یادداشت - دوبی ریگا

ریگا نامی آشنا برای کارگردانان و جاسوسان جنگ سرد میان غرب و بلوک شرق سابق است.سیا با استفاده از رهنمودهای این ایستگاه بود که طرح ها و برنامه های مختلف خود را روی شوروی و بلوک آن صورت می دادکه از جمله آنها سازماندهی یک جنگ نرم طولانی مدت علیه مسکو و بلوک تحت تاثیر رهبری کرملین بود.
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
رئوف پيشدار : "ريگا" پايتخت ليتواني ( لاتویا و لِتلَند نام هاي ديگر اين كشور )يكي از جمهوري هاي سابق شوروي درحوزه بالتيك است. الحاق جمهوري هاي اين حوزه به سابق شوروي داستان مستقل و جدايي دارد ، الحاقي كه هيچ وقت از سوي نهادهاي جهاني به رسميت شناخته نشد و جمهوري هاي سه گانه اين حوزه تاپايان حيات شوروي در نهادهاي بين المللي داراي كرسي هاي مستقل خود بودند . ريگا نامي آشنا براي كارگردانان و جاسوسان جنگ سرد ميان غرب و بلوك شرق سابق است.سيا با استفاده از رهنمودهاي اين ايستگاه بود كه طرح ها و برنامه هاي مختلف خود را روي شوروي و بلوك آن صورت مي دادكه از جمله آنها سازماندهي يك جنگ نرم طولاني مدت عليه مسكو و بلوك تحت تاثير رهبري كرملين بود. سيا براي اين منظور راديوهاي چندي مانند راديو اروپاي آزاد و صداي آمريكا با سرويس هاي مختلف به زبان هاي رايج در شوروي داشت ، و نشريات فراواني منجمله هفته نامه ( مشكلات كمونيسم ) را با تيراژ بسيار بالا و توزيع رايگان در سطح جهان و بخصوص بلوك شرق منتشر مي كرد . سيا در همان زمان به علاوه از فرستنده هاي راديويي تحت مديريت آمريكا در آلمان غربي آن زمان براي پروپاگاند روي شوروي استفاده مي كرد.
بنابر اسناد، سيا بسيار پيشتر از دوره موسوم به جنگ سرد فعاليت هاي اطلاعاتي خود را در حوزه بالتيك و عليه اتحاد شوروي متمركز كرد گرچه در اين دوره آنرا شدت بخشيد. "نیکلاس برنز" معاون وزیر امور خارجه آمریکا و از مامورين كاركشته سيا در 29آذر 1385 در باره چگونگي فعاليت هاي ايستگاه ريگا به " نيويورك تايمز " گفته است :" ما جوانی را در سال ۱۹۲۶ از میلواکیMilwaukee (در ايالت ويسكانسين و يكي از مراكز اصلي سيا ) به پایگاه ریگا فرستادیم". بنا براسناد مورد اشاره نيويوك تايمز جوان مورد اشاره آقای برنز، "جورج کنان " است که بعدها به یکی ازبرجستهترین کارشناسان شوروی تبدیل شد. برنز مي گويد:"ما (سيا) به او گفتیم: برو زبان روسی یاد بگیر و در ریگا بنشین. تو پنجره ما به اتحاد جماهیر شوروی هستی". و كنان اين طور كرد .
ريگا و فعاليت هاي آن الگوي خوبي براي سيا بود. اين سازمان در دوران جنگ سرد ايستگاه هاي متعددي ديگري در بلوك شرق داشت گرچه هيچ يك از آنها شهرت اين ايستگاه را نداشتند كه بيشتر ناشي از حجم فعاليت ها ، تجهيرات فوق پيشرفته و حوزه ماموريت ايستگاه ريگا بود ، ولي فعاليت هاي گسترده اي داشتند . داستان لو رفتن جاسوس ها و كشف مراكز جاسوسي دو بلوك غرب و شرق در حوزه حكومتي و نفوذ طرف مقابل از جمله سوژه هاي هميشگي رسانه هاي آنها بود. با فروپاشي شوروي و بدنبال آن وقوع حوادثي چند درسطح جهان در سه دهه پاياني قرن گذشته كه به تغيير ساخت و سلسله مراتب هژموني انجاميد ، آمريكا به منافع جديدي دست يافت كه تامين ، حفظ و ارتقاي آن ، نياز به ابزارها و امكانات جديد و به علاوه اي داشت كه در حوزه اطلاعات و امنيت تا آن زمان در اختيار سيا بود . از جمله اين اقدامات افزايش ايستگاه هاي سيا و توزيع آنها در مراكز هدف جديد منطبق با اهداف استراتژيك تازه اي بود كه آمريكا آنرا دنبال مي كند.
انقلاب اسلامي ايران را مي توان از جمله مهمترين تحولاتي دانست كه در قرن گذشته سبب تحولات و دگرگوني هاي بسياري در حوزه منافع قدرت هاي بزرگ شد. انقلاب اسلامي ايران نظام سياسي جديدي را به دنيا معرفي كرد كه بر نفي سلطه استوار بود. اين انقلاب به همان سرعتي كه در ميان توده هاي مردم در اقصي نقاط جهان جا باز مي كرد ، به يكي از هدف هاي براندازي سرويس هاي امنيتي و سياسي نظام سلطه و مشخصا آمريكا مبدل شد تا جايي كه براي تحقق آن بودجه هاي رسمي تصويب شد و اختصاص يافت كه سرمايه نهادهايي چون بنيادهاي سوروس Soros Foundationبا نام اصلي بنياد جامعه باز Open Society Institute - OSI (جرج سوروس – ميليارد يهودي آمريكايي است ) (1) پيش برنده طرح هاي موسوم به انقلاب مخملين (2) را بايد به آن افزود . آمريكا براي حذف انقلاب اسلامي ، طرح هاي مختلفي داشت و دارد كه در فازهاي مختلف قرار مي گيرد و soft war يا جنگ نرم، فعال ترين آنهاست.
انقلاب اسلامي و تغييرات ژئوپولتيك سه دهه پايان قرن گذشته ، ايران را كه تا پيش از پيروزي آن ، در بلوك غرب قرار مي گرفت و اين بلوك منافع بسياري در آن براي خود قائل بود ، به يك جامعه هدف مبدل كرد . " كبكان "در شمال ايران كه يكي از ايستگاه هاي فعال سيا بخصوص در حوزه شنود روي شوروي بود ، در همان روزهاي ابتداي پيروزي انقلاب ايران تعطيل شد. قطع رابطه سياسي حوزه عمل آمريكا در ايران را مختل و محدود كرد . درچنين شرايطي تجربه ريگا سناريويي شد در دست سيا تا بااستفاده از ايستگاه هاي بيروني خود و با كمك عوامل دروني براي مقابله با انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به اجرا بگذارد. سيا براي اين هدف سناريوهاي مختلفي دارد كه حصر،ضربه و حذف سه ركن همه ي آنها است . با آنكه آمريكا مدعي است كه سياست گذشته خود داير بر براندازي جمهوري اسلامي را تغيير داده است ، اما قرائن نه تنها آنرا تاييد نمي كند ، كه تاييدي بر ادامه همان سياست هاي گذشته واشنگتن است.
رهبري فعاليت ها عليه انقلاب اسلامي ايران را سيا به چند ايستگاه خود واگذار كرده است كه در پيرامون ايران و به طور مشخص در باكو ( جمهوري آذربايجان ) استانبول ( تركيه ) ، فرانكفورت (آلمان )، لندن ( انگلستان ) و دوبي ( امارات ) فعال هستند . اين ايستگاه ها در خصوص امور ايران تحت نظر ايستگاه سيا در دوبي و از طريق آن با سازمان مركزي قرار دارند .3
نيكلاس برنز ديپلمات آمريكايي در مصاحبه با نيويورك تايمز در 29آذر 1385 گفته است : " امروزهمین حرف را به این جوانان میگوییم. بروید دوبی. ما نمیتوانیم به ایران برویم. شما بروید و با هر ایرانی که پیدا کردید، گفتوگو کنید، تا آنها را بشناسید. شما به ما بگویید که چطور باید ایران را بفهمیم! "
سيا در فعاليت هاي خود عليه ايران همانطور كه برنز گفته است ، روي ايراني ها ي مقيم شيخ نشين دوبي و نيز ايراني هاي مقيم ديگر كشورها متمركز است و پوششي كه تحت آن عمل مي كند ، عمدتا نهادهايي هستند كه به ظاهر مردم محور يا NGO تعريف شده اند مانند " مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونتآمیز کاربردی" ولي در واقع اهداف سياسي و امنيتي را دنبال مي كنند. مركزپيش گفته به نوشته نيويورك تايمز " از ایرانیها دعوت میکند تا در کارگاههای آموزشی خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراضهای مسالمتآمیز در گرجستان، فیلیپین و دیگرمناطق دنیا شکل گرفته است.این مرکز امیدوار است با برگزاری کلاسهایی درباره نافرمانی مدنی، به شورشهای مسالمتآمیز در ایران دامن بزند." برابر مدارك و گزارش هاي مطبوعاتي منتشره "مرکز بینالمللی برخورد غیرخشونتآمیز کاربردی"، که مقر آن در واشنگتن است، به برگزاری کارگاههای آموزشی مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونتآمیزکاربردی"4 در دوبی کمک کرده است.5 " گذشته از رصد کردن ایران از دوبی و تعامل با ایرانیان آنجا، دولت بوش ۷۶ میلیون دلار ازکنگره درخواست کرده که این پول صرف کمک مالی به رادیو تلویزیونهای فارسی زبان خارج از ایران میشود. این مبلغ همچنین برای برنامههای هنری، ورزشی و هربرنامهای که به دموکراتیک شدن ایران کمک کند، هزینه میشود."6
دفترامور ايران ايستگاه سيا در دوبي در ساختمان بلندي در مركز اين شيخ نشين قرار دارد . بنابر آنچه از منابع آشكار آمريكايي بدست آمده است ، اين دفتر در طول سال هاي اخير بارها ميزبان گروه هايي از مقام هاي دولتي آمريكا بوده است كه در دفتر كار خود به دنبال كنترل بيشتر ايران و ايجاد تغييرات سياسي در اين كشور هستند و اين دفتر به علاوه چندين نشست تحت عنوان سمينار و دوره هاي آموزشي برگزار كرده است. سيا در اوايل سال 2006 ميلادي و در هنگامه اي كه واشنگتن عليه برنامه هاي هسته اي ايران به راه انداخته بود قصد خود را براي ايجاد دفتري در دوبي و ميزي در وزارت خارجه "جهت برقراري ارتباط بيشتر با ايراني ها و كنترل اوضاع اين كشور "را علني كرد . دربيان دلايل سيا براي ايجاد دفتر موصوف نيويورك تايمز در شماره پيش گفته به " نزديكي جغرافيايي به ايران ، حضور گروه زيادي از تاجران ايراني در دوبي و رفت و آمد زياد ايرانيان در اين شهر " به عنوان سه دليل از دلايل انتخاب دوبي براي تأسيس «دفتر ايران سيا » اشاره مي كند .
بعد از فروپاشي شوروي و انحلال پيمان نظامي « ورشو » ـ كه در مقابل پيمان ناتو به وجود آمده بود ـ بسياري از تحليل گران سياسي كه شناخت عميقي از ماهيت استعماري و سلطه طلبانه كشورهاي غربي نداشتند، پيش بيني ميكردند « ناتو » نيز منحل خواهد شد، زيرا با فروپاشي شوروي و بلوك شرق و سامانة فكري كمونيسم و در نتيجه انحلال پيمان ورشو، ديگر تهديد بزرگي از لحاظ نظامي عليه غرب و آمريكا وجود ندارد و دليلي براي تداوم حيات ناتو نيست. اما در عمل اتفاق ديگري افتاد. ناتوي تحت رهبري آمريكا نه تنها منحل نشد، بلكه شعاع عملياتي خود را گسترش داد و حتي به جذب كشورهاي بلوك شرق سابق نيز دست زد. برخي از اين كشورها را به عضويت پذيرفت و با بسياري ديگر همكاري نظامي آغاز كرد. آمريكا نيز شروع به ايجاد پايگاه دركشورهاي بلوك شرق سابق كرد و اين اقدامات، در كنار مسايلي چون اشغال افغانستان و عراق، تداوم جنگ در لبنان و فلسطين، ايجاد پايگاه ها و زندان هاي مخفي در كشورهاي مختلف توسط آمريكا، جهان را به سوي ميليتاريزه شدن پيش برد، صلح و امنيت را بخصوص در خاورميانه به خطر افكند و تروريسم را گسترش داد.
تأكيد صريح مقامات آمريكا از جمله آدام ارلي، رايس ( وزيرامورخارجه پيشين آمريكا )و نيكلاس برنز بر ايجاد پايگاه هايي مشابه ريگا عليه ايران در اطراف جمهوري اسلامي و شهرهاي ايرانينشين جهان (مانند باكو، دوبي، استانبول، فرانكفورت، لندن و...) به روشني حكايت از آن دارد كه وسعت جغرافياي عملياتي آمريكا و غربيها عليه ايران بسيار بيشتر از وسعت جغرافياي عملياتي آنها عليه شوروي در دورة جنگ سرد ميباشد. به بيان ديگر، ايران، ايراني كه نه سلاح اتمي دارد و نه از قدرتي برابر با قدرت نظامي شوروي برخوردار است، براي غرب مسالهاي مهمتر از شوروي است و به بيان روشنتر، قدرت تأثيرگذاري ايران بر سياست جهاني و ملتهاي مسلمان، قدرتي انكارناپذير است. آمريكا و غرب طي 28 سال مبارزه با ملت ايران (حملة نظامي از طبس تا خليج فارس، حمايت تسليحاتي و سياسي از رژيم صدام، حمايت از جريان تروريسم ضد ايراني از منافقين تا طالبان، تلاش گسترده براي ايجاد جنگ قومي و فرقهاي در ايران، استفاده از مراكز و مجامع بين المللي مانند آژانس انرژي اتمي و سازمان ملل و تشكلهاي حقوق بشري عليه ايران و ...) نتوانستهاند، انقلاب اسلامي ملت ايران را به شكست بكشانند و هر روز كه ميگذرد، اقتدار ايران و قدرت تأثيرگذاري آن بر سياست جهاني و منطقهاي افزونتر ميشود.
آمريكا و كشورهاي غربي مانند انگليس، فرانسه، هلند، سوئد، دانمارك و ... امروز هر يك براي مبارزه با ملت ايران نقشي را برعهده گرفتهاند و رهبري اين مبارزه بر عهدة آمريكاست. مطالب و مقالاتي كه تحليلگران و نظريه پردازان غربي دربارة ايران ارايه ميدهند، حاكي است كه آنها از يك سو با نگاه به گذشته ملت ايران كه در ادوار مختلف مانند دورة صفوي و يا دورههاي پيش از اسلام نقش امپراتوري و ابر قدرتي داشته، و از سوي ديگر با مطالعة وضعيت كنوني ايران و پيشبيني آينده، بر اين باور هستند كه ايران با شتاب به سوي « ابر قدرت شدن » و يا حداقل « تبديل شدن به قدرت برتر در خاورميانه » حركت ميكند.غربيها كه براي تأمين منافع نامشروع و دراز مدت خود برنامهريزيها كردهاند، ايران را به عنوان قدرتي ميبينند كه در آينده كشورها و دولت هاي منطقه ميتوانند در ساية آن، روابط خود را با غرب به صورت مناسب و برابر تنظيم كنند و از طريق پيوند با ايران قدرتمند، در مقابل زيادهخواهيها و زورگوييها و امتيازطلبيهاي غرب بايستند. از اين روست كه غربيها مبارزة گستردهاي را با تمام ابزارهاي اطلاعاتي، اقتصادي، سياسي، و جنگ رسانهاي و علميات رواني عليه ايران آغاز كردهاند و ايجاد پايگاه هاي مشابه ريگا، در شهرهاي ايراني نشين جهان بخصوص در كشورهاي اطراف ايران يكي از پروژههاي مهم آنها براي تضعيف ايران است. آمريكاييها مشخصاً اعلام كردهاند كه از طريق ايجاد پايگاههاي مشابه ريگا در شهرهاي ايراني نشين جهان، براي نفوذ به داخل ايران، جمعآوري اطلاعات، ارتباط با مخالفان ملت ايران و حمايت از آنها و بكارگيري آنها در راستاي طرح هاي مورد نظر خود استفاده خواهند كرد.بررسي فعاليتهاي پايگاه ضد ايراني سيا (كه با پوشش وزارت امورخارجه كار مي كند) در دوبي كه به بخشي از آن پيشتر اشاره شد ، نشان ميدهد كه سازمان سيا، با استفاده از عناوين و اصطلاحات غير امنيتي مانند « دفتر مخالفان غير خشونت طلب ! » و داير كردن كارگاههاي آموزشي (جاسوسي) به جمعآوري، آموزش و تقويت مخالفان ملت ايران پرداخته و ميكوشد تا با ايجاد سرپل هايي، در اطراف ايران، با داخل ارتباط برقرار، و به تدريج جريان هاي متعددي را ايجاد كند. اين جريان ها ميتوانند اهداف و افكار متفاوتي داشته باشند ( جريان هاي فرقهاي، منافقين، تجزيه طلب، وهابيت، ضدديني و حتي قاچاقچيان مواد مخدر) كه نقطة مشترك اين جريانها، شكست انقلاب اسلامي و سقوط جمهوري اسلامي است. از نگاه آمريكاييها، مديريت و تقويت اين جريان ها، در فرايندي ـ مثلاً ده ساله ـ ميتواند ضمن درگير كردن دستگاه هاي نظام با مسايل عديده و تغيير فضا به ايجاد آشوب ها، ناامنيها و خشونتهاي فزاينده در ايران بيانجامد و در نهايت به آسيب ديدن شديد امنيت ملت ايران و حتي تجزية ايران منجر شود.
يكي از فعاليت هاي دفتر سيا دردوبي جذب افراد مستعد براي انجام عمليات رواني و جنگ رسانهاي عليه ملت ايران است . راهاندازي شبكههاي ماهوارهاي و راديويي تجزيه طلب به زبانهاي آذري، عربي، بلوچي، تركمني و كردي از جمله اقدامات سازمان سيا ميباشد.
1 - سوروس در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، تاجیکستان، روسیه، گرجستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی دارای نمایندگیهای فعال است .
2 - بنیاد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتی در کشورهای مختلف و سپس با ارزیابی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات مخالف دولت، زمینه را برای انقلابی آرام و به شکست کشاندن دولت و یا حکومت فراهم مینمودهاست كه به آنها انقلاب هاي مخملين گفته مي شود . عمدهترین فعالیت این بنیاد در حوزه کشورهای آسیای میانه و قفقاز است .
3 - نيويورك تايمز 29آذر 1385
4 - اين دو موسسه در ظاهر از هم جدا هستند.
5- "يادداشتهاي يك روزنامه نگار" http://r-pishdar.blogfa.com
6 - از اظهارات برنز در گفت و گو با نيويورك تايمز 29آذر 1385