بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، 1373
بسم‌اللَّه الرّحمن الرّحیم‌ برادران و خواهرانِ خدمتگزار و عزیز؛ خیلى خوش آمدید. امیدواریم که خداوند متعال، این خدمات ارزشمند را که متوجّه به یکى از مهمترین وظایف مسلمین است، مورد قبول قرار دهد و به شما کمک کند و به تلاشهایتان ب
بسماللَّه الرّحمن الرّحيم
برادران و خواهرانِ خدمتگزار و عزيز؛ خيلى خوش آمديد. اميدواريم كه خداوند متعال، اين خدمات ارزشمند را كه متوجّه به يكى از مهمترين وظايف مسلمين است، مورد قبول قرار دهد و به شما كمك كند و به تلاشهايتان بركت ببخشد تا بتوانيد انشاءاللَّه به بهترين وجه، اين فريضه عظيم عالىقدر را اقامه و احيا كنيد.
وظيفه خود مىدانم كه از همه دستاندركاران حج، بخصوص كسانى كه در طول سال، ساعات متوالى وقت صرف مىكنند تا به انجام صحيح اين فريضه كمك شود، سپاسگزارى و تشكّر كنم. اين كارهايى كه در راه آموختن به مردم و تشويق و تحريض آنها بر حجِّ صحيح و تهيه مقدّمات آن انجام مىشود، واقعاً ارزشمند است. بنده بالاخص از جناب آقاى «رىشهرى» حفظهاللَّه و ابقاه كه حقيقتاً اين كار را به وجه زيبا و نيكويى پيش بردند و ادامه دادند، سپاسگزارم.
واجبِ حج، حقيقتاً يك واجب بىنظير است. چنان كه اگر ما در همه تعاليم اسلامى غور كنيم، شبيه آن را نخواهيم يافت. حج وضع مخصوصى دارد و جنبه معنوى در آن فوقالعاده است. مثلاً، يك نوبت نماز را كه شما ملاحظه كنيد، چند دقيقه ذكر خداست. اما حج، از آغاز پرداختن به اعمال مربوطه كه طى چند روز انجام مىگيرد - چه در داخل خانه خدا، چه در مسعاى شريف، چه در عرفات، چه در مشعر، چه در منى، چه در اعمال گوناگون، چه در طوافهاى مختلف، چه در نشست و برخاستها و چه در افاضه از نقطهاى به نقطه ديگر - همهاش ذكر خداست. اين از جنبه معنوى كه معلوم مىكند ذكر الهى در حج، يك قلمِ بسيار درشت است.
از طرف ديگر جنبه دنيايى و مربوط به زندگىِ حج هم بىنظير است. يعنى واجبى است كه فقط مربوط به يك فرد يا يك ملت نيست؛ بلكه مربوط به همه دنياى اسلام است. خداى متعال نقطهاى را معين فرموده و در زمانى معلوم - ايّام معلومات - همه مسلمانان را به آن نقطه دعوت كرده است. آيا مىشد كه همه مسلمانان، نه يكپارچه كه در گروههاى مجزّا، و نه در ايامى معلوم كه در طول سال، در اين نقطه جمع شوند؟ اين نكته از حج بايد مورد اهتمام بيشترى قرار گيرد كه خداى متعال فقط اراده نفرمود كه همه در مكه و منى و مشعر و عرفات، جمع شوند. چون اگر حركت مردم به اين مناطق اصل قضايا بود، مىشد همه را در طول يك سال در آنجا جمع كنند. اينكه خداى متعال امر به تجمّع همه مسلمانان در اين نقطه، آن هم در يك مجموعه از روزها داده است، براى چيست؟ نكته اساسى و مهم همين است.
بديهى است تجمّعى با اين كيفيّت، به خاطر آن است كه آحاد مردم مسلمان، خود را در كنار يكديگر بيابند. يعنى احساس وحدت و جماعت كنند و در بعدى وسيعتر، احساس عظمت ناشى از اجتماعِ ملتها و شعوب، بر همه حاكم گردد. اگر اين احساس مورد توجّه نبود، لزومى نداشت كه ايام معلومات و معدودات در حج مقرّر شود.
و اما اينكه امّت اسلام - هر ملتى از ملتهاى مسلمان - كسانى از خودشان را در يك روز به يك نقطه مىفرستند تا آنها با هم اجتماع كنند، اين اجتماع براى چيست؟ اينها نكات و دقايقى است كه به تعبير امام صادق عليهالصّلاةوالسلام: «يعرف هذا و اشباهه من كتاب اللَّه(1)؛» بايد هر مسلمانى از مفاهيم قرآنى و اسلامى بداند.
خداى متعال، از همه ملل مسلمان، جماعتى را دعوت مىكند و به آنها مىگويد: بياييد در اين ايام معلوم، دور هم و با هم باشيد. «ثم افيضوا من حيث افاض النّاس(2)؛» همه با هم حركت كنيد. همه با هم افاضه كنيد، و همه با هم به طواف بپردازيد. اين اجتماع همگانى براى چيست؟ مسلمان نقاط مختلف دنيا، در يك نقطه گرد هم بيايند كه چه كنند؟ دور هم جمع شوند و در سكوت، به صورت همديگر نگاه كنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع مىشوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را با هم مطرح كنند؟ اين جمع شدن به چه معنى است؟ جواب اين است كه جمع شدن افرادى از همه ملتها در يك نقطه، آن هم يك نقطه مقدّس، فقط مىتواند يك فايده و يك معنا داشته باشد. آن فايده و معنا اين است كه دور هم جمع شوند تا درباره سرنوشت امّت اسلامى تصميمگيرى كنند و در اين مجمع، به حيث امّت، يك قدم خوب برداشته شود و كارى سازنده و مثبت صورت گيرد. اين كارِ سازنده و مثبت، به چه كيفيّتى مىتواند باشد؟ به اين كيفيّت كه يك وقت است ملتهاى اسلامى آن قدر پيشرفتهاند - اميدواريم آن روز برسد - كه وقتى در حج جمع شدند، در خلال اين كنگره عظيم مردمى، از برگزيدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چند هزار نفرهاى تشكيل گردد و اين مجلس مصوّباتى داشته باشد و آن مصوّبات در همان كنگره عظيم به تصويب آحاد حجّاجِ آمده از كشورها برسد و بعد براى اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. اين، بهترين كار است؛ كه، متأسفانه امروز عملى نيست. زيرا ملتها هنوز در اين زمينه، آن قدر پيش نرفتهاند؛ بخصوص كه دولتها هم به آنها كمكى نمىكنند. اما تا وقتى كه چنان تصميمگيرىِ عملى در موسم حج امكان ندارد، كارِ واجب در آنجا چيست؟ اين است كه ملتها به هر نحو كه بتوانند نسبت به مصالح دنياى اسلام دلبستگى نشان دهند و ضمن تأكيد بر وحدت بين خود، به اظهار برائت از دشمنانِ دنياىِ اسلام بپردازند. اين كمترين كارى است كه مىشود در حجّى كه اسلام معيّن كرده است، انجام داد و از آن متوقّع بود.
برائت را ما از بيرون نياوردهايم وارد حج كنيم. جزو حج، روح حج و معناى واقعى اجتماع عظيم حجّ است. بعضى اشخاص دوست مىدارند كه در مطبوعات و در اظهارات و نيش زدنهاى خود در اطراف دنيا، مرتب بگويند: «شما حج را سياسى كردهايد.» «حج را سياسى كردهايد» يعنى چه؟! اگر منظور اين است كه ما يك مفهوم سياسى را در حج داخل كردهايم، بايد گفت: حج، هيچگاه عارى از مفهوم سياسى نبوده است. اگر كسى مفهوم سياسى را در حج نبيند، بايد دعا كرد كه خدا او را شفا دهد تا بتواند ببيند! كسى كه با اسلام و آيات حج در قرآن آشناست و هم از اين طريق به اهميت وحدت پىبرده است، چطور ممكن است نفهمد اين اجتماع عظيم، براى مقاصد و مفاهيم عالى سياسى و الهى - سياسى است كه مربوط به همه مسلمين و براى وحدت و براى حلّ مشكلات دنياى اسلام و براى اجتماعِ دلها و نزديك شدن آنها به يكديگر است؟! اگر مراد اين است كه «حج وسيلهاى براى پيشبرد سياستهاى ظالمانه قدرتهاى بزرگ نشود»، درست است و ما قبول داريم. كسانى كه به نحوى با حج ارتباط دارند، نبايد اين فريضه الهى و اين واجب مورد عشق و محبت مسلمين را با سياستهاى جهانى مصالحه كنند. ما اين را قبول نداريم. هر كس حج را به اين معنا سياسى كند، نسبت به حج خيانت كرده است. اما مسائل دنياى اسلام مسائل مهمّى است. اين مسائل كجا بايد مطرح شود؟ مسلمين جز در مراسم حج، در كجا مىتوانند صداىِ واحدِ خود را در اعتراض به اين همه نامردمى كه در سرتاسر دنيا نسبت به آنها صورت مىگيرد، به گوش دنيا و سياستهاى خائن برسانند؟
ببينيد امروز در اروپا با مسلمين چه مىكنند! قضاياى «بوسنى» و بخصوص قضاياى هفته اخير «گوراژده» واقعاً گريهآور است. انسان نمىتواند هيچ توصيفى براى اهميّت و عظمت اين فاجعه پيدا كند! هر چه در كلام بگوييم، كوچكتر از آن واقعيت است. سردمداران استكبار جهانى در دنيا، نشستهاند و به قربانىاى كه در مقابلشان است مىنگرند و منتظرند ببينند كار اين قربانى چه وقت تمام مىشود! اين قربانى هم، مسلمين «يوگسلاوى» سابقند. جرمشان چيست؟ مسلمان بودن. اين ديگر موضوعى نيست كه ما بگوييم. من اين واقعيت را سه سال پيش در پيام حج نوشتم و عنوان كردم. اگر چه آن روز انكار مىكردند، اما امروز خودِ بلندگوهاى استكبارى مىگويند كه «چون اينها مسلمانند، نبايد كمكشان كرد!» مجبور شدهاند اعتراف كنند كه «جرم مردم بوسنى، مسلمانى است.» چون در دل اروپا، يك ملت مسلمان سربلند كرده است، استكبار به خشم آمده است. نمىگوييم «يك حكومت اسلامى»؛ چرا كه اگر قرار بود بوسنى حكومتى پيدا كند، معلوم نبود يك حكومت صد در صد اسلامىِ به آن شكل باشد. بالاخره مردم اين سرزمين، نزديك به پنجاه سال زير بار حكومت كمونيستى بودهاند. قبل از آن هم، سالهاى متمادى زير بار حكومت فاسد حكّام عثمانى يا امثال آنها و يا بعضى از دولتهاى فاسد اروپايى و امپراتوريهاى اروپايى مثل «اتريش» و بقيه كشورها بودهاند. اينها كه نمىتوانستند يك شبه يك حكومت اسلامى و قرآنى به وجود آورند! اين امر، متوقّع نبود. آنچه كه استكبارِ مسلّط بر دنيا را نسبت به مسلمين مظلوم «بوسنى هرزگوين» اين طور خشمگين كرده است، وجود كشورى در اروپاست كه ملت آن مسلمانند. آنها نمىتوانند چنين ملتى را تحمّل كنند. اين وضع مسلمين در دنياست. آن وقت سازمانهاى بينالمللى - و بدتر و زشتتر از همه، سازمان ملل - در اين قضيه، بدترين امتحانها را دادند.
بنده عرض مىكنم: دبير كلّى(3) كه امروز در رأس تشكيلات سازمان ملل است، بداند چنان سابقه بدى براى خود در بين مسلمين ايجاد كرد كه ديگر به هيچ قيمتى اصلاح نخواهد شد. مسلمانان دنيا مىبينند كه در بوسنى چه اتّفاق مىافتد. لذا در برههاى گفتند: «به ما اجازه بدهيد برويم به آنها كمك كنيم؛ چرا كه به طرف مقابلِ مسلمانان بوسنى كمك مىشود.» گفتند: «نمىشود.» گفتند: «اجازه بدهيد تسليحات برايشان بفرستيم.» گفتند: «نمىشود.» ظاهر حرف هم اين است كه «به هيچ طرف، تسليحات نمىدهيم.» اما يك طرفِ نزاع، تمام امكانات تسليحاتى دولت سابق يوگسلاوى را در اختيار دارد؛ امكانات همان دولتى را كه سالهاى متمادى از عراق پشتيبانى تسليحاتى مىكرد و تانك و ديگر سلاحها برايش مىفرستاد. امروز، آن همه امكانات در اختيار صربهاست. يك طرف هم، دست خالى است. مردم بىپناه يك شهر. زن و بچهاى كه در يك شهر زندگى مىكنند.
معناى اين حرف كه مىگويند «به هيچيك از طرفين درگيرى، اسلحه نداديم» چيست؟ در مقابل افكار دنيا، تقلّب مىكنند و مىگويند: «به هيچ طرف كمك نمىكنيم.» يك طرف، مسلّح و يك طرف غير مسلّح، به جان هم افتادهاند. شما به جاى اينكه يا سلاح را از دستِ مسلّح بگيريد، يا سلاح به دست غير مسلّح بدهيد، به كنارى ايستادهايد و مىگوييد: «به هيچ طرف كمك نمىكنيم»! اين حرف معنايى جز اين ندارد كه شما منتظر نشستهايد تا ببينيد طرف غير مسلّحِ بيچاره، چه وقت بر خاك مىافتد؟ معنايش اين است ديگر! واقعاً هم منتظرند كه چه وقت مسلمانان از پا بيفتند.
گفتند: «سربازان سازمان ملل را مىفرستيم.» ملتهاى اسلامى گفتند: «اجازه بدهيد ما هم جزو سربازان سازمان ملل برويم آنجا و حائل شويم.» گفتند: «نمىشود.» نه فقط از جمهورى اسلامى، كه تقريباً از هيچ كشور مسلمانى نگذاشتند نيروى حائل به آنجا فرستاده شود! اين يعنى چه؟ يعنى به سربازانى كه آنجا مىفرستند، بايد بگويند: «وقتى رفتيد، به صربها كمك كنيد.» به مسلمان كه نمىتوانند اين را بگويند. لذا، نمىگذارند مسلمان برود.
امروز چنين ننگى بر نظام نوينى كه اينها مىخواهند در دنيا به وجود آورند، حاكم است. آن رفتار امريكاييها، آن وعدههاى دروغشان در مورد مسأله مسلمانان بوسنى هرزگوين، آن مطلقاً كمك نكردنشان و آن هم رفتار سازمانهاى بينالمللى و بعضى دولتهاى اروپايى و انگليس و ديگران! خوب؛ يك عدّه مسلمان، در آنجا مظلوم واقع شدهاند و منتظرند كه چه وقت قتل عام شوند! مسلمانان در اين مورد چه كنند؟ آيا راهى غير از حج وجود دارد؟ آن عاملى كه قدرتهاى استكبارى را مىلرزاند، «سوادالنّاس» يعنى توده مردم است. و الّا، چند دولت، در فلان كنفرانس كه در فلان گوشه دنيا برگزار مىشود، بنشينند و قطعنامهاى هم صادر كنند. اهميتى نمىدهند! صد قطعنامه هم صادر كنند، بىنتيجه است. مگر عليه صهيونيستهاى غاصب، تا كنون چندين قطعنامه صادر نشده است؟ يعنى هيچ؛ يعنى بادِ هوا! قطعنامه فايدهاى ندارد. آن عاملى كه قدرتهاى استكبارى را به معناى واقعى مىترساند و متوقّف مىكند، حضور آحاد ملتهاست. كجا بهتر از حج؟ دو ميليون مسلمان از همه كشورهاى اسلامى در آنجا جمع مىشوند. از هر كدامشان بپرسى «احساس شما نسبت به «گوراژده» چيست؟» خواهد گفت: «دلم مىخواهد به گوراژده بروم و از مسلمانان مظلوم آنجا دفاع كنم.» حيف نيست كه ما اين جماعت را از دست بدهيم؟! حيف نيست اجتماعى به اين خوبى كه اين همه مىتواند بركت داشته باشد و جان اين همه مسلمان را نجات دهد، از دست برود؟! آن وقت، اين سياسى كردن حج است؟!
به جمهورى اسلامى كه اعتراض مىكنند «چرا حج را سياسى كردهايد؟» اين است معنايش. برائت يعنى اين. برائت يعنى مردم در آنجا جمع شوند و عليه دژخيمهايى كه با كراوات و لباس اتو كشيده و ادكلن زده مىآيند و مثل وحشىترينِ وحشيها، انسانها را مىكشند، و نيز عليه كسانى كه از اينها حمايت مىكنند و عليه كسانى كه به نفع اينها در مجامع جهانى تصميم مىگيرند، فرياد سردهند. اين معناى برائت است. مىشود كه حج خالى از اين باشد؟! آيا حجِّ خالى از برائت، حجّ است؟! كسانى كه با قرآن و اسلام آشنا هستند، جواب بدهند! منصفانه هم جواب بدهند! معناى آن حرف امام كه فرمود «حجِّ بىبرائت حج نيست»، يعنى اين. برائت جزو حج و تنيده در ذات حجّ است.
حضور مسلمانان در حج بايد يك حضور معنىدار باشد. والّا اگر فقط جنبه معنوى و ذكر خدا منظور بود، انسان مىتوانست در خانه خودش بنشيند و ذكر خدا كند. ديگر «يأتوك رجالاً و على كل ضامر يأتين من كل فجّ عميق(4)» لازم نبود. اگر اجتماع معنا نداشت، ديگر «ايام معلومات» لازم نبود. مىگفتند: «هر كس، در هر وقت از سال توانست به مكه برود.» مگر نمىشد؟! اينكه گفتند «يك جا جمع شويد»، براى همين چيزهاست. براى اين است كه ذكر خدا هم دستجمعى گفته شود. اعتصام به حبل پروردگار هم دستجمعى صورت گيرد. مىفرمايد: «واعتصموا بحبلاللَّه جميعا» و نه «فرادا». مسأله اين است!
البته اينكه ديگران در حج چه مىكنند، به ما ربطى ندارد. ما بايد آنچه را كه وظيفهمان است در حج انجام دهيم و به فضل پروردگار، انجام هم مىدهيم. اينكه نسبت به ملتهاى مظلوم، ديگران چه مىكنند، به ما مربوط نيست. البته «به ما مربوط نيست» به اين معناست كه اگر ديگران به ملتهاى مظلوم كمك نكردند، ما متوقّف نمىشويم. چرا؛ تلاش هم مىكنيم. كما اينكه، به فضل الهى، دولت و مسؤولين تلاش كردند تا شايد بتوانند ملتهاى ديگر را نيز براى كمك به مظلومين «بوسنى» ترغيب كنند. اگر ترغيب شدند، چه بهتر! اگر هم نشدند، ما به كمكهاى خودمان ادامه مىدهيم. بحمداللَّه تا امروز دستگاههاى مختلف جمهورى اسلامى و آحاد مردم، در قضيه بوسنى هرزگوين، سنگِ كم به ترازو نگذاشتند. خوب به ميدان آمدند و باز هم بايد به ميدان بيايند. امروز هم بايد «هلال احمر» هر كارى مىتواند انجام دهد تا شايد امكان اين را بيابد كه به مظلومين محاصره شده از لحاظ غذا و لوازم زندگى كمك برساند. آحاد جوانان مؤمنِ مسلّح - از سپاه و ارتش و بسيج - بايد اعلام آمادگى كنند، تا هر لحظه كه گفتند براى رفتن به آنجا مانعى وجود ندارد و وقتى كه راه باز شد، بتوانند بروند. انقلاب و امام، اين را به ما ياد دادند. ياد دادند كه در انجام تكليف، منتظر ديگران نشويم. «لا يضرّكم من ضلّ اذا اهتديتم(5).» وقتى كه شما مىتوانيد پا در ركابِ وظيفه باشيد، باشيد؛ ولو ملتهاى ديگر نباشند؛ ولو دولتهاى ديگر اجازه ندهند. دولت و ملت ايران، به فضل الهى در راه انجام وظيفه اسلامى پيشگام باشند؛ حال، آن وظيفه اسلامى هر چه كه مىخواهد باشد.
البته، بنده امروز راجع به فجايع يوگسلاوى سابق عرض كردم؛ اما فقط آن نيست. در همين نزديكى خودمان، آنچه كه با مسلمينِ منطقهاى از «جمهورى آذربايجان» در «قرهباغ» مىشود، مثل همان فجايع است. آنچه كه با مسلمانان «تاجيكستان» مىشود نيز مانند همان است. آنچه هم كه با مسلمانان «كشمير» مىشود، دست كمى از آن فجايع ندارد. البته هيچكدام به عظمتِ فجايع بوسنى نيست. آنجا دشمن، دشمن محلّى نيست. در مناطقى كه اسم بردم، دشمن، دشمن محلّى است. در بوسنى - در قلب اروپا - سياستهاى استكبارى اِعمال مىشود؛ زيرا آنجا برايشان مهمتر است. اصلْ اين است كه بايد آنچه را تكليف است، بدون خوف و واهمه از احدى انجام داد. ملت ايران رشتههاى ترس از قدرتها را بريد تا توانست مستقيم و راست بايستد و راست قامتى او براى ملتهاى ديگر درس شود. مىبينيد كه جوانان امروز در دنيا، به نام اسلام شعار مىدهند.
از اوّل انقلاب، پانزده سال گذشته است. از رحلت امام رضواناللَّه عليه قريب پنج سال گذشته است. همه خيال مىكردند كه هر چه از مبدأ دور شويم - بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار قدّس اللَّهنفسه - ديگر شور و شوق ملتهاى مسلمان نسبت به ايران و انقلاب اسلامى، تمام مىشود. اما مىبينيد كه اين شور و شوق، روزبهروز بيشتر و به موازات آن، روزبهروز براى استكبار جهانى، مشكل جدّىتر شده است. اين كارِ خداست كارِ ما نيست. اين اراده الهى است. منتها ملت ايران، به كمك خدا و توفيقات الهى، زمينه اين تفضل الهى را با گذشت خود، با فداكارى خود، با تلاش خود، با خون دادنِ خود، با ابراز عقيده خود و با حفظ وحدت خود فراهم كرد.
وحدت را حفظ كنيد. دشمن، بسيار خواستار آن است كه منادى وحدت را در خانه خودش دچار اختلاف و تفرّق كند. همه اين را هميشه به ياد داشته باشند. گروههاى مختلف، مذاهب مختلف، شهرهاى مختلف و آدمهاى مختلف اين را بدانند. دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى، خيلى دوست مىدارند بگويند «اين هم جمهورى اسلامى كه همهاش دم از وحدت مىزد! ببينيد! در خانه خودش دچار اختلاف و تفرقه است!» دلشان مىخواهد چنين وضعى را پيش بياورند. به فضل پروردگار، تا امروز نتوانستهاند و به هدايت و كمك الهى و بيدارى و هوشيارىِ شما ملت عزيز، بعد از اين هم نخواهند توانست.
اميدواريم خداوند اين حجِّ مقبول را از شما و آحاد موفّقى كه انشاءاللَّه امسال به حج مشرّف خواهند شد، بپذيرد. انشاءاللَّه زحمات همه را قبول كند و توفيق دهد كه حجّ خوبى برگزار شود.
كسانى كه به حج مىروند قدر حج را بدانند. من اين يك كلمه را هم فعلاً عرض كنم تا اگر تفصيلى داشت بعداً راجع به آن بيشتر بگوييم. كسانى كه به مكه مىروند، مكه را فداى بازارگردى و دكانگردى نكنند. مكه بالاتر از اين حرفهاست. مىتوانند بعداً يك سفر هم براى تجارت بروند و هر جا مىخواهند بگردند. اما در حج، اين «ايام معلومات» را براى خودشان و براى زيارت و توجّه و تذكّر نگه دارند و آن را فداى كارهاى بىارزش نكنند.
در نمازهاى جماعت، شركت كنيد. در اجتماعات، شركت كنيد. نماز اوّل وقت را به جماعت در حرمهاى عالىمقام حتماً درك كنيد. بگذاريد حضور شما، حضور مؤمنانه و پرهيزكارانهاى باشد كه از ملت ايران انتظار مىرود.
اميدواريم كه پروردگار عالم، همه شما را موفّق بدارد و مشمول ادعيه زاكيه ولىّ عصر ارواحنا فداه باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته.
1) .
2) سوره بقره؛ آيه 199.
3) مراد «پطرس غالى» دبيركلّ وقت سازمان ملل است.
4) حج: 27
5) مائده: 105