بَیداء بَیداء بَیداء بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بَیداء بَیداء بَیداء بَیداء بَیداء

بَیداء

مکان بلند لبیک گفتن رسول خدا(ص)   بَیداء به معنای بیابان بی‌آب و گیاه[1] و در اصطلاح نام بیابانی پهناور در نُه کیلومتری جنوب غربی مدینه و پس از ذوالحلیفه* است. این بیابان با راه مدینه به جده و مکه، به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شده اس

مكان بلند لبيك گفتن رسول خدا(ص)

 

بَيداء به معناي بيابان بي‌آب و گياه[1] و در اصطلاح نام بياباني پهناور در نُه كيلومتري جنوب غربي مدينه و پس از ذوالحليفه* است. اين بيابان با راه مدينه به جده و مكه، به دو بخش جنوبي و شمالي تقسيم شده است.[2]

 

گزارش‌هاي تفسيري از نزول آيه 64 انفال/8 پيش از نبرد بدر (2ق.)[3] و نيز آيه 43 نساء/4 (آيه تيمم) در بيداء حكايت دارند.[4] گزارش‌ها درباره محل احرام بستن پيامبر در حجة الوداع به سال دهم ق. متفاوتند. برخي از آن‌ها بر احرام پيامبر از ذوالحليفه (مسجد شجره) تأكيد دارند.[5] اما بر پايه دسته‌اي ديگر از گزارش‌ها، او در بيداء احرام بست، نماز خواند[6] و لبيك گفت.[7] گروه دوم از گزارش‌ها، مبناي حكم به جواز احرام و تلبيه از بيداء شد. نمونه‌هايي از احرام اميران و حاكمان از بيداء در منابع آمده است. عبدالملك بن مروان در سال 75ق. به پيشنهاد ابان بن عثمان بن عفان در اين مكان مُحرِم شد[8] و مَسلمة بن هشام بن عبدالملك فرزند خليفه اموي كه در سال 116ق. از سوي پدرش امير الحاج بود، به سفارش محمد بن هشام بن اسماعيل مخزومي در اين مكان تلبيه را آغاز كرد.[9] متن اين دسته از گزارش‌ها پريشان است. به گفته ابن عباس، مردماني كه پيامبر را در اين سفر همراهي مي‌كردند، بر پايه دريافت شخصي، اَعمال حجِ پيامبر را بازگو كرده‌اند. وي در اين سخن، آغاز احرام و تلبيه پيامبر را در ذوالحليفه دانسته است.[10] رواياتي نيز با تأييد اين گزارش، بر بلند لبيك گفتن پيامبر(ص) در بيداء تأكيد دارند.[11]

 

از اين رو، شماري از فقيهان بلند لبيك گفتن در بيداء را مستحب دانسته‌اند.[12] شماري از فقيهان شيعه با توجه به وجوب تلبيه از هنگام احرام و نيز از آن رو كه احرام مردم مدينه در مسجد شجره در ذوالحليفه است، گزارش مربوط به احرام و تلبيه پيامبر(ص) را به معناي بلند لبيك گفتن از اين مكان تفسير كرده‌اند[13] كه با مضمون برخي روايت‌ها نيز همخواني دارد.[14] برخي روايت‌ها به جواز احرام در ذوالحليفه و تلبيه در بيداء تأكيد دارند.[15] بعضي از احاديث، تلبيه پيامبر(ص) در بيداء را براي آموزش حاجيان دانسته‌اند.[16]

 

بر پايه روايتي از امام صادق(ع) بيداء همان ذات الجيش است.[17] امام باقر(ع) هنگام حج در گذر از اين مكان شتاب مي‌كرد.[18] در روايت‌هايي از امامان(ع) نماز خواندن در بيداء نهي شده است.[19] گروهي ديگر از روايت‌ها نماز در بيداء را هنگام كمبود وقت جايز شمرده‌اند.[20] شماري از فقيهان شيعي نماز خواندن در بيداء را مكروه دانسته‌اند.[21]

 

گفتاري منسوب به پيامبر(ص) از بلعيده شدن سپاهيان شام رهسپار مكه در بيابان بيداء به فرمان خداوند گزارش داده است.[22] مضمون حديث بسيار پريشان است و در آن از هنگام اين رخداد سخني به ميان نيامده است. تنها در برخي از اين دسته روايت‌ها، هنگام اين رويداد پس از مرگ خليفه‌اي كه نامي از او برده نشده، دانسته شده است.[23] در رواياتي از امامان شيعه، بلعيده شدن سپاهيان به ظهور امام مهدي[ و كوشش سپاه اعزامي از سوي سفياني براي كشتن امام مربوط شده است.[24] در اين روايت‌ها، اين رويداد به عنوان يكي از نشانه‌هاي حتمي ظهور قلمداد گشته است.[25]

 

ايوب صبري پاشا (م.1307ق.) در گزارشي نادر، به علامتي نصب شده در زمين بيداء اشاره دارد كه عبدالله بن عمر بن خطاب آن را نشانه‌اي براي مكان خروج امام مهدي[ دانسته است.[26] امروز ساختمان تلويزيون و دانشكده در اين جا قرار دارد.[27]

بيداء همچنين مكان تولد محمد بن ابي‌بكر از ياران امام علي(ع) در حجة الوداع بوده است. همين موجب شد كه پيامبر حكم چگونگي حج‌ گزاردن زنان وضع حمل كرده يا حائض در حج را بيان كند.[28]

 

 

 

منابع

اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الاختصاص: المفيد (م.413ق.)، به كوشش غفاري و زرندي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ اسباب النزول: الواحدي (م.468ق.)، به كوشش كمال بسيوني، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ معالم المدينة المنوره: احمد ياسين احمد الخيّاري، عربستان، عامه، 1419ق؛ تبصرة المتعلمين: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش حسيني و يوسفي، تهران، فقيه، 1368ش؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ تفسير بغوي (معالم التنزيل): البغوي (م.510ق.)، به كوشش عبدالرزاق، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق؛ تفسير ثعالبي (الجواهر الحسان): الثعالبي (م.875ق.)، به كوشش عبدالفتاح و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق؛ تفسير ثعلبي (الكشف و البيان): الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تفسير القمي: القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذكري: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، آل البيت:، 1419ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ السنن الكبري (سنن النسائي): النسائي (م.303ق.)، به كوشش عبدالغفار و سيد كسروي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ الغيبه: النعماني (م.380ق.)، به كوشش فارس حسون، قم، انوار الهدي، 1422ق؛ قرب الاسناد: الحميري (م. قرن3ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1413ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحاسن: ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت عليهم‌السلام، 1408ق؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.

 

حسن صادقي


[1]. العين، ج8، ص84، «بيد».

[2]. تاريخ معالم المدينه، ص346.

[3]. مجمع البيان، ج4، ص857؛ تفسير قرطبي، ج8، ص43؛ تفسير ثعالبي، ج3، ص154.

[4]. تفسير بغوي، ج1، ص635؛ اسباب النزول، ص158؛ تفسير ثعلبي، ج3، ص317.

[5]. البداية و النهايه، ج5، ص117-118؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145.

[6]. الكافي، ج4، ص248؛ اتحاف الوري، ج1، ص570.

[7]. السنن الكبري، ج5، ص6؛ المجموع، ج7، ص154؛ البداية و النهايه، ج5، ص110.

[8]. تاريخ دمشق، ج37، ص134.

[9]. تاريخ دمشق، ج58، ص67.

[10]. السنن الكبري، ج5، ص37؛ بدائع الصنائع، ج2، ص145.

[11]. دعائم الاسلام، ج1، ص302؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص175.

[12]. المقنعه، ص447؛ الخلاف، ج2، ص289؛ تبصرة المتعلمين، ص90.

[13]. السرائر، ج1، ص535؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص256.

[14]. دعائم الاسلام، ج1، ص302؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص175.

[15]. قرب الاسناد، ص242.

[16]. الكافي، ج4، ص334؛ الاستبصار، ج2، ص170؛ التهذيب، ج5، ص85.

[17]. الكافي، ج3، ص390-391؛ تذكرة الفقهاء، ج2، ص410؛ ذكري، ج3، ص90.

[18]. الكافي، ج3، ص389؛ تحرير الاحكام، ج1، ص216.

[19]. الكافي، ج3، ص389؛ المحاسن، ج2، ص365.

[20]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص244.

[21]. المقنعه، ص447؛ المبسوط، ج1، ص384؛ الوسيله، ص89-90.

[22]. اخبار مكه، ج1، ص363-364.

[23]. تاريخ دمشق، ج1، ص294.

[24]. تفسير القمي، ج2، ص205؛ الاختصاص، ص256.

[25]. الغيبه، ص265-266.

[26]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص863.

[27]. المعالم الاثيره، ص67.

[28]. الكافي، ج4، ص444.


| شناسه مطلب: 86763




بَيداء لبيك گفتن



نظرات کاربران