چرا عربستان زائرین ایرانی را به شهادت رساند؟

رویکرد جمهوری اسلامی ایران در خصوص مسائل سیاسی، دینی و حضور فعال در منطقه و نوع ارتباط با کشورهای هم‌نوع از نظر دین، زبان و سیاست، در این 344 سال گذشته، حاکی از آن است که ایران همیشه به دنبال برقراری اتحاد میان کشورهای مسلمان و ایستادگی در مقابل بلوک

رويكرد جمهوري اسلامي ايران در خصوص مسائل سياسي، ديني و حضور فعال در منطقه و نوع ارتباط با كشورهاي هم‌نوع از نظر دين، زبان و سياست، در اين 344 سال گذشته، حاكي از آن است كه ايران هميشه به دنبال برقراري اتحاد ميان كشورهاي مسلمان و ايستادگي در مقابل بلوك غرب و شرق سابق و كشورهاي استكباري امروز بوده است. در خصوص بحث نوع ارتباط ايران با كشورهاي همسايه، به خصوص با كشورهاي عرب، كه به هر حال به دليل دين مشترك هم‌خواني‌ها و اشتراكات زيادي نيز با هم داريم، در قبل و بعد از انقلاب، كاملاً متفاوت بوده است.

 

رژيم پهلوي در بسياري موارد، كاملاً همسو و در واقع همكار با كشورهاي همسايه، به خصوص عربستان سعودي بود و طبيعتاً مهم‌ترين دليلي كه اين اشتراك و همسويي را به دنبال داشته، نوع ارتباط با آمريكا به عنوان ارباب اين دو كشور بوده است. عربستان به خصوص در قبل از انقلاب، هميشه مشي محافظه‌كاري در پيش مي‌گرفت و تا حد امكان، از مداخله در مسائلي كه موجب آسيب‌پذيري به منافع و به خصوص منابع مالي‌اش مي‌شد جلوگيري مي‌كرد. شايد اين به خاطر نوع درآمد اين كشور يا بهتر است گفته شود به خاطر تك‌محصولي بودن و ارتباط مستقيم نفت با بازار جهاني باشد.

 

با اين حال، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 56 و تغيير نوع سياست داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و ساير كشورهاي جهان و جدايي از بلوك‌هاي قدرت غرب و شرق و در واقع قرار گرفتن در مقابل آن‌ها، نوع ارتباط و برخورد كشورهاي همسايه با جمهوري اسلامي كاملاً تغيير كرد. كشورهاي منطقه، به جاي قرار گرفتن در كنار هم و مقابله با كشورهاي مستبد و مستكبر، دقيقاً در مقابل جمهوري اسلامي قرار گرفتند و همسو با كشورهاي غربي، درصدد ضربه زدن و نابودي جمهوري اسلامي بودند.[1]

 

حضرت امام خميني، به عنوان رهبر كبير انقلاب اسلامي، از بدو پيروزي انقلاب، خط مشي و سياست كشور را كاملاً و صريحاً مشخص كردند و برقراري اسلام ناب و راستين و تلاش براي گسترش عدالت و برابري را هدف اصلي خود قرار دادند. عربستان سعودي، به عنوان بزرگ‌ترين كشور عربي در منطقه و سرزميني كه اسلام از آنجا منتشر شده است، دقيقاً در نقطه‌ي مقابل اين نوع سياست و رفتار قرار گرفت. البته ناگفته نماند كه اختلاف عربستان با جمهوري اسلامي، به پيروزي انقلاب و تغيير خط مشي منتهي نمي‌شود، بلكه به يكي دو قرن قبل و به زمان غلبه‌ي كامل آل‌سعود بر سرزمين عربستان و در دست گرفتن زمام قدرت عربستان به وسيله‌ي وهابيت بازمي‌گردد. از آنجا كه مهم‌ترين دشمن وهابيت، شيعيان و به خصوص شيعيان دوازده‌امامي بودند، طبيعتاً روابط ايران و عربستان همواره مسالمت‌آميز نبوده است.[2]

 

در واقع اگرچه اختلاف ايران و عربستان تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي فقط بر سر دشمني‌ها و هتاكي‌هاي وهابيون عربستان نسبت به شيعيان بوده است، اما به دليل يك‌سو بودن نگرش سياسي، زياد به چشم نمي‌آمد؛ ولي در بعد از پيروزي انقلاب و گفتمان اسلام راستين حضرت امام، اين تقابل بيشتر نيز شد. عربستان از همان بدو انقلاب، دشمني خود را با انقلاب و جمهوري اسلامي كاملاً آشكار كرد و در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران، از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به ايران دريغ نكرد. در اين مدت، عربستان سعودي كه وهابيون به عنوان رهبران آن حكومت مي‌كردند، از هر فرصتي براي ضربه زدن به ايران استفاده مي‌كرد. مي‌توان از ماجراي كشتار زائرين ايران در خانه‌ي خدا، كه در سال 1366 اتفاق افتاد، به عنوان يكي از تلخ‌ترين و البته كثيف‌ترين اقدامات عربستان در مورد ايران اشاره كرد.[3]

 

 عربستان از همان بدو انقلاب، دشمني خود را با انقلاب و جمهوري اسلامي كاملاً آشكار كرد و در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران، از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به ايران دريغ نكرد. در اين مدت، عربستان سعودي كه وهابيون به عنوان رهبران آن حكومت مي‌كردند، از هر فرصتي براي ضربه زدن به ايران استفاده مي‌كرد. ماجراي كشتار زائرين ايران در خانه‌ي خدا در سال 1366 نيز در اين راستا قابل بررسي است.

 

روز نهم مرداد 1366، هم‌زمان با ششم ذي‌الحجه سال 1407، هنگامي كه زائران خانه‌ي خدا مراسم برائت از مشركين را برپا مي‌كردند، با حمله‌ي وحشيانه‌ي عمال عربستان رو‌به‌رو شدند و جمعي از زائرين، كه از كشورهاي مختلف در اين مراسم حضور داشتند، شهيد و مجروح شدند.[4]

 

در اين روز، زائرين بعد از راهپيمايي كه به موجب برائت از مشركين شكل گرفت و در آن، پيام تاريخي حضرت امام نيز قرائت شد، براي اقامه‌ي نماز مغرب، راهي حرم شدند كه در راه، با حمله‌‌ي عاملين عربستان سعودي مواجه شدند. نكته‌‌ي جالب توجه در خصوص حمله‌ي نظاميان عربستان سعودي اين است كه حتي كوچك‌ترين تذكري نيز از سوي نيروهاي پليس عربستان به زائرين داده نشد و آن‌ها بدون هيچ تعللي، حمله‌ي خود را به روش‌هاي مختلف انجام دادند.[5]

 

سعودي‌ها در آغاز، با ريختن آب داغ بر سر زائرين، موجب هراس و سردرگمي زائرين شدند. حملات به تدريج خشن‌تر و گسترده‌تر شد. از بالاي پشت‌بام، با پرت كردن تكه‌آجر، تكه‌سنگ و آهن بر سر زائرين، آن‌ها را مجروح كردند. گروهي از نيروهاي وهابي با باتوم به جان زائرين افتادند و در نهايت، گروهي نيز با شليك به سمت زائرين موجب شهادت 402 نفر و زخمي شدن 649 تن شدند كه 275 نفر از اين افراد ايراني بودند. البته اين آماري است كه وزارت كشور عربستان اعلام كرده است و مشخص نيست كه تعداد واقعي شهداي اين واقعه چقدر بوده است. چند نكته‌ي بسيار مهم در خصوص اين اتفاق بسيار تلخ وجود دارد كه بيش از پيش اين واقعه را تكان‌دهنده مي‌نمايد.[6]

 

يكي اينكه سرزمين مكه نه تنها در دوره‌ي اسلام، بلكه در ميان سنت پيش از اسلام و در ميان اعراب جاهلي نيز مكاني مقدس بوده و ريختن خون در آنجا حرام است و نمي‌توان نمونه‌اي را پيدا كرد كه در زمان جاهليت در اين مكان خوني ريخته شده باشد. طبيعتاً وجود خانه‌ي خدا، به عنوان نماد اتحاد و وحدت مسلمانان و نيز مكاني كه دين اسلام از آنجا گسترش پيدا كرده است، اهميت اين مكان را چندين برابر مي‌كند. با كمي تأمل در اين خصوص، به اين نكته پي مي‌بريم كه وهابيت نه تنها نشاني از اسلام ندارد، بلكه نشاني از انسانيت نيز در اين ايدئولوژي نمي‌توان ديد.[7]

 

نكته‌ي تأسف‌برانگيز ديگر اينكه بسياري از شهداي اين واقعه در روزهاي بعد به شهادت رسيدند. پس از حمله‌ي وحشيانه‌ي عاملين وهابيت به زائرين، بسياري از كساني كه جان سالم به در برده بودند، شروع به انتقال مجروحان به بيمارستان كردند، ولي متأسفانه نيروهاي امنيتي آمبولانس‌هاي حامل مجروحان را مورد حمله قرار دادند و گروهي نيز در مسير بيمارستان به شهادت رسيدند و برخي ديگر پس از انتقال به بيمارستان، به دليل ممانعت نيروهاي امنيتي از ارسال دارو به بيمارستان يا جلوگيري از درمان بيماران به وسيله‌ي پزشكان، پس از تحمل رنج فراوان، به شهادت رسيدند.[8]

 

بدتر از همه‌ي اين‌ها دروغ‌گويي آل‌سعود در مورد اين فاجعه‌ي خونين بود كه بيشتر از همه‌ي اين موارد متأثر‌كننده و ناراحت‌كننده بود. در بيانيه‌اي رسمي كه از سوي وزارت كشور عربستان در هشتم ذي‌الحجه منتشر شد، عنوان شد كه حجاج شركت‌كننده در راهپيمايي برائت از مشركين، با ايجاد اخلال در مراسم حج، امنيت و نظم را از بين بردند و با در دست داشتن چوب، سنگ و چاقو، به طرف مسجدالحرام هجوم آوردند و مأموران براي جلوگيري از هرج‌ومرج وارد شدند كه در اين راه، تعدادي از زائرين نيز در زير دست‌وپا مجروح و كشته شدند.

 

همچنين در اين گزارش آمده است كه هيچ گونه تيراندازي از سوي نيروهاي امنيتي صورت نگرفته است. ناگفته نماند كه دولت سعودي از پذيرش هيئت تحقيق اعزامي دولت جمهوري اسلامي ايران جلوگيري نمود و تا مدت‌ها از تحويل اجساد حجاج ايراني و انتقال مجروحان خودداري كرد.[9]

اما با بررسي‌هاي بيشتر مشخص شد كه اين حركت از سوي عربستان براي ضربه زدن به ايران، از پيش طراحي شده بود. در اين مورد، به بيان چند مورد اكتفا مي‌كنيم:

 

1. در روز هشتم مرداد، يعني يك روز قبل از اين ماجرا، بيمارستان‌ها و سازمان‌هاي بهداشتي عربستان اعلام كردند كه هيچ مراجعه‌كننده‌ي ايراني را در روز ششم ماه ذي‌الحجه نمي‌پذيرند.

 

2. يك ساعت قبل از حمله‌ي نيروها به زائرين، درب‌هاي اصلي ورودي بناي بزرگ بسته شد و در واقع زائرين راهي براي فرار نداشتند.

 

3. در سال‌هاي گذشته، مأموران در ميان زائرين حضور داشتند و از انتشار جزوه جلوگيري مي‌كردند و در واقع، نوعي تذكر براي برقراري آرامش به زائرين مي‌دادند، ولي در واقعه‌ي سال 66، نيروها در ميان زائرين حضور پيدا نكردند، بلكه با باتوم دورتا‌دور آن‌ها صف كشيدند. موارد بسيار ديگري نيز وجود دارد كه در اينجا مجالي براي پرداختن به آن‌ها وجود ندارد.[10]

 

نكته‌ي بسيار مهمي كه هم از قبل طراحي شدن اين واقعه را قطعي كرده و هم دست اسرائيل و صهيونيسم را در اين واقعه نشان مي‌دهد، ژنرال اولريخ وگنر است. وگنر در نهم مرداد سال 66، يعني روز فاجعه‌آميز كشتار زائرين در مكه، به عنوان فرمانده‌ي نيروهاي نظامي آل‌سعود فعاليت مي‌كرد. وي در زمان حمله‌ي نظامي آمريكا به طبس، براي نجات گروگان‌هاي اين كشور و جاسوسي براي آمريكا، به ايران آمده بود.

 

سرنخ حضور آمريكا در ماجرا

 

ولي نكته‌ي بسيار مهمي كه هم از قبل طراحي شدن اين واقعه را قطعي مي‌كند و هم دست اسرائيل و صهيونيسم را در اين واقعه نشان مي‌دهد، ژنرال اولريخ وگنر است. وگنر، كه در زمان وقوع جنگ جهاني دوم به ارتش آلمان غربي پيوست، جزء مؤسسين واحد ضدتروريستي ارتش آلمان است. وگنر در نهم مرداد سال 66، يعني روز فاجعه‌آميز كشتار زائرين در مكه، به عنوان فرمانده‌ي نيروهاي نظامي آل‌سعود فعاليت مي‌كرد.[11]

 

وگنر در واقع يك يهودي آلماني‌تبار بود كه چندي پيش از ماجرا، به خدمت ارتش عربستان درآمده و براي آموزش نيروهاي امنيتي اين كشور، به عربستان سفر كرده بود. نگاهي گذرا به روابط ايران و آلمان از زمان رضاشاه تا آن دوره، نشان مي‌دهد كه انتخاب يك ژنرال يهودي آلماني‌تبار براي آموزش نيروهاي نظامي عربستان بي‌دليل نبوده است. نكته‌ي مهم ديگر اين مسئله است كه وي در زمان حمله‌ي نظامي آمريكا به طبس، براي نجات گروگان‌هاي اين كشور و به عنوان يك خبرنگار، با يك تيم خبري به ايران آمده بود كه بعدها مشخص شد براي جاسوسي آمريكا در خصوص چگونگي آزادسازي گروگان‌هاي آمريكايي به ايران آمده است.

 

در هر صورت، نوع ارتباط عربستان سعودي با آمريكا و حمايت همه‌جانبه‌ي آمريكا از وهابيون در مقابل جمهوري اسلامي ايران، اين نظر و رأي را قوي‌تر مي‌كند كه فاجعه‌ي تأسف‌بار مرداد 66 بدون هماهنگي آل‌سعود و آمريكا صورت نگرفته است.[12]

 

وهابيت از طرق مختلف سعي كرد كه در مقابل تفكر حضرت امام و جمهوري اسلامي بايستد و در اين مسير، روش‌هاي مختلفي از جمله شيعه‌كشي، آزار شيعيان، همكاري با آمريكا و انگليس در خصوص تحريم‌ها و كاهش قدرت ايران در منطقه و نيز كمك به عراق براي جنگ تحميلي را به كار برده است. همچنين با تشكيل گروهي از جمله القاعده، كه به عنوان يك گروه فكري در مقابل شيعه قد علم كرده بود، تلاش نمود به هر طريقي از گسترش ايدئولوژي انقلاب اسلامي و انسجام آن جلوگيري كند كه تا اين زمان موفق به اين امر نشده است.[13]

 

در پايان بايد به اين نكته اشاره كرد كه آل‌سعود با اين اقدام در تلاش براي ضربه زدن به مشي فكري حضرت امام و نشان دادن زائرين ايراني به عنوان آشوبگر بود كه با بيانات حضرت امام و برملا شدن واقعيت ماجرا، نه تنها آل‌سعود با شكست مواجه شد، بلكه فراتر از اين، ساير مسلمين جهان نيز از اين حركت آل‌سعود انزجار پيدا كردند و به شدت آن را محكوم نمودند و در واقع متد فكر وهابيت در ميان مسلمانان تنهاتر و منزوي‌تر شد. (*)

 
پي‌نوشت‌ها:

 

[1]دهقاني فيروزآبادي، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، انتشارات سمت، 1385، ص 132.

 

[2]همان، ص 134.

 

[3]سيد حسن ميردامادي، آن سوي حج خونين يا تبليغات آل‌سعود، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي، 1367، ص 146.

 

[4]محمد بهشتي، برائت از مشركين، فصلنامه‌ي علوم سياسي، سال 1370، شماره‌ي 3، ص 4.

 

[5]همان، ص 5.

 

[6]خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمين رحيميان و برخي ديگر از مسئولان، 1366.

 

[7]سيد حسن ميردامادي، آن سوي حج خونين يا تبليغات آل‌سعود، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي، 1367، ص 156.

 

[8]همان ، ص 158.

 

[9]محمد بهشتي، برائت از مشركين، فصلنامه‌ي علوم سياسي، سال 1370، شماره‌ي 3، ص 6.

 

[10]خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمين رحيميان و برخي ديگر از مسئولان، 1366.

 

[11]همان.

 

[12]سيد حسن مير دامادي، آن سوي حج خونين يا تبليغات آل‌سعود، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي، 1367، ص 197.

 

[13]همان، ص 202.

 

*علي‌اكبر نودهي؛ پژوهشگر تاريخ معاصر


| شناسه مطلب: 14814