تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره

تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجره

اثری در تاریخ محلی مدینه، نوشته ابوبکر بن حسین مراغی   این کتاب که از منابع تاریخ مدینه به شمار می‌رود، آگاهی‌هایی را پیرامون شهر مدینه، مسجدالنبی و توسعه‌های آن، مرقد نبوی، بقاع بقیع، اماکن، وادی‌ها، مسجدها، چاه‌ها و ن

اثري در تاريخ محلي مدينه، نوشته ابوبكر بن حسين مراغي

 

اين كتاب كه از منابع تاريخ مدينه به شمار مي‌رود، آگاهي‌هايي را پيرامون شهر مدينه، مسجدالنبي و توسعه‌هاي آن، مرقد نبوي، بقاع بقيع، اماكن، وادي‌ها، مسجدها، چاه‌ها و نكاتي در باب توسل و شفاعت و زيارت پيامبر (ص) به دست مي‌دهد.

 

زين الدين ابوبكر بن حسين قرشي عَبشمي مراغي مصري[1] مشهور به زين الدين مراغي يا عثماني، از فقيهان شافعي و مورخان مدينه است كه نام او را عبدالله نيز نوشته‌اند.[2] او به سال 727ق. در قاهره زاده شد و رشد كرد و سپس به حجاز آمد و حدود 50 سال مجاور مدينه گشت[3] و از دانشوراني چون ابن سبع در 757ق. صحيح بخاري و از بدر بن فرحون كتاب الانباء المبينه قاسم ابن عساكر در تاريخ مدينه را فراگرفت. برخي ديگر از مشايخ مراغي عبارتند از عفيف الدين مطري و عزالدين ابن جماعه كناني. (ص11-12) ابوالعباس ابن شحنه نيز به او اجازه حديث داده است.[4] از شاگردان او مي‌توان از ابن حجر عسقلاني، احمد بن محمد مطري، و عبدالرحمن مدني شافعي ياد كرد.[5]

 

مراغي قضاوت مدينه و امامت جماعت مسجدالنبي را پس از بهاء محمد بن محب زرندي در 809ق. عهده‌دار شد و پس از يك سال و نيم به دليل اختلاف با جماز بن نصير، حاكم مدينه، از اين منصب كناره گرفت.[6] وي دو سال نيز در مكه به سر برد و سپس به مدينه بازگشت و در 816ق. همان جا وفات يافت و در بقيع دفن شد.[7] فرزند مراغي، محمد بن ابوبكر (775-859ق.) مشهور به ابن مراغي، فقيه و محدث و صاحب آثار علمي متعدد بوده است.[8] زين الدين مراغي در حوزه حديث و تاريخ و فقه، آثار گوناگون از جمله روائح الزهر في السيرة النبويه، و مرشد الناسك الي معرفة المناسك[9] دارد.

 

كتاب تحقيق النصره در تداوم سنت تاريخ‌نگاري مدينه و با هدف تلخيص و تكميل و افزايش مباحث الدرة الثمينة في اخبار المدينه اثر ابن نجار (م.643ق.) نگارش يافته است. پيش از مراغي، مطري (م.741ق.) در كتاب التعريف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجره همين كار را انجام داده و به تلخيص و تكميل كتاب ابن نجار پرداخته بود؛ اما به نظر مراغي، كتاب مطري وافي به مقصود نبوده؛ زيرا نتوانسته بود تمام نكات و گزارش‌ها و اهداف كتاب الدرة الثمينة في اخبار المدينه اثر ابن نجار را با حفظ ايجاز و اختصار مطرح نمايد. (ص94) براي رفع اين نقصان، مراغي كوشيده است تا گزارش‌هاي اين دو كتاب را با حذف سلسله سند راويان و گاه جابه‌جا كردن گزارش‌ها، سامان دهد و با افزودن آگاهي‌هاي تكميلي، ارزش كتابش را نسبت به دو اثر پيشين، تثبيت كند. (ص94-95) افزون بر اين، وي به تصحيح خطاها و گزارش‌هاي نادرست كتب پيشين پرداخته است. (براي نمونه: ص36-37)

 

سخاوي اهميت تحقيق النصره و عنايت عالمان و مورخان به اين كتاب را يادآوري كرده است.[10] از وجوه اهميت تحقيق النصره، حفظ و نقل گزارش‌هاي كتاب‌هاي پيشين است كه بيشتر آن‌ها از دست رفته‌اند. مراغي منقولاتي گسترده از كتاب اخبار دار الهجره رُزَين بن معاويه عَبدري (م.525ق.) آورده است. (براي نمونه: ص131، 145، 169، 171) بسياري از مباحث كتاب عبدري، از طريق همين نقل‌هاي مراغي قابل بازسازي است. پيش از تحقيق النصره، در منابع تاريخ مدينه، به كتاب عبدري نپرداخته‌اند. همچنين گزارش‌هاي بسيار از اخبار المدينه ابن زباله (م. حدود200ق.)

 

 در كتاب مراغي به چشم مي‌خورد. (براي نمونه: ص105-121، 136، 143، 145، 176) نيز يكي از مصادر و منابع تحقيق النصره، كتاب اخبار المدينه يحيي بن حسن علوي (م.277ق.) است. (براي نمونه: ص171، 176) 26 گزارش كه از اين كتاب آمده، از دسترسي نويسنده به اصل كتاب حكايت دارد؛ در حالي كه ابن نجار در الدرة الثمينه* توانسته تنها چند نقل كوتاه از كتاب علوي بياورد.

 

توجه مورخان مدينه از جمله سمهودي (م.911ق.) در نقل گسترده گزارش‌هاي تحقيق النصره، نشانه اهميت اين كتاب است. گوشه‌هايي از كتاب مراغي در باره مسجدالنبي، شكل و تصوير قبور سه‌گانه، مسجد قبا، وادي مَهزور، توسل و موضوعات ديگر مورد توجه سمهودي قرار گرفته و وي آن‌ها را نقل كرده است.[11] برخي دانشوران شيعه در موضوعاتي كه با انگيزه‌ها و آموزه‌هاي شيعه پيوند دارد، مانند بحث از باب علي (از ابواب مسجدالنبي) و توسل، به كتاب تحقيق النصره استناد كرده‌اند.[12]

 

روش مراغي، جمع ميان نقل و مشاهده است. او در وصف هر موضوع، از گزارش‌هاي منابع پيشين بهره مي‌گيرد و ديده‌هاي خويش را نيز مي‌افزايد. دقت در نقل گزارش‌ها و اندازه‌گيري‌ها، از ويژگي‌هاي روش تاريخ‌نگاري مراغي است. (براي نمونه: ص170-171) از ويژگي‌هاي مراغي، افزودن مبحث كلامي «توسل» به اين كتاب، به تناسب بحث از زيارت نبوي است. (ص416-432)

 

در متن كتاب به تاريخ نگارش تحقيق النصره در سال766ق. اشاره شده است. (ص146) در باره عنوان تحقيق النصره بتلخيص معالم دار الهجره كه نام انتخابي خود مراغي است (ص95)[13]، تنها يك نكته مبهم در كلمه «تلخيص» وجود دارد. اين قيد به كتاب الدرة الثمينة في اخبار المدينه ابن نجار مرتبط نيست؛ زيرا تحقيق النصره خلاصه الدرة الثمينه نيست، گر چه الدره يكي از مصادر مهم و اصلي مراغي است. بنا بر اين، مقصود مراغي از قيد «تلخيص»، گزارش تاريخ و معرفي مساجد و اماكن مدينه به صورت مختصر و با رعايت ايجاز است.

 

موضوعات كتاب در يك مقدمه، چهار باب و فصول متعدد تنظيم شده‌اند. در مقدمه، طي سه فصل نخست، رواياتي در باره جايگاه و فضيلت مدينه از منابع حديث اهل سنت مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده است. (ص96-121) در فصل دوم، گزارشي كوتاه از نام‌هاي مدينه مانند عذرا (ص123)، مُطَيّبه و طيّبه (ص124)، يثرب (ص124-130) و نيز اشاره‌اي به قبيله‌ها و تيره‌هاي اوس و خزرج (ص130-132) آمده است. گزارش مطري از 300 صنعتگر و كارگر يهودي ساكن قريه يثرب، با نقد مراغي مواجه شده؛ زيرا به نظر وي، اين صنعتگران در منطقه زهره، يكي از مناطق مجاور مدينه، ساكن بوده‌اند. (ص128) در فصل بعد، به فضيلت‌ها و اهميت مسجدالنبي و روضه شريفه در احاديث اسلامي اشاره گشته است. (ص133-146)

 

در باب اول، طي هفت فصل، گزارش‌هاي متعدد از تاريخ بيعت عقبه و اسلام آوردن گروهي انصار و نام‌هاي بيعت‌كنندگان و نقيبان (ص149-157)، هجرت پيامبر (ص) به مدينه (ص158)، ورود پيامبر به قبا، فضيلت مسجد قبا (ص164-175)، ساخت مسجدالنبي در عهد نبوي، محل مصلاي رسول خدا، و گسترش‌هاي دوران خلفاي بعد (ص176-203) آمده است. مراغي در وصف مكان‌هاي مدينه، افزون بر استناد به اخبار تاريخي، از ديده‌هاي خود نيز بهره گرفته و از جمله، درباره مسجد ضرار آورده است: «امروزه نشانه‌اي از آن وجود ندارد و ابن نجار جاي آن را به اشتباه نشان داده است.» (ص132)

 

مراغي در باره مسجدالنبي، دانسته‌هاي خود از معماري، مساحت‌ها، نوع سنگ‌ها و آجرهاي به كار رفته در آن، و تغيير خانه‌هاي پيرامون مسجد، از جمله خانه همسران پيامبر را ياد كرده است. (ص204-224) او پس از ارزيابي وصف ابن نجار از حدود مسجدالنبي مي‌گويد: «اكنون از بِلاط مسجد خبري نيست و نيز دو تير چوبي كه از سمت شام در صحن مسجد نصب شده بود، از ميان رفته است.» (ص221)

 

بخشي از كتاب به استوانه‌هاي مسجدالنبي و ديده‌هاي مراغي از استوانه مُخَلَقه (ص225)، استوانه عايشه (ص226)، استوانه توبه (ص228)، استوانه امام علي (ص232) و داستان ستون حنانه كه از فراق پيامبر (ص) فرياد و زاري مي‌كرد (ص232) اختصاص يافته است. جذع (شاخه) اين ستون در سوي راست مصلاي نبوي بوده است. مراغي نكاتي ديگر نيز در باره اين شاخه آورده و ياد كرده كه در زمان او، اين شاخه در انبار حرم نبوي نگهداري مي‌شده است. (ص240-241)

 

منبر پيامبر و تاريخ تعميرهاي آن در گزارشي كوتاه آمده است. (ص244-253) مراغي در باره حريق مسجدالنبي و تلاش حاكمان مصر در تعمير مسجد، گزارشي مفصل آورده (ص253-262) و به محل تهجد پيامبر در مسجد اشاره كرده است. (ص263-264)

 

فصل پنجم در باره پنجره‌ها و باب‌هاي مسجدالنبي است. (ص265-282) مسجد در روزگار پيامبر سه در داشته (ص269) كه از اين قرار بوده‌اند: باب النبي، باب علي و باب عثمان. (ص269-272) اين درها تا عهد وليد مرواني به 20 عدد رسيده است. در گزارش ابن زباله (م.‌حدود200ق.) كه در زمره واپسين گزارش‌ها از وضع مسجدالنبي در سده‌هاي نخستين است، به 24 در اشاره شده است. (ص270)

 

گزارش‌هاي مراغي در فصل ششم در باره مرقد نبوي، از اين جهت مهم است كه تاريخ گنبد مرقد نبوي در ديگر منابع به دقت گزارش نشده است. به نظر مراغي، مرقد نبوي تا زمان ملك منصور قلاوون صالحي كه در 678ق. گنبدي بر آن بنا كرد، تنها ديواري آجري بلندتر از سطح ديوار مسجد داشت. (ص283) مراغي آگاهي‌هاي بيشتري از گنبد و معماري آن به دست نداده است. وي از تلاش عمر بن عبدالعزيز در بناي ديوار (حائط) و نيز پوشش (حائز) محافظ قبور سه‌گانه، گزارشي كوتاه آورده است. (ص285-288) او پيشتر آورده است كه عمر بن عبدالعزيز مرقد نبوي را پنج گوشه ساخت؛ به گونه‌اي كه هنگام نماز، استقبال به سوي قبر نبوي محقق نشود. (ص213-214)

 

فصل هفتم به آداب و مستحبات، تَخليق (خوشبو كردن) و تَحصيب مسجدالنبي* (تسطيح سنگريزه‌هاي صحن) اختصاص دارد. (ص293-304)

 

مباحثي در باره رحلت پيامبر (ص) و شيخين (ص307-367)، آداب زيارت مرقد نبوي و ادله مشروعيت آن (ص368-451)، بقاع بقيع و فضيلت زيارت بقيع (ص452-463) و مقبره بني‌سلمه در غرب مدينه (ص464) در باب دوم آمده است. گزارش مراغي از گنبدهاي ائمه بقيع كه به همت ناصر بن مستضيء عباسي ساخته شده، چشمگير است. (ص459) او در مبحث مشروعيت زيارت پيامبر (ص) به اجماع مسلمانان و ادله ديگر استناد مي‌كند (ص368-392) و يكي از شاخه‌هاي اين موضوع را به مبحث توسل و شفاعت اختصاص مي‌دهد (ص416-432) و با روش نقلي و عقلي، ادله و مباني مشروعيت و جواز توسل به پيامبر (ص) خواه در هنگام حيات و خواه پس از وفات ايشان را به ميان مي‌آورد. يكي از شاخه‌هاي اين بحث از نظر مراغي، اثبات حيات برزخي (ص433-451) است. اين موضوع از مباحث نوآورانه اين اثر در قياس با ديگر آثار تاريخي مدينه است كه به نظر مي رسد به دنبال آرا و شبهات ابن تيميه طرح شده است. (← توسل)

 

باب سوم حاوي نكاتي در باره كوه احد (ص469-472)، قبور شهداي احد و بقعه حمزه (ص472-479) و نيز مساجد معروف مدينه است. (ص480-499) گزارش مراغي از سور مدينه (ديوارهاي پيرامون شهر) و تعمير آن به همت عضدالدوله بويهي و ماجراي نقب زدن از زير مرقد نبوي به دست دو مسيحي اَندَلُسي و كشف آن با خواب محمود زنگي و نيز ساختن حصار مرقد نبوي در 557ق. و نوسازي آن در 751ق. به همت ملك ناصر حسن بن محمد قلاوون مملوكي، از آگاهي‌هاي جديدي است كه در الدرة الثمينه نيامده است. (ص502-505)

 

يكي از آگاهي‌هاي نويسنده در باره مساجد تاريخي مدينه (ص526-545)، گزارشي از مسجد ذوالحليفه است كه در چهار يا شش ميلي مدينه قرار داشته و املاك بني‌جُشَم در آن جاي دارد و امروزه به آبارعلي معروف است. (ص526) مراغي از مساجدي كه ابن زباله در اخبار المدينه و بخاري در الصحيح از آن‌ها ياد كرده‌اند، سخن گفته و افزوده كه اكنون از اين مساجد اثري باقي نيست و محلشان ناشناخته است. (ص532) نيز گزارشي از چاه‌هاي مدينه كه در عهد مؤلف نشانه‌اي از آن‌ها يافت مي‌شده، ارائه گشته است. (ص546-574)

 

باب چهارم به وادي‌هاي مدينه مانند وادي عقيق، وادي جِفاف (ص577-598)، صدقات و موقوفات نبوي در مدينه (ص592-594)، خندق (ص599-604)، حدود و خصائص حرم مدني (ص605-626)، فضيلت مرگ در مدينه (ص627-628) و اشعاري در ترغيب آمدن به مدينه (ص629-632) پرداخته است. گزارش مراغي از رويداد نار الحجاز* يا فوران گدازه‌هاي آتشفشاني، با اين‌كه گزارش آن را از ديگر مورخان برگرفته، اهميت دارد. (ص595-597)

 

ƒ نسخه‌ها و چاپ‌ها: اين كتاب در سال 1374ق. بر پايه نسخه‌اي كتابت شده به سال 766ق.[14] كه در دار الكتب المصريه نگهداري مي‌شود، در مصر به چاپ رسيد.[15] محمد عبدالجواد اصمعي در 1401ق. كتاب را بر پايه آن نسخه تصحيح و در المكتبة العلميه مدينه چاپ كرد و گزارشي از گسترش مسجدالنبي در دوره آل سعود بر كتاب افزود. (ص214-219) تحقيق و تصحيحي ديگر نيز به كوشش ابويعقوب نشأت بن كمال مصري صورت گرفته كه در دار الفلاح للبحث العلمي و تحقيق التراث مصر به سال 1430ق. با مقدمه‌اي 63 صفحه‌اي در باره زندگي و آثار مراغي و نسخ خطي كتاب چاپ شده است. (ص72-79) مصحح تعليقه‌ها و توضيحاتي نيز در برخي صفحات كتاب آورده و با برخي عقايد مراغي مخالفت ورزيده و در صفحات آغازين كتاب، در باره مشروعيت زيارت مرقد نبوي و جواز سفر زيارتي، به طرح ادله و اقوال و نقد موضع مراغي پرداخته است. (ص73-87)

 

منابع

الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ الانتصار اهم مناظرات الشيعة في شبكات الانترنت: العاملي، بيروت، دار السيره، 1421ق؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شرح احقاق الحق: سيد شهاب الدين المرعشي النجفي، قم، مكتبة النجفي؛ الضوء اللامع: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار مكتبة الحياة؛ كشف الظنون: حاجي خليفه (م.1067ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1413ق؛ المدينة المنوره (فصلنامه): عبدالله عبدالرحيم عسيلان؛ معجم المؤلفين: عمر كحّاله، بيروت، دار احياء التراث العربي ـ مكتبة المثني؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش خالد عبدالغني، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م؛ هدية العارفين: اسماعيل پاشا (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.

 

علي احمدي ميرآقا

 
[1]. الضوء اللامع، ج11، ص28؛ معجم المؤلفين، ج3، ص60.

[2]. المدينة المنوره، ش1، ص98، «ابوبكر المراغي و كتابه تحقيق النصره».

[3]. نك: المدينة المنوره، ش1، ص104.

[4]. شذرات الذهب، ج9، ص177.

[5]. المدينة المنوره، ش1، ص102-103.

[6]. الضوء اللامع، ج11، ص28؛ الاعلام، ج2، ص63.

[7]. الاعلام، ج2، ص63؛ معجم المؤلفين، ج3، ص60؛ المدينة المنوره، ش1، ص106.

[8]. هدية العارفين، ج2، ص200؛ الاعلام، ج6، ص58.

[9]. المدينة المنوره، ش1، ص103، «ابوبكر المراغي و كتابه تحقيق النصره».

[10]. الضوء اللامع، ج11، ص29.

[11]. وفاء الوفاء، ج2، ص52، 57، 116، 253؛ ج4، ص57، 313، 358.

[12]. شرح احقاق الحق، ج5، ص584؛ الانتصار، ج5، ص321.

[13] نك: كشف الظنون، ج1، ص312، 378.

[14]. كشف الظنون، ج1، ص378.

[15]. الاعلام، ج8، ص294.


| شناسه مطلب: 86818







نظرات کاربران