التعریف بما أنسَت الهجره
کتابی در تاریخ محلی مدینه، نوشته محمد بن احمد مطری این کتاب از منابع مهم تاریخ محلی مدینه در سده هشتم ق. است که افزون بر گزارش فضایل و آثار و مکان‌های این شهر مقدس، وصفی دقیق از تغییرات و نوسازی‌های آن‌ها به دست داده است. &n
كتابي در تاريخ محلي مدينه، نوشته محمد بن احمد مطري
اين كتاب از منابع مهم تاريخ محلي مدينه در سده هشتم ق. است كه افزون بر گزارش فضايل و آثار و مكانهاي اين شهر مقدس، وصفي دقيق از تغييرات و نوسازيهاي آنها به دست داده است.
محمد بن احمد بن خلف مطري، ملقب به جمال الدين و جمال مطري، به سال 676ق. و به گزارش ديگر 671 يا 673ق. در مدينه زاده شد. پدرش از شهر مطريه مصر به مدينه مهاجرت كرد و در مدينه به مطري مشهور بود. جمال الدين از دانشمندان شافعي مدينه به شمار ميرفت و نيابت منصب قضا و امامت نماز جماعت را بر عهده داشت. محمد مطري آموختن دانش را در مدينه آغاز نمود و چند بار نيز به مصر سفر كرد و از برخي دانشمندان آن سرزمين حديث شنيد. عبدالصمد بن عساكر (م. 686ق.)، عبدالمؤمن بن خلف دمياطي (م.705ق.)، التاج علي بن احمد عراقي (م.704ق.)، عبدالسلام بن محمد بن مزروع بن احمد (م.699ق.)، و احمد بن اسحق ابرقوهي (م.701ق.) از مشايخ مطري بودند. (ص16-18) از جمله شاگردان مطري، بايد از ابوعبدالله بن مرزوق و نيز فرزندش عفيف الدين مطري نام برد كه بعدها از تاريخنگاران مهم مدينه شد. مطري از مؤذنان مسجد نبوي بود و به صداي خوش شهرت داشت و پس از پدرش رياست مؤذنان مسجد نبوي را بر عهده گرفت. هنگامي كه به سال 726ق.[1] ابن بطوطه به مدينه سفر كرد، رياست مؤذنان حرم با او بود. عبدالله بن فرحون، دانشور معاصر محمد مطري، در كتاب خود به نيكي از او ياد كرده است. مطري به سال 741ق. در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.[2]
نام كتاب كه به سال 740ق. نگاشته شده است (ص207)، در برخي نسخههاي خطي و چاپي كهن «التعريف بما آنست الهجره» ضبط شده است؛ اما به گفته مصحح كتاب و با توجه به ضبط نام كتاب در مقدمه آن، عنوان درست «التعريف بما أَنسَت الهجره» است كه بر انگيزه نويسنده از تأليف كتاب يعني معرفي و وصف معالم و مكانهاي فراموش شده شهر مدينه، دلالت دارد. (ص19) از مطري كتابي ديگر در دست نيست. ابن حجر در الدرر الكامنه و سخاوي در الاعلان بالتوبيخ مطري را صاحب كتابي مفيد در تاريخ مدينه دانستهاند و نام كتاب را ياد نكردهاند. به احتمال، مقصود آنان، همين كتاب است.[3]
التعريف اثري است در تاريخ و جغرافياي مدينه و مانند بسياري از كتابهاي تاريخ محلي كهن مكه و مدينه، تلفيقي از روايات فضيلتها و روايات ديني و تاريخي در باره مكانها و بناها است. ساختار كتاب مانند ديگر كتابهاي تاريخ مدينه، از الگوي كتاب اخبار مدينه ابن زباله كه امروزه مفقود گشته و بخشهايي از آن گردآوري و در يك جلد چاپ شده است، پيروي ميكند.[4] اين كتاب در روزگار مطري، در دسترس و از منابع اصلي وي در نگارش التعريف بوده است. منبع ديگر كه مطري فراوان از آن گزارش كرده، كتاب الدرة الثمينة في تاريخ المدينه* نوشته ابن نجار (م.641ق.) است تا جايي كه شماري از محققان كتاب التعريف را ذيلي بر آن به شمار آوردهاند. (ص21) با اين حال، او در التعريف از حجم محتواي اثر ابن نجار فراتر رفته و آگاهيهايي ارزشمند را بدان افزوده است. (براي نمونه: ص57، 81، 103، 111، 113، 133، 151) تاريخنگاران پسين مدينه، از التعريف بسيار سود بردهاند. از جمله، زين الدين مراغي كتاب خود را با عنوان تحقيق النصره با نگاه به اين كتاب نگاشته و ابومحمد عفيف الدين مرجاني نويسنده بهجة النفوس و سمهودي در كتاب مشهور خود وفاء الوفاء بارها بدان استناد كردهاند.[5]
مطري بر خلاف ابن نجار و بيشتر نويسندگان تاريخ مكه و مدينه، در نقل روايات مربوط به تاريخ و فضيلتهاي مدينه، سند روايات را به طور كامل از شيخ بيواسطه خود تا گوينده سخن ياد كرده است. (ص43-71) هر فصل از كتاب كه به دستهاي از مكانها و بناهاي مدينه پرداخته، بيشتر با يادكرد احاديثي در فضيلت آنها يا رواياتي در باره رخدادهاي تاريخي در آن جايها آغاز شده است. (براي نمونه: ص43، 61، 99، 115) مطري سپس آگاهيهاي جغرافيايي را از منابع پيشين، به ويژه كتاب ابن زباله و ابن نجار، آورده و تحليل خود از مطالب آن منابع و نيز ديدههاي خويش را ذيل تعبير «قلت» افزوده است. اين مطالب بيشتر به تغييرات بناها در فاصله نگارش الدرة الثمينه تا زمان زندگي نويسنده اشاره دارند و بر ديدههاي مطري كه به دليل سكونت دائمش در مدينه بسيار گسترده بوده، استوارند. (براي نمونه: ص82، 113، 119، 135-136)
كتاب التعريف با يادكرد روايات پيامبر (ص) در فضيلتهاي مدينه و مسجدالحرام و پاداش و شيوه زيارت پيامبر (ص) آغاز شده و شامل احاديثي است كه بيشتر آنها را نويسنده با واسطه مشايخ خود از كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است. او در فصلي با عنوان «ذكر زيارة سيدنا رسول الله» اذكار و آداب زيارت پيامبر (ص) و نيز اشعاري در ستايش ايشان آورده و زيارت آثار و مساجدي را كه پيامبر (ص) در آنها نماز خوانده، به قصد تبرك و تأسي به پيامبر (ص) مستحب دانسته است. (ص71-80)
مطري در ادامه كتاب به ساختمان حرم پرداخته و از منبر، ستونها و محل نماز شب پيامبر در مسجد و خانهها و بابهاي مسجد سخن رانده است. (ص81-114) اين بخش از كتاب به دليل آگاهيهايي كه مطري از نخستين آتشسوزي مسجد نبوي بيان كرده و از كهنترين گزارشها از اين رخداد است، اهميت فراوان دارد. اين آتشسوزي كه به سال 654ق. روي داد، خسارات فراوان به مسجد وارد كرد و به فروريختن سقف آن انجاميد. خليفه عباسي المستعصم بالله (م.656ق.) معماران و وسايل تعمير حرم را با حاجيان عراقي به مدينه فرستاد. بازسازي حرم به سال 655ق. آغاز شد؛ اما به دليل همزماني با حمله هلاكو خان مغول به بغداد و كشته شدن خليفه به دست مغولان به سال 656ق. به تعويق افتاد. اين رخداد نفوذ حاكمان مصر بر حجاز را افزايش داد. بازسازي حرم با حمايت حاكم مصر ملك منصور نورالدين علي مملوكي (حك: 655-657ق.) ادامه يافت. بازسازي كامل حرم تا 708ق. طول كشيد و چند تن از حاكمان مصر، از جمله مظفر سيف الدين قطز (حك: 657-658ق.)، ملك الظاهر بيبرس (حك: 658-676ق.)، و ناصر محمد بن قلاوون (حك: 693-694ق.) در آن مشاركت داشتند. (ص82-86) در بازسازي مسجد نبوي، تغييرات عمده در ساختمان آن ايجاد نشد. برخي از تغييرات را مطري در كتاب خود ياد كرده است. از جمله، در بازسازي حرم به سال 667ق. نردهاي چوبي گرداگرد حجره پيامبر (ص) كشيدند و به سال 678ق. قبهاي بر آن نهادند. (ص108، 111) نيز به سال 729ق. به فرمان ملك ناصر، دو رواق در صحن حرم ساختند. (ص112) به سال 656ق. سلطان يمن الملك مظفر منبري براي مسجد ساخت كه در سال 666ق. ملك الظاهر مملوكي دستور داد آن را از مسجد بيرون نهند و خود، منبري تازه براي مسجد فرستاد. (ص86) در پي بازسازي حرم و در دوران زندگي مطري، برخي از درهاي مسجدالحرام تغيير نام يافتند كه مطري به آنها اشاره كرده است. از جمله، دري كه از ديرباز با نام باب عثمان شناخته ميشد، به باب جبرئيل معروف گشت و باب عاتكه به نام باب الرحمه خوانده شد. (ص84، 86)
گزارش مطري از ساخته شدن ديواري به دست محمود بن زنگي براي مدينه، نخستين گزارش در اين زمينه است. مطري اين رويداد را از يكي از دانشمندان مدينه شنيده است. بر پايه گزارش او، چون محمد بن زنگي به سال 557ق. به مدينه آمد، سه بار پيامبر (ص) را در خواب ديد كه از او ياري ميخواهد. اين خوابها او را به پيگيري واداشت. دريافتند كه دو فرد مسيحي كه خود را به شكل مسلمانان درآوردهاند، نزديك مسجد خانه گرفتهاند و قصد دارند با كندن نقبي، پيكر پيامبر (ص) را بربايند. به گزارش مطري، پس از بيرون آمدن سلطان به درخواست مردم، وي فرمان ساخته شدن ديوار شهر مدينه را صادر كرد. در گزارش اسنوي كه سمهودي در كتاب خود آورده است، اين رخداد به فرمان سلطان براي ساختن خندقي پر از سرب گرداگرد قبر پيامبر انجاميد.[6] (ص208-209)
بيان فضيلت بقيع و معرفي كساني كه در آن دفن شدهاند و نيز فضيلت احد و شهيدان آن، از ديگر مطالب كتاب است. نويسنده پس از يادكرد رواياتي در فضيلت بقيع، بيشتر مطالب اين بخش را به دفن شدگان از اهل بيت پيامبر (ص) در اين قبرستان اختصاص داده است. وي از قبر عباس، حضرت فاطمه3، حسن بن علي، علي بن حسين، محمد باقر و جعفر صادق:، عقيل، اسماعيل بن صادق، نفس الزكيه و ... سخن رانده است. (ص115-122)
مطري در ادامه به معرفي مساجد معروف مدينه مانند قبا، فضيخ يا شمس، بنيقريظه، مشربه ام ابراهيم، بنيظفر، بنيمعاويه، فتح، و قبلتين (ص129-144) و چاههاي مدينه همچون بئر اريس، غرس، بُصَّه، حاء، بُضاعه، رومه، و عين النبي (ص149-166) و واديهاي مدينه از جمله وادي العقيق، رانونه، جفاف، مُذَينب، مهروز، و ... (ص167-180) و نيز حدود حرم (ص181-188) پرداخته است. وي نيز بخشي از كتاب را به معرفي مساجد غير معروف مدينه اختصاص داده و در آن، از مساجدي كه ابن زباله در كتاب خود آورده، ولي در روزگار مؤلف از ميان رفته و نيز از مكان احتمالي آنها سخن رانده است. از جمله اين مساجد، ميتوان به بنيزُريق، دار النابغه، عدي بن نجار، بنيخدره، و نيز دار غنم بن مالك، دار بنيحديله، و دار بنياشهل اشاره كرد. (ص205-221)
بخش ديگر كتاب، گزارشي است از مساجدي كه پيامبر (ص) در راه مدينه به مكه و تبوك و نيز در ديگر غزوات خود در آنها نماز گزارده است. مطري در معرفي مساجدي كه در زمانه وي از ميان رفته، از كتابهاي گذشتگان به ويژه سيره ابن اسحق و كتاب ابن زباله و اثري ناشناخته از حافظ عبدالغني بن سعيد ازدي، بهره برده و در وصف مساجد باقي مانده تا روزگار خود، برخي از ديدههايش را افزوده است. اين بخش از كتاب مطري و نيز قسمت مربوط به مساجد غير معروف مدينه، در قياس با كتابهاي پيشين تاريخ مدينه، مفصلتر و از نظر ثبت پارهاي از منابع مفقود گذشته، به ويژه كتاب ابن زباله، ارزشمند است. وي در معرفي مساجد راه مدينه به مكه، از ذوالحليفه، شرف الروحاء، غزاله، و مساجدي در عَرْج، مسيل دون ثنيه، مر الظهران، اَثايه، ذي طوي و ... سخن رانده است. (ص189-200) از جمله مساجد راه تبوك نيز نويسنده از توبه، ثنية المدران، ذات الزِراب، اخضر، ذات الخطيم و ... ياد كرده است. (ص201-203) نيز به معرفي مساجدي كه پيامبر (ص) در غزوههاي خود در خيبر، بدر، حديبيه و طائف در آنها نماز گزارده، پرداخته است. (ص223-227)
چاپها: التعريف بما آنست الهجره را نخستين بار اسعد درابزوني بدون تحقيق و حواشي به سال 1372ق. به چاپ رساند. اين اثر در سال 1402ق. با همت المكتبة العلمية للمدينة المنوره در بيروت ديگر بار چاپ شد. نسخه تصحيح شده اين كتاب به سال 1426ق./2005م. با تصحيح سليمان رحيلي بر پايه سه نسخه خطي نزديك به زمانه زندگي مؤلف همراه با نمايه و توضيحات نگاشته شده در پاورقي، در رياض با همت انتشارات دارالملك عبدالعزيز منتشر شده است. (ص9-13)
منابع
اخبار المدينه: محمد ابن زباله (م.199ق.)، به كوشش ابن سلامه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1424ق؛ الاعلان بالتوبيخ: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش فرانز روز، بيروت، دار الكتب العلميه؛ التحفة اللطيفه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش گروهي از محققان، مدينه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1429ق؛ تحقيق النصره: الحسن المراغي (م.816ق.)، به كوشش ابويعقوب، قاهره، دار الفلاح، 1430ق؛ الدرر الكامنه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش عبدالمعيد خان، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1392ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛ سفرنامه ابن بطوطه (رحلة ابن بطوطه): ترجمه: موحد، تهران، علمي و فرهنگي، 1361ش؛ مدينهشناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، 1364ش؛ نصيحة المشاور (تاريخ المدينة المنوره): ابن فرحون (م.769ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثفافة الدينيه، 1427ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، 1422ق.
كامران محمد حسيني
[1]. سفرنامه ابن بطوطه، ص17، «مقدمه»؛ مدينهشناسي، ص183.
[2]. التحفة اللطيفه، ج5، ص538-542؛ نصيحة المشاور، ص28؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص357.
[3] . الدرر الكامنه، ج3، ص214؛ الاعلان بالتوبيخ، ص274.
[4] . اخبار المدينه، ص267.
[5] . نك: وفاء الوفاء، ج1، ص62-63، 89؛ ج2، ص57، 65؛ تحقيق النصره، ص93-94.
[6]. وفاء الوفاء، ج2، ص431.