پایان غم انگیز کاروان کربلا - به کدامین گناه؟

ظهر پنجشنبه، چند دستگاه اتوبوس حامل زائران ایرانی در مقابل رستورانی میان راهی در استان دیاله عراق برای نماز و ناهار و استراحتی کوتاه توقف می کند.
ایرنا : مسافران اتوبوس ها خسته از راهي طولاني، در هواي آزاد منطقه مقداديه نفسي عميق مي کشند و بدون آنکه از قافله فاصله زيادي بگيرند، ابتدا در اطراف اتوبوس چرخي مي زنند و سپس راهي وضوخانه مي شوند.
نماز خانه رستوران شلوغ است و داخل رستوران هم مانند هميشه و همه جا، همهمه اي بپا است .
يکي غذا در دست دارد و ديگري در حال پرداختن پول غذا است.
در آن لحظات و در ميان سر وصداي متصديان رستوران و ميهمانان ايراني شان، هيچکس لحظات بعد را پيش بيني نمي کند.
طي ماههاي گذشته، تعدادي اتوبوس، زائران ايراني عتبات عاليات را همه روزه از همين مسير خطرناک به کربلا و نجف و کاظمين برده اند و برگردانده اند، به همين دليل نگراني زيادي وجود ندارد.
همه چيز در يک لحظه بر هم مي ريزد؛ آن هم از هنگامي که يک فردي انتحاري با همراه داشتن جليقه مملو از مواد منفجره وارد رستوران مي شود و خود را منفجر مي کند؛ درست اتفاقي مانند فاجعه اسکندريه که در جريان برگزاري مراسم اربعين حسيني در يکي از استراحت گاه هاي اين شهر رخ داد و طي آن 50 بانوي زائري که پياده راه حرم امام حسين(ع) را در پيش گرفته بودند، سوختند.
حالا ديگر دود است و خاک و عده اي بي صدا در گوشه گوشه محل افتاده اند و ديگر فقط صداي ناله و ضجه زدن هاي بي وقفه قربانيان که در ميانشان هم زن هست و هم کودک.
شاهدان مي گويند: شدت انفجار به حدي بوده که سقف رستوران بر روي زائران ايراني فرو ريخت، البته درباره آن لحظات هرکس چيزي مي گويد، اما آنچه مهم است اينکه گروهي کشته شدند که هيچ ربطي به کشندگان خود نداشتند. آنها به جرمي کشته شدند که خود نمي دانند، فقط براي زيارت قبر شش گوشه آقا امام حسين (ع)آمده بودند و آن هم با چه شوقي .
ازهمه بدتر، کساني کشته شده اند که با دلي پاک و زدوده شده از کينه و نفرت راهي آن سفر معنوي بودند.
از اين دست اتفاقات روزانه در عمده نقاط بغداد و شهرهاي شمالي تر عراق رخ مي دهد و هر روزه دستکم 100 شهروند عراقي، عمدتا غير نظامي بخاطر تعصبات و افراط گرايي ها قرباني مي شوند.
در همين روز که زائران ايراني در نزديکي هاي مقداديه از توابع استان دياله به خاک و خون غلطيدند، 28 آواره عراقي در صف دريافت کمک هاي انساني در مرکز بغداد مورد حمله يک انتحاري قرار گرفتند و کشته شدند.
آن بيچاره ها يک بار آواره شده بودند و در طول آوارگي طعم تلخ از دست دادن عزيزانشان را چشيده بودند و حالا خود در حالي که براي دريافت کمک براي ادامه زندگي، با حداقل ها، در تقلا بودند، به پايان غم انگيز خود رسيدند.
هنوز خيلي از عراقي ها خوب نمي دانند اين کشتن ها و کشته شدن ها که از 2005 ميلادي اوج گرفته، از براي چيست و کي تمام مي شود؟
با اينحال مي گويند: آنها که به خشونت اعتقاد دارند، حتي اگر ايده ها و تفکرات زيبايي هم داشته باشند، فضاي زندگي را براي اطرافيانشان جهنم مي کنند.
آنها افکار و ايده هاي خود را ناب و اصيل مي دانند و معتقدند که ديگران هم بايد از همين ايده ها و اعتقادات پيروي کنند و اگر نکردند مستوجب مرگ هستند.
اگر واقع بينانه نگاه کنيم، تاريخ بخوبي نمايان مي کند که اين کشتن و کشته شدنها تمامي ندارد، چرا که براي تعصبات کور و افراطي در تعلق به هر چيز، حتي قوميت و مذهب، نمي توان پاياني به اين زودي متصور بود.
گروه هاي تروريستي عراق که پايه و اساس تفکراتشان مبتني بر افراط گرايي مذهبي و قومي است، طي سال هاي گذشته صدماتي به مردم عراق وارد کرده اند که زخم آن به زودي ترميم نمي يابد.
عراقي ها مي گويند ضرباتي که افراط گرايان به بهانه قوميت و مذهب به جامعه عراق زده اند بسيار شديدتر و آثار آن ماندگار تر از تخريب هاي اشغالگران است، چرا که افراط گرايان مذهبي و قومي تخم کينه و نفرتي پاشيده اند که به سادگي از ذهن و فکر جامعه زدوده نمي شود.
اکنون که سرگرم تنظيم و ويرايش اين گزارش هستم، خبر ديگري از انفجارها در کاظمين در شمال بغداد رسيده است و اولين آمارهاي اعلام شده حاکي از کشته شدن 30 نفر و زخمي شدن حدود 100 نفر است و باز هم خون هايي ريخته شده و معلوم نيست کي پايان مي يابد.