تخریب قبور
انهدام بارگاه‌های حرمین به دست وهابیان منظور از تخریب قبور، ویران کردن مقبره‌ها، گنبدها، بناها، بارگاه‌ها و آثاری است که بر قبر بزرگان ساخته شده است. وهابیان با تبرک به قبر پیامبر (ص) و صالحان[1] که سنتی جاری در میان مسلمانان ب
انهدام بارگاههاي حرمين به دست وهابيان
منظور از تخريب قبور، ويران كردن مقبرهها، گنبدها، بناها، بارگاهها و آثاري است كه بر قبر بزرگان ساخته شده است. وهابيان با تبرك به قبر پيامبر (ص) و صالحان[1] كه سنتي جاري در ميان مسلمانان بوده، مخالفند[2] (← تبرك) و ساختن حرم و بارگاه بر قبر را حرام ميدانند.[3] آنان دو بار در آغاز تسلط بر شهرهاي حجاز، با حمايت و همراهي آل سعود (حك: 1344 ق.) به ويرانسازي قبرها و بارگاههاي حرمين دست زدند. بر خلاف نظر وهابيان، بنا ساختن بر قبرهاي صالحان با قصد احترام و با هدف عبادت خداوند، نه تنها مصداق شرك و بتپرستي نيست، بلكه ارزش معنوي دارد و كاري مستحب است.[4] (← بنا بر قبور)
در گذشته، تنها رخدادهاي طبيعي همچون سيل و زلزله، موجب ويراني قبرها ميشد.[5] گويا وهابيان نخستين گروهي هستند كه با ديدگاه مذهبي، مراقد و بارگاهها را ويران كردند. گاه كساني جز وهابيان، به بهانه وجود كتابهايي در نكوهش خلفا در حرم بقيع، كوشيدند اين بارگاهها را ويران كنند؛ اما موفق نشدند.[6] وهابيان افزون بر ويراني قبرهاي طائف، جده، كربلا و جاهاي ديگر[7]، مهمترين هدف خود را در ويران كردن بارگاهها و گنبدهاي معلات در مكه و بقيع در مدينه متمركز ساختند.
قبرستان معلات: آرامگاه جنة المعلاة در بخش شمالي مكه، به آرامگاه مطيبين[8] و مقبرة الحجون[9] شهرت دارد. در روزگار جاهليت، مردگان را در دهانه شعب ابيذئب نزديك حجون دفن ميكردند؛ اما چون پيامبر از شعب المعلاة به بزرگي ياد كرد و جايگاهش را ستود، آن جا قبرستان تازه مكيان شد.[10] اين قبرستان كه به بنيعبدمناف تعلق داشت[11] و مورد توجه صحابه و مردم مكه بود[12]، محل قبر عبدمناف، عبدالمطلب، ابوطالب، خديجه، برخي پسران پيامبر (ص)، صحابه، تابعين، و دانشوران بود.[13] گنبد قبر حضرت خديجه را محمد بن سليمان در سال 950ق. ساخت.[14]
وهابيان در آغاز هجوم به شهرهاي حجاز، با سلاح فتوا و مناظره اهداف خود را در ويراني قبرها محقق ميساختند. آنها در 1210-1211ق. پس از مذاكره با شريف غالب امير مكه، در مناظره با دانشوران آن شهر، در گرفتن فتواي حرمت ساخت و تعمير بارگاهها از اين دانشوران اصرار ورزيدند؛ اما با مخالفت آنان روبهرو شدند و به همين روي، با جسارت و شدت بيشتر به تخريب و قتل و غارت دست زدند.[15] نخستين حمله وهابيان به رهبري سعود بن عبدالعزيز در 1218ق. به حرمين رخ داد. او مكه را محاصره كرد[16] و در نامهاي به مردم، همانند مشركان با آنها سخن گفت. سپس وارد مكه شد و مردم را به نابودي مراقد و گنبدها فراخواند. آن گاه ساختمان زمزم، بناهاي پيرامون كعبه،گنبدها و مرقدهاي بسيار را ويران كرد. وي حدود20 روز در مكه ماند و در نامهاي به سلطان عثماني، اعلام كرد كه نشانههاي شرك را از ميان برده است.[17] برخي تاريخنگاران در رخدادهاي سال 1221ق. آوردهاند كه پس از موسم حج ، وهابيان با قرائت آيه برائت از مشركان هشدار دادند كه سال ديگر به هيچ مشركي اجازه حج نخواهند داد.[18] (تصوير شماره 19)
برخي بارگاهها مانند گنبد آمنه و خديجه كه پس از حمله اول وهابيان بازسازي شدند[19]، در حمله دوم در 1343-1344ق. از ميان رفتند. گزارشگران غربي، رفتار وهابيان در ويران كردن بارگاه ها، غارت اموال، نابودي شهرها و كشتار مردم را بازگو كردهاند.[20]
قبرستان بقيع: ناحيهاي است در شرق مدينه كه به سبب گياهان خاردار بسيار به بقيع الغرقد شهرت يافت.[21] قبرستاني است مستطيلشكل به طول 150 و عرض 100 متر كه پيشينه آن به آغاز اسلام ميرسد.[22] حديثي از پيامبر، بقيع را روشناييبخش آسمان و زمين دانسته است.[23]
آوردهاند كه پيامبر (ص) براي نشانهگذاري محل دفن عثمان بن مظعون، سنگ بزرگي روي قبر وي نهاد و مروان بن حكم در دوران امارتش آن را جابهجا كرد يا به روي قبر عثمان بن عفان منتقل نمود.[24] نيز در قطعه سنگ مرمريني به تاريخ 332ق. با اين نوشته كه اين قبر فاطمه دختر رسول خدا است[25]، نشانههايي براي تمايز محل قبرها و بارگاهها ديده ميشود. درگزارشي از سده ششم ق. وجود بنا و بارگاه پيرامون شماري از قبرهاي بقيع تأييد شده است. اين منبع گزارش ميدهد كه قبر مالك بن انس را با سنگ و گل به قدر چهار وجب از زمين برجسته كردند و در سنگنوشتهاي سال و روز وفاتش را ثبت نمودند. سپس از روضه عباس، روضه ابراهيم و عثمان بن عفان كه وضعي همانند داشتهاند، ياد كرده است.[26] مجدالملك براوستاني* قمي (م.492ق.)، مستوفي كل سلجوقيان، بارگاهي شكوهمند بر قبرهاي امامان بقيع و نيز عثمان بن عفان يا عثمان بن مظعون با معماري و تزئينات ويژه ساخت. يك سده پس از اين ساخت، گزارش ابن جبير (م.614ق.) نشان ميدهد كه هنوز بارگاه امامان بقيع برپا و برجا بوده است. بارگاه امامان بقيع را كسي جز براوستاني نساخته است. از اين رو، وصف ابن نجار (م.643ق.) از مراقد بقيع كه در باور او، بنايي مستحكم و كهن و استوار داشته[27]، اشاره به همين بارگاه است. وصف ابن بطوطه (م.779ق.) نشان ميدهد در دوره او بر قبرهاي گوناگون بقيع، بارگاه و گنبد برپا بوده است.[28] درگزارش سمهودي (م.911ق.) نيز وجود بارگاه و بناي مستحكم بر قبرهاي امامان بقيع: تأييد شده است.[29]
اين بارگاه مقدس و ديگر مراقد حرمين كه مورد توجه مردم و سفرنامهنويسان بوده، در حمله نخست وهابيان به سالهاي 1218-1221ق. از ميان رفت. به گزارش عبدالرحمن جَبَرتي، نيروهاي وهابي پس از يك سال و نيم محاصره و ايجاد قحطي در مدينه وارد شهر شدند و جز مرقد نبوي ديگر بارگاهها را از ميان بردند.[30] ايجاد قحطي منحصر به مدينه نبود؛ بلكه جده و مكه و هر شهر ديگر كه مردمش مقاومتي نشان دادند، به قحطي و قتل و غارت دچار شد.[31]
در اين حمله، بارگاه امامان بقيع و گنبد حضرت زهرا3 نابود شد و ديگر مكانهاي مقدس نيز از تعرض بينصيب نماندند.[32] وهابيان گوهرها، ياقوتها، زمردها، نقرهها، قنديلها، پردهها و شمشيرهاي گوهرنشان متعلق به شاهان و خلفاي گذشته در مرقد نبوي و اشياي گرانبهاي مرقد بقيع[33] را بار شتران كردند و با خود بردند و ميان قوم و قبيله خويش و شيوخ وهابيان تقسيم نمودند.[34] سپس آنان به بنا و بارگاه شهيدان احد هجوم بردند وآن را با خاك يكسان كردند.[35]
به دنبال ويراني بسياري از بناها و مرقدهاي متبرك، ناخرسندي عمومي مسلمانان، سلطان عثماني را واداشت كه محمد علي پاشا را به نبرد با سعود بن عبدالعزيز بفرستد. محمد علي پاشا، حاكم مصر، در 18 رجب 1223ق. يا 1232ق.[36] ارتشي را به فرماندهي پسرش ابراهيم پاشا روانه نبرد با وهابيان كرد.[37] آنان مدينه را محاصره كردند و بسياري از وهابيان را كشتند و شماري انبوه را پس از پناه بردن به قلعه نزديك باب الشامي، دستگير كردند.[38] سعود بن عبدالعزيز شكست خورد و تلاشش براي راضي كردن محمد علي پاشا كه او و يارانش را نزد سلطان عثماني نفرستد، بيثمر ماند.[39] سعود بن عبدالعزيز و همراهان دستگير شدهاش نزد سلطان عثماني فرستاده شدند و سپس همگي در استانبول اعدام گشتند؛ اما نهضت وهابيان در ميان فرزندان و بستگان ابن سعود ريشه دواند. در مرحله بعد، قيامي تازه صورت گرفت و آنان در 1343ق. با غلبه بر شريفان هاشمي، به تدريج بر عربستان چيره شدند و در 1351ق. المملكة العربية السعوديه در هيئت سياسي خود شكل يافت و همه مكانهاي مذهبي را زير نفوذ گرفت و ويرانسازي بارگاهها را كامل نمود.[40]
پس از حمله اول وهابيان، عثمانيها بسياري از اين گنبدها را به درخواست عمومي بازسازي كردند.[41] محمد علي پاشا بخشهاي ويران شده مرقد نبوي را بازسازي نمود.[42] در سال 1233ق. به دستور سلطان محمود عثماني، گنبد بيت الاحزان متعلق به حضرت زهرا3، قبه زوجات الرسول و نيز گنبد عثمان بن عفان بازسازي شد.[43] تصاويري از وضع اين بارگاهها پيش از ويراني دوم، در منابع آمده است.[44] (تصوير شماره 20) در حمله دوم وهابيان به فرماندهي عبدالله بن سعود در هشتم شوال 1344ق. به مدينه، دانشوران وهابي، به ويراني گنبدها و بارگاههاي شهر فتوا دادند.[45] آوردهاند كه امير سعودي در خطابهاي، مردم و دانشوران مدينه را واداشت تا خود بهگونه مستقيم مرقدها و گنبدها را ويران كنند.[46] در گزارش ديگري آوردهاند كه وهابيان قاضي القضات خود، شيخ عبدالله بُلَيهِد، را نزد دانشمندان مدينه فرستادند و در جلسهاي از آنها در باره ويراني قبرها و بارگاهها نظر خواستند و ادعا نمودند كه دانشمندان شهر با نظر وهابيان موافق هستند. وهابيان در اين حمله، همه مرقدها و گنبدهاي عموها و عمهها و همسران و فرزندان پيامبر (ص)، بارگاه صحابه، تابعان، صالحان، و دانشوران را هر جا يافتند، منهدم كردند و هيچ اثري از بارگاه و گنبد در بقيع بر جاي نگذاشتند.[47] صندوقها و ضريحهاي مرقدهاي بقيع را يكسره نابود كردند و تنها قطعهاي سنگي به نشانه روي قبرها نهادند. واپسين نشانههاي آثار گذشته و حتي ديوارها و قبههاي ورودي بقيع در اين حمله نابود گشت.[48] وهابيان سپس به سوي مرقد نبوي تيراندازي كردند. آوردهاند كه دانشوران وهابي موافق ويراني مرقد نبوي بودند؛ اما امير عبدالله بن سعود با انديشيدن به فرجام كار و بيم از مسلمانان، از اين كار خودداري كرد.[49]
برخي رفتار وهابيان در ويراني قبرها را به دستور انگلستان دانستهاند.[50] در گزارشي به پشتوانه اسناد آوردهاند كه اروپاييان سده نوزدهم م. كه با سختكوشي در جستوجوي آثار باستاني، بارگاهها، سنگنگارهها و كتيبههاي نجد و حرمين بودند، با نفرت و واكنش سخت وهابيان و نجديان روبهرو شدند. اين نجديان شماري از محققان غربي جستجوگر ناشناختههاي عربستان را كشتند.[51] از اين رو، چه بسا انگيزه وهابيان در ويراني قبرها را بتوان همين دانست. البته بدون شك، مهمترين انگيزه وهابيان، ديدگاهشان در باره بنا بر قبرها است. (← بنا بر قبور)
تخريبهاي وهابيان منحصر به بارگاهها نبود.آنان افزون بر ويراني قبور، بسياري از آثار تاريخي چون خانه امام سجاد (ع)، خانه امام صادق (ع)، مَشربه ام ابراهيم، مسجد فاطمه، مَبرك ناقه پيامبر، محل عَرِيش پيامبر، خانه اَرقم بن اَرقم، خانه ابوايوب انصاري، مرقد علي عُرَيضي، و مساجد شيعيان و اهل سنت را از ميان بردند.[52]
كساني از حجگزاران و رجال سياسي دوره قاجار كه همزمان با اين ايام مسافر حرمين بودهاند، وضع اندوهزاي بقيع را وصف كردهاند.[53] ديدن بقيع در اين وضع، موجب ناخرسندي زائران ميشد. آنان ضمن بازگويي اندوه خود، آرزوي ساختن بارگاهها را در خاطراتشان مينوشتند.[54] كساني از غربيان نيز پس از ويراني اين مرقدها از آنها ديدار كرده و وضع را گزارش نمودهاند.[55] سر هارد فورد در خاطراتش به ويراني گنبدهاي امامان بقيع و چپاول گوهرهاي مرقد نبوي اشاره كرده است.[56] ريتر، رفتار وهابيان در ويراني مرقدهاي بقيع را به زلزلهاي ويرانگر تشبيه كرده است. دونالدسون نيز وضع ناگوار پس از اقدام وهابيان در ويراني قبرها را وصف كرده است.[57]
انتشار گزارش ويراني قبرها و مكانهاي مقدس و مساجد، موجي از خشم و نفرت و نگراني را در ميان مسلمانان برانگيخت. بسياري از سران و نمايندگان سياسي و مذهبي كشورهاي اسلامي به اين رفتار وهابيان واكنش نشان دادند و آن را محكوم كردند. هراس وهابيان از قيام عمومي مسلمانان، مانع ويراني مرقد نبوي شد؛ اما آنان همچنان به حرام بودن ساخت هرگونه مرقد و بارگاه باور دارند.[58] اندكي پس از اين تخريبها، كساني از خود وهابيان و سعوديها به مخالفت با سران خويش پرداختند و كارهاي تندروانه آنها را محكوم كردند.[59] از كشورها و شهرهاي دور و نزديك نيز به شكلهاي گوناگون به ويراني گنبدها و مكانهاي متبرك اعتراض نمودند. مردم آذربايجان شوروي، ازبكستان، تركمنستان، ايران، تركيه، افغانستان، عراق، چين، مغولستان، و هند در نامهها و مكاتبات بسيار، ضمن اظهار تأسف و محكوميت، به فرجام ويراني مرقد نبوي هشدار دادند.[60] سيد ابوالحسن اصفهاني و ديگر دانشوران و بزرگان نجف و قم بر ضد وهابيان موضع تند گرفتند. آوردهاند كه گزارش ويراني آرامگاههاي بقيع، گريه آيت الله حائري، بنيانگذار حوزه علميه قم، را بر منبر درس برانگيخت و او درس خود را تعطيل كرد و بازار قم تعطيل شد.[61] در كنفرانس اسلامي كراچي نيز دانشوراني چون محمد حسين كاشف الغطاء و محمد تقي طالقاني، نماينده آيت الله بروجردي، با نماينده سعوديان گفتوگو نمودند و بر لزوم بازسازي آرامگاههاي بقيع تأكيد كردند.
خبر هتك حرمت به امامان بقيع، در ايران موجب نگراني عمومي شد. نمايندگان در مجلس شوراي ملي به آل سعود اعتراض كردند و با تشكيل كميسيوني، هيئتي براي تحقيق در 1304ش. به حجاز فرستادند.[62] در روزنامهها و نشريات ايران از طرحهايي در رويارويي با آل سعود سخن ميرفت.[63] آوردهاند كه آيت الله بروجردي، نماينده خود، محمدتقي طالقاني (آل احمد*)، را براي بررسي امور به مدينه فرستاد. سيد محسن امين براي بررسي اوضاع به حجاز رفت و نتيجه تحقيق خود را به مسلمانان عرضه كرد. (← كشف الارتياب) همچنين شماري از فقيهان به لزوم بناي مجدد بارگاههاي بقيع فتوا دادند.[64]
از ديگر واكنشها به ويراني قبور، نگارش كتاب و رساله در تحكيم مباني فقهي بنا بر قبور بود. محمد جواد بلاغي در رساله رد الفتوي بهدم قبور الائمة في البقيع زيربناي انديشه وهابيان در جواز ويراني قبرها را مخدوش ساخت.[65] نيز كتابهايي در گزارش سوگمندانه ويراني قبرهاي بقيع نوشته شد. از جمله عبدالرزاق موسوي آل مقرم در كتاب ثامن شوال رخداد سال1343ق. را به تفصيل گزارش كرد.[66] در البقيع قصة تدمير آل سعود للآثار الاسلاميه نوشته يوسف هاجري و قبور ائمة البقيع قبل تهديمها اثر عبدالحسين حيدري موسوي، روند ويراني بارگاه امامان بقيع بازگو شده است. كتاب بقيع الغرقد نوشته حسن آل برغاني تاريخچه حمله نخست وهابيان به مدينه و ويراني قبرهاي بقيع را آورده است. (← آل برغاني، حسن) واكنش سوگوارانه ديگر مسلمانان به اين رفتار وهابيان، اظهار ناخرسندي در قالب سرودهها است. شاعران بسيار، ناخرسندي خود را از ويراني قبرها در قالب اشعار بازگو كردهاند.[67]
هشتم شوال به يوم الهَدم شهرت يافت[68] و در خاطر شيعيان باقي ماند. آنان همواره يادكرد ويراني قبرهاي بقيع را در مراسم سوگ گرامي ميدارند و هر سال در هشتم شوال با برپايي مجالس به مرثيهخواني براي امامان بقيع ميپردازند و با يادآوري ويراني قبرهاي بقيع، در انتظارند تا فرصتي فراهم آيد و مطالبه بازسازي آن مرقدها محقق گردد.[69]
منابع
آثار المدينة المنوره: عبدالقدوس الانصاري، مدينه، المكتبة السلفيه، 1393ق؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اثارة الترغيب: محمد بن اسحق الخوارزمي (م.827ق.)، به كوشش الذهبي، مكه، مكتبة نزار مصطفي الباز، 1418ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الاستبصار في عجائب الامصار: نويسنده مراكشي (م. قرن6ق.)، به كوشش سعد زغلول، بغداد، دار الشؤون الثقافيه، 1976م؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازي (م.1365ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1430ق؛ الامكنة و المياه و الجبال و الآثار: نصر بن عبدالرحمن اسكندري (م.561ق.)، رياض، مركز الملك فيصل، 1425ق؛ بررسيهاي تاريخي (مجله)؛بقيع الغرقد في دراسة شامله: محمد امين اميني، تهران، مشعر، 1428ق؛ التاريخ الامين لمدينة سيد المرسلين: عبدالعزيز المدني، مطبعة الامين، 1418ق؛ تاريخ الجزيرة العربية في عصر شيخ محمد بن عبدالوهاب: حسين خلف شيخ خزعلي، بيروت، مكتبة الهلال، 2008؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، 1386ش؛ تاريخ مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تحصيل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش ابن دهيش، 1424ق؛ تخريب و بازسازي بقيع به روايت اسناد: سيد علي قاضي عسكر، تهران، مشعر، 1386ش؛ تذكرة الطريق: حافظ محمد كربلايي كرناتكي (م. قرن 13ق.)، به كوشش اسرا دوغان، قم، نشر مورخ، 1386ش؛ الجامع اللطيف: محمد ابن ظهيره (م.986ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1423ق؛ چهل سال تاريخ ايران: حسين محبوبي اردكاني، تهران، اساطير، 1374ش؛ خاطرات سر هارد فورد جونز: سر هارد جونز، ترجمه: ماني صالحي علامه، تهران، نشر ثالث، 1386ش؛ خزانة التواريخ النجديه: عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح، آل سبام، 1419ق؛ خطر الوهابي ثلاث رسائل ضد الوهابيه: صالح الورداني؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ دائرة المعارف تشيع: زير نظر سيدجوادي و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1375ش؛ الدرة الثمينه: محمد ابن النجار (م.643ق.)، بيروت، دار الارقم؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛ رسائل في تاريخ المدينه: حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه؛ روزشمار تاريخ معاصر ايران: حسن فراهاني، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1385ش؛ الزهور المقتطفة من تاريخ مكة المشرفه: فأسي (م.832ق.)، به كوشش ذهبي، رياض، مكتبة نزار، 1418ق؛ سفرنامه فرهاد ميرزا: (م.1305ق.)، به كوشش طباطبايي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي، 1366ش؛ سفرنامه مكه حسام السلطنه: رسول جعفريان، تهران، مشعر، 1374ش؛ سلسلههاي اسلامي جديد راهنماي گاهشماري و تبارشناسي: ادموند كليفورد باسورت، ترجمه: فريدون بدرهاي، تهران، مركز باستانشناسي اسلام و ايران، 1381ش؛ شرح العقيدة الطحاويه: عبدالرحمن بن البراك، به كوشش عبدالرحمن السديس، التدمريه، 1429ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صفويه در عرصه فرهنگ: رسول جعفريان، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش؛ عتبات عاليات عراق: اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1387ش؛ عجائب الآثار: عبدالرحمن الجبرتي (م.1237ق.)، بيروت، دار الجيل؛ القاموس المحيط: الفيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ گزيده مقالات و روزنامههاي مهم در باره خليج فارس: امير هوشنگ انوري، مقدمه و بازبيني حسن حبيبي، تهران، بنياد ايرانشناسي، 1387ش؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مدينهشناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، 1364ش؛ مراقد المعارف: محمد حرزالدين (م.1365ق.)، به كوشش محمد حسين حرزالدين، قم، سعيد بن جبير، 1371ش؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ معالم المدينة المنوره: عبدالعزيز، بيروت، مكتبة الهلال، 1419ق؛ معجم ما كتب في الحج: عبدالجبار الرفاعي، تهران، مشعر، 1427ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، اعلمي، 1407ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش خالد عبدالغني، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
www.shia-news.com.
www.baghi.ir.
علي احمدي ميرآقا
[1]. بقيع الغرقد، ص8-10.
[2]. اثارة الترغيب، ج2، ص352.
[3]. شرح العقيدة الطحاويه، ج1، ص32.
[4]. التاريخ الامين، ص431-450؛ بقيع الغرقد، ص12.
[5]. نك: اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص317؛ اتحاف الوري، ج3، ص213.
[6]. صفويه در عرصه فرهنگ، ج2، ص783، 842.
[7]. عجائب الآثار، ج3، ص409؛ كشف الارتياب، ص15، 19-
21.
21.
[8]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص60؛ الجامع اللطيف، ص307؛ تحصيل المرام، ج2، ص669.
[9]. نك: الامكنة و المياه، ج1، ص346؛ ج2، ص418.
[10]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص59؛ شفاء الغرام، ج1، ص284.
[11]. نك: التاريخ القويم، ج6، ص167.
[12]. اخبار مكه، ج2، ص209؛ الزهور المقتطفه، ص103-104؛ التاريخ القويم، ج6، ص165.
[13]. بقيع الغرقد، ص43.
[14]. تاريخ مكه، ص572.
[15]. نك: تاريخ الجزيرة العربيه، ص368-378.
[16]. عجائب الآثار، ج2، ص573.
[17]. عجائب الآثار، ج2، ص585؛ نك: تاريخ الجزيرة العربيه، ص377-378.
[18]. عجائب الآثار، ج3، ص193.
[19]. افادة الانام، ج2، ص170؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج2، ص303.
[20]. نك: موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص333.
[21]. الصحاح، ج3، ص1187؛ لسان العرب، ج8، ص18؛ القاموس المحيط، ج3، ص6، «بقع».
[22]. مرآة الحرمين، ج1، ص425؛ آثار المدينة المنوره، ص171-172؛ بقيع الغرقد، ص34.
[23]. الدرة الثمينه، ص164؛ اثارة الترغيب، ج2، ص347.
[24]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص721.
[25]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص728.
[26]. الاستبصار، ص42.
[27]. الدرة الثمينه، ص166.
[28]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360-361.
[29]. وفاء الوفاء، ج3، ص100.
[30]. عجائب الآثار، ج3، ص91.
[31]. نك: عجائب الآثار، ج2، ص604؛ ج3، ص11.
[32]. خطر الوهابي، ص193.
[33]. رسائل في تاريخ المدينه، ص65؛ خاطرات سرهارد فورد، ص10.
[34]. دائرة المعارف تشيع، ج3، ص385، «بقيع».
[35]. عتبات عاليات عراق، ص111.
[36]. خاطرات سرهارد فورد، ص11.
[37]. تاريخ مكه، ص603.
[38]. خزانة التواريخ النجديه، ج4، ص174.
[39]. رسائل في تاريخ المدينه، ص66؛ مدينهشناسي، ص338-339.
[40]. تاريخ مكه، ص723-753؛ روزشمار تاريخ معاصر ايران، ج1، ص266؛ سلسلههاي اسلامي جديد، ص235.
[41]. نك: موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص534.
[42]. رسائل في تاريخ المدينه، ص66.
[43]. مرآة الحرمين، ج1، ص426.
[44]. التاريخ الامين، ص479.
[45]. خزانة التواريخ النجديه، ج8، ص159.
[46]. تاريخ مكه، ص587.
[47]. كشف الارتياب، ص6.
[48]. معالم المدينه، ج3، ص213.
[49]. موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218.
[50]. مراقد المعارف، ج2، ص282.
[51]. بررسيهاي تاريخي، ش65، ص74-75، «راوبط ايران با حكومت مستقل نجد».
[52]. التاريخ الامين، ص365-366؛ بقيع الغرقد، ص49-51؛ معالم المدينه، ج3، ص213.
[53]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص170؛ سفرنامه مكه حسام السلطنه، ص151-152؛ چهل سال تاريخ ايران، ج2، ص624.
[54]. تذكرة الطريق، ص139.
[55]. موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218-219.
[56]. خاطرات سرهارد فورد، ص10.
[57]. الموسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218، 330.
[58]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص51-52.
[59]. نك: خزانة التواريخ النجديه، ج8، ص159-160.
[60]. تخريب و بازسازي بقيع، ص55-56؛ بقيع الغرقد، ص52-53.
[61]. بقيع الغرقد، ص53.
[62]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج12، ص393، «بقيع».
[63]. گزيده مقالات و روزنامههاي مهم، ص195.
[64]. بقيع الغرقد، ص55.
[65]. معجم ما كتب في الحج، ص171.
[66]. معجم ما كتب في الحج، ص85.
[67]. التاريخ الامين، ص366-368؛ بقيع الغرقد، ص335-341؛ نك: دائرة المعارف تشيع، ج3، ص385، «بقيع غرقد».
[68]. www.shia-news.com/fa/news/40072
[69]. www.baghi.ir/content/view9209/941/52/