تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره تبدّل حج   عمره

تبدّل حج عمره

تبدیل شدن یا عدول کردن از یک نوع حج و عمره به نوعی دیگر پس از آغاز آن   تبدّل از ریشه «ب ـ د ـ ل» به معنای تبدیل شدن و تغییر یافتن است.[1] مقصود از تبدل حج به عمره یا تبدل عمره به حج، تبدیل شدن هر یک از این دو عمل عبادی از یک‌گ

تبديل شدن يا عدول كردن از يك نوع حج و عمره به نوعي ديگر پس از آغاز آن

 

تبدّل از ريشه «ب ـ د ـ ل» به معناي تبديل شدن و تغيير يافتن است.[1] مقصود از تبدل حج به عمره يا تبدل عمره به حج، تبديل شدن هر يك از اين دو عمل عبادي از يك‌گونه به گونه ديگر يا از حج به عمره يا بر عكس، پيش از پايان يافتن آن كار است.[2] در منابع فقهي، گاه با واژگاني همچون فسخ[3]، عدول[4] و انقلاب[5] به اين موضوع اشاره شده است.

 

تبديل حج و عمره به يكديگر يا تبديل هر يك از آن دو از يك‌گونه به گونه ديگر، گاه به شكل غير اختياري و گاهي به صورت ارادي و اختياري صورت مي‌پذيرد و اين گاه واجب است و گاه غير واجب. از جمله سبب‌هاي تبدّل حج و عمره، برتري يك‌گونه از مناسك بر ديگري و يا ضرورت است، مانند نرسيدن در هنگام مقرّر براي انجام دادن يك‌گونه از مناسك. (← ادامه مقاله) از موارد مهم تبدّل حج و عمره، تبديل شدن آن در حج نيابتي است. اگر كسي به نيابت از ديگري به حج يا عمره رود، نبايد از نوع حجي كه انجام آن برايش شرط شده، به گونه‌اي ديگر عدول كند، مگر اين‌كه حج او مستحب باشد و به گونه‌اي برتر از حج عدول كند.[6] (← نيابت)

 

اقسام مهم تبدّل عبارتند از: 1. تبديل حج به عمره مفرده. 2. تبديل عمره تمتع به حج افراد. 3. تبديل حج افراد به عمره تمتّع. 4. تبديل حج قران به عمره تمتّع. 5. تبديل عمره تمتع به حج قران. 6. تبديل حج افراد و قران به عمره مفرده. 7. تبديل عمره مفرده به عمره تمتّع. 8. اشتراط تبديل حج به عمره. 9. تبديل حج هنگام فراموشي نوع آن، پس از احرام. 10. تبديل حج مستحب به حج واجب.

 

بر پايه منابع تاريخي[7] و روايي[8]، پيامبر گرامي (ص) در حجة الوداع به آن دسته از اصحاب كه همراه خود قرباني نياورده بودند، دستور فرمود كه حج اِفراد خود را به عمره تمتع تبديل كنند. برخي صحابه مانند عمر بن خطاب با اين دستور مخالفت كردند.[9] نيز آورده‌اند كه امام حسين (ع) در هشتم ذي‌حجه سال 60ق. در مكه احرام حج خود را به عمره تبديل كرد و با انجام دادن طواف و سعي و تقصير، از احرام بيرون شد و حركت به سوي عراق را آغاز كرد.[10] گاه نيز درگيري‌هاي ايام حج باعث ناتمام ماندن حج و بيرون آمدن حج‌گزاران از احرام حج با تبديل حج به عمره شده است.[11]

 

موضوع تبدّل حج و عمره در جوامع فقهي در ابواب حج ياد شده است.[12]

 

ƒ احكام فقهي: فقيهان امامي[13] به پشتوانه آيه 196 بقره/2 و احاديث[14] بر آنند كه كسي كه نوعي از حج يا عمره بر او تعين يافته است، در اصل نمي‌تواند از آن‌گونه حج يا عمره عدول كند. فقيهان شافعي و مالكي و حنفي نيز به پشتوانه روايات[15] در وضع عادي تبديل حج يا عمره را پس از احرام جايز ندانسته‌اند.[16] فقيهان حنبلي تبديل حج به عمره تمتع را جايز دانسته‌اند؛ اما تبديل عمره به حج را جايز نشمرده‌اند.[17] با وجود اين، گاه تبديل حج يا عمره به طور اختياري يا از باب ضرورت تجويز شده كه مهم‌ترين مصداق‌هاي آن عبارتند از:

 

‚1. تبديل حج به عمره مفرده: فقيهان امامي[18]، حنبلي[19]، برخي فقيهان مالكي[20] و اندكي از حنفيان[21] به پشتوانه احاديث[22] بر آنند كه اگر كسي پس از احرام، به وقوف در عرفات و مشعر[23] يا تنها به وقوف در عرفات[24] هنگام ويژه آن نرسد، بايد حج خود را تبديل به عمره مفرده كند و پس از طواف و سعي از احرام بيرون شود. در برابر، در باور فقيهان شافعي[25] و بر پايه ديدگاه مشهور حنفيان[26] و برخي فقيهان مالكي[27] تحلل و بيرون آمدن از احرام با اعمال عمره (طواف، سعي و حلق) صورت مي‌گيرد؛ ولي حج به عمره تبديل نمي‌گردد.

 

نيز در باور فقيهان امامي، اگر محصور پس از فرستادن قرباني از بيماري بهبود يابد و با احتمال درك حج به حج‌گزاران بپيوندد، ولي به وقوف نرسد، در صورت ذبح نكردن قرباني ـ و در باور برخي، حتي در صورت ذبح قرباني‌ ـ [28] حج او به عمره مفرده تبديل مي‌شود.[29]

 

به باور شماري از فقيهان امامي، اگر وقوف در عرفات به مقتضاي حكم قاضي اهل سنت در روزي انجام شود كه در باور اماميان قطعاً روز عرفه نيست، در صورتي كه امكان وقوف اضطراري در مزدلفه ـ هر چند از آن رو كه بر خلاف تقيه به شمار مي‌رود ـ نباشد، حج تمتع به عمره مفرده تبديل مي‌شود.[30] در اين صورت، حج‌گزار اگر در طول سال آينده استطاعت حج پيدا كند يا از پيش حج بر عهده او مستقر باشد، در سال بعد بايد حج را به جا آورد.[31] پشتوانه اين سخن، افزون بر روايات عام دلالت‌گر بر تقيه[32]، حديثي از امام صادق (ع)[33] است.

 

‚2. تبديل عمره تمتع به حج افراد: بر پايه نظر مشهور فقيهان امامي، به پشتوانه احاديث[34] هرگاه كساني كه وظيفه آن‌ها حج تمتع است، به علت‌هايي مانند ضرورت يا امكان وقوع عادت ماهانه براي زنان، از نرسيدن به وقوف اختياري در عرفات بيم داشته باشند، بايد حج تمتع را به حج افراد تبديل كنند و حج افراد به ‌جاي آورند.[35] اگر حج ياد شده حجة الاسلام باشد، پس از حج افراد، عمره افراد نيز بايد به ‌جاي آورده شود.[36] اندكي از فقيهان به پشتوانه برخي احاديث[37] در باره حائض به تبديل عمره تمتع به حج افراد باور ندارند؛ بلكه پس از گزاردن سعي عمره تمتع و مناسك حج، انجام دادن قضاي طواف را پس از پايان مناسك واجب شمرده‌اند.[38] در باره وجوب و جواز عدول ابتدايي از عمره تمتع به حج افراد براي كساني كه وظيفه‌شان تمتع بوده و پيش از آغاز مناسك عمره تمتع مي‌دانند كه به وقوف عرفات نمي‌رسند، در فقه امامي سخنان گوناگون به چشم مي‌خورد. برخي آن را لازم و كفايت‌گر از حجة الاسلام[39]؛ گروهي جايز؛ و شماري ممنوع و غير كفايت‌گر از حجة الاسلام دانسته‌اند.[40] عدول از عمره تمتع به افراد در حج مستحب هم لازم است؛ ولي گزاردن عمره مفرده پس از آن، در باور بيشتر فقيهان واجب نيست[41]؛ هر چند برخي آن را واجب شمرده‌اند.[42]
در فرض تأخير عمدي احرام عمره تمتع يا تأخير عمدي مناسك آن بدان‌گونه كه فرصت گزاردن مناسك حج تمتع از ميان برود، نيز عدول از نيت عمره به حج افراد واجب است و احرام‌گزار بايد پس از حج افراد، عمره مفرده و در سال بعد حج تمتع را به‌ جاي آورد.[43]

 

به فتواي برخي فقيهان امامي، اگر كسي طواف عمره تمتع را در حجة الاسلام از درون حجر اسماعيل انجام دهد و پس از تقصير و بيرون آمدن از احرام، بطلان طواف عمره را دريابد، حج او به حج افراد تبديل مي‌شود و بايد از آن پس، عمره مفرده و در سال بعد حج تمتع به‌ جاي آورد.[44] ترك عمدي تقصير در عمره تمتع نيز از جمله موارد تبديل عمره تمتع به حج افراد است.[45] در باور مشهور اماميان، به پشتوانه احاديث[46] اگر تلبيه حج تمتع، به عمد پيش از تقصير عمره تمتع گفته شود، عمره تمتع باطل و حج تمتع تبديل به حج افراد مي‌گردد.[47] در برابر، برخي به دليل ممنوع بودن ادخال حج بر عمره پيش از تحلل از عمره، به اين تبدّل باور ندارند. در باور آنان، احرام دوم (احرام حج تمتع) باطل است و عمره‌‌گزار بايد ديگر بار براي حج تمتع محرم شود.[48]

 

شيخ طوسي به پشتوانه روايات باور دارد كه در صورت «احصار» (بيمار شدن احرام‌‌گزار و ناتواني او از گزاردن مناسك حج يا عمره)[49] يا «صدّ» (پيشگيري دشمن از ورود احرام‌‌گزار به مكه و يا جلوگيري از وقوف او در مشعر يا عرفات)[50] حج‌‌گزار حج خود را به عمره تبديل مي‌كند و با شرط‌هايي از احرام بيرون مي‌شود. (← احصار و صدّ)

 

‚3. تبديل حج افراد به عمره تمتع: فقيهان امامي به پشتوانه احاديث[51] تبديل حج افراد به عمره تمتع و عدول از افراد به تمتع را جايز شمرده‌اند، مشروط بر آن‌كه حج افراد براي حج‌گزار، حجة الاسلام يا واجب معين نباشد[52] و نيز پس از طواف و سعي حج افراد، تلبيه گفته نشود.[53] شماري از فقيهان عدول را در حج واجب در صورت وجود ضرورت، مانند ترس از وجود دشمن يا وقوع عادت ماهانه، جايز شمرده‌اند.[54] اندكي از فقيهان حكم حج قضاء را در اين تبديل مانند حج اداء مي‌دانند.[55] حنبليان به پشتوانه سخن پيامبر گرامي (ص) در حجة الوداع در باره تبديل حج همراهان از افراد به تمتع[56] به استحباب اين تبديل به‌گونه مطلق باور دارند.[57] شافعيان، مالكيان و حنفيان به پشتوانه روايات ديگر[58] آن فرمان پيامبر (ص) را ويژه صحابه دانسته و مخاطب آن را ديگر مسلمانان نشمرده‌اند و از اين رو، اين تبديل را براي آنان جايز نمي‌دانند.[59]

 

‚4. تبديل حج قِران به عمره تمتع: فقيهان امامي به پشتوانه سيره پيامبر گرامي (ص) در حجة الوداع كه قرباني همراه داشت و در نتيجه، حج قران خود را به حج يا عمره ديگر تبديل نفرمود[60]، تبديل حج قران به عمره تمتع را جز در حال اضطرار جايز نمي‌دانند[61]، خواه حج قران واجب باشد و خواه مستحب.[62] در صورت از ميان رفتن قرباني در حج قران، برخي به پشتوانه فقدان قرباني، به جواز تبديل حج قران به عمره تمتع باور دارند و شماري ديگر بر پايه «اصل عدم جواز تبديل» اين كار را جايز ندانسته‌اند.[63] حنبليان به پشتوانه سخن پيامبر گرامي (ص) در حجة الوداع[64] بر آنند كه در صورت همراه نداشتن قرباني، تبديل حج قران (بر پايه تعريف خود از اين حج) به عمره تمتع مستحب است.[65]

 

‚5. تبديل عمره تمتع به حج قِران: حنفيان[66] و برخي حنبليان[67] بر آنند كه اگر عمره‌‌گزار متمتع همراه خود قرباني بياورد، با انجام دادن عمره تمتع از احرام بيرون نمي‌رود؛ بلكه عمره تمتع او به حج قران* تبديل مي‌گردد. از اين رو، وي تنها پس از انجام دادن حج قران در روز دهم ذي‌حجه، از احرام بيرون مي‌شود. پشتوانه آنان اين است كه همراه آوردن قرباني در حج، به حج قران اختصاص دارد و تحلّل از آن با ذبح يا نحر قرباني تحقق مي‌يابد.[68]

 

‚6. تبديل حج افراد و قران به عمره مفرده: در باور برخي فقيهان امامي، به پشتوانه احاديث[69] اگر پس از گزاردن طوافي كه در حج قران و افراد بر وقوف در عرفات مقدم شده، حتي طواف مستحب[70]، تلبيه تجديد نگردد، حج باطل مي‌گردد و به عمره مفرده تبديل مي‌شود.[71] البته برخي به اين تبديل باور ندارند[72] و اندكي از آن‌ها اين تبديل را ويژه حج افراد مي‌شمرند و شامل حج قران نمي‌دانند.[73] نيز در باره تبديل حج افراد به عمره مفرده در حال اختيار، در فقه امامي دو ديدگاه ياد شده است: جواز و عدم جواز.[74]

 

‚7. تبديل عمره مفرده به عمره تمتع: بر پايه ديدگاه مشهور فقيهان امامي، به پشتوانه احاديث[75] تبديل عمره مفرده به عمره تمتع، مشروط به وقوع احرام عمره مفرده در ماه‌هاي حج، جايز است.[76] برخي فقيهان تلبيه نگفتن حج‌‌گزار پس از طواف و سعي را هم شرط كرده‌اند.[77] شماري از فقيهان امامي، تبديل عمره مفرده به عمره تمتع را تنها در عمره مستحب جايز شمرده‌اند، نه در عمره واجب.[78] تنها شيخ طوسي به‌گونه مطلق اين تبديل را جايز دانسته است.[79]

 

‚8. اشتراط تبديل حج به عمره: فقيهان امامي[80] و شافعي[81] و حنبلي[82] به پشتوانه احاديث[83] بر آنند كه شرط كردن تبديل حج به عمره در صورت پيدايش مانع از پايان آن، براي احرام‌گزار مستحب است. برخي از فوايد اين اشتراط در فقه امامي عبارتند از: استحباب نفسي اين اشتراط، واجب نبودن قضاي حج فوت شده، واجب نبودنِ فاصله انداختن ميان عمره تمتع و عمره مفرده. [84]

 

‚9. تبديل حج هنگام فراموشي نوع آن پس از احرام: فقيهان شافعي[85] و مالكي[86] و حنفي[87] برآنند كه اگر احرام‌گزار پس از احرام فراموش كند كه احرام او براي چه‌گونه حج يا عمره‌اي بوده، بايد حج يا عمره پيشين را به حج قران تبديل كند. به باور فقيهان اهل سنت، در حج قران، حج و عمره با يك احرام صورت مي‌گيرد. ولي فقيهان حنبلي در اين حال، عدول به هر‌گونه حج يا عمره را براي احرام‌گزار جايز دانسته‌اند و بر آنند كه اگر اين فراموشي يا شك پس از طواف حاصل شود، تنها عدول به عمره جايز است.[88] بر پايه فقه امامي، هر شخص احرام‌گزار بر حسب آفاقي بودن يا نبودن، مكلّف به گونه‌اي خاص از انواع حج است[89] و حق تخيير ندارد. بنابراين، چنين بحثي در فقه امامي زمينه ندارد. (← آفاقي) اين از آن رو است كه در صورت فراموشي نوع حج يا عمره پس از احرام، هر مكلّف به وظيفه خود عمل خواهد كرد.

 

‚10. تبديل حج مستحب به حج واجب: فقيهان شافعي[90] و حنبلي[91] و برخي فقيهان امامي[92] به پشتوانه ادلّه‌اي از جمله احاديث[93] و وجوب فوري حج، باور دارند كه اگر كودك نابالغ در اثناي حج (به باور اماميان، پيش از وقوف در مشعر) بالغ شود، حج او كه هنگام احرام، مستحب بوده، به حج واجب تبديل و حجة الاسلام شمرده مي‌شود. (← حج كودكان)

 

منابع

 

الارشاد: المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الكتب العلميه، 2000م؛ استفتائات جديد حج: ميرزا جواد تبريزي، قم؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ بلغة السالك: احمد الصاوي، به كوشش محمد عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ التاج و الاكليل لمختصر خليل: محمد بن يوسف العبدري (م.897ق.)، بيروت، دار الفكر، 1398ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ تأويل الدعائم: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش اعظمي، قاهره، دار المعارف؛ تبصرة المتعلمين: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش حسيني و يوسفي، تهران، فقيه، 1368ش؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تعاليق مبسوطة علي العروة الوثقي: محمد اسحق الفياض، انتشارات محلاتي؛ تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيله: فاضل موحد لنكراني (م.1428ق.)، بيروت، دار التعارف للمطبوعات؛ توضيح المناسك: محمد حسن مرتضوي لنگرودي (م.1426ق.)، قم، دفتر حضرت آيت الله، 1423ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت، 1411ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، دار احياء الكتب العربيه؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حواشي الشرواني و العبادي: الشرواني (م.1301ق.) و العبادي (م.994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛ الروضة البهية في شرح اللمعه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، مكتبة الداوري، 1410ق؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1422ق؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ سنن ابي‌داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ سنن الدارمي: الدارمي (م.255ق.)، دار احياء السنة النبويه؛ سنن النسائي: النسائي (م.303ق.)، بيروت، دار الفكر، 1348ق؛ السيرة النبويه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش الحسيني، قم، مكتبة النجفي، 1405ق؛ قواعد الاحكام: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1413ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين (ع)، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، بيروت، دار التعارف، 1411ق؛ الكامل في التاريخ: علي ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف الرموز: الفاضل الآبي (م.690ق.)، به كوشش اشتهاردي و يزدي، قم، نشر اسلامي، 1408ق؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، مهر، 1413ق؛ كنز العرفان في فقه القرآن: الفاضل المقداد (م.826ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، مرتضوي، 1373ش؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ اللمعة الدمشقيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، به كوشش كوراني، قم، دار الفكر، 1411ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش عراقي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ مجمع المسائل: محمد رضا گلپايگاني (م.1414ق.)، قم، دار القرآن الكريم، 1409ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحاسن: ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ المختصر النافع: المحقق الحلي (م.676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، دار التفسير، 1416ق؛ مصباح الناسك في شرح المناسك: تقي طباطبايي قمي، قم، محلاتي، 1425ق؛ المصنّف: ابن ابي‌شيبه (م.235ق.)، به كوشش سعيد محمد، دار الفكر، 1409ق؛ مطالب اولي النهي في شرح غاية المنتهي: مصطفي السيوطي (م.1243ق.)، دمشق، المكتب الاسلامي، 1961م؛ المعتبر: المحقق الحلي (م.676ق.)، مؤسسه سيد الشهداء، 1363ش؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناسك الحج: شبيري زنجاني، قم، مؤسسة الولاء للدراسات، 1421ق؛ مناسك الحج: وحيد الخراساني، قم، مدرسة الامام الباقر (ع)، 1428ق؛ مناسك حج: امام خميني1؛ مناسك حج: مكارم شيرازي، قم، انتشارات مدرسة الامام علي بن ابي‌طالب، 1426ق؛ مناسك حج (محشي): محمد رضا محمودي، تهران، مشعر، 1429ق؛ منتخب مناسك حج: امام خميني1؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ الموسوعة الفقهيه: كويت، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلاميه، 1410ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق.

 

محمد قديريان

 


[1]. العين، ج8، ص45؛ الصحاح، ج4، ص1632؛ لسان العرب، ج11، ص48، «بدل».

[2]. كتاب الحج، خويي، ج5، ص431.

[3]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص392؛ المجموع، ج7، ص166-167؛ الدروس، ج1، ص332.

[4]. فتح العزيز، ج7، ص62؛ قواعد الاحكام، ج1، ص399؛ كتاب الحج، خويي، ج2، ص48.

[5]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص175؛ كشاف القناع، ج2، ص607؛ جواهر الكلام، ج20، ص115.

[6]. فتح العزيز، ج7، ص60-62؛ المختصر النافع، ج1، ص77؛ مدارك الاحكام، ج7، ص120-122.

[7]. تاريخ الاسلام، ج2، ص702؛ السيرة النبويه، ج4، ص331.

[8]. صحيح البخاري، ج2، ص151، 200؛ صحيح مسلم، ج4، ص32؛ علل الشرائع، ج2، ص413.

[9]. فقه القرآن، ج1، ص266-267؛ كنز العرفان، ج1، ص292-295.

[10]. تاريخ طبري، ج4، ص266؛ الارشاد، ج2، ص66-67.

[11]. نك: الكامل، ج11، ص287-288؛ تاريخ الاسلام، ج43، ص41.

[12]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص69، 239، 392؛ المجموع، ج7، ص166-167.

[13]. النهايه، ص206؛ اللمعة الدمشقيه، ص66؛ جواهر الكلام، ج18، ص10.

[14]. التهذيب، ج5، ص32-33.

[15]. سنن الدارمي، ج2، ص50؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص994؛ سنن النسائي، ج5، ص179.

[16]. الاستذكار، ج4، ص95، 304؛ المجموع، ج7، ص166، 169؛ البحر الرائق، ج2، ص585.

[17]. المغني، ج3، ص417.

[18]. المبسوط، طوسي، ج1، ص383-384؛ السرائر، ج1، ص619-620؛ جواهر الكلام، ج19، ص88.

[19]. المغني، ج3، ص550؛ كشاف القناع، ج2، ص606-607.

[20]. مواهب الجليل، ج4، ص300؛ بلغة السالك، ج2، ص84.

[21]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص174-175.

[22]. سنن الترمذي، ج2، ص188؛ الكافي، ج4، ص475-476؛ التهذيب، ج5، ص294-295.

[23]. الدروس، ج1، ص426؛ الحدائق، ج16، ص461.

[24]. بدائع الصنائع، ج2، ص126.

[25]. المجموع، ج8، ص285-287؛ فتح العزيز، ج8، ص47-52؛ مغني المحتاج، ج1، ص533.

[26]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص174-175؛ بدائع الصنائع، ج2، ص220؛ البحر الرائق، ج3، ص101-102.

[27]. مواهب الجليل، ج4، ص300؛ بلغة السالك، ج2، ص84.

[28]. الروضة البهيه، ج2، ص370.

[29]. كتاب الحج، خويي، ج5، ص455-458؛ تعاليق مبسوطه، ج10، ص675؛ مناسك الحج، وحيد خراساني، ص177.

[30]. كتاب الحج، خويي، ج5، ص152-153، 158؛ تفصيل الشريعه، ج5، ص107-108؛ مصباح الناسك، ج2، ص253-254.

[31]. كتاب الحج، خويي، ج5، ص158.

[32]. المحاسن، ج1، ص257؛ الكافي، ج2، ص217؛ دعائم الاسلام، ج1، ص60.

[33]. التهذيب، ج4، ص317.

[34]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص381؛ التهذيب، ج5،
ص390.

[35]. المختصر النافع، ص79؛ المعتبر، ج2، ص783، 788؛ كشف اللثام، ج5، ص27.

[36]. مناسك حج (محشي)، ص135؛ منتخب مناسك حج، ص61.

[37]. الكافي، ج4، ص445-446؛ التهذيب، ج5، ص392.

[38]. الكافي في الفقه، ص218؛ نك: كشف اللثام، ج5، ص31-32.

[39]. مناسك حج، امام خميني، ص222-223.

[40]. مناسك حج (محشي)، ص131، 135؛ استفتائات جديد حج، ص122-123؛ منتخب مناسك حج، ص221.

[41]. مناسك جامع حج، مكارم، ص270؛ توضيح المناسك،
ص225.

[42]. مناسك الحج، زنجاني، ص51.

[43]. مناسك حج، امام خميني، ص222؛ مناسك حج (محشي)، ص135.

[44]. مجمع المسائل، ج1، ص480.

[45]. كلمة التقوي، ج3، ص392؛ توضيح المناسك، ص226.

[46]. التهذيب، ج5، ص90.

[47]. المبسوط، طوسي، ج1، ص316؛ الدروس، ج1، ص333؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص113.

[48]. السرائر، ج1، ص580-581؛ نك: تذكرة الفقهاء، ج8، ص74؛ مجمع الفائده، ج6، ص232-233.

[49]. المبسوط، طوسي، ج1، ص332؛ المهذب، ج1، ص270؛ السرائر، ج1، ص638.

[50]. المبسوط، طوسي، ج1، ص332؛ المهذب، ج1، ص270؛ السرائر، ج1، ص641.

[51]. الكافي، ج4، ص298؛ التهذيب، ج5، ص89؛ الاستبصار، ج2، ص174.

[52]. المعتبر، ج2، ص789؛ جواهر الكلام، ج18، ص71-72؛ كتاب الحج، خويي، ج3، ص277.

[53]. المبسوط، طوسي، ج1، ص316؛ اللمعة الدمشقيه، ص66؛ كتاب الحج، خويي، ج3، ص278.

[54]. الدروس، ج1، ص332.

[55]. الدروس، ج1، ص427.

[56]. صحيح مسلم، ج4، ص40؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1024؛ سنن ابي داود، ج1، ص426.

[57]. المغني، ج3، ص252، 417؛ كشاف القناع، ج2، ص481-
482.

[58]. سنن الدارمي، ج2، ص50؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص994؛ سنن النسائي، ج5، ص179.

[59]. الاستذكار، ج4، ص95، 304؛ المجموع، ج7، ص166-169؛ البحر الرائق، ج2، ص585.

[60]. علل الشرائع، ج2، ص413.

[61]. اللمعة الدمشقيه، ص66؛ جواهر الكلام، ج18، ص44-45، 74؛ مناسك حج، وحيد خراساني، ص85.

[62]. جواهر الكلام، ج18، ص74؛ كتاب الحج، محقق داماد، ج1، ص357.

[63]. كشف اللثام، ج5، ص60؛ رياض المسائل، ج6، ص142؛ جواهر الكلام، ج18، ص73.

[64]. صحيح مسلم، ج4، ص40؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1024؛ سنن ابي داود، ج1، ص426.

[65]. المغني، ج3، ص252، 417؛ كشاف القناع، ج2، ص481-482.

[66]. بدائع الصنائع، ج2، ص221؛ البحر الرائق، ج2، ص629-630.

[67]. مطالب اولي النهي، ج2، ص307، 315-316.

[68]. البحر الرائق، ج2، ص629-630؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص307.

[69]. الكافي، ج4، ص298؛ التهذيب، ج5، ص44.

[70]. رياض المسائل، ج6، ص160.

[71]. النهايه، ص208-209؛ مجمع الفائده، ج6، ص27؛ الحدائق، ج17، ص263-264.

[72]. السرائر، ج1، ص536؛ تبصرة المتعلمين، ص88؛ نك: شرائع الاسلام، ج1، ص176.

[73]. التهذيب، ج5، ص44؛ نك: المختصر النافع، ص80؛ كشف الرموز، ج1، ص340.

[74]. كشف اللثام، ج5، ص60؛ جواهر الكلام، ج18، ص74؛ مناسك حج (محشي)، ص132-133.

[75]. الكافي، ج4، ص534؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص448؛ تأويل الدعائم، ج3، ص228.

[76]. الدروس، ج1، ص322؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص697؛ كشف اللثام، ج5، ص27.

[77]. الدروس، ج1، ص322.

[78]. نك: ذخيرة المعاد، ج2، ص697؛ مناسك حج، امام خميني، ص223-224؛ استفتائات جديد حج، ص101-102.

[79]. المبسوط، طوسي، ج1، ص306.

[80]. النهايه، ص213؛ جامع المقاصد، ج3، ص170؛ جواهر الكلام، ج18، ص280.

[81]. المجموع، ج8، ص312؛ مغني المحتاج، ج1، ص534؛ حواشي الشرواني، ج4، ص204.

[82]. المغني، ج3، ص243-246؛ كشاف القناع، ج2، ص474-475.

[83]. المصنف، ج4، ص429؛ الكافي، ج4، ص332؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص318.

[84]. كتاب الحج، محقق داماد، ج2، ص269-273.

[85]. المهذب، ج1، ص376-377؛ فتح العزيز، ج7، ص221-223.

[86]. مواهب الجليل، ج4، ص65؛ التاج و الاكليل، ج4، ص65-67؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص27.

[87]. الموسوعة الفقهيه، ج2، ص180.

[88]. المغني، ج3، ص252-253؛ كشاف القناع، ج2، ص484-485.

[89]. المبسوط، طوسي، ج1، ص306؛ المختصر النافع، ج1، ص78-79؛ كشف اللثام، ج5، ص15-16.

[90]. فتح العزيز، ج7، ص429؛ المجموع، ج7، ص56-60.

[91]. المغني، ج3، ص200-201.

[92]. الخلاف، ج2، ص378-379؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص38، 421؛ مستمسك العروه، ج10، ص29-30.

[93]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص211.


| شناسه مطلب: 86802







نظرات کاربران