تحصیب تحصیب تحصیب بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تحصیب تحصیب تحصیب تحصیب تحصیب

تحصیب

توقف و استراحت کوتاه در مکانی بین مکه و منا به نام حصباء   «تحصیب» از ریشه «ح ـ ص ـ ب» به معنای سنگفرش کردن است.[1] در اصطلاح، این واژه یعنی توقف و استراحت کوتاه حاجیان در حصباء یا محصّب، مکانی میان منا و مکه، که پس از ک

توقف و استراحت كوتاه در مكاني بين مكه و منا به نام حصباء

 

«تحصيب» از ريشه «ح ـ ص ـ ب» به معناي سنگفرش كردن است.[1] در اصطلاح، اين واژه يعني توقف و استراحت كوتاه حاجيان در حصباء يا محصّب، مكاني ميان منا و مكه، كه پس از كوچ از منا به مكه ـ كوچ دوم ـ (← نفر) مستحب است.[2] «حصبه»، «ابطح»، «بطحاء»، «خيف»، «خيف بني‌كنانه»[3]، «شعب الصُفّي»، «صُفّي السِباب»[4] و «حائط خِرمان»[5] از ديگر نام‌هاي محصّب است.

 

برخي حصباء را اندكي پس از سرزمين ابطح*[6] و بعضي آن را محل بيرون شدن از ابطح به سوي مكه و يا ميان دو كوه تا مقابر قريش مي‌دانند كه سنگريزه‌هاي برآمده از رمي جمرات با سيل[7] يا به طور طبيعي[8] در آن جا جمع مي‌شده است؛ زيرا منطقه‌اي پست و گود بوده است.[9] به باور برخي از اهل مكه، عرب‌ها در روزگار جاهليت پس از انجام مناسك حج در شب سيزدهم ذي‌حجه در محصّب گرد مي‌آمدند و از هر قبيله، شاعر و سخنگويي به بيان امتيازها و افتخارهاي قبيله خود مي‌پرداخت. پس از اسلام، اين فخرفروشي در آيه 200 بقره /2: (فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا) نكوهش گشت و به جاي آن، ياد خدا ستايش شد.[10] شماري ديگر اين منطقه را ميان عقبه و مكه مي‌دانند.[11] برخي آن را وادي بني‌كنانه يعني مكان همايش و پيمان بستن كافران قريش بر ضد رسول خدا (ص) دانسته‌اند.[12] گويا پس از استراحت پيامبر گرامي در آن مكان مسجدي بنا شده كه تا سال‌ها پا بر جا بوده و برخي فقيهان پيشين بدان تصريح كرده‌اند.[13]

 

شماري از فقيهان باور دارند كه پيش از ولادت شيخ طوسي در اواخر سده چهارم ق. اين مسجد از ميان رفته[14] و ديگر مسجدي در آن جا نيست[15] و تنها توقف در محلي كه آن مسجد قرار داشته، به عنوان تحصيب مستحب است.[16] برخي از تاريخ‌نگاران و جغرافي‌دانان باور دارند كه اكنون «مسجد الاجابه»* همان مسجد محصّب است كه پيامبر (ص) در بازگشت از منا در آن استراحت فرمود و نماز خواند.[17] مسجد الاجابه پايين‏ ميدان معابده، در آغاز خيابان ابطح در راه مسجدالحرام و در آغاز خيابان الاجابه قرار دارد.[18] تاريخ‌نگاران از «مسجد آل قنفذ» و «مسجد الاستراحه» به عنوان ديگر نام‌هاي مسجد الاجابه ياد كرده‌اند.[19]

 

برخي محدوده محصّب را از منطفه حجون به سوي چپ در راه منا تا منطقه مرتفع حرمان مي‌دانند.[20] بعضي بر پايه روايتي از امام صادق (ع) محصّب را جايي ميان دو منطقه «خبط» و «حرمان» مي‌شمرند كه از اين دو منطقه اكنون اثري باقي نمانده است.[21] برخي حرمان را محلي به نام حرمانيه نزديك محل معابده دانسته‌اند.[22] مكان كنوني محصّب درون شهر مكه و ميان ميدان معابده تا پل حجون است.[23]

 

زمان تحصيب تنها روز 13 ذي‌حجه پس از ايام تشريق كه حج‌گزاران از منا به مكه كوچ مي‌كنند، يعني روز نفر دوم (← نفر) است.[24] از روز نفر دوم به «يوم الحصبه»[25] و «يوم التحصيب»[26] و از شب آن به «ليلة الحصبه»[27] تعبير مي‌شود.

 

گزارش‌هاي متعدد حكايت‌گر اقامه نماز و استراحت پيامبر گرامي (ص) در وادي محصب (حصباء) در روز نفر دوم در حجة الوداع است.[28] امام صادق (ع) از استراحت كوتاه پدر خويش، امام محمد باقر (ع)، در وادي محصّب در روز نفر دوم گزارش داده است.[29] گزارش‌هاي ديگر نيز بيانگر اقامه نماز و استراحت صحابه و خلفا در وادي محصّب در اين روز است.[30]

 

فقيهان امامي[31] و اهل سنت[32] به پشتوانه روايات[33] به استحباب تحصيب براي حج‌‌گزار باور دارند. آنان تحصيب را در شمار مناسك حج ندانسته‌اند و تنها به پيروي از سنت پيامبر گرامي (ص) آن را مستحب مي‌دانند.[34] شماري از فقيهان علت توقف پيامبر گرامي (ص) در وادي محصب را تنها انتظار ايشان براي بازگشت عايشه از عمره دانسته‌اند؛ چراكه او از انجام عمره با عذر شرعي بازمانده بود و از اين‌كه نتوانسته بود مانند ديگر زنان پيامبر افزون بر حج، عمره نيز به جاي آورد، ناخرسند بود. البته آنان اين كار را به سبب اقتدا به پيامبر پسنديده مي‌دانند.[35] شماري ديگر از فقيهان توقف پيامبر در محصّب را به سبب اقامه نماز و شكرگزاري از خداوند دانسته‌اند؛ زيرا محصّب همان جايي بود كه در مدت حضور پيامبر در مكه در آغاز اسلام، قريش بر ضد ايشان هم‌پيمان مي‌شدند و اكنون پس از گذشت سال‌ها، خداوند پيامبر را پيروز ساخته و مشركان را خوار كرده بود.[36] پاره‌اي از روايات اهل سنت توقف پيامبر (ص) در محصّب را تنها به سبب آساني بيرون آمدن ايشان از آن عنوان كرده‌اند.[37]

 

همه فقيهان امامي[38] و اهل سنت[39] بر اين باورند كه تحصيب تنها براي كساني مستحب است كه در روز 13 ذي‌حجه از منا كوچ كنند. پس در روز نفر اول (12 ذي‌حجه) تحصيب مستحب نيست. البته ظاهر سخن برخي فقيهان[40] و صراحت كلام شماري از دانشمندان، روز چهاردهم را روز تحصيب مي‌شمرد و تحصيب در روز دوازدهم را نيز مستحب مي‌داند.[41] اما اين سخن را عموم فقيهان نپذيرفته‌اند و سخن حكايت‌گر از شبِ تحصيب بودنِ شب چهارم را بر شب چهارم از شب عيد قربان حمل كرده‌اند كه شب سيزدهم ذي‌حجه است، نه شب چهاردهم.[42] آنان در اين مسئله به روايات استناد مي‌كنند.[43]

 

فقيهان امامي اين استراحت كوتاه را توقف و قدري به پشت دراز كشيدن روي زمين محصّب، بدون خوابيدن، مي‌دانند.[44] از اين‌گونه استراحت به «اِستِلقاء» تعبير شده است.[45] برخي از آنان به پشتوانه روايت امام صادق (ع) (من دون خبط و حرمان) بر اين باورند كه حج‌‌گزار در محصّب نه بايد خواب كامل كند و نه خود را از اندك استراحتي محروم نمايد.[46] شماري از فقيهان امامي نماز خواندن در مسجد حصباء را نيز مستحب دانسته‌اند؛ ولي با توجه به نابودي آن مسجد، تنها توقف و استراحت كوتاه را در محصّب مستحب شمرده‌اند.[47] بعضي جز توقف كوتاه در محصب، نماز خواندن و حتي به پشت دراز كشيدن را مستحب نمي‌دانند.[48]

 

فقيهان اهل سنت استراحت كوتاه را توقف و خوابيدن مختصر يا قدري به پهلو دراز كشيدن روي زمين مي‌دانند كه از آن به «اضطِجاع» تعبير مي‌شود.[49] آنان به پشتوانه روايات[50] افزون بر استراحت كوتاه، خواندن نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا را نيز در محصّب مستحب مي‌دانند.[51] مالكيان باور دارند كه استحباب خواندن اين چهار نماز مشروط به تنگ نبودن وقت و نيز مصادف نشدن روز نفر دوم با جمعه است.[52] شافعيان بيتوته شب چهاردهم ذي‌حجه در محصّب را نيز مستحب مي‌دانند.[53] شماري از صحابه تحصيب را سنت مي‌دانند و بعضي آن را سنت نمي‌شمرند.[54] فقيهان اهل سنت در جمع ميان اين دو نظر گفته‌اند: تحصيب به سبب پيروي از رفتار پيامبر (ص) مستحب است؛ ولي از مناسك حج به شمار نمي‌رود.[55]

 

به علت تغيير وضع جغرافيايي تحصيب نسبت به مكان نخستين آن، اكنون به جاي آوردن سنت تحصيب در حج امكان‌پذير نيست؛ چنان‌كه گزارش‌هايي از سده دوازدهم‌ق. به اين نكته تصريح دارند.[56]

 

منابع

آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ البيان في مذهب الامام الشافعي: الشافعي (م.558ق.)، به كوشش النوري، جده، دار المنهاج، 1421ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق (ع)، 1420ق؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، دار احياء الكتب العربيه؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛ رحلة المكناسي: محمد بن عبدالوهاب المكناسي (م.1213ق.)، به كوشش بوكبوط، ابوظبي، دار السويدي، 2003م؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن ابي‌داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فقه الصادق (ع): سيد محمد صادق روحاني، قم، دار الكتاب، 1413ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ لوامع صاحبقراني: محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، قم، اسماعيليان، 1414ق؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش عراقي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ مرآة العقول: المجلسي (م.1111ق.)، به كوشش رسولي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي (ع)، 1415ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م.

 

منصور رمضان‌خاني

 
[1]. الصحاح، ج1، ص112؛ لسان العرب، ج1، ص319، «حصب».

[2]. المغني، ج3، ص483-484؛ المجموع، ج8، ص252-253؛ كشف اللثام، ج6، ص264.

[3]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24؛ المجموع، ج8، ص253؛ التاريخ القويم، ج1، ص488.

[4]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص273.

[5]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص73.

[6]. مدارك الاحكام، ج8، ص262.

[7]. تحرير الاحكام، ج2، ص14؛ الدروس، ج1، ص465؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص50.

[8]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص76.

[9]. البيان في مذهب الامام الشافعي، ج4، ص362-363؛ فتح العزيز، ج7، ص411.

[10]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص273؛ اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص147؛ العقد الثمين، ج1، ص44.

[11]. السرائر، ج1، ص592.

[12]. سنن ابي داود، ج1، ص446-447؛ السنن الكبري، بيهقي، ج5، ص160؛ البحر الرائق، ج2، ص613.

[13]. المقنع، ص289.

[14]. مدارك الاحكام، ج8، ص262؛ مرآة العقول، ج18، ص214.

[15]. مجمع البحرين، ج1، ص521، «حصب»؛ مرآة العقول، ج18، ص214؛ نك: جواهر الكلام، ج20، ص58.

[16]. السرائر، ج1، ص613.

[17]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص287؛ آثار اسلامي، ص114.

[18]. آثار اسلامي، ص112.

[19]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص180-181؛ آثار اسلامي، ص113-114.

[20]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص160؛ نك: كشف اللثام، ج6، ص265-266.

[21]. كشف اللثام، ج6، ص265.

[22]. نك: كشف اللثام، ج6، ص265.

[23]. آثار اسلامي، ص169.

[24]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24؛ فتح العزيز، ج7، ص410؛ مدارك الاحكام، ج8، ص51-52.

[25]. المبسوط، طوسي، ج1، ص370؛ السرائر، ج1، ص592؛ مدارك الاحكام، ج8، ص51.

[26]. مدارك الاحكام، ج8، ص52؛ جواهر الكلام، ج19، ص175.

[27]. كشف اللثام، ج6، ص141؛ جواهر الكلام، ج17، ص85؛ نيل الاوطار، ج5، ص50، 59.

[28]. صحيح البخاري، ج2، ص195-196؛ صحيح مسلم، ج4، ص84-85.

[29]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص482-483؛ دعائم الاسلام، ج1، ص332.

[30]. صحيح مسلم، ج4، ص84-85؛ اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص71؛ سنن ابي داود، ج1، ص447.

[31]. تحرير الاحكام، ج2، ص14؛ مجمع الفائده، ج7، ص336-337؛ مدارك الاحكام، ج8، ص263.

[32]. المغني، ج3، ص483-484؛ المجموع، ج8، ص252؛ البحر الرائق، ج2، ص613-614.

[33]. صحيح البخاري، ج2، ص151، 195-196؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص482-483؛ السنن الكبري، ج5، ص160.

[34]. المجموع، ج8، ص252؛ الدروس، ج1، ص464؛ عمدة القاري، ج10، ص101.

[35]. لوامع صاحبقراني، ج8، ص247.

[36]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24؛ حاشية الدسوقي، ج2،
ص53.

[37]. صحيح مسلم، ج4، ص85؛ سنن ابي داود، ج1، ص446؛ السنن الكبري، ج5، ص161.

[38]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص555؛ منتهي المطلب، ج2، ص777؛ كشف اللثام، ج6، ص266.

[39]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24؛ فتح العزيز، ج7، ص410؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص50.

[40]. المبسوط، طوسي، ج1، ص365.

[41]. البيان في مذهب الامام شافعي، ج4، ص362؛ مجمع البحرين، ج1، ص521، «حصب».

[42]. منتهي المطلب، ج2، ص778؛ مدارك الاحكام، ج8، ص51-52؛ الحدائق، ج17، ص137.

[43]. الكافي، ج4، ص508؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص508.

[44]. الجامع للشرائع، ص219.

[45]. ذخيرة المعاد، ج3، ص693؛ جواهر الكلام، ج20، ص57.

[46]. الحدائق، ج17، ص334؛ جواهر الكلام، ج20، ص59.

[47]. تحرير الاحكام، ج2، ص14؛ منتهي المطلب، ج2، ص777.

[48]. فقه الصادق، ج12 ص226-227.

[49]. المغني، ج3، ص483-484؛ البحر الرائق، ج2، ص614.

[50]. صحيح‌البخاري، ج2، ص195-196؛ السنن‌الكبري، ج5، ص160.

[51]. المغني، ج3، ص483-484؛ المجموع، ج8، ص252؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص50.

[52]. حاشية الدسوقي، ج2، ص50، 52.

[53]. فتح العزيز، ج7، ص410؛ المجموع، ج8، ص253؛ فتح الوهاب، ج1، ص434.

[54]. صحيح البخاري، ج2، ص196؛ صحيح مسلم، ج4، ص85؛ المغني، ج3، ص483-484.

[55]. المجموع، ج8، ص253؛ فتح الباري، ج3، ص471؛ نيل الاوطار، ج5، ص166.

[56]. رحلة المكناسي، ص266.


| شناسه مطلب: 86808







نظرات کاربران