سفرنامه عمره (12) باور کنیم مسایل دنیای اسلام چیز دیگری است

چند روز دیگر ماه رمضان است و بدنبال آن هم حج – دو مولفه اساسی و بزرگ با ظرفیت فوق العاده بالا در هر دو حوزه نظری و عملی برای وحدت امت اسلامی – روی این دو محور برای نیل به هدف گفته شده چه کار کرده ایم ؟

امروز سعادت کاملا با من همراه است . نماز ظهررا در حرم رسول الله (ص) و در کمترین فاصله ممکن با ضریح آن حضرت و نزدیک به  ستون ابولبابه یا توبه خواندم . چند سوره ای از کلام الله نیز به نیت اموات قرائت کردم . قصد خروج از حرم را داشتم  دیدم بهتر است حالا که در این فاصله قرار دارم سرکی به داخل ضریح بکشم تا قبر رسول خدا (ص) را زیارت کنم . نور بیرون هم کمک می کرد تا درون ضریح را بهتر ببینم . در ضریح چراغی نیست و درون آن اگر با نور طبیعی روشن نشود ، همیشه  کاملا تاریک است !  وهابی ها به این امر هم بی اعتنا هستند . از ترس تذکر مامورین از همه سو مراقبم . چند بار چشم می دوزم . چیزی نمی بینم . یک ستون بلند در برابر دیدگانم قرار دارد که پارچه ای آبی و سبز روی آن کشیده شده و یک پرچم قرمز نیز برروی آن قرار دارد که عبارت " اشهد ان محمد رسول الله " آنرا مزین ساخته است.
 دقت که می کنم به نظرم می رسد که در ضلع جنوب ضریح باید دری باشد که روی آنرا با پرده ای پوشانده اند . از ماموری وهابی که در آنجا قرار دارد می پرسم که قبر رسول خدا (ص) کجاست ؟ جوابی درست و حسابی نمی دهد. بار دیگر و بار دیگر و سرانجام می گوید که :" درون غرفه است – اول رسول الله (ص) و بعد از او ابی بکر و بعد عمر خطاب قرار دارند."
ابی بکر و عمر خطاب نیز در حرم حضرت پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) دفن هستند و اهل سنت به این اتفاق بسیار مباهات می کنند. قبر عثمان در بخش الحاق شده به بقیع قرار دارد و مرقد شریف امیر المومنین حضرت علی (ع) که اهل سنت او را بعد از عثمان خلیفه چهارم می دانند در نجف است.
 اینکه چه اتفاقاتی در دوران خلافت عثمان رخ داد که بعد از قتلش جنازه او را در بیرون از بقیع تنها قبرستان آن زمان مسلمانان مدینه دفن کردند ، در تاریخ اسلام و روایات از همه ی فرق ثبت و ضبط است و اختلافی بنیادی در آن نیست . معاویه در دوران حکومت خود منطقه ای را که قبر عثمان در آن قرار دارد و درآن دوران در بخشی از آن یهودی ها را دفع می کردند ، به  بقیع اضافه کرد و قبر عثمان نیز در محوطه این گورستان قرار گرفت .
 به محضر رسول الله (ص) و اهل بیت بزرگ آن حضرت بویژه خانم حضرت زهرا (س) که به یک احتمال که از همه قوی تر است قبر آن حضرت نیز در کنار پدرشان می باشد ، عرض سلام و ادب دارم . از رسول خدا (ص) و خاندان بزرگوارش طلب شفاعت دارم .همینطور که در حال مشاهده ضریح و داخل آن هستم ، جوانی عرب به من نزدیک می شود و می پرسد :رسول الله (ص)
 منظورش را می فهمم . مرقد شریف را نشان می دهم و اینکه درون حجره ای که ورودی آنرا با پرده ای پوشانده اند. به محضر حضرت سلام می کند و محل خانه حضرت زهرا (س) و حضرت امیرالمومنین علی (ع) را جویا می شود . نشانش می دهم . پشت ضریح حضرت رسول (ص) و ورودی آن نیز از باب جبریل (ع) است. زمانی درهمین  منطقه کوچه بنی هاشم و خانه بسیاری از اولاد پیامبر اعظم (ص) درآن قرار داشت که چند سالی است تخریب و به محوطه پیرامون حرم اضافه شده است . در دوران خلافت رسول الله (ص) هر یک از طوایف و اقوام در پیرامون مسجد حضرت خانه و دری برای ورود و خروج به آن و از آن داشتند و آنرا نشانه افتخار و فخر برای خود و قبیله شان  می دانستند تا اینکه خداوند به رسول الله ابلاغ کرد تا همه ی آن درها بجز در خانه علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) بسته شود. کنار باب جبریل (ع)  باب النساء و سمت دیگر آن باب البیقع قرار دارد.
 جوانی که با من شروع به صحبت کرده است ، به حرف زدن ادامه می دهد و در مسیر ، زمانی که از حرم بیرون می آییم از من می خواهد تا دقیقه ای با من همراه باشد و سوالاتی را بپرسد . خوشحال می شوم . اول خودش را معرفی می کند. بیست و اندی سال دارد . دانشجوی کامپیوتر است و با آنکه جوانهای در عربستان زودتر از هم سن های خود در دیگر کشورها ازدواج می کنند ، هنوز مجرد است . اصراری ندارم که از مذهبش بپرسم همینکه او با من هم دین است ، کافی است . هر دوی ما یک خدارا می پرستیم ، یک قران داریم و یک نفر را پیامبرمان می دانیم همین  کافی است .
از او می خواهم اگر دوست دارد و تا فرصت است با هم به زیارت بقیع برویم . استقبال می کند و می گوید که هنوز بقیع نرفته است ! قبول دارم و تردیدی هم در آن نمی کنم . وهابیون به اموری مانند زیارت اهل قبور و دعا کردن برای آنها و شفاعت خواستن از انسانهای بزرگ ، پاک و معصوم حتی مانند رسول الله (ص) اعتقادی ندارند! آنها معتقدند وقتی کسی مرد دیگر مرده است و قادر به هیچ فعلی حتی برای خودش نیست تا چه رسد به دیگران ، و حساب و کتاب و پرونده او فقط نزد خداست و بس .
  در ورود به بقیع به چهار امام معصوم حضرت امام حسن مجبتی (ع) ، حضرت امام سجاد (ع) ، حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام جعفر صادق (ع) که بسیاری از بزرگان اهل سنت و تشییع از شاگردان ایشان بودند ، عرض سلام و ادب دارم . قبر حضرت فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین حضرت علی (ع) و حضرت عباس اموی بزرگوار پیامبر را زیارت می کنم و در ادامه به زیارت قبور زنان پیامبر – حضرت ام البنین (ع) و... می روم .
 جوان سعودی که با همراه شده است دستهای در حال دعا خوانی زائران را نشان می دهد و می پرسد چرا اینها مرده ها را می پرستند و از آنها یاری و شفاعت می خواهند ؟!  از این صحبت او تعجب نمی کنم این روزها آنقدر از این سوالها شنیده ام که حد ندارد و جواب آن را نیز بارها گفته ام خیلی ساده : پرستش فقط از آن خداست و بس . اینها برای درگذشتگان به جهت رتبه و علم و تقوای آنها در نزد خداوند طلب آمرزش   دارند . از آنها طلب می کنند تا به جهت حرمت و جایگاهی که در نزدخداوند دارند ، آنها را شفاعت کنند .
جوان سعودی خیلی صریح می گوید : دلم نمی خواهد بی احترامی تلقی کنی ولی من چنین باوری ندارم .
 از او می خواهم تا هر کس را که او می خواهد دعوت به پرسش کنیم. او جمعی از جوانان زائر پاکستانی رانشان می دهد . جمع بزرگی از آنها را با اشاره دست می خواهم که دورمن جمع شوند . سوال را به زبان انگلیسی و عربی ازآنها می پرسیم . جواب همانی بود که من گفته بودم حالا با کمی تغییر در ادبیات و شیوه نقل – جوان عرب حاضر به باور نیست . دوباره عقاید وهابی ها را نقل می کند و روی این موضوع خیلی تاکید می کند که حتی رسول الله (ص) هم که از این دنیا رفته اند ، دیگر نمی توانند برای امت خود کاری صورت دهند .( به خدا پناه می برم ) – جوانان پاکستانی خیلی از این حرف خشمگین شدند ، حتی چند نفری از آنها را دیدم که چشمانشان شدیدا سرخ شده بود . به جوان عرب گفتم : خوب اگر اینطور است پس چرا در نماز به رسول خدا (ص) صلوات می فرستید و بعضی وقتها هم به اهل بیت آن حضرت درود می گویید!  جوانان پاکستانی بلافاصله فریاد احسن – احسن برمی آورند . جوان سعودی ناراحت می شود . بحث را باخته است . می خواهد تا از فرد  دیگری هم در باره اعتقاداتش به هنگام دعا خواندن بپرسیم . این بار کسی را که او انتخاب می کند ، مردی است ایرانی ویلچر سوار اهل آذربایجان شرقی – همان سوال و همان پاسخ . مایل نیستم که او احساس سرخوردگی ویا شکست دراین بحث را داشته باشد .

بلافاصله جوانان پاکستانی را هم دور خودم جمع می کنم و می گویم : ببینید دوستان اینها که می گویند هیچ کدام مساله ما نیست . اینکه من چطور وضو می گیرم و شما چطور – من در دعا چه می خوانم و شما چطور – چرا من دست خود را به هنگام نماز روی هم می گذارم ولی شما نه و امثالهم ، هیچ کدام مساله ما نیست . ما یک خدا ، یک پیامبر و یک قران داریم . همین برای وحدت نظری و عملی ما کافی است . نباید بگذاریم سطوح جامعه دراین مسایل درگیر شوند .این مسایل را باید علما به گفت و گو و بحث بنشینند .  مشکلات اساسی  ما امروز مساله فلسطین ، بحران در عراق ، اشغال افغانستان و غارت منابع مسلمین  و تروریسمی است که آمریکا بنیان آنرا درمنطقه گذاشت و به آن رنگ اسلام و اسلامی بودن داد  تا وجه و اعتبار مسلمین را درافکار عمومی جهانیان تخریب کند .
موبایل جوان عربستانی چند بار است که زنگ می زند . او دو بار از من برای پاسخگویی به تلفن عذرخواست و این بار بعد از آنکه تلفنش را پاسخ داد ، گفت که باید برود و اظهار داشت که از آشنایی با من خوشحال شده و خیلی دوست دارد تا این بحث را ادامه دهد. از خودم می پرسم چقدر خوب بود روحانیون بیشتری به زبان های رایج دنیا مسلط بودندتا بتوانند این همه انسان مشتاق و عموما هم کم اطلاع ولی دارای ضمیر پاک و ارادتمند به رسول الله (ص) را در برابر تبلیغات دشمنان دین خدا یاری کنند . هر چند که در چند سال اخیر روحانیون فراوانی با اطلاعات بسیار جامع و مسلط به زبان های گوناگون در حوزه های علمیه پرورش یافته اند.
 چند روز دیگر ماه رمضان است و بدنبال آن هم حج – دو مولفه اساسی و بزرگ با ظرفیت فوق العاده بالا در هر دو حوزه نظری و عملی برای وحدت امت اسلامی – روی این دو محور برای نیل به هدف گفته شده چه کار کرده ایم ؟


| شناسه مطلب: 27842