تعطیل حج
برگزار نشدن حج در مکانی خاص به سبب مشکلی در مبدأ و راه حج یا حرم تعطیل حج به معنای بر‌گزار نشدن حج از سوی همه یا شماری از مسلمانان است. پس از نزول آیه حج (آل عمران/3، 97) وجوب حج به سال دهم ق. تشریع شد و پیامبر (ص) با بر‌گزاری حجة ا
برگزار نشدن حج در مكاني خاص به سبب مشكلي در مبدأ و راه حج يا حرم
تعطيل حج به معناي برگزار نشدن حج از سوي همه يا شماري از مسلمانان است. پس از نزول آيه حج (آل عمران/3، 97) وجوب حج به سال دهم ق. تشريع شد و پيامبر (ص) با برگزاري حجة الوداع، وجوب حج را اعلام كرد.[1] قرآن كريم (آل عمران/3، 97) از ترك حج به كفر تعبير كرده است. روايات نيز تسويف و تأخير حج را نهي كرده[2] و آن را از گناهان بزرگ و مايه خسارت دنيوي و اخروي دانستهاند.[3] (← ترك حج) ترك حج جنبه فردي دارد و به رغم اهميت و وجوب آن، گاهي به سببهاي گوناگون، حج در برخي مناطق برگزار نشده است. اگر اين مساله در ميان همه يا شماري از مسلمانان شايع گردد، تعطيل عمومي حج رخ ميدهد. كتابهاي حديثي و فقهي با اختصاص دادن بابي به موضوع «اجبار الناس علي الحج»[4] تصريح كردهاند كه اگر ترك حج از سوي مسلمانان موجب تعطيل حج گردد، حاكم اسلامي بايد مسلمانان را به حج ناچار كند و هزينه برگزاري حج را از بيت المال در اختيار ايشان قرار دهد و از تعطيل حج پيشگيري كند.[5]
از ديدگاه فقهي، اگر حجگزار پس از رسيدن به مواقيت حج و احرام و حتي انجام برخي اعمال، به جهت پيدايش مانع يا رويدادي، امكان ادامه مناسك حج را از دست دهد و ناچار حج خود را ناتمام نهاد، اصطلاحاً احصار و صدّ خوانده ميشود كه احكام ويژه خود را دارد. اين امر مصداقهاي فردي و گروهي متعدد در گذر زمان داشته است؛ از جمله، پيشگيري عبدالله بن زبير از طواف كعبه و سعي ميان صفا و مروه در حج سال 72ق.[6] (← احصار و صد)
پيش از احرام نيز به سببهاي گوناگون، برگزاري حج امكان نداشته است. از جمله، در مورد ناسازگاري حج با پرداخت بدهي[7] و خمس و زكات[8]، انجام حرام يا ترك واجب[9] برخي استطاعت را حاصل نميدانند. با اين حال، برخي از سببها، امكان برگزاري حج از افراد منطقه خاص را سلب ميكند كه مصداق تعطيل حج به شمار ميرود. فقيهان در مورد ناسازگاري حج با حفظ نفس و جايي كه آدمي در معرض هلاك باشد، انجام حج را مجاز ندانستهاند. از همين روي، نرسيدن به مكه به سبب رويدادي طبيعي، ناامن بودن راه حج، هراس حجگزار از درندگان يا دشمنان در حفظ جان و مال و آبروي خود[10]، تحميل هزينه مالي سنگين به سبب ماليات يا باجخواهي، نبرد يا درگيري مانع رسيدن حجگزاران به مكه، و مانند آنها استطاعت طريقي و امنيتي را كه از شرايط وجوب حج است، از ميان ميبرد.[11] (← استطاعت) نيز به باور برخي از فقيهان، اگر حج مستلزم پيمودن مسير دور و نامتعارف باشد، استطاعت طريقي وجود ندارد.[12]
مسلمانان مناطق گوناگون براي رسيدن به مكه در قالب كاروانهاي يكپارچه به سوي مكه رهسپار ميشدند. از جمله، حجگزاران ايراني در چند سده با پيوستن به حجگزاران عراق، در قالب محمل عراقي به حج ميرفتند. حاجيان مغربي و اندلسي نيز با رفتن به مصر، در قالب محمل مصري، خود را به حرم ميرساندند.[13] كاروانهاي شام، مصر، عراق، يمن و عثماني از بزرگترين و معروفترين اين كاروانها بودند كه از آنها با تعبير «محمل»* نيز ياد ميشد. از همين رو، گزارشهاي مربوط به كاروان حج مصر يا عراق ميتواند شامل همه كاروانهاي خراسان يا مغرب و يا اندلس باشد كه در قالب كاروان اصلي به حج ميرفتند.
گاهي كاروان حج به سببهاي گوناگون از رسيدن به حرم مكه يا مناسك حج بازميماند و حج آن كاروان تعطيل ميشد. اين امر موجب كاهش شمار حجگزاران ميگشت كه كتابهاي تاريخي با عنوان «تعطيل حج» از آن ياد كردهاند. اين گزارشها گاهي به صورت مطلق و با عباراتي چون «لَم يحج احد» آمده است كه از آن برميآيد كه حج در آن سال برگزار نشده است؛ از جمله گزارش مربوط به تعطيل حج در سال 317 ق.[14] اما اين گزارشها منحصر به منطقهاي است كه نويسنده از آن گزارش ميدهد و به معناي تعطيل عمومي حج نيست و برخي منابع از برگزاري حج در همان هنگام ياد كردهاند.[15]
علل تعطيل حج: منابع گاهي تعطيل حج را بدون يادكرد علت آن آوردهاند؛ از جمله گزارش تعطيل حج در سال 398ق.[16] و 562ق.[17] و 699ق. از مصر[18] كه سبب آن ياد نشده است. بر پايه گزارش منابع، مهمترين سببهاي تعطيل حج، ناامني راه حج، باجخواهي قبايل در مسير حج، ناامني حرم، اختلافهاي حاكمان در مناطق گوناگون، اختلافهاي مذهبي، قحطي، و رواج بيماري بوده است.
1. ناامني راه حج و باجگيري: وجود غارتگران و حمله قبايل به كاروانهاي راه حج، از عوامل تعطيل حج است. ناامني راه حج، برآمده از ضعف حكومتها بوده است. در سالهاي پاياني سده چهارم ق. با ضعف آل بويه، كوشش قبايل راهزن عرب در راه حج بالا گرفت و سبب شد كه در برخي سالها حج كاروان عراق تعطيل گردد.[19] از جمله، به سال 393ق. به جهت نگراني از شخصي به نام اصيفر اعرابي، حج عراق تعطيل گشت[20] و در 397ق. به سبب تعرض ابن جَراح طائي به كاروان عراق، كسي نتوانست به حج برود.[21] به سال 409ق. نيز حاجيان از بغداد بيرون شدند؛ ولي با هجوم بعضي قبايل عرب ناچار به بازگشت شدند.[22] نا امني راه حج تا اندازهاي فراگير بود كه طغرل سلجوقي به سال 447ق. وارد بغداد شد و در توجيه كار خود، خطاب به خليفه عباسي، يكي از اهداف اين كار را تأمين امنيت راه حج عراق دانست[23] كه30 سال تعطيل شده بود.[24] البته وي توفيق چنداني در اين امر نيافت.[25]
در دوران حكومت ابوالفتوح (حك: 403-430ق.) بر مكه، به دليل درگيريها و شورش و راهزني برخي از قبايل باديهنشين، در بسياري از سالها خواستاران حج از اين توفيق محروم شدند.[26] در حكومت فرزندش محمد شكر (حك: 430-453ق.) نيز به سبب شورش باديهنشينها، شمار حجگزاران كاهش يافت.[27]
حاكمان حرم از حاجيان وجوهي دريافت ميكردند كه گاه به جهت عدم پرداخت اين وجوه، از ورود كاروان به حرم پيشگيري ميشد. از جمله، به سال 914ق. شريف بركات حاجيان يمن را كه از راه خشكي رهسپار مكه بودند، به نزديكي مكه بازگرداند، بدين دليل كه در سال پيش بسياري از ايشان بدون آگاهي عاملان شريف بيآنكه وجهي پرداخت كنند، وارد مكه شده بودند.[28]
در سدههاي پسين نيز فقدان امنيت جاني و مالي در راه حج كه با دريافت اخوه و باجخواهي فزاينده باديه نشينان و شيوخ محلي كه معروفترين ايشان امير جبل بود، باعث تعطيل حج ميگشت و از همين رو، فقيهان برخي از اين راهها را تحريم كردند. ميرزاي قمي (1151-1231ق.) كه به سال 1212ق. به حج رفته بود، سالها بعد با دريافت گزارش رفتار وهابيان در مسير حج با شيعيان، در پاسخ به استفتاء يكي از دانشوران معاصر خود، امنيت را از شروط حج دانست و هر چند وجود امنيت را از موضوعات وابسته به تشخيص مكلف دانست، تصريح كرد كه در آن وضعيت، نه خود به حج ميرود و نه به ديگري اجازه سفر ميدهد.[29]
همچنين شيخ فضلالله نوري به سال 1319ق. سفر از راه جبل را تحريم كرد. وي كه خود از اين مسير به حج رفته بود، در پي بازگشت، نه تنها سفر حج از اين راه را حرام دانست؛ بلكه مراجع تقليد شيعه را نيز قانع كرد كه سفر از اين راه را تحريم كنند. اين فتاوا در كتاب فتاوي العلماء في حرمة السفر الي الحج من طريق الجبل گرد آمده است.[30]
ناامني راه، منحصر به حج عراق نبود و حج مصر نيز به همين سبب تعطيل ميگرديد. از جمله، در سال 478ق. به سبب حمله شماري از باديهنشينان به كاروان مصري، شماري فراوان كشته شدند و باقيمانده افراد به مصر بازگشتند.[31] نيز در سالهاي 643-650ق. به دليل ضعف خلفاي عباسي و ناامني راهها، از مناطق اسلامي عراق تا مصر حج رسمي انجام نگرفت.[32] حجگزاري از راه دريا نيز به علت ازدحام و مشكلات سفر كه كشتيبانان پديد ميآوردند، تحريم ميشد. به گزارش فيفائي، پس از شرح مشكلات سفر با كشتي نزد يكي از اقطاب مالكي مصر با نام ابوعبدالله عايش، وي سفر دريايي به حج را تحريم كرد.[33]
2. درگيري نظامي و سياسي در حرم: درگيري حاكمان يا مدعيان حكومت در مكه نيز از ديگر سببهاي تعطيل حج، خوانده شده است. شايد كهنترين گزارش تعطيل گسترده حج به همين سبب باشد كه به تسلط عبدالله بن زبير بر مكه (64-73ق.) و خواندن خطبه به نام خود بازميگردد. سپس عبدالملك مروان كه خود را خليفه ميدانست، مردم را از رفتن به حج بازداشت و در برابر، به سالهاي 66-72ق. مسجد قبة الصخره در قدس را بنا كرد و آن را به جاي كعبه، محل حج مردم ساخت.[34] نيز شورش اسماعيل بن يوسف علوي به سال 251ق. در مكه باعث تعطيل حج گشت.[35]
حمله قرامطه* به مكه نيز از علل تعطيل حج بود كه در منابع تاريخي بازتاب فراوان يافته است. منابع از برگزار نشدن حج در سال 317ق. به سبب حمله و كشتار ابو طاهر قرمطي* در مكه ياد كردهاند.[36] در حمله قرمطيان به مكه در سال 317ق.[37] تا سال 327ق.[38] حج تعطيل بود و كسي نتوانست به حج برود.[39] البته يورشهاي گوناگون ايشان به كاروان حاجيان پيش از تصرف مكه به سال 313ق.[40] و پس از آن نيز حركت چند حج عراقي را با مشكل روبهرو كرد و بسياري از سالها حج ايشان تعطيل شد.[41] به سال 403ق. نيز به سبب حمله يكي از قرمطيان به نام ابوعيسي به كوفه و محاصره اين شهر، مردم عراق و خراسان ايام حج را از دست دادند و نتوانستند حج را به جا آورند.[42]
ستيز ميان اخشيديان مصر و ابن رائق، از اميران عباسي، بر سر حكومت حرمين، موجب تعطيل حج در سالهاي 332 تا 338ق. شد.[43] درگيري هَزّاع و بركات، فرزندان محمد بن بركات، بر سر حكمراني مكه در وادي مُرّ به سال 906ق. افزون بر مضطرب كردن حاجيان در مكه، باعث شد حجگزاراني كه از مسير دريايي قصد حج داشتند، با شنيدن اين گزارش بازگردند و حج آن سال با جمعيتي اندك برگزار شود.[44]
درگيري سياسي در حرمين و اختلاف به جهت وابستگي به دستگاههاي خلافت، از ديگر سببهاي تعطيل حج بود. از جمله اين درگيريها، ستيز بر سر خواندن خطبه در منا به نام افراد ويژه بود كه جايگاه آن شخص در دستگاه خلافت را نشان ميداد. براي نمونه، در روزگار نفوذ آل بويه بر دستگاه خلافت، اصحاب معزالدوله بويهي مانع نمازگزاري و خطبهخواني اخشيديان در منا شدند. آنها نيز در سالهاي 341-343ق. از ورود كاروان عراق به مكه و انجام مناسك پيشگيري كردند.[45]
محمد شَكر، حاكم مكه در سالهاي430-453ق. سالها حاجيان عراقي را از آمدن به حج بازداشت؛ زيرا وي مردم را به فاطميان دعوت ميكرد و با عباسيان ميانهاي نداشت.[46] نيز به سال 514ق. افضل بن امير جُيوش (515ق.) وزير فاطميان مانع حجگزاري عراقيان به سبب گرايش به عباسيان گشت.[47]
ستيز بر سر محمل* كه نشاندهنده جايگاه فرستنده آن بود، نيز از سببهاي تعطيل حج به شمار ميرفت. از جمله، به سال 877ق. امير الحاج مصري مانع ورود محمل عراقي و حاجيان عراق به مكه شد و سرانجام تنها به حاجيان اجازه حجگزاري داد و از آن سال، ورود محمل عراقي ممنوع شد.[48] نيز به سال 1346ق./ 1928م. پيشگيري از ورود محمل مصر، باعث تعطيل حج مصري گشت.[49]
3. جنگهاي داخلي ممالك اسلامي: نبرد و آشفتگي اوضاع داخلي ممالك اسلامي نيز سببي ديگر براي تعطيل حج در برخي مناطق بود. درگيري و اختلافهاي مصر و عراق، به سال 372ق. و به نقلي تا 380ق. حج عراق را به تعطيل كشاند.[50] به سال 492ق. درگيريهاي حاكمان مصر و فقدان امنيت، موجب تعطيل حج گشت.[51] در سال 563ق. به سبب درگيري داخلي در مصر حج برگزار نشد.[52] در سال 648ق. به جهت درگيري و آشفتگي امور، حاجيان مصر و شام نتوانستند حج بگزارند.[53] نيز در سالهاي 654-658ق. تنها بخشهايي از حجازيان توفيق حجگزاري يافتند.[54]
تعطيلي حج ايرانيان نيز بيشتر برخاسته از درگيري پادشاهان محلي با يكديگر بوده است. اختلافهاي خاندان آل بويه در شهرهاي مركزي و شرقي ايران، كشورگشايي محمود غزنوي در هند، و دستاندازي به سرزمينهاي زير سلطه آل بويه در شرق[55] از اين موارد است. همچنين درگيريهاي فرزندان ملكشاه سلجوقي پس از وفاتش (485ق.) و اختلافات حاكمان ديگر
مناطق، موجب تعطيل حج خراسان و عراق ميشد.
مناطق، موجب تعطيل حج خراسان و عراق ميشد.
حمله مغول به ايران نه تنها حج ايران را به سال 633ق. تعطيل كرد؛ بلكه تا سال 639ق. حج عراق را نيز متوقف ساخت.[56] به سال 656ق. بغداد به دست هلاكو خان مغول سقوط كرد و با فروپاشي خلافت عباسي، حجگزاري عراقي در پرتو اين رويداد بود. با مرگ ابوسعيد ايلخان (736ق.) حركت كاروان حج عراق قطع شد و يازده سال بعد به سال 748ق. محمل عراق ديگر بار به حج رفت. پس از آن حج ايرانيان به طور متناوب به سببهاي متفاوت تعطيل ميشد. اين وضع بيش از هر چيز برآمده از درگيريهاي داخلي و ناپايداري سياسي در ايران بود.[57] كشورگشايي برخي از حاكمان اين دوره همانند تيمور نيز در تعطيل حج مؤثر بود. در سالهاي 803 ـ 806ق. به سبب حمله تيمور به شام، حج عادي كاروان شام تعطيل گشت.[58]
4. اختلافهاي سياسي و مذهبي: اختلافهاي سياسي و مذهبي ميان ايران و عثماني از دوره صفويه، در تعطيل حج اثرگذار بوده است. در دوران صفويه، مسير حج ايرانيان از كشور عثماني ميگذشت و سفر ايرانيان به كشور متخاصم به ويژه هنگام نبرد ميان دو دولت، با موانع و مشكلاتي روبهرو بود. به سال 1042ق. به دليل تصرف بغداد به دست ايرانيان، دولت عثماني ايشان را از سفر حج بازداشت و در سال 1047ق. به فرمان سلطان سليم عثماني، ايرانيان از مكه اخراج شدند.[59]
شاه عباس صفوي حجگزاري ايرانيان را مايه سرازير شدن اموال فراوان به كشور دشمن ميديد و با اين توجيه كه اهمال مباشرانِ راه در ورود و خروج، ايجاد تأخير در حركت كاروانها، و ايجاد وقفه در سفر حاجيان از سوي اعراب ميان راه، موجب از دست رفتن فرصت حج و درك وقوف عرفه و مشعر ميشود، سفر حج را براي چند سال ممنوع كرد.[60] مشكلات حج ايرانيان در اين دوره و موانع راه حج، در نامهنگاريهاي دولت عثماني و صفوي بازتاب يافته است.[61]
مخالفت دولت عثماني و دانشمندان متعصب سني با حاجيان ايراني و دانشوران شيعه مقيم حرمين از دوره صفويه به بعد، به بدرفتاري با ايرانيان شيعه و قتل دانشوراني مانند استرآبادي* (945ق.)، معصوم بيك صفوي (976ق.) و ميرزا زين العابدين كاشاني* (1040ق.) گشت. بر اثر اين دشمنيها به سال 1042ق. يا 1043ق. به حاجيان ايراني حاضر در مكه اعلام شد كه در سال آينده، حق آمدن به حج را ندارند.[62] البته برخي سبب اين امر را نامعلوم ميدانند.[63] نيز به سال 1047ق. حاجيان ايراني از سرزمين حج اخراج شدند و به آنان اعلام شد كه از سال بعد، اجازه برگزاري حج را ندارند.[64] در سالهاي بعد نيز اين بدرفتاري تداوم يافت و در سال 1088ق. به بهانه آنكه شيعيان پرده كعبه را نجس كردهاند، در اين شهر شيعهكشي به راه افتاد و دانشمندي با نام سيد محمد مؤمن رضوي* را در پشت مقام ابراهيم كشتند. به سال 1101ق. يا 1105ق. دانشوري ديگر با نام شيخ حسين بن ابراهيم تنكابني را در حالي كه پرده كعبه را گرفته بود، سخت كتك زدند كه بيمار شد و در راه مدينه درگذشت.[65] اين اختلافها در دوره افشاريه سختتر شد و به سال 1157ق. كه نادر شاه با دولت عثماني درگير بود، در حرمين اعلام شد كه همه خطيبان به طور رسمي در منابر شيعيان را لعن كنند.[66]
اين مشكلات در دوره قاجاريه نيز ادامه يافت و در سالهاي آغازين اين حكومت، مايه تعطيلي حج ايرانيان گشت. تأمين امنيت حاجيان، رفتار مناسب، و نگرفتن ماليات راه از حاجيان ايراني، از مفاد مذاكرات و تعهدات دولت قاجار با دولت عثماني بود.[67]
5. نبودِ متولي اعزام كاروان حج: به علت سقوط يا مرگ حاكم كه اعزام كاروان حج بر عهده او بوده، نيز حج تعطيل ميشده است. درگيري آل جلاير با همسايگان و نيز مشكلات داخلي ايشان كه از سال 740ق. حدود يك سده حكومت عراق و تجهيز كاروان حج را بر عهده داشتند، موجب تعطيل متناوب حج ميشد.[68] از جمله، از سال 795ق. حركت محمل عراق چند سال قطع شد كه گويا به دليل حمله تيمور به ايران بود.[69] فروپاشي حكومت جلايريان به دست قَرايوسف قَراقويونُو (810-823ق.) به سال 813ق. چند سال ارسال كاروان حج عراق را به تعطيلي كشاند.[70] به سال 821ق. نبرد قرايوسف با شاهرخ تيموري و حاكم شام، باعث تعطيلي حج شد.[71] درگذشت قرايوسف به سال 823ق. نيز حج را مدتي با تعطيلي روبهرو كرد.[72]
6. تأخير كاروانها: در دورههاي گوناگون اسلامي، حجگزاري ايرانيان با حج عراقي آميخته است. در منابع تاريخي، از حاجيان سرزمينهاي شرق اسلامي و خراسان و ماوراء النهر به عنوان كاروان حج عراقي ياد شده است.[73] حج اين مناطق در حجگزاري عراق بسيار موثر بود؛ شايد از اين رو كه عمل الحرمين* (منصب انجام امور حرمين و حج) بر عهده خراسانيان بوده است. از اين رو، بارها به سبب تأخير يا تعطيل حج خراسان، حج عراق نيز تعطيل گشت.[74] از جمله، در سالهاي 371- 378ق. مشكلات طبيعي و تأخير كاروانها از موسم مناسك، سبب تعطيلي حج عراق و خراسان گشت. در سالهاي 407، 410، 413 و 421ق. كاروان خراسان دير به عراق رسيد و كاروان عراق نيز كه منتظر كاروان خراسان بود، فرصت درك مناسك حج را نيافت.[75] البته اين بدان معنا نيست كه كسي از عراق به حج نميرفت؛ بلكه برخي افراد رهسپار حج ميشدند. از جمله، به سال 421ق. كه حج عراق به دليل تأخير خراسانيان تعطيل شده بود و كاروان مصر نيز به حج نيامده بود، شماري از كوفيان با يك كاروان راهي حج شدند.[76]
7. ظهور وهابيت: ظهور وهابيت* و درگيريهاي دامنهدار آنان براي تسلط بر حرمين، به طور متناوب موجب تعطيل حج مناطق گوناگون گشت. تصرف شهرهاي طائف و مكه و مدينه به سال 1217ق. در دوره اول آل سعود (1219-1223ق.) موجب مخالفت و واكنش كشورهاي اسلامي، از جمله ايران، و تعطيل حج گشت.[77] حمله وهابيان به مكه در سال 1219ق. مانع عزيمت بسياري از افراد به حج گشت.[78] از جمله، اهل حجاز به جهت سلطه وهابيان بر راه حج، نتوانستند حج به جا آورند.[79]
سلطه وهابيت بر مكه و پيشگيري از حجگزاري مسلمانان به شكل مرسوم و همراه آوردن محمل نيز از موارد تعطيل حج بود. به سال 1223ق. حجگزاران مصر و شام به همين سبب از حج باز ماندند.[80] به گفته برخي، تعطيل حج تا دو يا سه سال[81] و حتي 10 سال به درازا انجاميد.[82] حج كاروان عراقي نيز چهار سال تعطيل شد.[83] نيز در سالهاي بعد، از جمله به سالهاي 1228[84]، 1338 و[85] 1339ق.[86] اميران مكه از حجگزاري نجديان، به جهت نگراني از جنجال وهابيت پيشگيري كردند. آنان به سبب حكم دانشمندان مكه به فساد عقيده محمد بن عبدالوهاب و پيروان وي از سال آغاز دعوتش در سال 1142ق. تا 1205ق. حجگزاري پيروان محمد بن عبدالوهاب را منع نمودند.[87]
پس از استقرار حكومت آل سعود (1319ق.) تا كنون به رغم تلاشهاي ايشان براي جلب اعتماد حجگزاران و كشورهاي اسلامي، بارها به دليلهاي گوناگون حجگزاري تعطيل شده است. در سال 1343ق. به علت نبرد ميان آل سعود و شريف علي كه در جده مستقر بود، مراسم حج تعطيل گشت. در سال بعد نيز مردم همه سرزمينهاي تابع عثماني از رفتن به حج منع شدند و تنها مردم مناطق زير سلطه سعوديها در سرزمينهاي جزيرة العرب و شماري اندك از حاجيان مغربي حج به جا آوردند.[88]
رفتار نامناسب آل سعود با حاجيان، در چند نوبت موجب تعطيل حج ايران گشت. به سال 1342ق./1322ش. پس از آنكه ابوطالب يزدي* در مكه به اتهام آلوده ساختن خانه خدا اعدام گشت[89]، دولت ايران روابط خود با عربستان را قطع كرد[90] و سه سال حج ايرانيان تعطيل گشت.[91] همچنين پس از كشتار حجگزاران در مراسم برائت از مشركان* به سال 1407ق./1366ش. در شهر مكه به دست رژيم سعودي، روابط ميان ايران و عربستان قطع شد و تا سه سال[92] حجگزاري ايرانيان تعطيل گشت و پس از آن با پذيرش برگزاري مراسم برائت از مشركان، حجگزاري ايرانيان از سوي عربستان مجدداً آغاز شد.[93]
8. پيشگيري استعمارگران از حج مستعمرات: پيشگيري استعمارگران از حجگزاري مسلمانان در مناطق گوناگون، از جمله كشورهاي زير استعمار ايشان، در شمار عوامل تعطيل حج بوده است. به سال 1213ق./1799م. به سبب يورشهاي فرانسويان و فقدان امنيت راه، حج مصري تعطيل گشت.[94] در اواخر سده 19م. با گسترش تفكر اسلامي، كشورهاي غربي مانند انگلستان و روسيه كه مستعمراتي فراوان در سرزمينهاي اسلامي داشتند، نگران شدند و براي پيشگيري از سفر مسلمانان به حج، به بهانههاي گوناگون مانند رواج وبا در ميان حاجيان، به رغم وجود قرنطينه، پس از سال 1890م. از سفر حج پيشگيري ميكردند.[95] از جمله، در پي قيام سال 1903م. در فرغانه، دولت روسيه حج تركستانيها را ممنوع اعلام كرد تا گزارشهاي اين قيام ميان مسلمانان پخش نشود.[96]
وقوع جنگ جهاني اول (1914-1918م./1333-1336ق.) و درگيري خاور ميانه، به ويژه عراق، در اين جنگها، حجگزاري ايرانيان و ديگر كشورهاي منطقه پنج سال جز سال 1334ق. قطع شد.[97]
9. رواج بيماريهاي واگير: رواج بيماري در حرمين نيز از عوامل تعطيل حج بوده است. در سال 357ق. به سبب رواج بيماري در ميان حاجيان شام و مصر، بيشتر شتران ايشان تلف شدند و حاجيان از رسيدن به مكه بازماندند. برخي از ايشان نيز كه به مكه رسيدند، در آن شهر جان باختند و حج مصر و شام تعطيل گشت.[98] به سال 1235ق. نيز به سبب وبا در مكه، حاجيان فراوان كشته شدند.[99] اين بيماري در سالهاي 1890، 1892، 1893، 1895، 1902م./1307، 1309، 1310، 1312، 1319ق. در موسم حج و ميان حاجيان با شدت بيشتر رواج يافت. بر پايه گزارش سفرنامهنويسان، اين بيماري جان افراد فراوان را گرفت.[100] اين مشكل موجب تعطيل حج نگشت؛ ولي از آمار حاجيان در برخي سالها كاست. رواج بيماري آنفولانزاي مرغي در جهان و احتمال سرايت آن به حاجيان در سال 2010م./1431ق. موجب كاهش پنجاه درصد زائران مصر و نيز كاسته شدن شمار حاجيان ديگر كشورها، از جمله ايران، گشت. در اين سال، حجگزاري كشور تونس تعطيل شد و 000/30 تن به علت پيشگيري دولت تونس، از سفر حج بازماندند.[101]
10. قحطي: قحطي و نبود آب نيز از ديگر عوامل تعطيل حج بوده است. به سال 363ق. كاروان عراق كه محمد بن عمر علوي امير الحاج آن بود، به سبب نداشتن آب، از مكه به مدينه تغيير مسير دادند و ناچار شدند حج را تعطيل كنند.[102] به سال 390ق. به دليل قحطي شديد، حج مصر تعطيل شد.[103] كاروان حج عراق در سال 406 ق. از بيم عطش و بيآبي، حج نگزارد.[104] در پايان سال 416ق. نيز قحطي بزرگي در مكه رخ داد كه موجب تعطيل حج گشت.[105] همچنين قحطي به سال 815ق. در مكه و تأثير آن بر حج گزارش شده است.[106]
تعطيل حج، ابزار تهديد: اهميت ديني و سياسي و اقتصادي حج براي حاكمان مكه به اندازهاي بوده كه در گذر زمان، تعطيل حج به عنوان حربهاي براي تهديد آنها به كار ميرفته است. از جمله، پس از رسيدن گزارش حمله سربازان شريف مكه به كشتيهاي تجاري فاطميان در حجاز و قتل و غارت آن، وزير افضل بن بدر جمالي، ياري مالي به مكيان را قطع كرد و از حج مصريان به سال 514ق. پيشگيري كرد و دستور داد تا زماني كه شريف مكه همه اموال را بازنگرداند، سفر بازرگانان به حجاز ممنوع گردد. اين كارها وضعيت اقتصادي حجاز را آشفته كرد و شريف مكه نيز ناچار به پذيرش خواستههاي فاطميان و عذرخواهي شد و اموال بازرگانان و ديه مقتولان را پرداخت كرد.[107]
در پي قتل ابوطالب يزدي در مكه، اعتراضات مردم و رسانههاي ايران بالا گرفت و برخي در صدد برآمدند كه با اعزام هيئتي نزد مرجع تقليد وقت، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (1284-1365ق.) تقاضا نمايند تا مادام كه دولت سعودي شيوه خود را تغيير نداده و اين اقدام را جبران نكرده، حج را براي ايرانيان و شيعيان تحريم نمايند.[108] وزارت امور خارجه ايران نيز اعلام كرد در صورت جبران نشدن اين رفتار دولت سعودي و تأمين نشدن امنيت ايرانيان، از حجگزاري ايرانيان جلوگيري خواهد كرد.[109]
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ آشنايي با عربستان: عبدالله نصيري، تهران، مشعر، 1386ش؛ آهنگ حجاز: عليرضا حجازي، قم، فارس الحجاز، 1387ش؛ ابوطالب يزدي شهيد مروه: سيد علي قاضي عسكر، تهران، مشعر، 1388ش؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اسناد و روابط ايران و عربستان سعودي 1304-1357ش: علي محقق، تهران، وزارت امور خارجه، 1379ش؛ اسناد و مكاتبات سياسي ايران: عبدالحسين نوايي، تهران، بنياد فرهنگ، 1360ش؛ اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ الانباء في تاريخ الخلفاء: ابن العمراني (580ق.)، به كوشش السامرائي، قاهره، الآفاق العربيه، 1419ق؛ الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل: مجيرالدين الحنبلي (م.928ق.)، به كوشش عدنان يونس، عمان، مكتبة دنيس، 1420ق؛ الاهرام (روزنامه): مصر؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاريخ الشحر و اخبار القرن العاشر: محمد بن عمر الطيب، به كوشش الحبشي، صنعاء، الارشاد، 1419ق؛ تاريخ امراء البلد الحرام عبر عصور الاسلام: عبدالفتاح حسين رواه، طائف، مكتبة المعارف، 1407ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ امراء مكة المكرمه: عارف عبدالغني، دمشق، دار البشائر، 1413ق؛ تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي: برتولد اشپولر، ترجمه: ميراحمدي، تهران، علمي و فرهنگي، 1373ش؛ تاريخ حجگزاري ايرانيان: اسراء دوغان، تهران، مشعر، 1389ش؛ تاريخ صنعاء: اسحقبن يحيي الطبري (م.450ق.)، به كوشش الحبشي، صنعاء، مكتبة السنحاني؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم والملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تاريخ المملكة العربية السعوديه: عبدالله الصالح العثيمين، رياض، 1997م؛ تاريخ منتظم ناصري: محمد حسن خان اعتماد السلطنه (م.1313ق.)، به كوشش رضواني، تهران، دنياي كتاب، 1367ش؛ جامع الشتات: ميرزا ابوالقاسم القمي (م.1231ق.)، به كوشش رضوي، تهران، مؤسسه كيهان، 1413ق؛ حج 30: سيد جواد ورعي و جواد منصوري، تهران، مشعر؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حسن الصفا و الابتهاج: احمد الرشيدي (م.1096ق.)، به كوشش عبداللطيف، مصر، مكتبة الخانجي، 1980م؛ خاطرات سفر مكه: محمد علي هدايتي، تهران، ناشر: مؤلف، 1343ش؛ خلاصة الكلام في بيان امراء البلد الحرام: احمد بن زيني دحلان (م.1304ق.)، مصر، المطبعة الخيريه، 1305ق؛ الدرر الفرائد المنظمه: عبدالقادر بن محمد الجزيري (م.977ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه: آقا بزرگ تهراني (م.1389ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1403ق؛ روابط ايران و عربستان در سده بيستم: حميد احمدي، تهران، وزارت امور خارجه، 1386ش؛ روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ سفرنامه حجاز: محمد لبيب البتنوني، ترجمه: انصاري، تهران، مشعر، 1381ش؛ سلسلههاي اسلامي جديد راهنماي گاهشماري و تبارشناسي: ادموند كليفورد باسورت، ترجمه: بدرهاي، تهران، مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1381ش؛ السلوك لمعرفة دول الملوك: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ سمط النجوم العوالي: عبدالملك بن حسين العصامي (م.1111ق.) به كوشش عادل احمد و معوض، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ سنن الدارمي: الدارمي (م.255ق.)، احياء السنة النبويه؛ سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در بستر منافع ملي با نگاهي بر روابط ايران و عربستان: احمد معنوي، تهران، كتاب دانشجو، 1387ش؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست: رسول جعفريان، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش؛ العبر في خبر من غبر: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش محمد السعيد، بيروت، دار الكتب العلميه؛ عجائب الآثار: عبدالرحمن الجبرتي (م.1227ق.)، بيروت، دار الجيل؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1420ق؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.) به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ فرقهاي براي تفرقه: نجم الدين طبسي، تهران، مشعر، 1386ش؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفكر، 1418ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكامل في التاريخ: علي ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، مصطفي البابي، 1385ق؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ مرآة الزمان في تاريخ الاعيان: سبط ابن الجوزي (م.654ق.)، به كوشش الهموندي، بغداد، الدار الوطنيه، 1369ق؛ مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ مفتاح الكرامه: سيد محمد جواد العاملي (م.1226ق.)، به كوشش خالصي، قم، نشر اسلامي، 1419ق؛ مقالات تاريخي: رسول جعفريان، قم، دليل ما، 1387-1388ش؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناسك حج (محشي): به كوشش محمودي، تهران، مشعر، 1378ش؛ منائح الكرم: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ النجوم الزاهره: يوسف بن تغري بردي (م.874ق.)، قاهره، به كوشش شلتوت و ديگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومي، 1392ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
اباذر جعفري
[1]. الكشاف، ج3، ص11؛ مجمع البيان، ج7، ص145؛ روح المعاني، ج17، ص143.
[2]. سنن الدارمي، ج1، ص455؛ سنن الترمذي، ج3، ص176؛ الكافي، ج4، ص268-269.
[3]. الكافي، ج4، ص270؛ وسائل الشيعه، ج11، ص137.
[4]. الكافي، ج4، ص386؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص420.
[5]. الكافي، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص22.
[6]. الكامل، ج4، ص350.
[7]. المجموع، ج7، ص68؛ مواهب الجليل، ج3، ص467؛ الحدائق، ج14، ص90.
[8]. مواهب الجليل، ج3، ص467؛ العروة الوثقي، ج4، ص433؛ مستمسك العروه، ج10، ص190.
[9]. مناسك حج، ص14.
[10]. مغني المحتاج، ج1، ص465؛ نك: مستند الشيعه، ج11، ص62؛ اعانة الطالبين، ج2، ص320.
[11]. مستند الشيعه، ج11، ص24-65؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2083.
[12]. المغني، ج3، ص167-168؛ مستند الشيعه، ج11، ص61؛ مستمسك العروه، ج10، ص171.
[13]. تاريخ مكه، ص218.
[14]. تاريخ الاسلام، ج23، ص374؛ النجوم الزاهره، ج3، ص227.
[15]. حسن الصفا، ص107.
[16]. مرآة الزمان، ص278.
[17]. الدرر الفرائد، ج1، ص357.
[18]. السلوك، ج2، ص72.
[19]. اتحاف الوري، ج2، ص428-433.
[20]. مرآة الزمان، ص267.
[21]. الكامل، ج9، ص76؛ البداية و النهايه، ج1، ص337؛ اتحاف الوري، ج2، ص432-433.
[22]. النجوم الزاهره، ج4، ص242؛ الدرر الفرائد، ص252.
[23]. الانباء، ص189؛ نك: المنتظم، ج8، ص164؛ الكامل، ج9، ص609.
[24]. شفاء الغرام، ج2، ص358-361؛ اتحاف الوري، ج2، ص455-466.
[25]. المنتظم، ج8، ص164؛ نك: اتحاف الوري، ج2، ص444، 446، 450؛ الدرر الفرائد، ج1، ص539.
[26]. البداية و النهايه، ج12، ص45؛ شفاء الغرام، ج2، ص255.
[27]. شفاء الغرام، ج2، ص256.
[28]. تاريخ الشحر، ص89.
[29]. جامع الشتات، ج1، ص326-331.
[30]. الذريعه، ج16، ص102؛ مقالات تاريخي، ج9، ص38، 42، «تير اجل در صدمات راه جبل».
[31]. اتحاف الوري، ج2، ص483.
[32]. نك: تاريخ الاسلام، ج47، ص63.
[33]. ميقات حج، ش44، ص77، «حجگزاري در كشور مغرب».
[34]. البداية و النهايه، ج8، ص308؛ النجوم الزاهره، ج1، ص188؛ الانس الجليل، ج1، ص397، 400-401.
[35]. تاريخ طبري، ج9، ص346-347؛ مروج الذهب، ج4،
ص311.
ص311.
[36]. تاريخ الاسلام، ج23، ص374؛ النجوم الزاهره، ج3، ص227.
[37]. العبر، ج1، ص743-744.
[38]. سمط النجوم، ج3، ص489؛ ج4، ص194، 197.
[39]. النجوم الزاهره، ج1، ص347؛ تاريخ الاسلام، ج23،
ص374.
ص374.
[40]. اتحاف الوري، ج2، ص372-374.
[41]. الدرر الفرائد، ج1، ص314.
[42]. المنتظم، ج7، ص260؛ النجوم الزاهره، ج4، ص232؛ الدرر الفرائد، ص251.
[43]. تاريخ مكه، ص174، 227.
[44]. تاريخ الشحر، ص48.
[45]. الدرر الفرائد، ج1، ص328؛ تاريخ امراء مكه، ص387.
[46]. شفاء الغرام، ج2، ص256.
[47]. حسن الصفا، ص115.
[48]. سمط النجوم، ج4، ص290.
[49]. الاهرام، 3 اكتبر 2009م.، «انقطاع الحج».
[50]. مرآة الزمان، ص218.
[51]. الاهرام، 3 اكتبر 2009م.، «انقطاع الحج».
[52]. تاريخ الاسلام، ج39، ص11.
[53]. تاريخ الاسلام، ج47، ص63؛ النجوم الزاهره، ج7، ص20.
[54]. حسن الصفا، ص122.
[55]. تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ج1، ص202-212.
[56]. اتحاف الوري، ج3، ص31-32.
[57]. شفاء الغرام، ج2، ص298؛ سمط النجوم، ج2، ص396.
[58]. العقد الثمين، ج1، ص197؛ الدرر الفرائد، ص317.
[59]. منائح الكرم، ج4، ص182؛ تاريخ مكه، ص271.
[60]. تاريخ منتظم، ج2، ص1037.
[61]. اسناد و مكاتبات سياسي ايران، ص29.
[62]. خلاصة الكلام، ص75؛ تاريخ مكه، ص444.
[63]. تاريخ مكه، ص371.
[64]. منائح الكرم، ج4، ص181-182.
[65]. نك: صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست، ج2،
ص840.
ص840.
[66]. تاريخ مكه، ص428.
[67]. تاريخ منتظم، ج3، ص1561، 1682.
[68]. سلسلههاي اسلامي جديد، ص510.
[69]. اتحاف الوري، ج3، ص390؛ الدرر الفرائد، ص315.
[70]. اتحاف الوري، ج3، ص482.
[71]. الدرر الفرائد، ص321.
[72]. اتحاف الوري, ج3, ص574؛ الدرر الفرائد، ص321.
[73]. المنتظم، ج7، ص260؛ النجوم الزاهره، ج4، ص232؛ الدرر الفرائد، ص251.
[74]. اتحاف الوري، ج2، ص444-457.
[75]. مرآة الزمان، ص300، 306-307، 309، 324؛ الدرر الفرائد، ج1، ص339-343.
[76]. البداية و النهايه، ج12، ص29؛ الدرر الفرائد، ج1، ص342.
[77]. تاريخ حجگزاري ايرانيان، ص221-226.
[78]. تاريخ حجگزاري ايرانيان، ص221-222.
[79]. كشف الارتياب، ص31.
[80]. عجائب الآثار، ج4، ص141؛ مفتاح الكرامه، ج6، ص435؛ مرآة الحرمين، ص511.
[81]. مفتاح الكرامه، ج6، ص435.
[82]. الاهرام، 3 اكتبر 2009م.، «انقطاع الحج».
[83]. مفتاح الكرامه، ج6، ص435.
[84]. امراء البلد الحرام، ص282.
[85]. تاريخ امراء مكه، ص819؛ تاريخ المملكة العربية السعوديه، ج2، ص291؛ آثار اسلامي، ص70.
[86]. تاريخ مكه، ص721.
[87]. خلاصة الكلام، ص338؛ سفرنامه حجاز، ص196.
[88]. تاريخ مكه، ص593؛ فرقهاي براي تفرقه، ص108.
[89]. آهنگ حجاز، ص285.
[90]. روابط سياسي ايران و عربستان، ص84-85؛ اسناد روابط ايران و عربستان، ص107-124.
[91]. اسناد روابط ايران و عربستان, ص39، 130-131؛ ابوطالب يزدي، ص57، 116-117.
[92]. كيهان، ش13104، 26/5/1366؛ آشنايي با عربستان، ص69-70.
[93]. سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، ص134.
[94]. الاهرام، 3 اكتبر 2009م.، «انقطاع الحج».
[95]. ميقات حج، ش55، ص195-196، «حجاج تركستان».
[96]. ميقات حج، ش55، ص201، «حجاج تركستان».
[97]. خاطرات سفر مكه، ص49.
[98]. البداية و النهايه، ج11، ص265.
[99]. عجائب الآثار، ج3، ص606.
[100]. سفرنامه حجاز، ص165-166؛ نك: پنجاه سفرنامه قاجاري.
[101]. حج30، ص167.
[102]. مرآة الزمان، ص183-184.
[103]. الاهرام، 3 اكتبر 2009م.، «انقطاع الحج».
[104]. مرآة الزمان، ص299.
[105]. تاريخ صنعاء، ص151.
[106]. تاريخ مكه، ص358.
[107]. العقد الثمين، ج5، ص458؛ اتحاف الوري، ج2، ص497.
[108]. ميقات حج، ش34، ص134-135، «مظلوميت پيروان علي بن ابي طالب در كنار خانه خدا».
[109]. ابوطالب يزدي، ص27، 30-31.