علی(ع)؛ بشارت آسمانی برای ابوطالب پس از طواف کعبه

ابوطالب گِرد کعبه طواف کرد و در کنار حجر آرمید، خواب دید که دری از آسمان باز شد و از آن نوری فرود آمد و وجود او را فرا گرفت. ابوطالب نزد راهب جحفه رفت و آنچه را دیده بود، گفت. راهب بشارت داد به ولادت فرزندی که یار پیامبر خاتم میشود؛ به میلاد علی(ع).
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی حج، حکایت عجیبی است رابطه خانه خدا و امیرِ مؤمنان علی (ع)؛ حکایت تولد نوزادی در خانه خدا؛ روایت شکافتن دیواری از کعبه و پناه بردن فاطمه بنت اسد به درون خانه و به هم آمدن آن شکاف و به دنیا آمدن علی(ع) در خانه خدا...
حکایت اما زیباتر میشود وقتی ماجرای این میلاد آسمانی را «ابن شهر آشوب» از زبان ابنبابویه و کتاب «مولد امیرالمومنین» شرح میدهد:
« ابوطالب در حالیکه در حجر اسماعیل به خواب رفته بود، در عالم رؤیا دید که دری از آسمان به روی او باز شد و از آن نوری فرود آمد و وجود او را فرا گرفت.
ابوطالب از خواب بیدار شد و به منظور تعبیر آن، نزد راهب جحفه ( میقاتی در شمال غربی مکه) رفت و آنچه را دیده بود، به او گفت.
راهب به وی بشارت ولادت فرزندی بزرگ، شجاع و یاری فداکار برای پیامبر خاتم را داد.
ابوطالب به سوی کعبه بازگشت. پس از طواف خانه خدا به حجر آمد و در آنجا آرمید. این بار در عالم خواب دید لباسی از یاقوت و پیراهنی بسیار زیبا بر تن کرده است و در آن حال کسی به او میگوید: ابوطالب چشمهایت روشن باد و دستهایت پیروز و دیدارت نیکو. فرزندی ارزشمند و بسیار برومند به تو عنایت شده است، گرچه حسودان را خوش نیاید.
ابوطالب در نهایت خوشحالی از خواب بیدار شد و به طواف کعبه پرداخت و در مناجات خویش که به صورت اشعار بیان شد، از خداوند استمرار این عنایات را طلبید و بر بندگیاش اعتراف کرد.
دیری نپایید که ابوطالب باز هم به حجر بازگشت. این بار عبد مناف؛ جدّ خود را در خواب دید که به او میگوید: چرا با دختر اسد ازدواج نمیکنی؟!
ابوطالب پس از این خواب به خواستگاری فاطمه بنت اسد، یعنی دخترعمویش رفت و سرانجام این ازدواج بابرکت صورت گرفت. آنگاه به طواف بیت آمد و خدای را در قالب اشعاری سپاس گفت و یقین خویش را نسبت به بهرهمندی از وعده الهی ابراز داشت.»
پس از گذشت زمانی، علی (ع) در درون کعبه متولد میشود؛ روایتی که شیعه و سنی به تواتر به آن اشاره کردهاند: «هنگامی که درد زایمان بر فاطمه بنت اسد فشار آورده و زمان تولد نوزادش فرامیرسد، به کنار کعبه آمده و به خدا میگوید: پروردگارا، من ایمان دارم به تو، و به همه پیامبران و کتابهایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و او که این خانه کعبه را بنا کرد. پروردگارا به حق ابراهیم؛ همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان … ناگهان دیوار کعبه شکافته شده و فاطمه به درون خانه رفت و علی به دنیا آمد. این مطلب به سرعت در شهر پیچید، سه روز گذشت، چون روز چهارم شد، فاطمه از همان مکان بیرون آمد و علی را روی دست داشت و به مردم گفت: خدای تعالی مرا بر زنان پیش از خود، برتری بخشید ... من داخل خانه خدا شدم و از میوه بهشتی خوردم و چون خواستم از خانه بیرون آیم هاتفی ندا کرد: فاطمه نام این مولود را علی بگذار که خدای علی اعلی فرماید: من نام او را از نام خود جدا کردم و به ادب خود، ادب آموختم و اوست کسی که بتها را در خانه من میشکند و بر پشت بام خانهام اذان بگوید و مرا تقدیس کند. وای به حال کسی که او را دشمن داشته و نافرمانیش کند.»
علی (ع) به دنیا آمد و زیر بال و پر رسول خدا(ص) بزرگ شد و اولین کسی بود که به او ایمان آورد و درنهایت در حال عبادت در مسجد (خانه خدا ) و به سوی کعبه ضربه خورد و به شهادت رسید، درحالی که این ذکر بر لبش جاری بود: «فزت و ربالکعبه».
آری حیرتانگیز است این حکایت که در کعبه و طواف کعبه بشارت تولد علی(ع) به ابوطالب داده میشود، علی(ع) در کعبه به دنیا میآید و در حال عبادت در خانه خدا به دیدار خدای کعبه میرود.