تاریخ المستبصر
کتابی در جغرافیای جنوب و غرب عربستان، منسوب به ابن مجاور دمشقی (م.601-690ق.) این کتاب، از منابع جغرافیایی جنوب و غرب شبه جزیره عربستان در سده هفتم ق. است و آگاهی‌های اقلیمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی فراوان از این منطقه و نیز مکه و شهرها و مناطق پیر
كتابي در جغرافياي جنوب و غرب عربستان، منسوب به ابن مجاور دمشقي (م.601-690ق.)
اين كتاب، از منابع جغرافيايي جنوب و غرب شبه جزيره عربستان در سده هفتم ق. است و آگاهيهاي اقليمي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي فراوان از اين منطقه و نيز مكه و شهرها و مناطق پيراموني آن به دست داده است. نام اصلي كتاب صفة بلاد اليمن و مكة و بعض الحجاز است؛ اما به تاريخ المستبصر شهرت دارد. در باره اين نام، ميان محققان اختلاف است. در نسخههاي موجود كتاب، به نام آن در متن اشاره نشده است. آلويس اشپرنگر (Aloys Sprenger) (1813-1893م.) مستشرق اتريشي، نام صحيح كتاب را تاريخ المستنصر ميداند. محقق فرانسوي، هارتويگ درنبورگ (Hartwig Derenburg) (1811-1895م.) اين سخن را پذيرفته، ميافزايد كه نويسنده، اثرش را به خليفه عباسي، المستنصر بالله (609-656ق.) تقديم كرده است. اما جرج مايلز (George Miles) نام صحيح كتاب را تاريخ المستبصر دانسته است.[1]
نويسنده كتاب بهگونه قطعي شناخته شده نيست. برخي كتاب را به ابن مجاور دمشقي و بعضي به ابن مجاور بغدادي نيشابوري نسبت دادهاند. (← ادامه مقاله) شرح حالنگاران سال تولد جمال الدين ابوالفتح يوسف بن يعقوب شيباني دمشقي، مشهور به ابن مجاور، تاريخنگار و جغرافينگار را سال 601ق. در دمشق دانسته است.[2] وفاتش را بيشتر سال690ق. دانستهاند.[3] از زندگي وي تنها همين دانسته است كه در بغداد رشد كرد.[4] او به هند نيز رفت و آمد داشت و مدتي در مولتان اقامت كرد.[5] وي نزد پدرش و اساتيدي چون تاج كندي، خضر كامل سروجي، عبدالجليل ابن مندويه، و عبدالله بن طاوس دانش آموخته و از آنها حديث نقل كرده است.[6] اما نويسنده كتاب، خود، از پدرش با نام محمد (بن مسعود بن علي بن احمد بن مجاور بغدادي نيشابوري) ياد كرده (ص281) كه با نام پدر ابن مجاور دمشقي سازگار نيست؛ چنانكه برادر خويش را احمد بن محمد بن مسعود خوانده است. (ص115) همچنين او در اين كتاب، نامهاي از پدرش آورده كه بر پايه آن، نياكان او از حضرموت يمن بودهاند. (ص281) اشعار و واژگان فارسي بسيار در كتاب به چشم ميخورد (ص101، 111، 331) كه بيشتر مناسب نويسندهاي فارسيزبان است تا يك نويسنده عربزبان دمشقي.[7] شواهدي ديگري نيز به ترديد در انتساب كتاب به ابن مجاور دمشقي ميافزايد؛ از جمله اينكه گزارشهاي كتاب تا سال 626ق. را در بر ميگيرد و ارائه چنين آگاهيهاي گستردهاي، مستلزم سفرهاي طولاني و تجارب فراون است و اين از ابن مجاور دمشقي كه در آن سالها بسيار جوان بوده، بعيد مينمايد.
تاريخ المستبصر از منابع دست اول جغرافياي جنوب و غرب شبه جزيره عربستان در سده هفتم ق. است كه آگاهيهايي گسترده از وضعيت اقليمي و نيز اماكن، بناها، راهها و منازل ميان آنها، و زندگي و پيشه و آداب و رسمهاي مردم منطقه به دست ميدهد. همچنين بخشي از رويدادهاي سياسي آغازين روي كار آمدن رسوليان (حك: 626/627-858ق.) در يمن و نيز قتادة بن ادريس در مكه (حك: 598-617ق.) در اين كتاب آمده است. بسياري از آثار تاريخي و جغرافيايي و نيز سفرنامهها مانند سفرنامه ابن بطوطه[8]، ادام القوت في ذكر بلدان حضرموت[9] و برخي از آثار معاصر به اين كتاب استناد كردهاند. از ميان دانشوران متأخر، نخستين محققي كه به ارزش و اهميت اين اثر پي برد، آلويس اشپرنگر به سال 1864م. بود.[10] او در تأليف كتاب راههاي تجاري در شرق از تاريخ المستبصر بسيار سود برد. فران (Gabriel Ferrand) (1864-1935م) از ميان نويسندگان عرب، ابن مجاور را حتي با مقدسي (335-390ق.) درخور مقايسه ميداند و او را از لحاظ وصف جزئيات، برتر از مقدسي ميشمارد. ابومَخْزَمه نيز در كتاب تاريخ ثغر عدن مطالبي از تاريخ المستبصر نقل كرده است.[11] كراچكوفسكي بر آن است كه به زحمت ميتوان اين همه آگاهيهاي اقليمشناسي، فرهنگي و داستاني را نزد مؤلفي ديگر يافت. اهميت كتاب بيشتر به لحاظ ديدهها و ملاحظات مردمشناختي است.[12]
بيشتر مطالب كتاب، حاصل ديدهها يا شنيدههاي نويسنده از مردم بومي است. او به روش خود، به صورت منظم، سيمايي از هر شهر يا منطقه شامل بناها و خانهها، منازل ميان راه، فاصلهها، آب و هوا، حاكمان و ويژگيهاي مردم آن شامل نژاد، پيشه، اخلاق، و آداب و رسمهاي آنان به دست ميدهد. نويسنده از بيان تاريخ روي كار آمدن حاكمان مناطق و برخي رخدادهاي سياسي مهم و نيز پيشينه بناها غافل نمانده است. ميتوان گفت كه مباحث كتاب، آميزهاي از روايت داستاني تاريخ قديم و ديدههاي مفصل و جزئي او است.[13] روايتهاي كتاب از زندگي مردم و ادب عاميانه مناطق مورد نظر در سده هفتم ق. بيمانند است. نويسنده در ثبت آگاهيهاي خود، گاه از آثار گذشتگان همچون التفهيم في علم التنجيم بيروني (ص256)، معرفة الاديان محمد بن عمر رازي (ص45)، و مسالك الممالك اصطخري (ص310) و چند كتاب ديگر ياد نموده و گاه از مروج الذهب(ص14، 211)، اخبار مكه فاكهي (ص14، 28، 56، 60) و المفيد في اخبار زَبيد از ابوطامي جياش بن نجاح (ص126، 139) بهره برده است.
گزارشهاي تاريخ المستبصر از مكه آغاز شده و به بحرين پايان يافته است. از اين گزارشها برميآيد كه آگاهيهاي آن در سفر يا سفرهايي به آن مناطق گردآوري شده است؛ اما از علت و انگيزه سفر و اينكه آيا سفر ابن مجاور به قصد حج بوده يا نه، سخن نرفته است. بر پايه گزارشي در كتاب، او در ذيحجه 626ق. در زَبيد يمن بوده است. (ص92) وي در مقدمه، تاريخ المستبصر را اثري خوانده كه سرزمينهاي حجاز و يمن را برميرسد و آگاهيهاي مربوط به اين دو سرزمين را همچون تصويري روشن عرضه ميكند. (ص10) او هنگام ثبت شنيدههاي خود در باره برخي موضوعات همانند داستانهاي عاميانه و اساطير، به داوري در باره درستي يا نادرستي آنها نپرداخته است. از اين رو، برخي، نوشتههاي او را آميزهاي از سره و ناسره دانستهاند.[14] نويسنده گاه در معرفي و وصف يك منطقه، به رؤياهاي خود نيز استناد كرده است. (براي نمونه: ص26، 59) با اين حال، آگاهيهاي او را جهانگردان تأييد كردهاند.[15]
بخش مربوط به يمن، بيشتر حجم كتاب يعني حدود يكپنجم را به خود اختصاص داده است و ديگر مناطق تقريباً سهمي يكسان دارند. سخن از مكه با مباحثي لغوي و روايي در باره نامهاي آن آغاز شده (ص11-14) و با مباحثي در باره وضعيت معيشتي، آداب اجتماعي، و خلق و خوي مكيان ادامه يافته است. بر پايه آگاهيهاي كتاب، ساكنان مكه از اشراف منسوب به امام حسن بن علي (ع) و قريشي و بيشتر بر مذهب زيدي هستند. نوع لباس مردان و حجاب زنان مكي و نامهايي كه مكيان بر فرزندان خود مينهادهاند، در زمره اين موضوعات است. وضعيت اقتصادي مردم مكه، چندان مناسب نبوده و به گفته نويسنده، آنان اهل قناعت بودهاند و گاه چند روز را به دو قرص نان بسنده ميكردهاند. (ص14-15) به گزارش كتاب، حاكمان يا شرفاي حسني از دوران حكومت هارون الرشيد در مكه ساكن شده و حكومت آن سرزمين را در دست داشتهاند. (ص21)
نويسنده از منبعي كه معرفي نكرده، نقل كرده است كه در گذشته، مردم مكه و پيرامون آن، درآمدي كلان از فروش محصولات كشاورزي و دامداري و جز آن داشتهاند؛ ولي به سبب اختلاف و چنددستگي، درآمد آنان از ميان رفته است. (ص18) نام پولهاي رايج در شهر و بهاي خوراك و پوشاك، در اين بخش آمده و بابهاي برخي شهرها (ص22) و ارزش دينار مكي با واحد پول ديگر جايها از جمله بغداد مقايسه شده است. (ص23)
وضعيت شهر و خانههاي مكه و تغييرات آن در گذر تاريخ، موضوع ديگر كتاب است. به گزارش اين كتاب، خانههاي شهر مكه از سنگ و گچ بودهاند و در زمانه مهدي عباسي (حك: 158-169ق.)، خانهها همانند قلعههاي نظامي ساخته شدند تا به استحكام آنها افزوده گردد. در دوران امير قتادة بن ادريس، به دستور او، پيرامون شهر حصاري از سنگ و گل ساخته شد و چهار در بر آن گشودند. (ص19)
آگاهيهاي كتاب در باره مدينه، نسبت به مكه كوتاه و مربوط به سرزمينهاي پيراموني شهر يا فاصله آن تا ديگر شهرها و مناطق است، نه خود شهر. بر پايه شنيدههاي ابن مجاور، در منطقه قبا، محل مسجد مشهور قبا، پيشتر شهري بوده است. او وجود نخلستانهايي با درختان بلند را ميان قبا و مدينه گزارش داده است. (ص26-27)
برخي گزارشهاي نويسنده از حضور ايرانيان و نقش آنان در ساخت و سازهاي عمراني شبه جزيره ارائه شده است. (براي نمونه: ص115، 124، 153) از جمله، او از بنايي آجرين بر مزار منسوب به حضرت حوا سخن گفته كه تا سال 621ق. باقي بوده؛ اما هنگام گزارش، رو به ويراني نهاده است. (ص61) نويسنده در بيان پيشينه جده، چند گزارش آورده كه بر پايه يكي از آنها، ايرانيان اين شهر را بنيان نهادهاند. (ص55) او هنگام بيان مرزهاي مناطق عربي، از بحر فارس ياد كرده و آن را مرز شرقي سرزمينهاي عرب دانسته است. (ص52-53، 331)
چاپها: از اين كتاب نسخههايي متعدد در دست است. كهنترين نسخه موجود در سده يازدهم ق. كتابت شده كه به شماره 3080 در كتابخانه سليمانيه اياصوفيه استانبول نگهداري ميشود. جز نسخههايي كه به كمك شارل شفر (Charles Scheffer) خاورشناس فرانسوي قرن 19م. به اروپا راه يافت، دو نسخه ديگر نيز در زمانه دخويه (Michael Jan de Goeje) خاورشناس هندي و لاندبرگ (Carlo Landberg) به دست آمد و اسكار لوفگرن (Oscar Lufgren) نسخه استانبول را هم به اين نسخهها افزود[16] كه گويا كهنترين نسخه خطي است[17] كه حدود 400 سال پس از وفات ابن مجاور نگاشته شده است.
نخستين بار اشپينگر بخشي از كتاب را به سال 1901م. در ليدن (Leiden) به چاپ رساند. نيز گزيدهاي از تاريخ عدن از اين كتاب به سال 1936ق. به ضميمه كتاب تاريخ ثغر عدن تأليف ابومخرمه در ليدن چاپ شد. بعدها اسكار لوفگرن نخست به سال 1951م. جلد اول و سپس به سال 1954م. جلد دوم كتاب را تصحيح نمود و در ليدن در قطع وزيري و در 304 صفحه به همت انتشارات بريل (E.J.Brill) به چاپ رساند.[18] به سال 1996م. محمد ممدوح حسن همين نسخه را با توضيحاتي در پانوشت، در انتشارات مكتبة الثقافة الدينيه قاهره با 340 صفحه وزيري به چاپ رساند كه مبناي مقاله حاضر است.
منابع
ادام القوت في ذكر بلدان حضرموت: عبدالرحمن بن عبدالله السقاف، به كوشش باذيب و الخطيب، بيروت، دار المنهاج، 1425ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلام: كراچكوفسكي، ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1384ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ سفرنامه ابن بطوطه (رحلة ابن بطوطه): ترجمه: موحد، تهران، علمي و فرهنگي، 1361ش؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ المجمع العلمي العربي (ماهنامه): عبدالملك بن عبدالرحيم الحارثي؛ معجم المؤلفين: عمر كحّاله، بيروت، دار احياء التراث العربي ـ مكتبة المثني؛ الموسوعة العربية العالميه: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، رياض، 1419ق.
حامد عبداللهي سپيدان
[1]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص581-582، «ابن مجاور».
[2]. تاريخ الاسلام، ج51، ص440؛ شذرات الذهب، ج7، ص728.
[3]. تاريخ الاسلام، ج51، ص440-441؛ معجم المؤلفين، ج13، ص345.
[4]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص275.
[5]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص275.
[6]. تاريخ الاسلام، ج51، ص440؛ شذرات الذهب ج7، ص728.
[7]. المجمع العلمي العربي، ش32، ص384-385، «تاريخ المستبصر».
[8]. سفرنامه ابن بطوطه، ج1، ص223.
[9]. ادام القوت، ص50، 86.
[10]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص275.
[11]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص581-582، «ابن مجاور».
[12]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص275.
[13]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص276.
[14]. مجلة العرب، س24، ش281، ص406، «حمد الجاسر».
[15]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص276.
[16]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص276.
[17]. مجلة العرب، سال 24، ش281، ص409، «حمد الجاسر».
[18]. مجلة العرب، سال 24، ش281، ص396، «حسن صالح شهاب».