تمیم بن مُر
جد قبیله بنی‌تمیم، از کارگزاران کعبه در روزگار جاهلیت نسب وی چنین است: تمیم بن مُرّ بن اُدّ بن طابخة بن الیاس (جد شانزدهم پیامبر (ص)) بن مُضر بن نزار بن مَعد بن عدنان (جد بیستم پیامبر (ص)). مادرش حوأب بنت کلب بن وبره، از قبیله قضاعه، است
جد قبيله بنيتميم، از كارگزاران كعبه در روزگار جاهليت
نسب وي چنين است: تميم بن مُرّ بن اُدّ بن طابخة بن الياس (جد شانزدهم پيامبر (ص بن مُضر بن نزار بن مَعد بن عدنان (جد بيستم پيامبر (ص. مادرش حوأب بنت كلب بن وبره، از قبيله قضاعه، است.[1] هنگام ولادت و درگذشت وي دانسته نيست. نسل وي از سه پسرش به نام حارث، عمرو و زيد مناة برقرار ماند و در گذر روزگار، طوايف متعدد از آنها پديد آمد.[2] تميم پس از مرگ اسد بن خزيمه، سرسلسله بنياسد از عرب شمالي و ساكن نجد، عهدهدار توليت كعبه شد. در منابع، به رويدادهاي دوران توليت او اشاره نشده است. پس از مرگ وي، فرزندش عمرو و سپس اسيد بن عمرو عهدهدار اين مقام شدند. خاندان مضركه بزرگ خود را از دست داده بودند، براي اين مقام، ابوخفاد اسدي* را برگزيدند. بدين ترتيب، ديگر بار توليت كعبه به خاندان اسد بن خزيمه بازگشت.[3] به گزارش از يعقوبي، بنيتميم در روزگار جاهليت، هنگام گزاردن حج، تلبيهاي ويژه بدين سان داشتند: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لبيك عن تميم قد تراها، قد أخلقت أثوابها وأثواب من وراها، وأخلصت لربها دعاها»[4]؛ «تو را پاسخ ميگوييم اي خدا! از سوي تميمي كه آن را ميبيني، در حالي كه جامههايش را كهنه كرده و پشت سر انداخته ودعايش را در برابر پروردگارش خالص كرده است.»
تميم در محلي به نام مَرّان در مسير مكه به بصره[5] دفن شد. جرير بن عطيه، شاعر روزگار جاهليت، در شعري در باره او به مدفنش اشاره كرده است.[6] برخي محل دفن وي را ذات عِرق، مرز ميان نجد و تهامه، دانستهاند.[7] بر پايه روايتي، رسول خدا از ناسزا گفتن به تميم به دليل يكتاپرستي وي نهي كرد.[8] پذيرش اين روايت از اين رو كه ساختگي به نظر ميرسد، درخور ترديد است. تميميان به جمعيت فراوان، قدرت، دليري، شاعري، و فصاحت شهرت دارند.[9] پس از اسلام، آنان افزون بر نجد، به مناطق گوناگون[10] از جمله بصره[11] و اندلس مهاجرت كردند.[12] (← بنيتميم)
منابع
اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحميري (م.900ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م؛ زبدة التفاسير: فتح الله الكاشاني (م.988ق.)، قم، المعارف الاسلامي، 1423ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم قبائل العرب: عمر كحّاله، بيروت، الرساله، 1405ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ المناقب المزيديه: محمد بن نما الحلي (م. قرن6ق.)، به كوشش صالح درادكه و محمد عبدالقادر، اردن، مكتبة الرساله، 1984م؛ الموشح في مآخذ العلماء علي الشعراء: المرزباني (م.384ق.)؛ نفح الطيب: احمد بن محمد المقري (م.1041ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر، 1408ق؛ نور الثقلين: العروسي الحويزي (م.1112ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش.
مهدي پور محيآبادي
[1]. انساب الاشراف، ج12، ص7؛ المعارف، ص103؛ جمهرة انساب العرب، ص7، 455.
[2]. انساب الاشراف، ج12، ص7؛ جمهرة انساب العرب، ص207؛ المعارف ج1، ص76.
[3]. اخبار مكه، ج5، ص151؛ شفاء الغرام، ج2، ص35.
[4]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص255.
[5]. معجم ما استعجم، ج4، ص1213؛ معجم البلدان، ج5، ص95؛ الروض المعطار، ص542.
[6]. انساب الاشراف، ج12، ص12؛ معجم البلدان، ج5، ص95.
[7]. الموشح، ص159.
[8]. المناقب المزيديه، ج1، ص358؛ نور الثقلين، ج3، ص548؛ زبدة التفاسير، ج4، ص453.
[9]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص229.
[10]. معجم قبائل العرب، ج1، ص126.
[11]. معجم قبائل العرب، ج1، ص126؛ تاريخ ابن خلدون، ج2، ص377.
[12]. نفح الطيب، ص291.