شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی

شاغول فکری و اعتقادی شیعه از منظر آیت‌الله جوادی آملی

آیت‌الله جوادی آملی معتقد است: عرضه دین در عصر غیبت همچون در دوره ای که حضرت عبدالعظیم مطرح کردند، ممکن نیست ولی امروز هر کسی می‌تواند اعتقادات خود را بر اساس مرزبندی‌های صورت گرفته در اصول اسلام به عنوان یک شاغول فکری و اعتقادی قرار دهد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، هجدهم خرداد مصادف با پانزدهم شوال به روایتی سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) است، محدث و دانشمندی که روایتگر سخنان چند امام معصوم بود ولی با این وجود، خدمت امام هادی (ع) رسید و مسائل مربوط به توحید، نبوت، امامت، معاد و فروع دین خود را بر آن حضرت عرضه کرد و امام دهم به عبدالعظیم فرمود: «این عقاید، دین خداست که آن را برای بندگانش برگزیده است. پس بر آن، ثابت باش. خدا، تو را بر طریق ثابت در زندگی دنیا و آخرت پایدار بدارد.»


عبدالعظیم حسنی(ع) در چهارم ربیع الثانی سال ۱۷۳ هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) بود که نسبتش با چهار واسطه به امام مجتبی(ع) می رسد. حضرت عبدالعظیم بنا به نقلی بر اثر بیماری در سال ۲۵۲ هجری قمری در سن ۷۹ سالگی در پانزدهم شوال چشم از جهان فرو بست و در شهرری به خاک سپرده شد. 


آیت الله عبدالله جوادی آملی در جلد ششم کتاب ادب فنای مقربان نوشت: اکنون که عصر غیبت امام معصوم(ع) است، عرضه دین به صورتی که حمران بن اعین یا عبدالعظیم حسنی اقدام می کردند، ممکن نیست ولی با توجه به اینکه بحث های عمیق و دامنه دار علما در طول چند قرن بر مبنای کتاب، سنت و عقل، مرزبندی بسیاری از اصول اسلام را روشن کرده و این بحث ها و مبانی آن در دسترس همگان است و از سوی دیگر شرایط تقیه ای آن زمان، امروزه چندان حاکم نیست، هر کسی می تواند معتقدات خود را بر آن اصول قطعی منطبق کند و آن ها را شاغول فکری و اعتقادی خود قرار دهد.


وی درباره عرضه دین بر ائمه معصومین (ع) عنوان کرد: همان گونه که یک بنّا با بهره گرفتن از شاغول و دیگر ابزار از کج رفتن دیوار پیشگیری می کند و فروشنده برای عرضه کالای خود آن را با متر و ترازو می سنجد، سالک سبیل حق نیز باید قدم به قدم عقاید، افکار، اخلاق و اعمال خود را با ترازوی الهی بسنجد تا گرفتار انحراف، تندروی یا کندروی نگردد. 


این مفسر قرآن کریم از ائمه معصومین (ع) به عنوان ترازوی حقیقت سنجی یاد کرد و افزود: در زیارت امیرمومنان (ع) می خوانیم السلام علی میزان الأعمال؛ ائمه (ع) انحراف را می نمایانند و کژراهه را می شناسانند و حضرت امیر در حکمت ۱۰۹ نهج البلاغه فرمود ما همانند آن پشتی میانی، حد وسط هستیم که هر که نرسیده، باید خود را برساند و هر که از ما در گذرد، باید که به ما باز گردد.


وی ادامه داد: بر این اساس، در عصر پیشوایان معصوم که فشار حاکمان سیاسی و شرایط تقیه ای از یک سو و ضعف ارتباطات رسانه ای از سوی دیگر مانع مرزبندی دقیق افکار و عقاید و سبب روشن نشدن بسیاری از حقایق می شد، عدّه فراوانی از سالکان صادق طریق حق و پیروان راستین ائمه (ع) از فرصتی که برایشان پیش می آمد، استفاده کرده و افکار و عقاید خود را بازگو می کردند که اصطلاحاً «عرضه دین» نامیده می شود. هدفشان این بود که اگر نقصی دارند به اصلاحش بپردازند تا حجت شرعی پیدا کنند و بتوانند در برابر ذات اقدس الهی جوابگو باشند. آن گاه که از امام معصوم(ع) تأیید می گرفتند، به عقاید و افکار خود دلگرم می شدند و بر آن ثابت و استوار می گشتند.


جوادی آملی افزود: عبدالعظیم حسنی معروف ترین شخصیتی است که دین خود را به امام هادی(ع) عرضه کرد و امام (ع) اعتقاداتش را تأیید و او را بر ثبات بر آن تشویق کرد، چنان که امام باقر(ع) با فرمودن هذا دین الله و دین ملائکته پس از عرضه اسماعیل بن جابر، وی را تأیید کرد. 


وی از ابراهیم مخارقی، حمران بن أعین، عمرو بن حریث، خالد بجلّی، حسن بن زیاد عطّار و ابن ابی یعفور به عنوان کسانی یاد کرد که دینشان را به امام صادق(ع) عرضه کردند و در ادامه اضافه کرد: عمر بن مسلم، هشام بن عجلان، ابوالجارود و دیگران از امام صادق (ع) خواستند که اصول اعتقاداتشان را به آن ها بیاموزد. این گونه افراد نیز در حقیقت می خواستند که حجت شرعی بر اعتقادات خود داشته باشند. 


این مرجع تقلید افزود: در روایت مربوط به حُمران آمده است که مناظره ای نزد امام صادق (ع) درگرفت و حُمران با آنکه اهل فنّ بود، سکوت اختیار کرد. امام صادق (ع) از علت سکوت وی پرسید و حُمران در پاسخ گفت با خود عهد کرده که در حضور امام سخن نگوید. امام (ع) فرمود «تو را اذن سخن گفتن دادم»؛ آن گاه حمران اعتقادات خود را عرضه کرد.


وی اضافه کرد: چه بسا از امثال این روایت بتوان استنباط کرد که امامان(ع)، اصحاب و شیعیان خود را به عرضه دین تشویق می کردند و این سنت از تشویق آن پیشوایان هدایت (ع) برخاسته باشد، چنان که بعید نیست به گفته مرحوم علامه مجلسی درخواست امام صادق(ع) از ابوبصیر به تکرار خواسته خود، به گوش دیگران رساندن این سوال و تشویق آن ها به این گونه اقدامات باشد.




نظرات کاربران