پیرمردی که هزینه سفر حج را داد و ناپدید شد

پیرمردی از بین جمعیت سراغم آمد و گفت: جوان چرا ناراحتی؟! فکر مسائل مالی نباش، فکرت فقط سمت خدا باشد. یک دسته اسکناس از جیبش بیرون آورد و گفت:هرچه لازم داری بردار. وقتی گفتم پول را چگونه برگردانم؟گفت: نگران نباش، من شما را میشناسم. این را گفت و رفت.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی حج،حج باشکوه و زیباست و خاطراتش به یاد ماندنی، اما این خاطرات وقتی با نام شهید میآمیزد، وقتی شهید برایمان نقل خاطره میکند و از حال و هوایش، و آنچه دیده و در طواف عشق بر او گذشته، میگوید، شنیدنش لطف و صفای دیگری دارد.
شهید حاج محمد طاهری؛ قائم مقام تیپ امام صادقِ لشکر پنج نصر خراسان که شهید عارف و سالک جبههها لقب گرفته بود و اسفند سال 63 در جریان عملیات بدر و در حالی که فرماندهی گردان خطشکن را به عهده داشت، به شهادت رسید، یکی از همان شهداست که در گیرودار جنگ و جبهه به حج مشرف میشود.
حاج قاسم طاهری؛ برادر این شهید عزیز درباره این سفر میگوید: «فعالیتهای حاج محمد در جبههها بسیار گسترده بود. او در رده فرماندهان شجاع جبهه بود و برای همین فعالیتِ گسترده، از طرف سپاه او را برای حج واجب ثبت نام کردند.
خیلی خوشحال بود، زیرا از سالها قبل آرزو داشت حج خانه خدا را انجام دهد و مدینه را زیارت کند.
به روستا آمد و با همگی خداحافظی کرد و راهی فرودگاه شد.
موقع پرواز با خودش گفت: من که هیچ پولی با خودم نیاوردم، پس برای گرفتن ارز و هزینههای سفر و سوغاتی چه کنم!؟
غصه هزینه سفر را نخور، فقط به خدا فکر کن
خوب یادم هست که میگفت: پیرمردی از میان جمعیت سراغ من آمد و حسابی با من سلام و احوالپرسی کرد. بعد گفت: جوان چرا ناراحتی؟! فکر مسائل مالی نباش، وقتی به سفر حج میروی فکر و ذهنت فقط به سمت خدا باشد. بعد هم یک دسته اسکناس از جیبش بیرون آورد و گفت: هرچه لازم داری بردار.
حاج محمد میگفت: تمام اسکناسها هزار تومانی و پانصد تومانیِ نو بود، خیلی تعجب کردم و یک اسکناس هزار تومانی برداشتم و گفتم همین کافی است.
کاغذ و خودکار برداشتم تا آدرس یا تلفن این پیرمرد را بنویسم و در برگشت از سفر حج، این پول را برگردانم. پیرمرد نورانی اما گفت: جوان لازم نیست، فقط یادت باشد که در این سفر فقط به دنبال خداوند متعال باشی. از او پرسیدم شما از رزمندگان جبهه هستید؟ من این پول را چگونه شما برگردانم؟ پیرمرد گفت: نگران نباش من شما را میشناسم. این را گفت و رفت...
حاجی محمد طاهری به سفر رفت و با آن مبلغ هزینههای خودش را پرداخت و چند سوغاتی کوچک برای خانواده خرید، اما از معنویت این سفر به خوبی استفاده کرد.
خیلی از زائران خانه خدا ناراحتم
حاج محمد در یکی از سخنرانیهایش برای رزمندگان جبهه شرایط سفر حج را با جبههها مقایسه میکند و میگوید: «خیلی ناراحتم از اینکه زائران خانه خدا به دنبال هتلهای خوب، اتاقهای راحت و غذاهای مفصل هستند و متأسفانه بیشتر وقت خود را در بازارها سپری میکنند.
در مدینه با زائران بحث کردم و گفتم وقتی غذای مفصل و جای راحت را انتخاب میکنید، دیگر حالی برای دعا خواندن نمیماند، شما که اینقدر در بازارها چرخ میزنید، در غربت اهلِبیت در مدینه شریک هستید. چرا اینقدر وقت خود را صرف دنیا میکنید؟! آن هم در این سفر که باید به یاد آخرت باشید.»
معنویتی که در کنار رزمندگان دیدم، در سفر حج نبود
شهید حاج محمد طاهری بعدها در جمع رزمندگان میگفت: «من حج رفتهام و با حاجیان طواف کردهام، اما معنویتی که اینجا در کنار شما رزمندگان به دست میآید، در سفر حج ندیدم.»
ایشان از سفر حج برگشت، یک گوسفند برای عقیقه مصطفی (پسرش) قربانی کرد و همه را ولیمه داد و بلافاصله راهی جبهه شد.
در مرخصی بعدی که آمد، به دنبال آن پیرمرد گشت؛ همان که مشکل مالیاش را در حج برطرف کرد. هر چه بیشتر جستوجو کرد، کمتر نشانی از او پیدا کرد. یادم هست تا نیشابور هم رفت...
حاج محمد میگفت: آن پیرمرد آنقدر نورانی بود که شبیه او را تاکنون ندیده بودم.