ترویه ترویه ترویه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ترویه ترویه ترویه ترویه ترویه

ترویه

از نام‌های روز هشتم ذی‌حجه، ناظر به کوچ حاجیان از مکه به مشاعر   «ترویه» از ریشه «ر ـ و ـ ی»[1] به معنای سیراب کردن، برداشتن آب، بستن بار و بنه بر مَرکب، اندیشه کردن در انجام کار، و روایت و واگویه کردن سخن کسی

از نام‌هاي روز هشتم ذي‌حجه، ناظر به كوچ حاجيان از مكه به مشاعر

 

«ترويه» از ريشه «ر ـ و ـ ي»[1] به معناي سيراب كردن، برداشتن آب، بستن بار و بنه بر مَركب، انديشه كردن در انجام كار، و روايت و واگويه كردن سخن كسي است.[2] روز هشتم ماه ذي‌حجه را يوم الترويه مي‌نامند.[3] در وجه نام‌گذاري روز هشتم به يوم الترويه، به هر يك از معاني لغوي پيش‌گفته اشاره شده است؛ زيرا حاجيان در اين روز با برداشتن آب و سيراب كردن خود و مركبشان و بستن بار، رهسپار وقوف و بيتوته در مشاعر مي‌شده‌اند.[4] در روز هشتم ذي‌حجه، حاجيان براي اطمينان يافتن از برداشتن آب از سوي همسفران، از يكديگر مي‌پرسيدند: «هل تروّيتم»[5]؛ «آيا آب ذخيره كرده‌ايد؟» بر پايه روايتي از امام صادق (ع) جبرئيل در روز هشتم ذي‌حجه به ابراهيم سفارش كرد كه براي خود و خانواده‌اش از مكه آب بردارد؛ زيرا در منا و عرفات آب يافت نمي‌شود.[6] آن روز از همين جهت «ترويه» ناميده شد. در وجه نام‌گذاري، وجوهي ديگر نيز آورده‌اند؛ از جمله اين‌كه حضرت آدم (ع) در اين روز در پي فراغت از بناي خانه كعبه، در باره پاداش طواف‌كننده و زائر آن به انديشه فرورفت. از اين رو، اين روز را ترويه ناميدند[7] و ابراهيم (ع) پس از روياي ذبح فرزند در شب هشتم ذي‌حجه، در روز هشتم به انديشيدن در روياي خود پرداخت.[8] مفسران هم از اين رويداد ياد كرده‌اند.[9] در برخي روايات، بازگويي و آموزش مناسك حج از جانب جبرئيل (ع) به آدم (ع) يا ابراهيم (ع) در روز هشتم ذي‌حجه، دليل اين نام‌گذاري دانسته شده است.[10] يوم الترويه را «يوم النقله» و «يوم المني» نيز گفته‌اند؛ زيرا حاجيان در آن روز از مكه به منا حركت مي‌كنند.[11]

 

بر پايه برخي گزارش‌ها، آياتي از قرآن كريم بر روز ترويه تفسير و تطبيق شده است. به روايتي، مقصود از «الشفع» در آيه سه فجر/89 كه خداوند به آن سوگند ياد كرده، روز ترويه است.[12] بر پايه سخن سعيد بن مسيب، واژه «شاهد» در آيه 3 بروج/85 كه خداوند به آن سوگند خورده، روز ترويه است.[13] آيه 196 بقره/2 از سه روز روزه در موسم حج و هفت روز روزه در پي بازگشت به وطن براي كسي كه حج تمتع به جا آورده، ولي قرباني ندارد، ياد كرده است: (فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ...) مفسران بر آنند كه مقصود از سه روز روزه (فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ) در ايام حج، هفتم تا نهم ذي‌حجه است. از اين رو، آيه شامل روز ترويه هم مي‌شود.[14] به گفته برخي مفسران، مقصود از «ايام معلومات» در آيه 28 حج/22 دهه اول ذي‌حجه[15] و يا پنج روز از آن است؛ يعني روزهاي ترويه و عرفه و عيد قربان تا روز دوازدهم[16] كه مردم در آن به ذكر خداوند فراخوانده شده‌اند: (وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ ...).

 

در روزگار جاهليت، روز ترويه واپسين روز از بازار ذو المجاز* و عكاظ* بوده[17] و در آن روز، پرده ديباج را بر كعبه مي‌پوشاندند.[18] از رويدادهاي تاريخي اين روز در مكه، مي‌توان از اين موارد ياد كرد: عزيمت امام حسين (ع) و همراهانش به عراق در سال 60 ق.[19]؛ قيام حسين بن علي بن حسن مثلث، از نوادگان امام حسن (ع) بر ضد هادي عباسي به سال 169 يا 170ق. كه به كشته شدن وي و جمعي فراوان از يارانش در فخ در شش ميلي مكه انجاميد[20]؛ هجوم ابوطاهر قرمطي* در سال 317ق. به مكه و كشتار بيش از 30000 تن از حاجيان و مردم مكه و سرقت حجرالاسود به دست وي.[21]

 

ƒ احكام روز ترويه: به باور همه فقيهان اهل سنت[22] و مشهور فقيهان امامي[23]، احرام بستن براي حج در روز هشتم، براي كسي كه حج تمتع انجام مي‌دهد، مستحب است. اهل سنت به روايت جابر[24] و مشهور اماميان[25] نيز به رواياتي[26] استناد كرده‌اند. در برابر، برخي از اماميان به پشتوانه ظاهر واژه امر: «و احرم بالحج» در پاره‌اي روايات، به وجوب احرام در روز ترويه باور دارند.[27]

 

به باور فقيهان اهل سنت، مستحب است حاجي نماز ظهر و عصر روز ترويه را در منا بخواند[28]، بر خلاف اماميان كه به پشتوانه روايت محمد بن مسلم، خواندن نماز ظهر و عصر در مكه را براي غير امام (امير الحاج) مستحب مي‌دانند[29] و تنها بر سرپرست حاجيان (امام) اقامه نماز ظهر در منا در روز ترويه را مستحب مي‌دانند.[30] به هر روي، مستحب است حاجي در روز ترويه، نخست به منا برود و در شب نهم تا طلوع فجر در منا بيتوته كند و سپس رهسپار عرفات گردد.[31]

 

بر پايه روايات[32]، فقيهان شيعه و اهل سنت روزه گرفتن در روز ترويه را براي غير حاجيان[33]، گرفتن شارب و چيدن ناخن و غسل[34] و نيز پوشيدن لباس احرام و رفتن به مسجدالحرام با پاي برهنه با وقار و آرامش، بستن احرام پس از نماز ظهر يا عصر در نزديكي مقام ابراهيم، و خواندن دعاي ويژه و به جا آوردن طواف و نماز آن و كوچ به منا را از كارهاي مستحب در اين روز مي‌دانند.[35] برخي روايات اهل سنت، به احياء و شب‌زنده‌داري در شب ترويه سفارش كرده‌اند.[36]

 

…منابع

احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الارشاد: المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ اسرار عرفاني حج: محمد تقي فعالي، تهران، مشعر، 1386ش؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ البداية والنهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تفسير العز بن عبدالسلام: عزالدين عبدالسلام (م.660ق.)، به كوشش عبدالله بن ابراهيم، بيروت، دار ابن حزم، 1416ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير بغوي (معالم التنزيل): البغوي (م.510ق.)، به كوشش عبدالرزاق، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق؛ تفسير بيضاوي (انوار التنزيل): البيضاوي (م.685ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفكر، 1416ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ الثمر الداني: الآبي الازهري (م.1330ق.)، بيروت، المكتبة الثقافيه؛ الجامع الصغير: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ زاد المسير: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش عبدالرزاق، بيروت، دار الكتاب العربي، 1422ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ الشرح الكبير: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1420ق؛ علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ عمدة الطالب: ابن عنبه (م.828ق.)، به كوشش آل الطالقاني، نجف، المطبعة الحيدريه، 1380ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش الحسيني، قم، مكتبة النجفي، 1405ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكامل في التاريخ: علي ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف الغطاء: كاشف الغطاء (م.1227ق.)، اصفهان، مهدوي؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ لغت‌نامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، مؤسسه لغت‌نامه و دانشگاه تهران، 1377ش؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحاسن: ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ المحبّر: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ المصباح المنير: الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛ المعتبر: المحقق الحلي (م.676ق.)، مؤسسه سيد الشهداء، 1363ش؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المفصل: جواد علي، دار الساقي، 1424ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ نور الثقلين: العروسي الحويزي (م.1112ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.

 

سيد حسين حسيني؛ محمود گودرزي

 
[1]. العين، ج8، ص312؛ الصحاح، ج6، ص2364؛ تاج العروس، ج19، ص481، «روي».

[2]. المنير، ج2، ص247؛ لسان العرب، ج14، ص350، «روي»؛ لغت‌نامه، ج5، ص6686، «ترويه».

[3]. البحر الرائق، ج2، ص587؛ منتهي المطلب، ج10، ص119.

[4]. اخبار مكه، ازرقي، ج1، ص188؛ المفصل، ج11، ص353.

[5]. اخبار مكه، ج1، ص188.

[6]. المحاسن، ج2، ص336؛ علل الشرائع، ج2، ص436.

[7]. التفسير الكبير، ج5، ص189.

[8]. البحر الرائق، ج2، ص587-588؛ منتهي المطلب، ج9، ص362؛ المغني، ج3، ص105.

[9]. مجمع البيان، ج2، ص46؛ تفسير بيضاوي، ج5، ص20.

[10]. فتح الباري، ج5، ص321؛ عمدة القاري، ج9، ص296.

[11]. مواهب الجليل، ج3، ص311-312؛ ج4، ص167؛ كشاف القناع، ج2، ص569.

[12]. مجمع البيان، ج10، ص348؛ نور الثقلين، ج5، ص571.

[13]. تفسير بغوي، ج4، ص467؛ زاد المسير، ج4، ص424.

[14]. التبيان، ج2، ص160؛ فقه القرآن، ج1، ص194؛ احكام القرآن، ج1، ص355.

[15]. التبيان، ج2، ص175؛ تفسير العز بن عبدالسلام، ج2، ص351.

[16]. زاد المسير، ج3، ص233؛ عمدة القاري، ج10، ص56.

[17]. المحبر، ص267؛ المفصل، ج14، ص63، 68.

[18]. اخبار مكه، ج1، ص252؛ المفصل، ج12، ص19.

[19]. الارشاد، ج2، ص66؛ البداية و النهايه، ج8، ص171.

[20]. تاريخ طبري، ج6، ص410؛ عمدة الطالب، ص183.

[21]. الكامل، ج8، ص207؛ تاريخ الاسلام، ج23، ص380-381.

[22]. المجموع، ج7، ص181؛ مغني المحتاج، ج1، ص517.

[23]. المبسوط، طوسي، ج1، ص364؛ المقنعه، ص407؛ العروة الوثقي، ج4، ص609.

[24]. صحيح البخاري، ج2، ص186، ح1568.

[25]. مختلف الشيعه، ج4، ص222؛ الحدائق، ج16، ص16.

[26]. الكافي، ج4، ص454، ح1؛ التهذيب، ج5، ص167، ح557.

[27]. الكافي، ج4، ص454، ح1؛ الوسيله، ص176؛ مختلف الشيعه، ج4، ص22.

[28]. الشرح الكبير، ج3، ص423؛ الثمر الداني، ج1، ص370؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص91.

[29]. المبسوط، طوسي، ج1، ص364؛ المقنعه، ص407.

[30]. السرائر، ج1، ص586؛ جواهر الكلام، ج19، ص6.

[31]. النهايه، ص249؛ الحدائق، ج16، ص351، 353؛ بداية المجتهد، ج1، ص277.

[32]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص82؛ كنز العمال، ج5، ص67.

[33]. منتهي المطلب، ج9، ص358؛ تذكرة الفقهاء، ج6، ص192؛ مواهب الجليل، ج3، ص312.

[34]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص537؛ كشف الغطاء، ج1، ص160.

[35]. الجامع للشرائع، ص204؛ المعتبر، ج2، ص782؛ مختلف الشيعه، ج4، ص223، 226.

[36]. الجامع الصغير، ج2، ص557؛ كنز العمال، ج5، ص66.


| شناسه مطلب: 86832







نظرات کاربران