تحفة النظار فی...
سفرنامه ابن بطوطه، جهانگرد مشهور مسلمان، شامل شرح سه سفر حج کتاب تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار که به رحلة ابن بطوطه نیز مشهور است،‌ رهاورد سفر سی ساله ابن بطوطه در بخشی گسترده از جهان در سده هشتم ق. و منبعی مهم در تاریخ و جغرافیای ا
سفرنامه ابن بطوطه، جهانگرد مشهور مسلمان، شامل شرح سه سفر حج
كتاب تحفة النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار كه به رحلة ابن بطوطه نيز مشهور است، رهاورد سفر سي ساله ابن بطوطه در بخشي گسترده از جهان در سده هشتم ق. و منبعي مهم در تاريخ و جغرافياي اين سرزمينها است. بخشي از كتاب كه گزارش ابن بطوطه از سفر به مكه و مدينه را در بر ميگيرد، آگاهيهاي مذهبي، فرهنگي، اجتماعي و عمراني مهمي از مكه و مدينه به دست ميدهد.
شمس الدين ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد لواتي طنجي مشهور به ابن بطوطه به سال 703ق. در طنجه واقع در مغرب به دنيا آمد و در سال 770 يا 779ق. درگذشت. او را از طايفه بربرهاي لواته دانستهاند. خانواده وي از دانشمندان مالكي مذهب بودند و در مراكش شغل قضاوت داشتند.[1] (ج1، مقدمه، ص80) او نيز با سن كم در همان ابتداي راه به عنوان قاضي كاروان حج تونس انتخاب شد و در طول سفر نيز با دانشوران ديدار كرد و از برخي اجازه روايت گرفت و بعدها نيز در هند به منصب قضا رسيد. همين از علاقه و اشتغال او به علوم ديني حكايت دارد.[2] پژوهشگران كوشيدهاند بر پايه اين سفرنامه، تصويري از روحيات و احوال ابن بطوطه ترسيم كنند. آنان به علاقه ابن بطوطه به زاهدان و صوفيان و ميل درونياش به كناره گيري از دنيا از يك سوي و پايبندياش به دنيا و اقرار به عدم توانايي در ترك آن از ديگر سو اشاره نموده و صداقت وي و پرهيزش از زاهدنمايي و رياكاري را ستودهاند.[3]
سفر ابن بطوطه از زادگاهش در 725ق به قصد مكه و گزاردن حج آغاز شد. در اين هنگام، ناصر الدين ابوسعيد (حك: 710-731ق.) حاكم فاس بود. (ج1، ص153-157) ابن بطوطه در سال 726ق. از راه شمال افريقا، مصر و شام به مكه رفت. سپس به ايران سفر كرد و بسياري از شهرهاي آن را ديد. بار ديگر از عراق به حج رفت و پس از اقامت دو ساله در مكه (729-730ق.) به يمن و عدن سفر كرد و از آن جا به مگاديشو در ساحل شرقي افريقا رفت و باز در 732ق. به سواحل خليج فارس و بحرين و مكه بازگشت. آن گاه به سوي شمال سفر كرد و از عيذاب و غزه به آسياي صغير رسيد. ابن بطوطه با گذر از جنوب روسيه به اردوي زرين رسيد و سپس به سال 734ق. به خوارزم، بخارا، كابل، پنجاب و دهلي رهسپار شد. چند سال در سمت قاضي در هند ماند و به عنوان سفير سلطان هند به چين و سپس سرزمينهاي جنوب شرق آسيا از جمله مالديو، جزيره ملوك و سيلان رفت. بار ديگر به هند بازگشت و از راه دريا به مسقط و ايران و عراق و شام و سپس مصر راهي شد و بار چهارم در سال 749ق. از راه عيذاب به مكه سفر كرد. ابن بطوطه پس از سفر حج از راه شام و شمال افريقا به قصد مغرب حركت نمود و به سال 750ق. به فاس رسيد و به خدمت سلطان ابوعنان مريني (749-759ق.) درآمد و با استقبال او روبهرو گشت. سفرهاي ابن بطوطه همچنان ادامه يافت تا آن گاه كه به زادگاهش طنجه رفت و از آن جا به اندلس سفر كرد و در بازگشت به سال 753ق. از سوي سلطان ابوعنان به مالي در مركز افريقا رهسپار شد. ابن بطوطه سرانجام به سال 754ق. به فاس بازگشت وتا پايان عمر به سال 779ق. در آن جا زيست.
كتاب تحفة النظار با حمايت سلطان ابوعنان و در زمانهاي به نگارش درآمد كه سلطان، كاتب و اديبي با نام محمد بن محمد بن جُزَي الكلب معروف به ابن جزي را براي تدوين خاطرات ابن بطوطه برگزيد. نگارش اين كتاب بر پايه املاء ابن بطوطه در سال 757ق. سه ماه به درازا انجاميد.[4] (مقدمه، ج1، ص79، 152)
در باره صحت گزارشهاي ابن بطوطه، از آغاز و حتي از روزگار خود او ترديدهايي وجود داشته است. به گزارش ابن خلدون، تاريخنگار همعصر ابن بطوطه، داستانهايي كه او در دربار سلطان ابوعنان بر زبان ميراند، نزد مردم با ناباوري و انكار روبهرو بود.[5] نويسندگان معاصر ابن بطوطه نيز در درستي گزارشهاي وي ترديد داشتند و برخي مانند ابن خطيب و بلفيقي او را دروغگو ميدانستند.[6] پژوهشهاي تازه نيز از اشتباهات سفرنامه ابن بطوطه و ناسازگاري برخي گزارشها با واقعيات تاريخي و جغرافيايي پرده برداشتهاند تا جايي كه اصل مسافرت او به سرزمينهايي مانند چين يا قسطنطنيه را انكار كرده و سخنان وي در اين سفرنامه را برگرفته از منابع ديگر دانستهاند.[7] (ج1، ص125-131)
گزارش ابن بطوطه از راه حج از مغرب تا مكه و سپس از مكه تا عراق و وصفهايش از جغرافيا و نشانهها و حتي بخشي از آداب و رسمهاي مكه و مدينه نيز اقتباسي است از دو سفرنامه مشهور پيش از خود: سفرنامه ابن جبير و سفرنامه عبدري. مطالب اقتباس شده از اين كتابها در سفرنامه ابن بطوطه با تلخيص و تغيير اندك بازنويسي شده است؛ چنانكه اثر متن اصلي را به آساني ميتوان دريافت.[8]
همه آن چه در كتاب آمده، خاطرات و ديدههاي ابن بطوطه نيست. سفرنامه افزودههاي بسيار دارد كه گويا ابن جُزَي به آن افزوده است. ابن جزي كوشيده است تا خاطرات پراكنده ابن بطوطه را به شكل سفرنامهاي منسجم تدوين كند و بدين منظور، از كتابهاي پيشين سود برده است.[9] افزون بر اينها، ابن جزي گاهي مطالبي كوتاه شامل شعر و حكايت و نكات تاريخي و جغرافيايي، به متن افزوده كه با عبارت « قال ابن جزي» از گفتههاي ابن بطوطه تمايز يافته است. (براي نمونه: ج2، ص85-86)
با اين همه، نميتوان سفرنامه ابن بطوطه را در رديف سفرنامههاي تخيلي به شمار آورد و بسياري از اشتباهات آن را بايد نتيجه اتكاي وي به حافظه در گزارش حوادثي دانست كه سالها از وقوع آنها گذشته است.[10] اين سفرنامه آگاهيهاي فراوان از جغرافياي طبيعي و انساني شهرها و تاريخ سياسي، اقتصادي و اجتماعي جوامع اسلامي دارد. وصف ابن بطوطه از شهرها، از نظر وسعت، نظم، ساختمانها، گستردگي بازارها، وضعيت آب و هوا، و معرفي محلات، با وصف بناهاي بزرگ و مشهور معماري كه وجه تمايز اين شهرها به شمار ميآيند، مانند منار اسكندريه (ج1، ص181)، اهرام مصر (ج1، ص209-210)، برباي اخميم (ج1، ص227)، قلعه حلب معروف به شهباء (ج1، ص273)، وكليساي اياصوفيه (ج2، ص254) همراه است.
آن چه ابن بطوطه در يادكرد معماري شهرها به آن عنايت كرده، وصف مساجد و خانقاهها و بناهاي زيارتي و آرامگاهها است. مساجد دمشق و غزه (ج1، ص239)، مسجد جامع منفلوط (ج1، ص226)، مسجد بيت المقدس (ج1، ص246)، مرقد امام علي (ع) در نجف (ج1، ص421)، قبر منسوب به امام زين العابدين (ع) در شوشتر (ج2، ص22)، مسجد بزرگ عتيق و آرامگاه احمد بن موسي در شيراز (ج2، ص36، 47)، حرم امام حسين (ع) در كربلا (ج2، ص57)، مسجد بلخ (ج3، ص22)، بارگاه امام رضا (ع) (ج3، ص55)، و آرامگاه جلال الدين رومي در قونيه (ج2، ص173-174) تنها اندكي از مساجد و زيارتگاههاي بسيار هستند كه در اين سفرنامه معرفي شدهاند.
گذشته از آگاهيهاي فراوان جغرافيايي، اين كتاب منبعي مهم براي مطالعه در باره تاريخ اجتماعي و اقتصادي سرزمينهاي اسلامي در سده هشتم ق. به شمار ميرود. شرح زندگي روزمره مردم، معرفي مشاغل عمده يك شهر، وصف بازارها (ج2، ص113، 123؛ ج4، ص25)، معرفي خوراك، پوشاك، آداب و رسمهاي مردم (ج2، ص171؛ ج3، ص56، 432؛ ج4، ص257)، و وصف چهره مردم (ج2، ص31، 121) موادي براي مطالعه جامعهشناختي سرزمينهاي اسلامي و غير اسلامي در سده هشتم ق. است.
آگاهيهاي مستقيم ابن بطوطه در باره اوضاع اقتصادي يا اشارات غير مستقيم او مانند اشاره به پول رايج، مهمترين كارهاي اقتصادي در يك سرزمين و نيز وصف وي از بازارها، تاريخنگار را در ترسيم وضع اقتصادي سرزمينهاي گوناگون ياري ميكند. (ج2، ص223، 258)
پارهاي از گزارشهاي ابن بطوطه در بازشناسي جغرافياي مذهبي بخشهايي از جهان اسلام سودمند است. براي نمونه، او از حضور شيعيان در شهرهاي صور، معره، نجف، حله، طوس (ج1، ص258، 272، 414، 423؛ ج2، ص56؛ ج4، ص49) و اسماعيليان در شام (ج1، ص286) و نيز حضور پر رنگ فتيان در آناتولي (ج2، ص177-180) سخن گفته است.
ابن بطوطه مانند ديگر سفرنامهنگاران مغربي، توجهي ويژه به معرفي عالمان و صوفيه در سرزمينهاي اسلامي داشته است. او معمولاً در وصف هر شهر به معرفي بزرگان علمي، قاضيان و به ويژه صوفيه پرداخته است. او به مدارس و خانقاهها رفته و با دانشمندان بزرگ شهر ديدار داشته است. وصفهاي وي از نظام و سازمان مدارس و خانقاهها در سرزمينهاي گوناگون، تصويري از وضعيت آموزش در سرزمينهاي اسلامي يك سده پس از حمله مغول را به دست ميدهد. او با بسياري از صوفيان در نقاط گوناگون جهان اسلام ديدار كرده است؛ از جمله در اسكندريه ابوعبدالله مرشدي (ج1، ص47)، در غزه برهان الدين جعبري (ج1، ص242)، در بيروت ابويعقوب يوسف، در اصفهان شيخ قطب الدين (ج1، ص31)، در شيراز مجدالدين اسماعيل پسر محمد خداداد. (ج2، ص36) حكايات او از صوفيان با يادكرد داستانهايي از كرامات آنان همراه است.
اين سفرنامه از ديدگاه تاريخ سياسي سرزمينهاي اسلامي نيز اهميت فراوان دارد. ابن بطوطه به معرفي شاهان و واليان و اميران و حاكمان پرداخته و از اختلافها و كشمكشها ميان اميران و روابط حكومتها با يكديگر گزارش داده و گاهي به تفصيل در باره تاريخ حكومت يك سلسله يا پادشاه سخن رانده است. گفتههاي ابن بطوطه به ويژه آن جا كه با برخي از اميران و پادشاهان ديدار كرده، با اهميت است. او در ايران با ابوسعيد ايلخان واپسين حاكم سلسله ايلخاني در تبريز (ج2، ص67-78)، اتابك افراسياب از اتابكان لرستان (ج2، ص25-28)، سلطان قطب الدين تهمتن حاكم هرمز (ج2، ص141-142)؛ و نيز در يمن با مجاهد نورالدين علي (ج2، ص107-109)، در عمان با ابومحمد بن نبهان (ج2، ص138-140)، و در افريقا با ابوبكر بن شيخ عمر پادشاه مگاديشو و ابوالمظفر حسن پادشاه كلوا (ج2، ص116، 122)؛ و همچنين در آسياي صغير با پادشاه لاذق سلطان يننج بك و اميران ديگر شهرها، و در ماوراء النهر با محمد خان ازبك (ج2، ص228) و سلطان علاء الدين ترمشيرين (ج3، ص27) ديدار كرده و در هند چند سال در خدمت سلطان محمد بن تغلق به سر برده و از سوي او به سفارت به چين رفته است. (ج3، ص242-249)
راههاي حج در سفرنامه ابنبطوطه: ابن بطوطه چهار بار و هر بار از يك مسير تازه به حج رفته و سفرنامه او پنج راه معمول حج، يعني راههاي شام، عراق، بحرين، يمن و عيذاب را معرفي ميكند.
سفر اول ابن بطوطه از طنجه آغاز شد و به سوي مصر ادامه يافت. اين طريق، راه سفر حج مردم شمال افريقا و مغربيان بود كه در ساحل درياي مديترانه از تِلمسان، مِليانه، الجزاير، بِجايه، قُسَنطينه، بونه، تونُس و سوسه به اسكندريه ميرسيد. وي از اسكندريه تا مصر از تروجه، دَمَنهور، فوا، نحراريه، أبيار، محله الكبيره، دَمياط و سمنود و از آن جا با كشتي از رود نيل گذشت. او سفر خود را به تنهايي آغاز كرد؛ اما در ميانه راه با كارواني از بازرگانان همراه شد و به تونس و از آن جا با كاروان حج تونس به سوي قاهره رفت. (ج1، ص153-200) ابن بطوطه از مراسمي به نام روز محمل در قاهره سخن گفته كه در ماه رجب برگزار ميشد و بزرگان ديني و دولتي همراه با محمل* تزئين شده حج در شهر به گردش درميآمدند و مردم را براي سفر به حج تشويق ميكردند. (ج1، ص221)
ابن بطوطه در قاهره تصميم گرفت كه به عيذاب و از آن جا از راه دريا به حجاز برود. راه او از قاهره به عيذاب از مِنيه، مَنفَلوط، إخميم، قوص، اقصر، اَسنا و اَدفو گذشت؛ اما در عيذاب به دليل نبرد و درگيري قبايل بجايه با مملوكان مصر، امكان سفر دريايي نيافت و ناچار به قاهره بازگشت. (ج1، ص223-231)
اين بار او از قاهره به شام رفت و از شهرهاي غزه، قدس، عسقلان، رمله، نابلس، عَجلون، صور، صَيدا، طبريه، بيروت، طَرابلس، حَماة، حلب، قِنَّسرين، اَنطاكيه، لاذِقيه و بِعلَبَك گذشت و در اول شوال سال 726ق با كاروان حج شام كه از دمشق به سوي مدينه رهسپار بود، به سوي مدينه حركت نمود. (ج1، ص239-343)
در آن سال، امير كاروان سيف الدين چوبان (م. 728ق.) و قاضي كاروان شرف الدين اذرعي حوراني (م.741ق.) بود. (ج1، ص343) كاروانيان از بُصري گذشتند و به حصن كَرك رسيدند و در آن جا با خريد آذوقه براي ورود به صحرا آماده شدند و پس از دو روز به تبوك رسيدند. (ج1، ص344-346) شاميان هنگامي كه به تبوك ميرسيدند، شمشيرهاي خود را بيرون ميكشيدند و به ياد غزوه تبوك بر درختان حملهور ميشدند. (ج1، ص347) پس از چهار روز استراحت در تبوك، كاروان از دو وادي خشك و بسيار گرم به نام اُخَيضِر و عطاس گذشت و به مدينه رسيد. (ج1، ص347-349) با بيرون آمدن از مدينه و رسيدن به ذي الحُليفه، كاروانيان احرام بستند و سپس با گذر از روحا، صفرا، بدر، رابغ، خليص، عسفان و بطن مر به مكه رسيدند. (ج1، ص364-367)
سفر اول ابن بطوطه به مدينه و مكه در بيستم ذيحجه 726ق. پايان يافت و او همراه با قافله حج عراق كه امير پهلوان محمد حويح امارتش را بر عهده داشت، به راه عراق رفت. در اين دوران كه همزمان با حكومت ابوسعيد ايلخان بود، كاروان حج عراق با شكوه فراوان راهي مكه ميشد. ابن بطوطه حركت اين كاروان را از جهت فراواني ايرانيان و عراقيان، به حركت تودهاي از ابر متراكم تشبيه كرده است. هنگام توقف در هر منزل، ميان فقيران و بينوايان و در راه ماندگان غذا تقسيم ميشد. شبها پيشاپيش كاروانها مشعلهايي حمل ميكردند كه به تعبير ابن بطوطه، شب را به روز مبدل ميكرد. (ج1، ص411)
كاروان عراق در بازگشت نخست به مدينه رفت و ابن بطوطه براي بار دوم شش روز در مدينه توقف كرد. كاروان با گذر از وادي العروس به سرزمين نجد وارد شد و با گذر از شهرها و منازل عسيله، قاروره، حاجر، سميره، جبل المخروق، وادي الكروش، فيد، اجفر، زرود، ثعلبيه، زماله، واقصه،كوفه، قادسيه و نجف رسيد. (ج1، ص411-421) ابن بطوطه مسير خود را از كاروان عراق جدا كرد و همراه اعراب خفاجه با گذر از خورنق، قائم الواثق، عذار و واسط به سوي بصره رهسپار شد و به شهرهاي ايران سفر كرد. (ج2، ص7-54) بيشتر آگاهيهايي كه در باره راههاي شام و راه مدينه به مكه در سفرنامه ابن بطوطه آمده و حتي وصف بناها در شهرهاي ميان راه، از سفرنامه ابن جبير و عبدري گرفته شده است.[11]
آغاز سفر دوم ابن بطوطه به حج را بايد زماني دانست كه در دربار سلطان ابوسعيد ايلخان، سخن از قصد وي براي حجگزاري به ميان آمد و ايلخان دستور داد به او اسب و توشه دهند و توصيهنامهاي نيز براي او به امير بغداد نوشت. امير كاروان حج عراق در اين سال (727ق.) نيز امير پهلوان بود و وسايل سفر ابن بطوطه را فراهم كرد. (ج2، ص78، 88)
ابن بطوطه پس از سه سال مجاورت در مكه (ج2، ص88-91) در پايان سال 730ق. به قصد يمن راهي جده شد (ج2، ص97) و با كشتي به سوي يمن رفت. كشتي نخست با عبور از عرض درياي سرخ به ساحل شرقي افريقا رسيد و به دليل دچار شدن به طوفان، در لنگرگاه رأس دوائر لنگر انداخت. مسافران از راه خشكي به جزيره سواكن رفتند و از آن جا با كشتي و ديگر بار با پيمودن عرض درياي سرخ، به حلي در يمن رسيدند. سپس ابن بطوطه به زبيد و آن گاه صنعا پايتخت يمن سفر كرد. (ج2، ص100-111)
سفر سوم ابن بطوطه به حج در سال 732ق. و از بحرين و حَسا و يمامه آغاز شد. او منازل اين مسير را كه راه مردم بحرين و جنوب خليج فارس و جنوب ايران بوده، ياد نكرده است. (ج2، ص151-154) اين بار او براي رفتن به عيذاب در جده سوار كشتي شد؛ اما باد كشتي را به رأس الدوائر برد و مسافران از راه خشكي با نُه روز راهپيمايي سخت و تحمل كمبود آب و آذوقه در صحراي ساحل شرقي افريقا كه محل سكونت اقوام بجايه بود، به عيذاب رسيدند. (ج2، ص159-160)
سفر چهارم ابن بطوطه به حج در سال 749ق. نيز از مسير عيذاب صورت پذيرفت. اين بار وي كه از مصر به عيذاب آمده بود، از راه درياي سرخ به جده رفت. (ج4، ص181-182)
مدينه در سفرنامه ابن بطوطه: ابن بطوطه در نخستين سفر خود به حرمين كه همراه كاروان شام صورت پذيرفت، در آغاز به مدينه رفت. وي در سفرنامه خويش پس از يادكرد ورودش به مدينه و استلام پارهاي از استوانه حنانه كه هنوز باقي مانده بود، شرحي از مسجد نبوي در مدينه به دست داده و وصفي مختصر از ساختمان مستطيلشكل مسجد و مرقد پيامبر (ص)، مرقد منسوب به حضرت فاطمه3 و قبر و خانه عمر و ابوبكر با اقتباس از سفرنامه ابن جبير به دست داده است.[12] (ج1، ص349-351) آن چه در سفرنامه در باره بقيع، قبا، حجر الزيت، احد، مسجد علي (ع) و مسجد سلمان آمده (ج1، ص360-363) و نيز وصف خادمان مسجد كه حبشياني با لباسهاي تميز بودهاند (ج1، ص357) تلخيصي از سفرنامه ابن جبير است.[13] گويا تاريخچه ساخت و گسترش مسجد نبوي، تاريخ ساخت منبر پيامبر و ماجراي استوانه حنانه و ساخته شدن دارالوضوء در زمانه ناصر نيز از سفرنامه عبدري برگرفته شده است.[14] (ج1، ص351-355) گمان ميرود تنها نكتهاي كه در وصف نشانههاي مدينه تازگي دارد، اشاره كوتاه وي به چشمه زرقاء است.[15]
حضور ابن بطوطه در مدينه به سال 726ق. همزمان با دوره حكومت كُبيش بن منصور بن جماز (725-728ق.) بوده است. ابن بطوطه از كشته شدن كبيش در درگيري با ديگر مدعيان حكومت مدينه به سال 727ق. و حكومت طفيل بن منصور برادرش پس از او گزارش داده است. (ج1، ص360) در اين دوران، امام مسجد مدينه بهاء الدين بن سلامه (665-744ق.) نايب وي عزالدين واسطي(654-742ق.) بوده است. (ج1، ص356) رياست مؤذنان حرم در آن زمان بر عهده جمال الدين مطري (م.761ق.) بوده است. (ج1، ص357)
ابن بطوطه با برخي مجاوران مكه و مدينه ديدار كرده و از آنان كه بيشتر اهل شمال افريقا بودهاند، نام برده است. محمد بن محمد بن سهل غرناطي (م. پس از750ق.)، احمد بن محمد مرزوق تلمساني (م.740ق.)، سعيد مراكشي، عيسي بن حرزوز مكناسي، ابومحمد سروي، و ابوالعباس فاسي از جمله اين افراد هستند. (ج1، ص358-359)
ابن بطوطه در مدينه مهمان منصور بن شكل از مردم آن شهر بوده كه از شام با او همراه شده و سپس يكديگر را در بخارا و حلب ديگر بار ديدهاند. وي در مدينه با شرف الدين قاسم بن سنان قاضي زيدي و علي بن حُجر صوفي كه از مردم غرناطه بوده، همنشين بوده است. (ج1، ص363)
مكه در سفرنامه ابن بطوطه: بيشتر گزارشهاي مكه و حتي بخشي از آداب و رسمهاي مكيان، خلاصهاي از گزارشهاي سفرنامه ابن جبير و عبدري است. جغرافياي طبيعي شهر مكه، اندازه مسجدالحرام و تعداد ستونها و درهاي آن، وصف بناي كعبه و اندازه ديوارهاي آن، درون كعبه، پرده، حجرالاسود، مقام، صفا و مروه، برخي از مراسم مانند خطبهخواني، ترتيب نمازها در مسجد، گشودن در كعبه، و جشنها و عبادتهاي مردم مكه در برخي از ماههاي سال، از سفرنامه ابن جبير اقتباس شده است. (← تذكير بالاخبار) با اين حال، گمان ميرود نويسنده سفرنامه با هوشمندي به تغييرهايي كه در ساليان پس از سفر ابن جبير پديد آمده، توجه داشته است؛ چنانكه در وصف پرده كعبه آن را سياهرنگ خوانده (ج1، ص372)، در حالي كه اين پرده 100 سال پيش از آن، به گفته ابن جبير، سبز بوده است. اين پرده در زمانه ابن جبير از سوي خليفه عباسي و با كاروان عراق به مكه ميآمد[16]؛ اما در دوره ابن بطوطه، پرده را سلطان مصر فراهم ميكرد و با كاروان مصريان ميفرستاد. (ج1، ص410)
در نخستين حضور ابن بطوطه در مكه به سال 726ق. رميثه و عطيفه، پسران شريف ابينمي، بهگونه مشترك بر مكه حكومت داشتند. (ج1، ص386) ابن بطوطه به مقدم بودن نام عطيفه بر رميثه در خطبه نماز مكه اشاره كرده و دليل آن را عدالت بيشتر عطيفه دانسته است. (ج1، ص386) اما سبب، اين بود كه عطيفه در اين سالها حاكم اصلي مكه بود و از حمايت سلطان مصر بهره ميبرد و به سال 726ق. به تنهايي بر مكه حكومت ميكرد.[17] در اين دوران، در مصر ملك الناصر و در ايران ابوسعيد ايلخان پادشاه بودند و مكه بيشتر زير نفوذ حاكم مصر قرار داشت. به گفته ابن بطوطه، فراهم كردن پوشش كعبه، پرداخت حقوق قاضي و خطيب و پيشنمازان و مؤذنان و فراشان و خادمان، و نيز برآوردن نيازهاي كعبه مانند شمع و روغن و جز آن را سلطان مصر بر عهده داشت. (ج1، ص410) با اين حال، از دوره اولجايتو و پس از او ابوسعيد، ايلخانان در مكه نفوذ بيشتر به دست آوردند و در مناسبات سياسي ميان فرزندان ابونمي راه يافتند. ابن بطوطه از خطبه خواندن به نام ابوسعيد در سال 728ق. گزارش داده است. به گفته او، احمد بن رميثه و مبارك بن عطيفه كه در عراق بودند، در اين سال به مكه آمدند. (ج2، ص90) احمد بن رميثه پس از مرگ ابوسعيد ايلخان (736ق.) چندي قدرت را در حله به دست گرفت. اين گزارش از جايگاه احمد بن رميثه در ميان ايلخانان و نفوذ او در دستكم بخشي از نيروهاي نظامي و حضور پررنگ وي در عراق حكايت دارد.[18] (ج1، ص56)
ابن بطوطه در سفر دوم تا سال 730ق. در مكه بود. وي به آشوبي اشاره كرده كه در اين سال به دليل درگيري عطيفه با امير جندار مصري رخ داد و به كشته شدن امير و حمله سپاهيان ملك ناصر به مكه و دادن حكمراني مكه به رميثه انجاميد.[19] (ج2، ص91) سفر سوم ابن بطوطه به مكه در سال 732ق. همزمان با سفر ملك الناصر سلطان مصر به اين شهر انجام پذيرفت. (ج2، ص153)
ابن بطوطه در شرح نخستين سفر خود، شماري از دانشوران شهر از جمله امامان نمازهاي مذاهب چهارگانه را نام برده است. (ج1، ص389-390) در اين سال، قاضي مكه محيي الدين طبري (وفات 730) بود كه از احترام و توجه ملك الناصر سلطان مصر بهره داشت و صدقاتي كه سلطان به مكه ميفرستاد، به دست او تقسيم ميشد. خطيب مسجدالحرام و امام مقام ابراهيم نيز بهاء الدين طبري (متولد 678ق.) بود. (ج1، ص387-388)
نيز وي از برخي مجاوران مكه كه در دو سفر اول خود با ايشان ديدار داشته، نام برده است. اينان بيشتر در مدارس و رباطها زندگي ميكردند. او در اين مدت در مدرسه مظفريه سكونت داشت. (ج1، ص388) در ميان اين افراد، علي بن رزق الله از مردم طنجه و از آشنايان پدر ابن بطوطه نيز حضور داشته است. (ج1، ص391-392) به سال 728ق. شماري از همشريان ابن بطوطه نيز به اين شهر رسيدهاند. (ج2، ص88)
اوضاع اجتماعي مكه در ميان گزارشهاي وي شايان توجه بيشتر است. او مكيان را به انفاق و نيكوكاري ستوده، باور دارد كه شهر مكه براي فقيران و دراويش و صوفيان اقامتگاه خوبي است. به گفته او، كسي كه بخواهد در شهر مكه وليمه دهد، نخست سراغ فقيران ميرود. اطعام فقيران در ميان بزرگان مكه همچون قاضي و امام موسم، مرسوم بوده است. (ج1، ص387) برخي از آنان در روزهاي ويژه و عيدها و بعضي نيز هر روز فقيران را اطعام ميكردند تا جايي كه گاهي مانند امام حنبليان سالانه پنجاه هزار درهم وامدار ميشدند. (ج1، ص388-389) ديگر مردم نيز به اطعام فقيران توجه داشتند. فقيران كنار تنورهاي نانوايي ميايستادند و مردم به آنان نان ميبخشيدند. (ج1، ص387)
بر پايه گزارش ابن بطوطه، وضع اقتصادي مردم مكه دستكم در آن سالها خوب و وجود زائران موجب رونق اقتصادي شهر بوده است. زائران افزون بر اينكه باعث رونق بازارها بودند، اموال بسياري ميبخشيدند. حاجيان كاروان عراق به سال 727ق. آن قدر طلا در اين شهر انفاق كردند كه قيمت طلا سخت پايين آمد. (ج1، ص410) وي از توزيع صدقات فراوان ابوسعيد ايلخان ميان مجاوران مكه به سال 729ق. گزارش داده است. (ج1، ص411)
به دليل ورود تاجران از سراسر سرزمينهاي اسلامي به مكه، انواع مواد خوراكي در اين شهر يافت ميشد. ابن بطوطه از يافتن ميوههايي مانند انگور، انجير، هلو و خربزه در اين شهر گزارش داده است. (ج1، ص370) نيز به اين عادت مكيان اشاره كرده كه تنها يك وعده پس از نماز عصر غذا ميخوردند و در باقي روز تنها خرما ميخوردند و از اين رو، تني سالم داشتند. (ج1، ص389)
به گفته ابن بطوطه، در بازارهاي مكه كودكان يتيم با زنبيل به انتظار مينشستند و هنگامي كه كسي خريد ميكرد، كالايش را در ازاي دريافت دستمزدي به منزل او ميبردند. اين كودكان با اينكه صاحب كالا با آنها نميآمد و در پي كار خويش ميرفت، در امانت خيانت نميكردند و كالا را به سلامت به خانه وي ميرساندند. (ج1، ص387) مكيان مردماني پاكيزه بودند. لباس آنان بسيار سفيد و هميشه پاك بود. زنان مكي كه ابن بطوطه آنان را به زيبايي و عفت ستوده، عطر فراوان به كار ميبردند و خشنود بودند كه گرسنه بخوابند، اما پول غذاي خود را صرف خريد عطر كنند. به گفته او، زنان مكه شبهاي جمعه براي زيارت به مسجدالحرام ميرفتند و حضورشان فضاي مسجد را عطرآگين ميكرد. (ج1، ص387)
برخي از باورهاي مردم مكه را نيز ميتوان از ميان گزارشهاي اين سفرنامه دريافت. براي نمونه، مردم مكه عقيده داشتند كه پرندگان بر فراز كعبه پرواز نميكنند و يا تنها كساني ميتواند از دهانه تنگ غار ثور بگذرند كه حلال زاده باشند. (ج1، ص372، 384-385) به حكايت ابن بطوطه، شخصي به نام حسن هميشه در مسجدالحرام بود؛ اما هيچ گاه وضو و غسل نميساخت. با اين حال، مردم نه تنها او را نميراندند، بلكه از او تبرك ميجستند. او هر جا كه ميخواست، ميرفت و از هر مغازه چيزي برميگرفت و صاحب مغازه آن را مايه تبرك و افزايش روزي ميدانست. (ج1، ص396-397)
چاپها: نخستين نسخهاي كه از سفرنامه ابن بطوطه به چاپ رسيده، خلاصهاي به قلم محمد بن فتح بيلوني با نام المنتقي است كه به سال 1278ق. در قاهره انتشار يافت. اين خلاصه در سالهاي 1840 و 1855م. به زبان پرتغالي ترجمه و چاپ شد. متن كامل سفرنامه همراه با ترجمه آن در سالهاي 1853 و 1858م. در چهار جلد با تحقيق گروهي از محققان فرانسوي در پاريس به چاپ رسيد. اين چاپ مبناي چاپهاي ديگر كتاب در سرزمينهاي عربي از جمله چاپ فؤاد افرام بستاني در 1927م. و چاپ علي منتصر كتاني در سال 1972م. شد. عبدالهادي التازي در سال 1996م. چاپ جديدي از كتاب به دست داد. او نيز چاپ پاريس را اساس كار خود قرار داد؛ اما با استفاده از حدود سي نسخه خطي آن را بازبيني كرد و اشكالها و ابهامها را زدود. اين چاپ كه شامل حواشي و فهرستي مفصل است، در فاس و از سوي آكادمي كشور مغرب در پنج جلد و 1549صفحه به سال 1997م. منتشر شد. تحفة النظار به زبانهاي مختلف از جمله انگليسي و تركي نيز ترجمه شده است. محمد علي موحد در سال 1337ش. اين كتاب را به فارسي برگردانده است.
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اتحاف الوري باخبار ام القري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش شلتوت، مكه، جامعة ام القري، 1403ق؛ الاحاطة في اخبار غرناطه: محمد السلماني (لسان الدين ابن الخطيب)، به كوشش يوسف علي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1424ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛ تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلام: كراچكوفسكي، ترجمه: پاينده، علمي و فرهنگي، 1379ش؛ تحفة الكرام: محمد مهدي بحر العلوم (م.1212ق.)، تهران، مشعر، 1425ق؛ الدرر الكامنه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش عبدالمعيد خان، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1392ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ رحلة العبدري: محمد العبدري (م.700ق.)، به كوشش كردي، دمشق، دار سعدالدين، 1426ق؛ سفرنامه ابن بطوطه (رحلة ابن بطوطه): ترجمه: موحد، تهران، علمي و فرهنگي، 1361ش؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ نامه انجمن (فصلنامه): تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي.Ibn Battuta, travels on Asia and Africa: translated and selected H.A.R. Gib, darf publisher, 1983. / Odyssey of Ibn Battuta: David waines, I.B tauris, 2011.
كامران محمد حسيني
[1]. الدرر الكامنه، ج3، ص480-481؛ تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص331.
[2]. Ibn Battuta, P2-3.
[3]. سفرنامه ابن بطوطه، ص32-33؛ مجله نامه انجمن، ش21، ص7، «چند نمونه از دادههاي جامعه شناختي و روان شناختي».
[4]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص335.
[5]. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص227-228
[6]. الاحاطه في اخبار غرناطه، ج3، ص206.
[7]. The Odyssey of Ibn Battuta, P8-11؛ Ibn Battuta, P13.
[8]. نك: رحلة ابن جبير، ص162-167؛ رحلة العبدري، ص213، 471.
[10]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص337.
[11]. نك: رحلة ابن جبير، ص162-167.
[12]. نك: رحلة ابن جبير، ص150-154.
[13]. نك: رحلة ابن جبير، ص154-157.
[14]. رحلة العبدري، ص442-452.
[15]. تحفة الكرام، ص222؛ آثار اسلامي مكه و مدينه، ص319.
[16]. رحلة ابن جبير، ص141.
[17]. العقد الثمين، ج5، ص214؛ اتحاف الوري، ج3، ص184.
[18]. نك: اتحاف الوري، ج3، ص223.
[19]. براي اطلاعات بيشتر نك: اتحاف الوري، ج3، ص188-192.