روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا

روایت مقتل های معتبر از شهادت حضرت عبدالله بن حسن در ظهر عاشورا

حضرت «عبدالله بن حسن» یکی از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (ع) است که در روز عاشورا در دامان عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، عاشورا آسمانی است که در دل خود ستارگان  درخشان و بی‌بدیلی را جا داده است. ستارگانی که هر یک در جایگاه خود به آسمان تاریک بشریت روشنایی ‌دادند.  در میان شهدای دشت کربلا، از نوگل ۶ ماهه حضرت سیدالشهدا (ع) تا پیر فرزانه‌ای همچون «حبیب بن مظاهر» دیده می‌شود.


در این بین باید به شهدای نوجوان و جوان خاندان بنی‌هاشم که وارد میدان کارزار شدند نیز اشاره کرد.


به روایتی در روز عاشورا از فرزندان امام حسن مجتبی (ع)  حضرت قاسم، ابوبکر و عبدالله به شهادت رسیدند. 


در صفحه ۶۷  جلد ۴۵ کتاب بحارالانوار آمده است: «پس از حضرت قاسم، عبدالله بن حسن(ع) به میدان جنگ رفت و از دشمن چهارده نفر کشت و به دست «نعانی بن ثبیت» به شهادت رسید و در حدیثی آمده است که حرمله بن کامل او را به شهادت رساند.


در برخی روایات آمده است که وقتی حضرت امام حسین(ع) زخمی شد و دیگر توان جنگ نداشت عبدالله بن حسن(ع) از خیمه بیرون آمد و به میدان رسید. امام حسین(ع) صدا زد: خواهرم! مانع آمدن عبدالله باش و لکن عبدالله بن حسن(ع) خود را به امام حسین(ع) رسانید و در آن لحظه یکی از دشمنان شمشیر کشید که کار امام حسین(ع) را تمام کند، عبدالله دست خود را جلو آورد و شمشیر آن دشمن دست او را قطع کرد و حرمله هم تیری به آن بچه زد و در نتیجه عبدالله هم به شهادت رسید. بر اساس این روایت، عبدالله به سن تکلیف نرسیده بود.


 در صفحه ۷۰۰ جلد اول «منتهی الآمال» نیز آمده است که: «حضرت سیدالشهداء(ع) دخترش حضرت سکینه را به عبدالله بن حسن(ع) تزویج کرد و پیش از این که عروسی صورت بگیرد، عبدالله در کربلا به شهادت رسید.»


در «الانوار النعمانیه» آمده است که امام حسین(ع) دخترش سکینه را به عبدالله بن حسن(ع) تزویج کرد و عبدالله در کربلا به شهادت رسید و عروسی صورت نگرفته بود.


در مقاتل و کتب تاریخی از دو نفر از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی(ع) با نام عبدالله بن حسن یاد شده است. یکی فرزند خردسالی از حضرت امام حسن مجتبی(ع) که در آخرین لحظات زندگی حضرت امام حسین(ع) از خیمه بیرون آمد و به سمت عموی خویش روانه شد و با تیر حرمله بن کاهل به شهادت رسید و دیگری شخصی که در میدان نبرد پس از جنگ و به درک واصل کردن دشمنان به شهادت رسید.


عبدالله بن حسن(ع) در قریب به اتفاق همان کودکی معرفی می شود که در هنگامی که حضرت امام حسین (ع) تنها می‌مانند و زخم‌های زیادی بر پیکر مقدس آن حضرت وارد می‌شود از خیمه بیرون می‌آید و به یاری عموی خویش می‌شتابد. بعضی مقاتل از کودک دیگری نیز نام می‌برند که از خیمه بیرون می‌آید و در همان نزدیکی سواری او را به شهادت می‌رساند اما در شرح چگونگی شهادت عبدالله بن حسن(ع) آمده است که خود را به عموی مجروح خود می‌رساند ابتدا با ضربت شمشیری دستش قطع می‌شود و سپس با اصابت تیری در آغوش حضرت سیدالشهداء(ع) به شهادت می‌رسد.


ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین می‌نویسد:


«عبد اللّه بن الحسن بن علی بن أبی طالب و أمه بنت السلیل بن عبد اللّه أخی جریر بن عبد اللّه البجلی و قیل إن أمه أمّ‌ ولد و کان أبو جعفر محمد بن علی- فیما رویناه عنه-یذکر أن حرملة بن کاهل الأسدی قتله.»


«عبدالله بن حسن ‏بن علی بن ابی طالب مادرش دختر سلیل بن عبدالله برادر جریر بن عبد الله بجبلى بود. [جریر بن عبد الله بجلى که از معاریف اصحاب رسول اللّه است عموى این بانو بود.] مادرش ام ولد بود و ابو جعفر حضرت امام محمد بن على باقر(ع) فرمودند: قاتل عبداللّه بن الحسین حرمله بن کاهل اسدى بود.


مدائنى روایت مى ‏کند که مردى از خانواده‏ هانى بن ثبیت قائضى عبد الله بن الحسین را به قتل رسانیده است.»


ابومخنف در وقعه طف و ابن سعد در طبقات الکبری قاتل او را حرمله بن کاهل معرفی نموده‌اند:


«وَ قُتِلَ‌ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ أَبِی طَالِبٍ‌، رَمَاهُ‌ حَرْمَلَةُ‌ بْنُ‌ کَاهِلٍ‌ بِسَهْمٍ‌ فَقَتَلَهُ.»‌


در مقتل مقرم در شرح به شهادت رسیدن عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) چنین آمده است:


«ثم إنهم لبثوا هنیئة و عادوا إلى الحسین و أحاطوا به و هو جالس على الأرض لا یستطیع النهوض فنظر عبد اللّه بن الحسن السبط (علیه السّلام) و له إحدى عشرة سنة إلى عمه و قد أحدق به القوم فأقبل یشتد نحو عمه و أرادت زینب حبسه فأفلت منها و جاء إلى عمه و أهوى بحر بن کعب بالسیف لیضرب الحسین فصاح الغلام: یا ابن الخبیثة أتضرب عمی؟ فضربه و اتقاها الغلام بیده فأطنها إلى الجلد فإذا هی معلقة فصاح الغلام: یا عماه، و وقع فی حجر الحسین فضمه إلیه و قال: یا ابن أخی اصبر على ما نزل بک و احتسب فی ذلک الخیر فإن اللّه تعالى یلحقک بآبائک الصالحین و رفع یدیه قائلا: اللهم إن متعتهم إلى حین ففرقهم تفریقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم أبدا فإنهم دعونا لینصرونا ثم عدوا علینا یقاتلونا و رمى الغلام حرملة بن کاهل بسهم فذبحه و هو فی حجر عمه.»


لشکریان مدّتى توقّف مى ‏‌نند و سپس به سوى حضرت امام حسین (ع) باز مى‌‏گردند، در حالى که امام (ع) بر زمین نشسته ‏اند و نمى ‌توانند برخیزند ایشان را احاطه مى‌‏کنند، عبد الله بن حسن که یازده سال بیشتر نداشت نگاهى به عموى خود مى ‏اندازد که در محاصره لشکریان قرار گرفته است، با سرعت به سوى عمو حرکت مى‏ کند، حضرت زینب (س) مى‏ خواهد او را بازدارد ولی او فرار مى ‌کند و نزد عمویش مى‌‏آید، بحر بن کعب شمشیر را بالا مى‌برد که بر حضرت امام حسن(ع) فرود آورد، این پسر فریاد مى ‏زند: اى پسر خبیثه عموى مرا مى ‏زنى؟ شمشیر پائین مى ‏آید، عبداللّه دست خود را جلوى شمشیر مى‏ برد، دست به پوست آویزان مى‌‏شود، این پسر فریاد مى‏‌زند: عمو جان، خود را در دامان حضرت امام حسین (ع) مى‌‏اندازد، امام (ع) او را به سینه مى ‏چسباند و مى‏ فرماید: اى فرزند برادر، بر این بلا صبور باش و بدان که براى تو خیر است، خداى تعالى تو را به پدران شایسته‏ ات، ملحق خواهد کرد آنگاه دستهاى خود را  بلند کرد و فرمود: خدایا اگر تا الآن به آنها مهلت دادى پس آنها را متفرّق کن و والیان را هرگز از آنان راضى مدار، اینان ما را دعوت کردند تا یارى کنند، آنگاه به جنگ با ما برخاستند. حرملة بن کاهل تیرى به این پسر می‌زند و او را در دامان عمویش ذبح می‌نماید.


در «لهوف» نحوه به شهادت رسیدن عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) چنین شرح شده است:


«فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ(ع) بِخِرْقَةٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى‏ بِقَلَنْسُوَةٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَةً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ(ع) فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ(س) لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ(ع) وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ.»


راوى گوید: حضرت امام حسین(ع) پارچه اى خواست و سر را با آن بست و قلنسوه‏‌اى که بر سر نهاد و بر آن عمّامه بست.


مدّتى اندک دشمنان درنگ کردند و به سوى امام (ع) بازگشتند و ایشان را احاطه نمودند. در این وقت عبداللَّه بن حسن (رضوان الله علیه) که نوجوانى نوخاسته بود و هنوز موى بر صورتش ندمیده بود از نزد زنان بیرون آمد و با شتاب خود را به کنار حضرت امام حسین(ع) رسانید، حضرت زینب دختر حضرت على (ع) خود را به وى رسانید تا او را باز دارد، عبداللَّه به شدّت امتناع ورزید و گفت: به خدا سوگند از عمویم جدا نگردم.


بحر بن کعب- یا حرملة بن کاهل- با شمشیر قصد حضرت امام حسین(ع) نمود، نوجوان گفت: واى بر تو اى خبیث‌‏زاده آیا عمویم را مى‌‏کشى؟


شمشیری را به قصد امام(ع)  فرود ‏آورد، عبدالله (رضوان الله علیه) دست بالا برد تا سپر جان عمو کند، شمشیر دست عبد اللَّه (رضوان الله علیه) را تا پوست برید و دست آویزان شد، نوجوان فریاد «وا عمّاه» کشید. حضرت امام حسین(ع) برادرزاده را گرفته و به آغوشش کشیده فرمود: «برادر زاده‌‏ام، بر آنچه بر تو گذشت صابر باش و خیرش بدان، زیرا خدا تو را به آباى صالحت ملحق فرماید».


حرملة بن کاهل تیرى به سوى عبدالله(رضوان الله علیه) گشود و وى را در دامن عمویش به شهادت رسانید.


در «زیارت ناحیه»  از وى چنین یاد شده است:
«درود بر قاسم بن الحسن (ع) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زره‌اش را به  غارت بردند. هنگامى که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکارى خود را به قاسم رسانید، مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین مى‌ساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمى که تو را کشتند و در قیامت  جد و پدرت دادخواه آنان باد! سپس فرمود: بر عمویت دشوار است که او را بخوانى و نتواند تو را پاسخ دهد و یا پاسخ دهد و تو در خون خود غلتان باشى و سود نداشته باشد! به خدا قسم امروز روزى است که دشمنان -عمویت‌- بسیار و یارانش اندکند، خدا ما را با شما محشور کند در روزى که شما را با هم محشور مى‌گرداند و مرا در جایگاه شما قرار دهد. خدا عمر بن‌ سعد بن -عروة بن‌- نفیل ازدى، قاتلت، را  لعنت کند و او را در  آتش جهنم وارد نماید، و عذابى دردناک برایش مهیا نماید».




نظرات کاربران