذهب، ج10، ص432؛ مجلة العرب، ج11، ص927.
[34]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص532.
[35]. الكواكب السائره، ج2، ص131؛ الضوء اللامع، ج3، ص52.
[36]. نك: تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص532-533.
[37]. العقد الثمين، ج3، ص145.
[38]. العقد الثمين، ج2، ص296.
[39]. العقد الثمين، ج7، ص477.
[40]. العقد الثمين، ج8، ص25.
[41]. العقد الثمين، ج2، ص333-334.
[42]. العقد الثمين، ج2، ص343؛ الضوء اللامع، ج11، ص111.
[43]. الدر الكمين، ج2، ص1241؛ الضوء اللامع، ج10، ص233.
[44]. الدر الكمين، ج2، ص1247؛ الضوء اللامع، ج6، ص126، 128.
[45]. العقد الثمين، ج8، ص268.
[46]. الدر الكمين، ج2، ص1417-1419؛ الضوء اللامع، ج12، ص28.
[47]. الدر الكمين، ج3، ص1538-1540؛ الضوء اللامع، ج12، ص121.
[48]. الدر الكمين، ج2، ص1463-1466.
[49]. الدر الكمين، ج3، ص1625-1630؛ الضوء اللامع، ج12، ص159.
[50]. الدر الكمين، ج3، ص1595-1597؛ الضوء اللامع، ج12، ص146.