تثویب تثویب تثویب بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تثویب تثویب تثویب تثویب تثویب

تثویب

اصطلاح فقهی ناظر به افزودن جمله «الصلاة خیرٌ من النوم» در اذان نماز   «تثویب» مصدر باب تفعیل از ریشه «ث ـ و ـ ب» به معنای بازگشت است و در اصطلاح، یعنی گفتن این جمله در اذان نماز صبح و عشا: «الصلاة

اصطلاح فقهي ناظر به افزودن جمله «الصلاة خيرٌ من النوم» در اذان نماز

 

«تثويب» مصدر باب تفعيل از ريشه «ث ـ و ـ ب» به معناي بازگشت است و در اصطلاح، يعني گفتن اين جمله در اذان نماز صبح و عشا: «الصلاة خيرٌ من النوم»؛ «نماز از خواب بهتر است».[1] مناسبت معناي لغوي و اصطلاحي اين واژه آن است كه مؤذن پس از فراخواندن به نماز با عبارت‌هاي «حىّ على الصلاة» و «حىّ على الفلاح» ديگر بار با گفتن «الصلاة خير من النوم» به همان فراخوان بازمي‌گردد و مسلمانان را به نماز دعوت مي‌كند.[2] برخي نيز تثويب را به گونه مطلق، به معناي «فراخواندن ديگر بار» دانسته و گفتن عبارت «الصلاةَ رَحِمَكُمُ اللهُ الصلاةَ» ميان اذان و اقامه و نيز معناي پيش‌گفته را از مصداق‌هاي آن برشمرده‌اند و به نماز مستحب پس از واجب، نيز تثويب گفته‌اند. در برخي روايات، اين واژه براي برپا كردن نماز نيز به كار رفته است.[3] اهميت تثويب از اين رو است كه اين شيوه به اهل سنت اختصاص دارد و از ديدگاه شيعيان، بدعت به شمار مي‌رود و به همين روي، از موضوعات مورد بحث در مراسم حج است.

 

يكي از آداب بسيار مهم پيش از نماز، گفتن اذان* است[4] كه شعار و نشانه ويژه مسلمانان به شمار مي‌رود و هدف اصلي آن، دعوت همه مردم به نماز جماعت و ايجاد آمادگي در آنان براي انجام اين فريضه الهي است.[5] اهل سنت، جمله «حيّ على خير العمل» را جزء اذان نمي‌دانند و آن را ذكر نمي‌كنند. در عوض، در اذان دوم نماز صبح و عشا، پس از جمله «حىّ على الفلاح» مي‌گويند: «الصلاة خيرٌ من النوم»[6] تا به شنوندگان تذكر دهند كه گزاردن نماز واجب، از خواب شيرين صبحگاهي بهتر است. در برابر مشهور دانشمندان اهل سنت كه به استحباب اين افزوده باور دارند، شافعي در يك نظر خويش، آن را مكروه دانسته است.[7] همه فقيهان شيعه بر اين باورند كه افزودن اين جمله در اذان، اگر با اعتقاد به مشروعيت و جزء بودن آن همراه باشد، بدعت و حرام است.[8]

 

اين مسئله پس از طرح در كتب تاريخي و روايي، در منابع فقه استدلالي هر دو گروه، از گذشته‌هاي دور تا امروز مورد بحث بوده است. در برخي گزارش‌هاي تاريخي اهل سنت آمده كه از آغاز تشريع اذان در روزگار پيامبر اكرم (ص) اين جمله جزء اذان به شمار مي‌رفته است.[9] اين گزارش‌ها مضامين متفاوت دارند. در پاره‌اي از آن‌ها، ريشه پيدايش اذان به خواب يك مرد از انصار بازگردانده شده است.[10] اما در فقه اسلام، خواب افراد عادي نمي‌تواند منشأ حكم باشد.[11] در گزارش‌هاي ديگر از پيدايش و تشريع اذان كه اجزاي اذان را برشمرده‌اند، به اين جمله اشاره‌اي نشده است.[12] شافعي به پشتوانه همين دليل، اين افزوده را مكروه دانسته است.[13]

 

در گزارش‌هاي ديگر تصريح شده كه اين جمله با صلاحديد عمر بن خطاب و هنگام خلافت او به اذان افزوده شد.[14] اين نوعي اجتهاد در برابر نص به شمار مي‌رود.[15]

 

در منابع روايي شيعه نيز چند روايت در تأييد اين كار آمده است[16]؛ اما همه دانشمندان شيعه از اين روايات روي گردانده و آن‌ها را جعلي يا اقتضاي تقيه دانسته‌اند[17]؛ زيرا در برخي روايات ديگر، اين كار به صراحت رد شده است[18] و در رواياتي كه جملات اذان را برشمرده‌اند، ذكري از آن به ميان نيامده است.[19] وانگهي اجماع دانشمندان شيعه كه يكي از معيارهاي نقد محتوايي روايات به شمار مي‌آيد، با اين چند روايت ناسازگار است.[20]

 

منابع

الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ الانصاف في مسائل دام فيها الخلاف: جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1423ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش عليشيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ شرح معاني الآثار: احمد بن سلامه الطحاوي (م.321ق.)، به كوشش النجار، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفكر، 1418ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مختصر المزني: المزني (م.263ق.)،بيروت، دار المعرفه؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ النص و الاجتهاد: سيد عبدالحسينشرف الدين (م.1377ق.)، به كوشش ابومجتبي، سيد الشهداء، 1404ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش ربانيشيرازي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1403ق.

 

سيد محمد اعتصامي

 
[1]. العين، ج8، ص246؛ لسان العرب، ج1، ص244، «ثوب».

[2]. تاج العروس، ج1، ص342، «ثوب».

[3]. لسان العرب، ج1، ص247.

[4]. الكافي، ج3، ص303؛ وسائل الشيعه، ج4، ص624.

[5]. نك: الكافي، ج3، ص303؛ وسائل الشيعه، ج4، ص624.

[6]. شرح معاني الآثار، ج1، ص136-137؛ المبسوط، ج1، ص130؛ المهذب، ج1، ص89.

[7]. الام، ج1، ص104؛ قس: مختصر المزني، ص12؛ الخلاف، ج1، ص286.

[8]. الخلاف، ج1، ص286؛ تذكرة الفقهاء، ج3، ص47؛ جواهر الكلام، ج9، ص113.

[9]. سنن ابن ماجه، ج1، ص233.

[10]. سنن ابن ماجه، ج1، ص233.

[11]. الفقه الاسلامي، ج1، ص607؛ الانصاف، ص119.

[12]. سنن ابن ماجه، ج1، ص233.

[13]. الام، ج1، ص104.

[14]. الموطأ، ج1، ص72؛ كنز العمال، ج8، ص357.

[15]. النص و الاجتهاد، ج1، ص218.

[16]. التهذيب، ج2، ص62-63؛ الاستبصار، ج1، ص308-309؛ وسائل الشيعه، ج4، ص651.

[17]. التهذيب، ج2، ص63؛ جواهر الكلام، ج9، ص113، 115.

[18]. الكافي، ج3، ص303؛ التهذيب، ج2، ص63؛ وسائل الشيعه، ج4، ص651.

[19]. التهذيب، ج2، ص59، 60؛ الاستبصار، ج1، ص305-306؛ وسائل الشيعه، ج4، ص643.

[20]. التهذيب، ج2، ص63؛ جواهر الكلام، ج9، ص113، 115.


| شناسه مطلب: 86806







نظرات کاربران