«شب قدر» در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی

شب قدر فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. شبهای قدر را حقیقتا قدر بدانید. قرآن صریحا میافزاید: «خیر من الف شهر»
مقام معظم رهبري در خطبههاي نمازجمعه تهران در دي ماه 1360 درباره شب قدر فرمودهاند: شب قدر فرصتي براي مغفرت و عذرخواهي است.
از خداي متعال عذرخواهي كنيد.
حال كه خداي متعال به من و شما ميدان داده است كه به سوي او برگرديم، طلب مغفرت كنيم و از او معذرت بخواهيم، اين كار را بكنيم، والا روزي خواهد آمد كه خداي متعال به مجرمين بفرمايد: «لايؤذن لهم فيعتذرون».
خداي نكرده در قيامت، به ما اجازهِ عذرخواهي نخواهند داد.
به مجرمين اجازه نميدهند كه زبان به عذرخواهي باز كنند؛ آن جا جاي عذرخواهي نيست.
اين جا كه ميدان هست، اين جا كه اجازه هست، اين جا كه عذرخواهي براي شما درجه ميآفريند، گناهان را ميشويد و شما را پاك و نوراني ميكند، از خداي متعال عذرخواهي كنيد.
اين جا كه فرصت هست، خدا را متوجه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبت الهي را متوجه و شامل حال خودتان كنيد.
«فاذكروني اذكركم (106)»؛ مرا به ياد آوريد، تا من شما را به ياد آورم.
امروز كه خداي متعال اجازه داده است كه شما به زاري، تضرع و گريه بپردازيد، دست ارادت به سوي او دراز كنيد، اظهار محبت نماييد و اشك صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهايتان جاري سازيد.
اين فرصت را مغتنم بشماريد، والا روزي هست كه خداي متعال به مجرمين بفرمايد: «لاتجاروا اليوم (108»؛ برويد، زاري و تضرح نكنيد، فايدهاي ندارد: «انكم منا لاتنصرون (109)».
اين فرصت، فرصت زندگي و حيات است كه براي بازگشت به خدا در اختيار من و شماست و بهترين فرصتها ايامي از سال است كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است و در ميان ماه مبارك رمضان، شب قدر!
شب قدر هم در ميان اين سه شب است.
طبق روايتي كه مرحوم «محدث قمي» نقل ميكند.
سوال كردند كه كدام يك از اين سه شب _ يا دو شب بيست و يكم و بيست و سوم _ شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است كه انسان، دو شب _ يا سه شب _ را ملاحظهي شب قدر كند.
چه اهميت دارد بين سه شب مردد باشد.
مگر سه شب چقدر است؟ كساني بودهاند كه همهي ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب ميآوردند و اعمال شب قدر را انجام ميدادند! قدر بدانيد.
اين روزها را قدر بدانيد.
شبهاي قدر را حقيقتا قدر بدانيد.
قرآن صريحا ميافزايد: «خير من الف شهر (111)»؛ يك شب بهتر از هزار ماه است! اين خيلي ارزش دارد.
شبي است كه ملائكه نازل ميشوند.
شبي است كه روح نازل ميشود.
شبي است كه خداي متعال آن را به عنوان سلام دانسته است.
سلام، هم به معني درود و تحيت الهي بر انسانهاست، هم به معناي سلامتي، صلح و آرامش، صفا ميان مردم، براي دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است.
از لحاظ معنوي، چنين شبي است! شبهاي قدر را قدر بدانيد و براي مسايل كشور، مسايل خودتان، مسايل مسلمين و مسايل كشورهاي اسلامي دعا كنيد.
كشورهاي اسلامي چقدر مشكلات دارند! حل آن مشكلات را از خدا بخواهيد.
براي همه انسانها دعا كنيد.
براي هدايت انسانها، براي خودتان، براي زندگيتان، براي مسئولينتان، براي كشورتان، براي گذشتگانتان و براي آن چيزي كه ميخواهيد خداي متعال به شما بدهد، دعا كنيد.
اين ساعات و دقايق را قدر بدانيد.
بنده هم از همه شما برادران و خواهران عزيز، در شبهاي مبارك قدر، ملتمس دعا هستم.
بيانات در خطبههاي نماز جمعه تهران 7/1/1371
من به همهي شما مردم عزيزمان توصيه ميكنم، امشب را كه شب قدر است، قدر بدانيد.
دعا، تضرع، توبه و انابه و توجه به پروردگار، جزو وظايف همهي ماست.
مشكلات عمومي مسلمين، مشكلات كشور، مشكلات شخصيتان و مشكلات دوستان و برادرانتان را با خداي خودتان مطرح كنيد.
از خداي متعال توجه بخواهيد؛ از خداي متعال مغفرت بخواهيد؛ از خداي متعال انابه و حال و توجه بخواهيد.
امشب را قدر بدانيد.
شب بسيار مهمي است؛ شب بسيار عزيزي است.
به ولي عصر، ارواحنا فداه، توجه كنيد؛ به در خانهي خدا _ مسجد _ برويد و به بركت امام زمان از خداي متعال خواستههايتان را بگيريد.
بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
بيانات در خطبههاي نماز جمعهي تهران 23/8/1382
يك جملهي كوتاه در باب اهميت ليلهالقدر عرض كنم؛ علاوه بر اين كه از جملهي قرآني «ليلهالقدر خير من الف شهر» ميشود فهميد كه از نظر ارزشيابي و تقويم الهي، يك شب برابر هزار ماه است.
در دعايي كه اين روزها ميخوانيم، براي ماه رمضان چهار خصوصيت ذكر ميكند: يكي تفضيل و تعظيم روزها و شبهاي اين ماه است بر روزها و شبهاي ماههاي ديگر، يكي وجوب روزه در اين ماه است، يكي نزول قرآن در اين ماه است و يكي هم وجود ليلهالقدر در اين ماه است.
يعني در اين دعاي ماثور، ليلهالقدر را عدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده ميكنيم.
بنابراين قدر ليلةالقدر را بايد دانست، ساعات آن را بايد مغتنم شمرد و كاري كرد كه انشاءالله قلم تقدير الهي در شبهاي قدر براي كشور عزيز و آحاد ملت ما تقديري آن چنان كه شايستهي مردم مومن و عزيز ماست، رقم بزند.
بيانات در خطبههاي نماز جمعه تهران 1/09/1381
اميرالمؤمنين عليهالصلاةوالسلام زندگي خود را _ زندگياي كه هر ساعتش به قدر عمرها ارزش داشت _ وقف كردند براي اين كه جامعه را در زمان خود، و جامعهي اسلامي و بشري را در طول تاريخ هدايت كنند و بسازند.
خوشبختانه ملت ما، ملت علوي است و معتقد و مريد و عاشق اميرالمومنين عليهالصلاه والسلام است.
لازمه اين محبت اين است كه كلمات آن بزرگوار را آويزهي گوش كنيم؛ اينها را فقط يك توصيهي خشك و خالي به حساب نياوريم؛ براي عمل، آنها را در پيش روي خود قرار دهيم و تصميم بگيريم.
آن بزرگوار در اين راه مجاهدت كردند و در همين راه هم به شهادت رسيدند.
«قتل في محراب عبادته لشده عدله»؛ عدالت او موجب شهادت او شد.
پايبندي واقعي و صادقانه و صميمي او به عدالت و مبناي اصلي كه آن بزرگوار در همه دوران حكومتشان آن را دنبال ميكردند موجب شد جانشان در معرض اين تهديد قرار گيرد و خون مباركشان در محراب عبادت ريخته شود.
ما در زيارت عاشورا به امام حسين عليهالصلاه والسلام عرض ميكنيم: «السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره»؛ يعني مثل خون اباعبدالله عليهالسلام، صاحب خون اميرالمومنين عليه اصلاه والسلام هم خداوند متعال است؛ چون اين خون هم در راه احقاق حق و احياي عدالت بر زمين ريخته شد.
همه بايد به احترام اين خون پاك و آن شخصيت عظيم و قدسي و آن ولي اعظم الهي سعي كنيم اين فرمايشها و توصيهها را كه خطاب به ما هم هست، در عمل خودمان رعايت كنيم.
بيانات در خطبههاي نماز جمعهي تهران 15/08/1383
امروز _ بيست و يكم ماه رمضان _ بنا بر احتمال فراوان، هم روز قدر است، هم روز شهادت اميرالمومنين (عليهالصلاه والسلام) است.
ديشب يكي از سه شب ممتاز در دوران سال بود؛ شبهايي كه محتمل است شب قدر باشند.
تنزل ملائكه الهي و تنزل روح در مثل ديشب يا يكي از دو شب ديگر اتفاق افتاده است يا ميافتد.
خوشا به حال كساني كه با فرود فرشتگان الهي توانستند روح خود را فرشتهگون كنند.
حضور ملائكهي الهي در روي زمين و در ميان ما مردم _ كه فرمود: «تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر» بايد بتواند ما را به نزديك شدن به خلق و خوي فرشتهگون كمك كند.
يقينا در ميان بندگان خدا كساني بودهاند كه ديشب را شب خوبي گذراندهاند و چشم حقيقت بين و روح حقيقت ياب آنها حقايق شب قدر را ادراك كرده است.
شايد كساني فرشتهها را به چشم ديده باشند.
شما مردم عزيز هم در همه جا شب نوزدهم و شب بيست و يكم و ان شاءالله شب بيست و سوم را ساعات خوبي گذرانديد و ميگذرانيد.
ميبينيم كه مردم ما، جوانهاي ما، زن و مردم ما با اين شبها حقيقتا قصد پالايش خود را دارند؛ دلها نرم ميشود، چشمها اشكبار ميشود، روحها لطيف ميشود؛ روزه هم كمك كرده است.
ما بايد اميدوار باشيم، دعا كنيم و بكوشيم از اين شبها براي عروج معنوي خود استفاده كنيم؛ چون نماز معراج و وسيلهي عروج مومن است.
دعا هم معراج مومن است.
شب قدر هم معراج مومن است.
كاري كنيم عروج كنيم و از مزبله مادي كه بسياري از انسانها در سراسر دنيا اسير و دچار آن هستند، هرچه ميتوانيم، خود را دور كنيم.
دلبستگيها، بدخلقيها، خلقيات غيرانساني، ضدانساني، روحيات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، امروز، روز شهادت اميرالمؤمنين است.
من ميخواهم يك جمله هم ذكر مصيبت كنم.
«صليالله عليك يا اميرالمومنين».
خوشا به حال كساني كه امروز در نجف و در كنار مرقد اميرالمومنين هستند و ميتوانند به آن قبر مطهر و پاك از نزديك سلام كنند.
ما هم از دور بار ديگر عرض ميكنيم: «السلام عليك يا اميرالمومنين، السلام عليك يا امام المتقين، السلام عليك يا سيدالوصيين».
بعد از آن كه در سحر روز نوزدهم آن فاجعهي كبري اتفاق افتاد.
صداي هاتف غيبي همهجا را گرفت.
«تهدمت والله اركان الهدي».
مردم كوفه و به تدريج بعضي شهرهاي ديگري كه آن روز ممكن بود به آنها خبر برسد، در حال اضطراب دايمي بودند.
اميرالمومنين در كوفه خيلي محبوب بود؛ علي را دوست ميداشتند.
زن و مرد، كوچك و بزرگ، بخصوص بعضي اصحاب نزديك اميرالمومنين خيلي مضطرب بودند.
مثل ديروز عصري، روز قبل از شهادت آن بزرگوار، اطراف خانهي اميرالمومنين جمع شده بودند.
امام حسن مجتبي _ طبق نقلي كه شده است _ ديدند مردم مضطربند و مشتاقند بيايند اميرالمومنين را عيادت كنند.
فرمود: برادران و مومنان! حال اميرالمومنين مساعد نيست؛ نميشود ان بزرگوار را ببينيد؛ متفرق شويد و برويد.
مردم را متفرق كردند و رفتند.
اصبغ بن نباته ميگويد: هر كاري كردم، ديدم طاقت اين را كه از كنار خانهي اميرالمؤمنين بروم، ندارم؛ لذا من ماندم.
اندكي گذشت، امام حسن بيرون از خان آمدند و تا چشمشان به من افتاد، گفتند: اصبغ! مگر نشنيدي گفتم برويد؟ نميشود ملاقات كرد.
گفتم يابن رسولالله! من ديگر طاقت ندارم؛ قادر نيستم از اين جا دور شوم.
اگر بشود، من يك لحظه بيايم اميرالمومنين را ببينم.
امام حسن داخل رفتند و آمدند و اجازه دادند.
اصبغ ميگويد داخل اتاق شدم، ديدم اميرالمونين روي بستر بيماري افتاده و محل زخم را با پارچهي زردي بستهاند؛ اما من نتوانستم بفهمم اين پارچه زردتر است يا رنگ روي اميرالمومنين! حضرت گاهي بيهوش ميشدند، گاهي به هوش ميآمدند.
در يكي از دفعاتي كه به هوش آمدند، دست اصبغ را گرفتند و حديثي نقل كردند.
«اركان الهدي» كه ميگويند، اين است.
در لحظهي آخر زندگي و با اين حال خراب هم دست از هدايت بر نميدارد.
حديق مفصلي براي او گفتند و بعد بيهوش شدند.
ديگر نه اصبغ بن نباته و نه هيچكدام از اصحاب اميرالمومنين بعد از اين روز ديگر علي را زيارت نكردند.
علي در همين شب بيست و يكم به جوار رحمت الهي رفت و دنيايي را داغدار و تاريخي را سياهپوش كرد.
اما دربارهي شهادت امروز، اين شهادت، مصيبتي نيست كه در برههاي از زمان اتفاق افتاده باشد و الان ما به ياد آن اشك بريزيم؛ نه، اين مصيبت هميشه زمان است.
مصيبت شهيد كردن اميرالمومنين، اين «تهدمت والله اركان الهدي»، فقط براي آن زمان خسارت نيافريد؛ براي طول تاريخ بشر خسارت ايجاد كرد.
فاطمهي زهرا (سلامالله عليها) بيست و پنج سال قبل از اين تاريخ در بستر بيماري به زنان مدينه فرمود اگر علي را بر سر كار ميگذاشتند، «لساربهم سيرا سجحا» _ «سجح» يعني هموار _ راه زندگي را بر مردم هموار ميكرد.
«لا يكلم خشاشه»؛ نميگذاشت _ به تعبير من_ اقتدار حكومت و روحيهي حكومتگري اسلام اندكي به پيكر جامعهي اسلامي زخم بزند؛ نميگذاشت ذرهاي آسيب ايجاد كند؛ كار را پيش ميبرد و از هر آسيبي هم جلوگيري ميكرد.
بهترين شكل حكومت كردن اين است كه حكومت به مردم زخم نزد؛ زندگي مردم را هم از لحاظ مادي و معنوي آباد كند.
«ولا يكل سائره ولا يمل راكبه و لاوردهم منهلا غيرا صافيا رويا»؛ اينها را فاطمهي زهرا آن روز فرمود.
اين واقعه بيست و پنج سال عقب افتاد؛ ولي بالاخره امت اسلامي جمع شدند و اميرالمومنين را سر كار آوردند.
اميرالمومنين در همين چند سال؛ يعني از ذيحجهي سال 35 تا ماه رمضان سال 40 _ چهار سال و نه ماه يا ده ماه _ كارهاي بزرگي انجام داد.
كارهايي را پايهگذاري كرد كه اگر شمشير غدر و خيانت نميبود و اين جنايت بزرگ به وسيلهي ابن ملجم و عناصر پشت پردهي اين جنايت صورت نميگرفت، اميرالمومنين اين راه را ادامه ميداد و باز دنياي اسلام شايد تا قرنها بيمه و تامين ميشد.
لذا مصيبتي كه آن روز وارد شد، براي دنياي اسلام و تاريخ اسلام پرخسارت بود.
باز هم اين منهل روي صافي زلالي را كه ميتوانست دنياي اسلام را سيراب كند، از دسترس دنياي اسلام دور كردند؛