رمی، اظهار تنفّر است و جمره مجسّمهی شیطان

رمی، اظهار تنفّر است و جمره مجسّمهی شیطان؛ پس انسانها با رمی، از شیطانی که بر سر راه آنها قرار میگیرد تا عبادت نکنند، اظهار تنفّر میکنند، تا بتوانند عبادت پروردگار را بدون مانع، انجام دهند.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی حج، تفصیلِ داستان تمثیل شیطان، در روایتی بیان شده که در ذیل، به ترجمهی روان آن اشاره و سپس، اصلِ متن روایت بهطور کامل بیان میشود:
موقعی که حضرت ابراهیم(ع) فرزندش اسماعیل(ع)را برای قربانی آورد، پیرمردی در مقابل حضرت ابراهیم(ع) مجسّم شد و گفت: قصد و نیّت تو چیست؟ حضرت ابراهیم(ع) فرمودند: میخواهم این غلام را ذبح کنم.
پیرمرد گفت: خیلی عجیب است؛ تو میخواهی بچّه ای را قربانی کنی که یک چشم برهمزدن گناهی مرتکب نشده است؟!
حضرت ابراهیم(ع)گفتند: وای بر تو! من از پیش خود اینکار را انجام نمیدهم؛ خدا دستور چنین کاری را به من داده است و به صورت وحی به گوش من خورده که فرزندم را ذبح کنم.
شیطان برای اینکه او را منصرف کند، قسم خورد و گفت: آن کسی که این کار را به تو امر کرده، شیطان بوده است.
ابراهیم(ع)فرمودند: نه! اینکار شیطان نیست؛ به خدا قسم من دیگر با تو حرف نمیزنم و مزاحم من نشو.سپس تصمیم بر ذبح فرزند گرفت.
شیطان گفت: تو رهبر مردم هستی و مردم به تو اقتدا می کنند، اگر تو فرزندت را بکشی، مردم از تو یاد می گیرند و فرزندانشان را به قتل میرسانند!
حضرت ابراهیم(ع)چون قسم خورده بود که با او حرف نزند، دیگر با او حرف نزد.
حضرت ابراهیم(ع) رو به طرف اسماعیل(ع)کرد تا او را ذبح کند.
شیطان فوراً خود را به هاجر، مادر حضرت اسماعیل(ع) رساند.
هاجر(ع)وسط مسجدالحرام ایستاده بود و به کعبه نگاه میکرد و مشغول ذکر بود. اتفاقاً از دور شَبه حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) را می دید.
شیطان به او گفت: این شَبَهی که از دور میبینی چیست؟
هاجر گفت: این شوهرم حضرت ابراهیم(ع) است. شیطان گفت: آن بچّهای که در مقابل او ایستاده، چه کسی است؟
گفت: آن فرزندم اسماعیل است.
شیطان گفت: من دیدم که حضرت ابراهیم بچّه را خوابانده و کارد را در دست گرفته تا فرزندش را بکشد.
هاجر گفت: تو دروغ میگویی؛ ابراهیم مهربانترین انسانهاست و هرگز چنین کاری نمی کند!
شیطان گفت: قسم به پروردگار آسمان و زمین و کعبه، که او در حال کشتن فرزندش میباشد؛ دیدم بچه را خوابانده و کارد دست اوست.
سپس گفت: میدانی چرا حضرت ابراهیم فرزندش را ذبح می کند؟ زیرا ابراهیم عقیده دارد که خدا به او امر کرده فرزندش را ذبح کند.
هاجر جواب داد: اگر ابراهیم عقیدهاش این است، بر او واجب است که امر خدا را اطاعت کند و فرزندش را ذبح نماید و اگر امر خدا باشد، منِ مادر نیز راضی هستم.
بنابر این، شیطان از مادر و پدر اسماعیل مأیوس شد.
در بعضی از روایات، بیان شده که شیطان، به سراغ حضرت اسماعیل(ع) نیز می رود و حضرت اسماعیل(ع) هم به او جواب منفی میدهد.
«وَأَقْبَلَ شَیْخٌ فَقَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ مَا تُرِیدُ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أَذْبَحَهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَذْبَحُ غُلَاماً لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْن فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِذَلِکَ فَقَالَ رَبُّکَ یَنْهَاکَ عَنْ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا أَمَرَکَ بِهَذَا الشَّیْطَان فَقَالَ لَهُ إِبْرَاهِیمُ وَیلَکَ إِنَّ الَّذِی بَلَّغَنِی هَذَا الْمَبْلَغَ هُوَ الَّذِی أَمَرَنِی بِهِ وَ الْکَلَامُ الَّذِی وَقَعَ فِی أُذُنِی فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَمَرَکَ بِهَذَا إِلَّا الشَّیْطَانُ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ لَا وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ ثُمَّ عَزَمَ إِبْرَاهِیمُ عَلَى الذَّبْحِ فَقَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّکَ إِمَامٌ یُقْتَدَى بِکَ وَ إِنَّکَ إِن ذَبَحْتَهُ ذَبَحَ النَّاسُ أَوْلَادَهُمْ فَلَمْ یُکَلِّمْهُ وَ أَقْبَلَ إِلَى الْغُلَامِ وَ اسْتَشَارَهُ فِی الذَّبْحِ ... وَ لَحِقَ إِبْلِیسُ بِأُمِّ الْغُلَامِ حِینَ نَظَرَتْ إِلَى الْکَعْبَةِ فِی وَسَطِ الْوَادِی بِحِذَاءِ الْبَیْتِ فَقَالَ لَهَا مَا شَیْخٌ رَأَیْتُهُ قَالَتْ إِنَّ ذَلِکَ بَعْلِی قَالَ فَوَصِیفٌ رَأَیْتُهُ مَعَهُ قَالَتْ ذَلِکَ ابْنِی قَالَ فَإِنِّی رَأَیْتُهُ وَ قَدْ أَضْجَعَهُ وَ أَخَذَ الْمُدْیَةَ لِیَذْبَحَهُ فَقَالَتْ کَذَبْتَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ أَرْحَمُ النَّاسِ کَیْفَ یَذْبَحُ ابْنَهُ قَالَ فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ رَبِّ هَذَا الْبَیْتِ لَقَدْ رَأَیْتُهُ أَضْجَعَهُ وَ أَخَذَ الْمُدْیَةَ فَقَالَتْ وَ لِمَ قَالَ یَزْعُمُ أَنَّ رَبَّهُ أَمَرَهُ بِذَلِکَ قَالَتْ فَحَقٌّ لَهُ أَنْ یُطِیعَ رَبَّه»
از این روایت استفاده می کنیم که حتّی پیغمبر خدا، آن هم یک پیغمبر اولواالعزم و قهرمان توحید، وقتی بخواهد امر خدا را امتثال کند، شیطان به سراغ او می رود و از او نیز مأیوس نیست؛ تا بهگونه ای امر خدا عصیان شود! ولی او چون پیغمبر خداست، و هاجر(ع)چون تربیت شدهی حضرت ابراهیم(ع)است، و اسماعیل(ع) چون در مکتب ابراهیم(ع)بزرگ شده، هر سه به شیطان جواب منفی میدهند.
بنابر این، رمی جمرات در موسم حج، به ما مسلمانان میفهماند که در طول عمر، هر عبادتی که بخواهیم انجام دهیم، شیطان بر سر راه ماست و از انجام خیر ممانعت می کند و اوّلین کسی که مانع انجام خیر میشود، شیطان است.
حاجی چون برای ملاقات با خدا به حج رفته است، وقتی میخواهد برای زیارت از منا به مکّه برود، شیطان مانع توجّه او میشود؛ برای رفع این مانع، ابتدا باید سراغ جمرهی عقبه برود. طبق روایات، جمرهی عقبه، مجسّمهی شیطان است. باید این دشمن از سر راه برداشته شود، تا انسان موفّق به عبادت گردد؛ این پیام رمی است.
رمی، اظهار تنفّر است و جمره مجسّمهی شیطان؛ پس انسانها با رمی، از شیطانی که بر سر راه آنها قرار می گیرد تا عبادت نکنند، اظهار تنفّر میکنند، تا بتوانند عبادت پروردگار را بدون مانع، انجام دهند.