شبهه دهم: شکایت از قیافه ظاهری امیرالمؤمنین ع

شبهه دهم: شکایت از قیافه ظاهری امیرالمؤمنین ع برخی معتقدند حضرت فاطمه س قیافه ظاهری همسرش را دوست نداشت؛ ازاین‌رو نزد پیامبر ص از قیافه ایشان ایراد می‌گرفت؛ درحالی‌که چنین عملی صحیح نیست.


شبهه دهم: شکایت از قیافه ظاهری امیرالمؤمنین ع


برخی معتقدند حضرت فاطمه س قیافه ظاهری همسرش را دوست نداشت؛ ازاین‌رو نزد پیامبر ص از قیافه ایشان ایراد می‌گرفت؛ درحالی‌که چنین عملی صحیح نیست. مستند آنها این روایت است:


وقتی رسول خدا ص خواست حضرت فاطمه‌ س را به ازدواج
امام علی ع درآورد، او را نهانی از این موضوع آگاه کرد.
حضرت فاطمه س فرمود: ای رسول خدا، تو به آنچه در پیش
است، آگاه‌تری؛ اما زنان قریش در مورد او به من می‌گویند که
او مردی شکم‌کوتاه و دارای دستانی دراز است که‌ استخوان‌های پُرگوشت و ضخیم و پیشانی پُر از مو و چشمانی درشت و سر
و گردنی به هم نزدیک و دندان‌هایی بیرون‌زده دارد و هیچ ثروتی ندارد.[1]


پاسخ شبهه دهم


1. حضرت فاطمه س از ظاهر امیرالمؤمنین ع شکایت نمی‌کند؛ بلکه از طعنه‌ها و سرزنش زنان قریش شکایت می‌کند: «أَنَّ نِسَاءَ
قُرَیْشٍ تُحَدِّثُنِی عَنْهُ أَنَّهُ رَجُلٌ دَحْدَاحُ‏ الْبَطْنِ‏ طَوِیلُ الذِّرَاعَیْنِ ضَخْمُ الْکرَادِیسِ».[2] پیامبر ص نیز، با ردّ کردن طعنة زنان قریش، به دخترش دلداری می‌دهد.


2. بنا بر روایتی که قمی در تفسیرش بیان کرده است، وقتی پیامبر ص آن توصیفات زنان قریش را می‌شنود، آن صفات را توضیح می‌دهد؛ مثلاً «بطین» بودن امام علی ع را چنین توضیح می‌دهد: «اینکه گفتی علی بطین است؛ چون او مملو از علمی است که خداوند به او عطا کرده است».[ 3] همچنین در روایات دیگر نیز پیامبر ص امیرالمؤمنین ع را به «بطین من العلم»[4] توصیف می‌کند که یعنی مملو از علم است؛ اما متأسفانه در برخی روایات، «من العلم» حذف شده است.


حضرت ص صفت «طویل الذراعین» را چنین توضیح می‌دهد:
«اگر دستان او بلند است، از آن روست که خدا دستان او را بلند خلق کرد تا با آن دشمنان خدا و رسولش را بکشد» و درباره صفت «عظیم العینین» می‌فرماید: «اینکه گفتی علی انزع و چشم‌درشت است، درحالی‌که خداوند، حضرت آدم را چنین خلق کرده است و انزع یعنی او خالی از شرک است».[5]


«دحداح» یعنی قصیر و کوتاه[6] و «دحداح البطن» یعنی شکم بسیار بزرگی نداشت. «ذراع» از آرنج تا انگشتان را گویند. «کرادیس» یعنی استخوانی که با انبوهی از گوشت پوشیده باشد[ 7] و «ضخم» یعنی ستبر و کلفت.[ 8] با توجه به این معانی، معنای روایت تفسیر قمی این می‌شود:‌ «امام علی ع مردی بود با شکمی کوتاه (یعنی شکم‌بزرگ نبود) و دستانی کشیده و بازوان و بدنی ستبر و پُرگوشت». تمام این اوصاف، مدح و زیبایی یک مرد است که بدنی ستبر و قوی داشته باشد. پس این تعابیر، مدح است؛ نه ذم.


 س. همچنین در برخی روایات، ظاهر امیرالمؤمنین ع چنین توصیف شده است: «علیّ ضخم البطن، ضخم مشاشة المنکب، ضخم عضلة الذراع، دقیق مستدقها، ضخم عضلة الساق دقیق مستدقها».[ 9]


نخست کلمات را از حیث لغوی بررسی می‌کنیم و بعد نتیجه می‌گیریم: «ضخم» در لغت، به معنای «عظیم»[10] و «غلیظ»[11] است؛‌ یعنی کلفت و ستبر. خلاف نازکی نیز هست. تمیمی اصبهانی در مورد «ضخم البطن» می‌گوید: «یعنی شکم ایشان، تورفته به‌صورتی‌که به استخوان‌های کمرش چسبیده باشد، نبوده؛ بلکه [عضلات] شکم ایشان متوازن و زیبا و نیکو بوده است».[12]


بنابراین ترجمه این قسمت روایت می‌شود: «علی بن ابی‌طالب، شکمی محکم و ستبر داشت. سر استخوان‌های کتف او محکم، عضلات ساعد دستش ستبر و پیچیده، عضلات پایش ستبر و پیچیده بود». معنای این صفات، این است که امام علی ع بدنی بسیار قوی و عضلاتی محکم و ستبر داشتند که این نیز ممدوح است؛ نه مذموم.


4. در برخی روایات حضرت به «ادعج العینین»[13]توصیف شده که «ادعج» یعنی شدت سیاهی و سفیدی؛[14] چشم پیامبر ص نیز همین‌طور توصیف شده است.[15]


5. همچنین از برخی روایات، چنین برداشت شده که امیرالمؤمنین ع  قدّی کوتاه داشته است؛ درحالی‌که خود حضرت این سخن را رد می‌کند و می‌فرماید: «قد من، نه کوتاه است و نه بلند؛ بلکه متوسط هستم»؛[16] چنان‌که در برخی روایات چنین وارد شده است:‌ «ربع القامه»؛[17]یعنی کسی که قدش نه بلند باشد و نه کوتاه. [18]معجم مقاییس اللغة، ربع را به بلندی و رفع معنا می‌کند. [19]


همچنین زمخشری «ربع القامه» را به «وسیط القامه» معنا می‌کند.[20] بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که قدّ امیرالمؤمنین٧ از متوسط به بالا و بلندبالا بوده است. همچنین به «فوق الربعه»[21] توصیف شده که به معنای متوسط به بالا و بلندبالاست. در واقع، به کسی گفته می‌شود که نه طویل القامه باشد و نه قصیر القامه.


6. صفت «انزع» را ابن منظور چنین معنا می‌کند:


نزع به معنای خالی بودن دو طرف پیشانی از موست ... و از صفات علی ع، «الأنزع» است و عرب، خالی بودن دو طرف پیشانی را دوست می‌دارد و چنین کسی را به فال نیک می‌گیرد و غمم را یعنی کسی که پیشانی و پشت گردنش (بیش از حد معمول) پُرمو باشد،‌ مذمت می‌کند و آن را ناخوش دارد و معتقد است کسی که این‌گونه است، فردی پست و فرومایه است.[22]


همچنین ابن منظور در ماده «شرص» روایتی از ابن عباس نقل می‌کند که بنا بر آن، صفت کم‌مو بودن پیشانی امیرالمؤمنین ع صفت خوبی است. عبارت چنین است:


و فی حدیث ابن عباس: ما رأیت أحسن من شرصة علیّ، هی بفتح الراء، الجلحة، و هی انحسار الشعر عن جانبی مقدم الرأس. [23]


ابن عباس می‌گوید: شرصه‌ای را به زیبایی شرصه علی[ع] ندیدم و شرصه، به معنای جلحه است و جلحه، به معنای خالی بودن دو طرف پیشانی از موست   .


همان‌طور که واضح است، انزع، صفت مذمومی نیست؛ بلکه مورد مدح است.


پس این خصوصیات، نقص برای امام علی ع نیست؛ زیرا به اعتقاد شیعه، امامِ معصوم ع هم باید معصوم از گناه و منکرات و خطا و نسیان باشد و هم از هر چیزی که تنفرزا باشد و موجب دوری مردم یا مانع از نزدیک شدن مردم به آنها شود، معصوم باشد.[24]


بنابراین چهره مبارک امیرالمؤمنین ع و هیکل ایشان زیبا بود؛ ازاین‌رو در مورد چهره حضرت نقل شده است: «کان احسن الناس وجهاً».[25] حضرت فاطمه س نیز هیچ‌گاه از چهره زیبای امیرالمؤمنین ع به عیب‌جویی نپرداخته است.



 

[1]. فیصل نور، الامامة و النص، ص317؛ قمی، تفسیر القمی، ج2، ص336؛ ابن ‌طاووس، الیقین باختصاص مولانا علی٧ بإمرة المؤمنین، ص424؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص256؛ مفید، الارشاد، ج1، ص36.


[2]. قمی،‌ تفسیر القمی، ج2، ص336.


[3]. همان، ص337.


[4]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص47؛ طوسی، الامالی، ص293.


[5]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص47.


[6]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج2، ص310؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص265؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص434.


[7]. ابن‌منظور،‌ لسان العرب، ج6، ص195.


[8]. «غلیظ من کل شی، کثیر اللحم». (‌ لسان العرب، ج12، ص353).


[9]. ثقفی، الغارات، ج1، ص60.


[10]. فراهیدی، کتاب العین، ج4، ص180؛ ابن ‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص394.


[11]. طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص104؛ ابن‌ منظور، لسان العرب، ج12، ص353.


[12]. تمیمی الاصبهانی، دلائل النبوة، ج1، ص95.


[13]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص233.


[14]. کتاب العین، ج1، ص219؛ معجم مقاییس اللغة، ج2، ص283؛ لسان العرب، ج2، ص271.


[15]. کلینی، الکافی، ج1، ص443.


[16]. «إِنَّ الله تَبَارَکَ وَ تعالى لَمْ یَخْلُقْنِی طَوِیلًا وَ لَمْ یَخْلُقْنِی قَصِیراً وَ لَکِنْ خَلَقَنِی مُعْتَدِلًا أَضْرِبُ الْقَصِیرَ فَأَقُدُّهُ وَ أَضْرِبُ الطَّوِیلَ فَأَقُطُّه». (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص159؛ شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص189)


[17]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3 ص307.


[18]. «رَجُلٌ‏ مُرْتَبِعٌ‏ و مَرْبُوعٌ‏ و رَبْعَةٌ: لیس بِطَوِیلٍ و لا قَصیر». (صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج2، ص39)


[19]. «الإشالة و الرَّفْع». (ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج2، ص479)


[20]. زمخشری، اساس البلاغه، ص217.


[21]. گنجی، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، ص402؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص23.


[22]. «النزع: انحسار مقدم شعر الرأس عن جانبی الجبهة ،... و فی صفة علی، رضی الله عنه : الأنزع . و العرب تحب النزع و تتیمن بالأنزع و تذم الغمم و تتشاءم بالأغم، و تزعم أن الأغم القفا و الجبین لا یکون إلا لئیما» (ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص352).


[23]. ابن منظور، لسان العرب، ج7، ص46.


[24]. سبحانی تبریزی، الالهیات، ج3، ص210.


[25]. ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج3، ص397.


| شناسه مطلب: 111672




امام علی حضرت زهرا