بیت الضُّراح بیت الضُّراح بیت الضُّراح بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بیت الضُّراح بیت الضُّراح بیت الضُّراح بیت الضُّراح بیت الضُّراح

بیت الضُّراح

 خانه‌ای در آسمان، روبه‌روی کعبه و عرش   ترکیب وصفی «البیت الضُّراح»[1] از «بیت» و «ضراح» تشکیل شده است. «بیت» به معنای خانه و محل سکونت[2] و «ضراح» اسم[3] از ریشه &laqu

 خانه‌اي در آسمان، روبه‌روي كعبه و عرش

 

تركيب وصفي «البيت الضُّراح»[1] از «بيت» و «ضراح» تشكيل شده است. «بيت» به معناي خانه و محل سكونت[2] و «ضراح» اسم[3] از ريشه «ض ـ ر ـ ح» است كه در ساختار ثلاثي مجرد به معناي پرتاب كردن[4] و دور ساختن چيزي[5] است و در باب مفاعله، مفهوم مقابله و مشابهت مي‌يابد.[6] متناسب با اين دو معنا، روايت‌ها نيز دو وجه نام‌گذاري براي بيت الضراح ياد كرده‌اند. بر پايه رواياتي[7]، اين نام بر خانه‌اي در آسمان اطلاق مي‌شود كه در خطي عمودي از يك سو روبه‌روي عرش الهي و از سوي ديگر، محاذي و برابر كعبه قرار دارد.[8] رواياتي نيز نشان مي‌دهند كه اين خانه هم‌زمان با هبوط آدم(ع) از آسمان به زمين آورده شد و پيش از طوفان نوح به آسمان بالا رفت و از زمين دور گشت.[9] برخي نيز بدان «ضريح»[10] و «صراح»[11] گفته‌اند كه به نظر مي‌رسد دومي تصحيف «ضراح» باشد.[12] شماري از مفسران،[13]محدثان[14] و تاريخ‌نگاران[15] بيت الضراح را همان بيت المعمور* دانسته‌اند كه خداوند در آيه 4 طور/52 بدان سوگند ياد كرده است: (وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ). بر همين اساس، به ويژگي‌هايي همانند براي آن دو اشاره كرده‌اند. بعضي با تفاوت نهادن ميان آن دو، ضراح را محاذي عرش در آسمان چهارم و بيت المعمور را محاذي ضراح در آسمان دنيا دانسته‌اند.[16]

 

در برخي منابع از آن با نام «عروب» ياد شده و آمده است كه هر كس خدا را حمد و تسبيح گويد، از نوري بهره‌مند مي‌شود كه از بيت الضراح تا زمين هفتم (حريب) را فراخواهد گرفت.[17] برخي هم «ضراح» را نام آسمان دنيا[18] يا آسمان هفتم[19] دانسته‌اند؛ بر پايه برخي روايات، پس از پرسش فرشتگان از چرايي آفرينش آدم و پاسخ خداوند درباره آگاه بودنش از چيزي كه آن‌ها نمي‌دانند، فرشتگان به نشانه طلب بخشايش به عرش خداوند پناه بردند. خداوند خانه‌اي به نام «بيت الضراح» زير عرش بنا نهاد و به فرشتگان فرمان داد آن را طواف و در آن جا طلب بخشايش كنند.[20] روايتي نيز پيشينه طواف بيت الضراح از سوي فرشتگان را دو هزار سال پيش از آدم(ع) دانسته است.[21] بنا بر روايات‌ و تفاسير، بيت الضراح چهار ستون از جنس زمرد و روكش ياقوت سرخ دارد[22] و يا مرواريد سفيد بهشتي است[23] كه فرشته‌اي با نام «رزين» خدمتكار آن است.[24] روايت‌ها و سخنان مفسران در بيان جايگاه بيت الضراح گوناگون است و محل آن را بالاي آسمان هفتم و زير عرش الهي[25]، آسمان هفتم[26]، ششم[27]، چهارم[28] و يا آسمان دنيا[29] دانسته‌اند. در كوشش براي هماهنگ‌سازي سخنان ياد شده، برخي احتمال داده‌اند خداوند به نشانه بزرگداشت پيامبر(ص) آن را در شب معراج به آسمان ششم و سپس هفتم بالا برد و آن‌گاه به آسمان دنيا بازگرداند.[30] روايتي منسوب به علي(ع) به «ضراح» جداگانه‌اي محاذي كعبه در هر يك از آسمان‌هاي هفت‌گانه اشاره مي‌كند.[31] در روايت‌ها به پاره‌اي از ويژگي‌هاي بيت الضراح اشاره شده است. بيت الضراح در آسمان حرمتي به اندازه حرمت كعبه در زمين دارد.[32] هر روز هفتاد هزار فرشته در آن وارد مي‌شوند و روز بعد فرشتگاني جايگزين آن‌ها مي‌گردند؛ به گونه‌اي كه هيچ‌گاه بار ديگر نوبت به آن‌ها نمي‌رسد.[33] بر پايه برخي روايات، خانه كعبه به دستور خداوند و به همان شكل بيت الضراح براي عبادت خداوند و توبه آدم(ع) و فرزندان وي بنا شده است.[34] افزون بر اين، تشريع هفت دور طواف كعبه به سبب گردش هفت يا هفت هزار ساله فرشتگان گرداگرد بيت الضراح دانسته شده است.[35] در روايت‌ها آمده است كه كارنامه بهشتيان سمت درِ راست و كارنامه دوزخيان سمت درِ چپ بيت الضراح قرار دارد.[36] حديثي درباره گفت‌وگوي پيامبر اسلام(ص) با ديگر پيامبران در بيت الضراح در شب معراج روايت شده است.[37]

 

 شماري از فقيهان خواندن نماز بر بام كعبه را تنها در حال اضطرار آن هم به شكلي جايز دانسته‌اند كه نمازگزار بر پشت دراز كشيده باشد و رو به آسمان به سبب قرار گرفتن در برابر بيت الضراح و با اشاره نماز بخواند.[38] شماري از مفسران به پشتوانه رواياتي كه بيت الضراح را محاذي عرش و در يكي از آسمان‌ها مي‌دانند و با برداشت كلي از آيات و روايت‌ها درباره احاطه عرش بر آسمان‌ها و زمين، استدلال كرده‌اند كه ميان شيء احاطه كننده و احاطه شده محاذات برقرار نمي‌شود و از اين رو، محاذات ياد شده غير جسماني و معنوي است.[39]

 

 

 

… منابع

اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البحر المديد: ابن عجيبه (م.1224ق.)، به كوشش القرشي، قاهره، ناشر: حسن عباس زكي، 1419ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تصحيح اعتقادات الاماميه: المفيد (م.413ق.)، به كوشش درگاهي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ تفسير القمي: القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ تفسير مقاتل بن سليمان: مقاتل بن سليمان (م.150ق.)، به كوشش عبدالله محمود شحاته، بيروت، التاريخ العربي، 1423ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق؛ جمهرة اللغه: ابن دريد (م.321ق.)، به كوشش رمزي بعلبكي، بيروت، دار العلم للملايين، 1987م؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الصافي: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، بيروت، اعلمي، 1402ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ عوالي اللئالي: ابن ابي‌جمهور (م.880ق.)، به كوشش عراقي، قم، سيد الشهداء، 1403ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ عيون اخبار الرضا عليه‌السلام: الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1404ق؛ غريب الحديث: ابراهيم بن اسحق الحربي (م 285ق.)، به كوشش سليمان بن ابراهيم، جدّه، دار المدينه، 1405ق؛ الفائق في غريب الحديث: الزمخشري (م.538ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ القاموس المحيط: الفيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش حسيني، بيروت، الوفاء، 1403ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الزوائد: الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛ المحتضر: حسن بن سليمان الحلّي (قرن9ق.)، به كوشش علي اشرف، نجف، المكتبة الحيدريه، 1424ق؛ مرآة العقول: المجلسي (م.1111ق.)، به كوشش رسولي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ المصباح المنير: الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داودي، دمشق، دار القلم، 1412ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نظم درر السمطين: الزرندي (م.750ق.)، مكتبة الامام امير المؤمنين عليه‌السلام، 1377ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ الوافي: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، به كوشش ضياء الدين، اصفهان، مكتبة الامام امير المؤمنين عليه‌السلام، 1406ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1412ق.

 

محمد مهدي خراساني


[1]. الصحاح، ج1، ص386؛ القاموس المحيط، ج1، ص236؛ مجمع البحرين، ج2، ص391، «ضرح».

[2]. مفردات، ص151؛ المصباح، ص68، «بيت».

[3]. لسان العرب، ج2، ص527، «ضرح».

[4]. العين، ج3، ص103؛ الصحاح، ج1، ص386؛ لسان العرب، ج2، ص525، «ضرح».

[5]. جمهرة اللغه، ج1، ص515، «حرض»؛ ص516، «ضرح»؛ غريب الحديث، ج2، ص499؛ لسان العرب، ج2، ص525.

[6]. النهايه، ابن اثير، ج3، ص81؛ لسان العرب، ج2، ص527.

[7]. المصنف، ج5، ص28؛ تصحيح اعتقادات الاماميه، ص77-78؛ فتح الباري، ج6، ص220.

[8]. الفائق، ج2، ص280؛ المحتضر، ص43.

[9]. عمدة القاري، ج4، ص44؛ عوالي اللئالي، ج2، ص96-97.

[10]. لسان العرب، ج2، ص527؛ عمدة القاري، ج17، ص28.

[11]. تفسير مقاتل، ج4، ص143؛ التبيان، ج1، ص463.

[12]. معجم البلدان، ج3، ص454؛ الفائق، ج2، ص280.

[13]. جامع البيان، ج27، ص10؛ مجمع البيان، ج1، ص389؛ الكشاف، ج4، ص408.

[14]. مجمع الزوائد، ج7، ص113؛ الوافي، ج12، ص30؛ مرآة العقول، ج17، ص9.

[15]. اخبار مكه، ازرقي، ج1، ص34؛ البداية و النهايه، ج1، ص43.

[16]. بحار الانوار، ج6، ص97؛ مجمع البحرين، ج2، ص391؛ ج3، ص14.

[17]. روح البيان، ج9، ص186.

[18]. فتح الباري، ج1، ص390.

[19]. بحار الانوار، ج55، ص104.

[20]. الكافي، ج4، ص187-188؛ الدر المنثور، ج1، ص128؛ نك: تفسير قمي، ج1، ص36-37.

[21]. تفسير قمي، ج1، ص45؛ عوالي اللئالي، ج2، ص96.

[22]. الدر المنثور، ج1، ص128؛ بحار الانوار، ج55، ص59.

[23]. مجمع البيان، ج1، ص389؛ عوالي اللئالي، ج2، ص84.

[24]. عمدة القاري، ج4، ص44؛ البحر المديد، ج5، ص485.

[25]. نظم درر السمطين، ص127؛ كنز العمال، ج2، ص566؛ الدر المنثور، ج6، ص117.

[26]. تفسير قمي، ج2، ص9؛ كنز العمال، ج6، ص170.

[27]. الكافي، ج4، ص187؛ عمدة القاري، ج4، ص44؛ ج17، ص28.

[28]. علل الشرائع، ج2، ص406؛ عيون اخبار الرضا، ج1، ص98.

[29]. عمدة القاري، ج17، ص28؛ الصافي، ج5، ص77.

[30]. عمدة القاري، ج17، ص28.

[31]. المصنف، ج5، ص29؛ فتح الباري، ج1، ص390.

[32]. الدر المنثور، ج6، ص117.

[33]. الكافي، ج4، ص189؛ مجمع الزوائد، ج7، ص113-114.

[34]. الكافي، ج4، ص188؛ الدر المنثور، ج1، ص128.

[35]. علل الشرائع، ج2، ص407؛ وسائل الشيعه، ج13، ص295.

[36]. بحار الانوار، ج5، ص330.

[37]. المحتضر، ص43.

[38]. النهايه، طوسي، ص101؛ المهذب، ج1، ص85.

[39]. الميزان، ج8، ص171.




نظرات کاربران