سفرنامه: همراه با رئیس جمهور در سرزمین وحی
کسی باورش نمی شود، که این پرواز به سمت مدینه منوره حرکت کند، اشک در چشمان بسیاری از مسافران جمع شده است، برخی ها از شیشه هواپیما به ابرهای سفید خیره شده اند و برخی های دیگرنیز در حال ذکر گفتن هستند.
26/9/1386 عقربه های ساعت 8 صبح را نشان می دهد.تمامی مسافران در داخل هواپیما نشسته اند، درب هواپیما بسته می شود، طبق معمول همیشه میهماندار هواپیما به مسافران خوش آمد می گوید و سپس مسیر را اعلام می کند، مسافران گرامی مقصد ما مدینه منوره است.
کسی باورش نمی شود، که این پرواز به سمت مدینه منوره حرکت کند، اشک در چشمان بسیاری از مسافران جمع شده است، برخی ها از شیشه هواپیما به ابرهای سفید خیره شده اند و برخی های دیگرنیز در حال ذکر گفتن هستند.
آری امروز همان ها که می گویند از سوی خداوند انتخاب شده اند قرار است همراه رئیس جمهور کشورشان به سمت مدینه منوره و پس از آن به سمت مکه مکرمه حرکت کنند.
دقایقی از پرواز هواپيمای حامل رئیس جمهور و مسافران خانه خدا و مسجد حضرت رسول نمی گذرد که دکتر احمدی نژاد به سراغ مسافران آمده و با تک تک آنان به خوش و بش می پردازد.
نزدیک به دو ساعت پس از پرواز به مدینه می رسیم ، استقبال امیر مدینه از رئیس جمهور و میهمانان خالی از لطف نبود. پس از استراحتی چند دقیقه ای مسافران مدینه منوره و خانه خدا به هتل محل اقامت خود که در نزدیکی مسجد نبی به راه مي افتند وقتی به هتل می رسیم و گنبد سبز رنگ و مناره های زیبای مسجد النبی را برای اولین بار از نزدیک می بینی باورت نمی شود که این تو هستی که در مقابل این مسجد با عظمت ایستاده ای؛ اشک در چشمانت حلقه می زند و بی اختیار دستانت بر روی سینه می رود و این طور سلام می دهی "السلام علیک یا رسول الله".
بعد از استراحتی کوتاه آماده حرکت به سمت مسجد حضرت رسول "ص" مي شوي تا به پابوس آن حضرت بروي .
وارد مسجد می شویم، همه در حال ذکر گفتن هستند آنهايی که بار اولشان است باورشان نمی شود که در مسجد النبی ایستاده باشند، بی اختیار گریه می کنند، از باب جبرئیل وارد مسجد می شویم:" السلام عیلک یا رسول الله"، السلام علیک یا خاتم النبین" .وارد مسجد می شوم ، به سمت منبر و محراب حضرت رسول می روم، ستون توبه و حجره حضرت زهرا " س"، هیچ کس باورش نمی شود که این اینجا حجره حضرت زهرا است و او الان در کنار این حجره ایستاده، کمی آن طرف تر محرابی وجود دارد که حضرت محمد " ص" در آنجا نماز می خوانده باز کمی آن طرف تر منبر حضرت است جايی که ایشان در آنجا به خطابه می پرداختند . نه، این من نیستم که در اینجا ایستاده ام ،در کنار حجره کوچک حضرت زهرا"س"، کسی باورش نمی شود که در مقابل حجره کسی ایستاده است که عالم به خاطر او و همسر او به وجود آمده باشد، همه سجده شکر به جا می آورند، سپس همه می ایستند، حاج آقا ثمری را خدا خیرش بدهد وي که در این سفر به ما خیلی لطف داشتند شروع به خواند زیارت نامه و سلام مخصوص کرد و ما هم به دنبال حاج آقا تکرار می کرديم .
بعد از خواندن دعا هر کس در گوشه اي مشغول خواندن نماز شد، یکی نماز زیارت می خواند و دیگری نماز شکر، بعضي از فرصت استفاده کرده و در محراب حضرت رسول دو رکعت نماز خوانند. خدا قسمت همه اونايي کنه که آرزو دارند به اینجا بیان، منم مثل تمامی مسافران خانه خدا و مسجد النبی سجده شکر به جا آورده و برای خودم و تمامی کسانی که التماس دعا گفته بودند دو رکعت نماز خواندم در پايان نيز دو رکعت نماز به نیابت از پدر مرحوم خواندم.خدا روح تمامي رفتگان را قرین رحمت خودش کنه.
البته یک موضوع جالب توی مسجد اتفاق افتاد، زمان اذان ظهر شد همه کسانی که داخل مسجد بودن خودشون رو آماده کردند تا نماز ظهر را به جماعت بجا بیارند، وقتی سوره توحید در رکعت اول تمام شد، من و کامران نجف زاده و حسین رنجبران بعد از رکوع سریع به سجده رفتیم حالا غافل از اینکه قیام متصل به رکوع سنی ها طولانیه ، وقتی ما سر از سجده اول برداشتیم این بنده های خدا تازه سر به سجده گذاشتن که در حقيقت سجده اول این بنده های خدا سجده دوم ما بود، که رنجبران بعد از انجام سجده هاش بلند شد ولی دوباره سریع نشست و به همراه من و کامران یه سجده دیگه به جا آوریم تا نماز جماعت به هم نخوره و دست آخر نماز ظهر ما تو اون روز سه تا سجده داشت، البته باید بگم که ما نمازمون رو بعدش به جا آوردیم.
بعد از زیارت مسجد حضرت رسول و نماز خواندن بین محراب و منبر حضرت که نقل شده این مکان قطعه ای از بهشت است به سمت هتل محل اقامت بر می گشتيم تا بعد از استراحتی کوتاه برای زیارت قبور مطهر قبرستان بقیع حرکت کنیم.
بعد از نهار من به اتفاق حاج کاظم روحانی نژاد و حاج حسین رنجبران آماده می شديم تا برای زیارت همراه تمامی هيات ابتدا به سمت مسجد النبی و سپس به سمت قبرستان بقیع حرکت کنیم ولی غافل از این که دکتر احمدی نژاد و تمامی همراهان به سمت مسجد النبی و قبرستان بقیع حرکت کرده اند و ما جا مانده ایم .
ما هم برای اینکه از قافله عقب نمانیم به سمت مسجد النبی حرکت کرديم و در بین راه آقای متکی را که گويي وی نیز از قافله جامانده بود ديديم و به اتفاق ايشان به سمت مسجد النبی حرکت کرديم که خدا را شکر به جمع دوستان رسیديم و قسمتمان شد که حجره حضرت زهرا"س" را زیارت کرديم و سپس به سمت قبرستان بقیع به راه افتاديم. خدا قسمت تمامی آرزومندان کنه انشاالله.
نزدیک درب ورودی قبرستان شدیم ، دل دیگر مال تونیست آشوبی در دل برپا است ، اشک در چشمانت حلقه زده ، حاج آقا ثمری به اتفاق حاج آقای ابوترابی زیارت نامه می خوانند؛ اذن دخول می خواهیم، السلام عليک یا اهل قبور. کفشها و جورابهایمان را در آورده وهمگی شروع به خواندن دعا مي کنيم.
در ابتدا به سمت قبور مطهر بقیع می رویم ، زنجیری است که مانع رفتن به نزدیکی قبور می شود، دکتر احمدی نژاد با اشاره اعلام می کند که زنجیر را بیندازند، تجربه حاج کاظم در اینجا خیلی کمک کرد اون زنجیر رو انداخت که همین امر باعث شد همه وارد حریم امن الهی شویم .
باورم نمی شود که به این اندازه نزدیک قبر امام حسن(ع) و امام سجاد(ع) و دیگر قبور مطهر شده باشم، پس از اندکی در کنار قبور می نشینم، خدایا شکرت که به من اجازه دادی اینگونه به زیارت این امامان غریب بیایم.
سپس به اتفاق جمع از قبور دیگر همچون فرزندان حضرت رسول(ص)، قبر خانم ام البنین مادر حضرت ابوالفضل را زیارت می کرديم.خدا قسمت تمامی کسانی کند که واقعا آرزوي زیارت این ائمه را دارند.
پس از زیارت قبرستان بقیع به محل اقامت برمی گردیم اعلام می شود که زائرین خانه خدا غسل احرام کنند و لباس های احرام خود را بپوشند، زیرا قرار است به مسجد شجره برویم و در آنجا احرام ببیندیم.
من باورم نمی شود که لباس احرام برتن دارم و می خواهم برای زیارت خانه خدا به مسجدالحرام بروم.
به سمت مسجد شجره حرکت می کنیم، وارد می شویم، اینجا باز حاج آقا ثمری که واقعاً خدا خیرش بدهد مسائل مربوط به احرام را به ما گفت.
وارد مسجد که مي شويم همه سجده شکر به جا می آورند.حالا قرار است که یکی از زيباترين اتفاق عمرم رخ بدهد، می خواهم احرام ببندم، پس با صدای بلند فریاد می زنم:
" لبیک الهم لبیک ، لبیک لا شریک لک لبیک "
احرام بستیم حالا، باید مراقب خودمان باشیم چراکه بسیاری از کارهايي را که قبل از احرام بستن انجام می دادیم حالا بر ما حرام شده است.
بعد از احرام به سمت فرودگاه مدینه حرکت می کنیم تا با هواپيما به سمت جده حرکت کنیم. یکی از اتفاقات جالبی که افتاد و بعید می دونم افراد عادی شاهد اون باشند اینکه خلبان پرواز، کمک خلبان؛ مهندس پرواز و تمامی میهمانداران همه و همه احرام بسته بودند و با لباس احرام به کار خود نيز مي پرداختند .
26/9/1386 ساعت نزدیک به 7 شب است در داخل هواپیما نشسته ایم ، هواپیما پرواز می کند و مثل همیشه مهماندار پس از خوش آمدگویی مسیر را اعلام می کند:میهمانان گرامی مسیرما جده است.
راستی تا یادم نرفته باید بگویم که در این سفر بنده لقب پسر خوب را از جناب آقاي احمدي نژاد دریافت کردم و اول به لطف خدا و سپس دکتر احمدي نژاد توانستم خانه خدا و مسجد حضرت رسول و قبرستان بقیع را زیارت کنم.
ساعت نزدیک به 8 شب است، شهر حضرت رسول را می خواهیم ترک کنیم با همان لباسهای احرام سوار هواپیما می شویم، نکته قابل توجه در این سفر این است که خلبان و کمک خلبان ومهمانداران این پرواز نیز لباس احرام بر تن دارند، گویی این هواپیما با تمامی مسافرانش قرار است در آسمانها سیر کنند و دیگر به زمین باز نخواهد گشت.
وارد فرودگاه جده می شویم ، استقبال امیر جده از رئیس جمهور ایران و تیم همراه خالی از لطف نبود، بعد از استقبال به سمت خودروها حرکت کردیم تا به سمت مکه حرکت کنیم، نزدیک به یک ساعت و نیم مسیر جده تا مکه است، که حاج کاظم آقا در ابتدای راه به ما گفت که تا مکه فقط 20 دقیقه راه است که این حرف حاجی به سوژه ما تا آخر سفر تبدیل شده بود.
وقتی وارد مکه شدیم شهر از شور و حال خاصی برخوردار بود، مردم در حال رفت و آمد بودند، زیبایی این رفت و آمدها به این بود که تمامی کسانی که در شهر مکه بودند همگی لباس سفید برتن داشتند، گویی اینجا بهشت است و هیچ شخص آلوده و یا گنه کار در این شهر وجود ندارد.
وارد قصر الضیافه می شویم؛ محل اقامتمان. به اتاقهایمان می رویم، دوستان تشریفات اعلام می کنند که نیم ساعت دیگر همگی در لابی هتل جمع شوند تا برای زیارت خانه خدا به مسجد الحرام برویم.
من و حاج کاوه اشتهاردی در یک اتاق هستیم، دل توي دلم نیست، بابا ! قرار که به مسجد الحرام برم و خونه خدا رو که تا همين لحظه تنها از تلويزیون دیده بودم از نزدیک ببینم و زیارت کنم ، باورم نمی شه. تو لابی جمع شدیم، دکتر هم بود، دل تودل کسی نیست مخصوصا بچه هایي که برای اولین بار قراره که خونه خدارو ببینند. حاج آقا ثمری به اونایی که بار اولشون هست می گه که " وقتی وارد مسجد الحرام شدیم سرهاتون پائین باشه، چراکه کسی بار اولش باشه تو نگاه اول به خونه خدا هر آرزویی که داشته باشه اونجا برآورده می شه.
به سمت مسجد الحرام حرکت می کنیم، دل تو دلم نیست باورم نمی شه که به سمت خونه خدا دارم حرکت می کنم، وارد مسجد می شیم، سرم رو پائین می گيرم ، نزدیک و نزدیکتر، به محض اینکه از پله هاي مسجد الحرام پایین می آیم حاج آقا ثمری با خواندن دعا اعلام می کنه که حالا سر هاتونو بالا بگیرید و خانه خدا را ببینید. من جرات این کار را ندارم، تودلم میگم که خدایا هنوز خیلی از آرزوهام مونده، بالاخره سرمو بالا می گیرم، الله اکبر. چه عظمتی ، چه شوری تنها صدايی که تو این محل به گوش می رسه، فقط و فقط ذکر است، اشک در چشمانم حلقه زد، زبانم بند آمده، می خواهم فریاد بزنم خدا ممنونتم ولی گویا نمی تونم، یه حس عجیبی دارم انگار از اینجا به خدا نزدیکترم، خدا رو بیشتر تو وجودم حس می کنم، جلوتر می ريم ، هر قدمی که برمی دارم و به کعبه نزدیکتر می شم و تو جمعيت عظیمی که به دور کعبه عشق می چرخند و طواف می کنند نزدیکتر می شوم تو دلم حس و حال عجیب تری پیدا می کنم.
برای طواف خودمو آمده می کنم ، یه دور می زنیم تا در محل اصلی که شیعیان باید در این مکان به دور کعبه که " بین مقام اسماعیل و مقام ابراهیم است" وارد شویم. دور اول تمام می شود، به محل آغاز طواف که برای شيعیان حجر السود است می رسیم ، دستها به نشانه آغاز دور اول طواف بالا می رود، همه با هم فریاد می زنند: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر و طواف خانه عشق آغاز می شود.
شور و حال خاصی دارم و از طرف دیگر ترس که مبادا در طواف هایم خطایی سر زند که خدای نکرده طواف هایم را با مشکل رو به رو کند ، ولی به لطف همان صاحب خانه 7 بار به دور خانه خدا طواف می کنیم و سپس برای خواندن نماز طواف به کمی آن طرف تر می رویم تا مزاحم دیگر زائران خانه حضرت دوست نباشيم.
وقتی برای اقامه نماز می ایستم و به خانه خدا نگاه می کنم باورم نمی شود؛ آیا این من هستم که در مقابل خانه خدا ایستاده ام؟!
بعد از خواندن نماز طواف و نماز شکر به اتفاق جمع به سمت صفا و مروه حرکت می کنيم، همانجایی که حضرت هاجر برای پیدا کردن آب برای اسماعيل این مکان را هفت مرتبه طی کرد.
با آغاز طواف صفا و مروه همه شروع به گفتن ذکر مي کنند یکی صلوات می فرستاد و دیگری دعاي مخصوص هر کدام از طوافها را می خواند. در طول طواف کسانی که رئیس جمهور را می شناختند ابراز احساسات می کردند و ایرانی هایی که ما را می دیدند نیز با ابراز احساسات التماس دعا می گفتند. بعضي ها هم فریاد می زدند، دکتر احمدی نژاد سلام، آقای دکتر، آقای دکتر سلام و در ادامه برای رئیس جمهور کشورشان دست تکان می دادند و التماس دعا داشتند.
بالاخره هفت دور صفا و مروه به پایان رسید، به همراه تیم به سمت هتل محل اقامت حرکت
می کنيم، به هنگام بازگشت بسياري از مردان و زنانی که مشغول طواف عشق بودند برای هیات ایرانی دست تکان می دادند و ابراز احساسات از خود نشان می دادند.
از مسجد الحرام خارج می شویم. حال خاصی به تمامی زائرین خانه خدا دست داده ، وقتی با حاج کاظم روحانی نژاد و یا حاج آقا اشتهاردي که هم اتاقی بودیم و یا حاج حسین رنجبران و حاج کامران نجف زاده صحبت می کردم عشق رو تو وجودشون احساس می کردم ، شور و حال خاصی تو وجودشون موج می زد.
حمید رضا خوئینی ها - خبرنگار سیاسی مهر
عناوین مرتبط:
گزارش تصویری /حاشیه های سفر رئیس جمهور به مراسم حج
گزارش تصویری/ حضور دکتر احمدی نژاد در جمع زائران ایرانی
تصاویر جالب مُحرم شدن احمدی نژاد و طواف خانه خدا