پیرمرد 85 ساله بجستانی: مرا عهدیست با جانان! +فیلم
پیرمرد 85 ساله بجستانی میگوید با خداوند عالم پیمانی دارد و با تمام سختی خوشحال است که به مکه آمده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، بسیارند مردان و زنان سالخورده که با وجود ناتوانی، اما عشقی عمیق و اراده ای محکم و درونی، آنها را به سرزمین وحی کشانده و این روایت یکی از همین افراد است.
شامگاه است و محفل انس و معرفت در هتل مزن متالقه مکه مکرمه برقرار. از طریق مدیر یکی از کاروانهای خراسان رضوی با یک زوج روستایی اهل بجستان آشنا می شوم.
در اتاقشان را می زنیم و مهمان اتاق کوچکشان می شوم. خانم 75 ساله است و آقا 85 ساله که نه گوشش درست میشنود، نه راحت فارسی صحبت می کند.
اهل روستاهای بجستان خراسان رضوی هستند. 18 سال در انتظار زیارت خانه خدا بوده اند و وقتی بعد از دوره کرونا نوبتشان شده، پیرمرد بیمار بوده و پزشکان اجازه اعزامش را نمیدهند و حسرت به دل میماند تا امروز به آرزویش رسیده است.
میگویم چرا با این همه سختی به این سفر آمدید؟ خانم با لهجه غلیظ بجستانی چیزی می گوید که متوجه نمی شوم. می گویم آرامتر بگو که من هم بفهمم؛ این بار سریع تر و نامفهوم تر می گوید!
بالاخره فیلم را که به یک دوست مشهدی نشان می دهم این طور ترجمه میکند: شبی که حاج آقا خواب بوده، سحر بلند شده و گفته در خواب دیدم که دارم خانه خدا را زیارت می کنم.
برای این که تحریکشان کنم، از خانم می پرسم: کسی نگفت چرا این قدر به خودتان سختی دادید و با این ناتوانی به این سفر آمدید؟ زن انگار که داغ دلش تازه شده، با صداقت میگوید: من خودم 100 بار به او گفتم که با این وضعیت کجا می خواهی بروی؟ ولی به گوشش نرفت، می گوید مرا ببر تا در مسجد پیغمبر نماز بخوانم!
از این همه صداقت خنده ام می گیرد و خانم هم با من می خندد. خانم می گوید من هم گفتم نرو، ولی حاج آقا خیلی علاقه داشت؛ می گوید با خداوند عالم پیمانی دارم.
از پیرمرد میپرسم اذیت نشدی برای آمدن به این سفر؟ می گوید اذیت نشدم؛ باید بروم خانه خدا و مسجد پیغمبر را زیارت کنم؛ این طور سفرها کم گیر آدم می آید؛ بعد سکوت میکند، چشمانش را می بندد و سرش را تکان میدهد، حتما از لذتی که از این سفر یافته است.
بعد از چند دقیقه خداحافظی می کنم و از اتاق زن و مرد بجستانی بیرون می زنم و مانده ام در عهدی که این آدمها با خدا دارند و با تمام سختی دنبال وفای به آن هستند!