وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ

وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ

«وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ لَکُمْ فِیها خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَیْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُ

«وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ*لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلادِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِالْمُحْسِنِينَ(حجّ: 36- 37)».

شرح واژگان

أ. بُدن: بر وزن برج، جمع بَدَنَه برگرفته از بدن و جسيم بودن است، و نامي است كه بر شتر و نيز گاو اطلاق مي‌شود، چون نسبت به ديگر حيوانات جسيم‌ترند.[1]

ب. معترّ: ريشه اين اين واژه عرّ به معناي نوعي بيماري پوستي است. منظور از معترّ فقيري است كه خود را در معرض سؤال قرار مي‌دهد، و درخواست كمك مي‌كند.[2]در روايات نيز به همين معنا اشارت شده است، چنانكه در روايتي امام صادق مي‌فرمايد: «... المعتر الذي يعتريك...».[3]

چشم‌انداز آيه و محتواي آن

اولين آيه، ابتدا روي بزرگترين نماد قرباني تكيه كرده و آن را به عنوان يكي از شعائر معرفي مي‌كند. و در ادامه به نحوه نحر كردن آن اشارت مي‌نمايد. و آيه بعدي به شرط قبولي قرباني و ضرورت شكر بر نعمت عنايت و هدايت الهي اشارت دارد.

أ‍. يكي ديگر از شعائر

در آيات مربوط به حجّ مكرر سخن از شعائر به ميان آمده است، چنانكه در جايي صفا و مروه را به عنوان شعائر معرفي نمود و فرمود: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ(بقره: 158)». و در جاي ديگر به اجمال فرمود: «لاتُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ(مائده: 2)». و گفتيم كه به عقيده برخي همه معالم و علايم دين كه وسيله شناخت هدايت از ضلالت مي‌باشد، و به تعبير ديگر دين خدا جزء شعائر الله است.[4] و نيز همه علائم و نشانه‌هاي حرم جزء شعائر الله است،[5] بلكه همه مناسك و اعمال حج از شعائر الله به شمار مي‌آيد.[6] و در اينجا به معرفي يكي ديگر از شعائر پرداخته و مي‌فرمايد: «وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِاللَّهِ». در اينجا چند نكته وجود دارد:

1. شعائر بودن بُدن يك امر تكويني نيست، بلكه به اعتبار جعلي است كه آن را به عنوان هَدْي براي بيت الله قرار داده است.[7] به دليل اين‌كه فرمود: «جَعَلْناها لَكُمْ».

2. علامت بودن اين‌گونه امور به معناي اين‌ نيست با اين علايم خدا را مي‌توان ديد، بلكه علامت و نشانه اطاعت و انقياد مؤمنان به حجّ و بيت الله است.[8] از سوي ديگر نشانه حجّ نيز هست.

3. اين‌كه فرمود: «لَكُمْ فِيها خَيْرٌ»، اشارت به همان فلسفه اقتصادي در بعد طعام خود و اطعام به فقيران و مساكين است. و نيز اين‌كه تا هنگام نحر شدن مي‌توانيد از منافع آن بهره‌‌مند باشيد.

ياد خدا يا نام او؟

در ادامه آيه فرمود: «فَاذْكُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ»، كه صراحت در لزوم نام خدا به هنگام نحر دارد، همان‌گونه كه پيش از اين گفتيم ذكر هم به معناي ياد كردن و ذكر قلبي است. و هم به معناي نام بردن و ذكر زباني، و هم به معناي نوشتن اسم و ذكر قلمي. ليكن در برنامه قرباني بردن نام موضوعيت دارد، و لذا مي‌فرمايد: .«فَاذْكُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَيْها»، چنانكه در آيه قبلي نيز فرمود: «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ». در حقيقت اين تسميه و نام بردن در ادامه خط ترسيمي براي تحليل ذبيحه مي‌باشد كه در يكجا فرمود: «فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ(انعام: 118)». و در جاي ديگر نيز فرمود: «وَ لاتَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ‌يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ(انعام: 122)».

          البته بردن نام خدا منحصر به قرباني نيست، بلكه در بسياري از عبادات نيز ضرورت دارد، و حتي خود نماز، اذكار و اورادش و نيز تلبيه از مصاديق ضروري ذكر زباني است. و اين‌كه گفته مي‌شود قلبت پاك باشد به تنهايي كفايت نمي‌كند.

          به هر صورت سفارش مي‌كند كه: «فَاذْكُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ». صواف به معناي اين است كه پاهاي شتر به صورت صفّ در كنار هم باشند. و اشارت به اين دارد كه شتر در حال ايستاده نحر شود. و لذا فقها ضمن فتوا به جواز نحر در حال خوابيده و نشسته مي‌گويند در حالت ايستاده و قائمه بودن افضل است.

ب. مصارف قرباني

.در بخش ديگر آيه مي‌فرمايد: «فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ». وجب به معناي ثبت است، و چون شتر بعد از نحر و بي‌جان شدن به پهلو بر زمين مي‌افتد، تعبير به وجوب و جنوب نموده است.[9] از اين روي اين تعبير كنايه از جان دادن حيوان بر اثر نحر است، كه مجوز مصرف آن مي‌باشد.

در خصوص فقير مصرف كننده گوشت قرباني و ذبيحه سه تعبير به چشم مي‌خورد: يكي بايس، كه منظور از آن فقيري است كه فقر شديد دارد.[10] دوم قانع، كه منظور از آن فقيري است كه به اندك اعطايي قناعت مي‌كند و يا فقيري است كه با وجود نياز درخواست نمي‌كند. سوم معترّ، و آن فقيري است كه با اصرار درخواست كمك مي‌كند.[11]در روايات نيز همين معنا بيان شده است، چنانكه امام صادق در روايتي مي‌فرمايد: «القانعُ الذي يَقْنَعُ بِمُا أعْطَيته، و الْمُعترّ الّذي يَعترّ يِك، و السائلُ يَسألكَ في يَديه و البائسُ الفقير».[12]

در پايان آيه مي‌فرمايد: «كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». اين جمله بيانگر اين است كه نحوه كشتن شتر به عنايت الهي مي‌باشد، چرا كه حيوانات ديگر به راحتي قابل ذبحند اما شتر به دليل جسم بودن شيوه مخصوصي براي كشتن آن تشريع شده است. و همين عنايت بايد زمينه ساز شكر الهي گردد.

ج. شرط قبولي قرباني

در آخرين آيه از اين مجموعه مي‌فرمايد: «لَنْ‌يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلادِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ». اين جمله بيانگر سهم خدا از اين قرباني‌ها است. مي‌گويند: افراد جاهلي خانه خدا را با خون شتران قرباني خون‌آلود مي‌كردند، و مي‌پنداشتند كه خون و گوشت حيوانات به خدا مي‌رسد. برخي از مؤمنان نا آگاه نيز قصد چنين كاري را داشتند، كه آيه سير فكري آنها را تصحيح نمود.[13]

البته اين كه فرمود: «يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ»، اين بدان معنا نيست كه نفس تقواي افراد به خدا مي‌رسد، بلكه بدين معناست كه عملي كه بر پايه تقوا باشد مورد قبول خدا واقع مي‌شود. و موجب تقرب الي الله مي‌گردد.[14]

نه فقط قرباني، بلكه به طور كلي آنچه در بارگاه الهي مورد قبول واقع مي‌شود، عمل تقوايي است. چنانكه درباره فرزندان آدم نيز فرمود: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده: 27)».  

در جمله پاياني مي‌فرمايد: «كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِالْمُحْسِنِينَ». اين تعبير اشارت به اين حقيقت دارد كه رام شدن شتر با نوعي عنايت الهي توأم است، چرا كه بالعيان مي‌بينيم كه اين حيوان گاهي با كودك خردسال همراهي مي‌كند و رام اوست، ولي در حال خشم چند مرد نيرومند نيز حريف وي نيستند. لذا در ادامه مي‌فرمايد همين بايد موجب معرفت قلبي حق تعالي، و تكبير و ياد كبريايي او با زبانتان به نعمت هدايتي كه به شما ارزاني داشته است بشود.

لطايف و اشارات

1. در تشريع برنامه حجّ، و جعل شعائر الهي منافع خلق خدا منظور شده است، «عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الأَنْعام». و «جَعَلْناها لَكُمْ». و«لَكُمْ فِيها خَيْرٌ». و «فَكُلُوا مِنْها». و «سَخَّرْناها لَكُمْ». و «لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ».

2. با توجه به اين كه فرمود: «فَاذْكُرُوا اسْمَ‌اللَّهِ عَلَيْها»، معلوم مي‌شود تنها ياد خدا و ذكر قلبي كافي نيست، بلكه مي‌بايست نام خدا بر زبان هم جاري باشد، تا نماينگر همنوايي دل و زبان باشد.

3. تعبير به «بَشِّرِالْمُحْسِنِينَ» در پايان آخرين آيه، مشعر به اين است كه كسي كه رعايت تقوا نمايد، شكر نعمت‌ها را به جاي آورد، معرفت حق در قلبش جاي گيرد، جزء محسنين خواهد بود.

 
[1] - لسان العرب، المصباح المنير، ريشه بدن.

[2] - مفردات، المصباح المنير، لسان العرب، ريشه عرّ.

[3] - وسايل الشيع‍ﮥ، ج10، ص142، باب 40 از ابواب ذبح، ح1.

[4] - مجمع ‌البيان، ج2، ص 154. فخر رازي، تفسير كبير، ج11، ص128.

[5] - طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص154.

[6] - طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص154. الميزان في تفسير القرآن، ج5، ص 162. تفسير نمونه، ج4، ص250.

[7] - طباطبايي، الميزان، ج14، ص374.

[8] - ميبدي، كشف الاسرار، ج6، ص367.

[9] - قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ج12، ص63. تفسير بيضاوي، جزء4، ص55. طباطبايي، الميزان، ج14، ص375.

[10] - راغب اصفهاني، مفردات، بيس.

[11] - مفردات، قنع و عرّ.

[12] - وسايل الشيع‍ﮥ، ج10، ص142، باب 40 از ابواب ذبح، ح1.

[13] - قرطبي، الجامع لأحكام القرآن، ج12، ص65. ص 162. تفسير نمونه، ج14، ص109.

[14] - طباطبايي، الميزان، ج14، ص375.


| شناسه مطلب: 13314







نظرات کاربران