گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی) گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی)

گزارشی از یک ایثار( به یاد استاد مرحوم جعفر شهیدی)

خاطره ای به یادماندگی از بزرگواری استاد سید جعفر شهیدی به نقل از کتاب مشعل جاوید از منشورات دبیرخانه کتاب سال ولایت / به قلم حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدوی راد

جامعه علمي پژوهش دانشگاهي و حوزوي ما با چهره متفکر ارجمند و عالم جليل حضرت استاد دکتر سيد جعفر شهيدي آشناست . و نيز اکنون فاضلان ، عالمان ما اهل انديشه و فکر و جستجوگران معارف علوي با ترجمه فاخر ، ارجمند ، زيبا و استادانه وي از نهج البلاغه که بارها نشر يافته است همراهند و آشنا . استاد سالهاي سالها کرسي تدريس را بر عهده داشتند و نيز سالهاي سال قلم زده ، و فرايند آن آموزش و پژوهش صدها و صدها چهره علمي است که اکنون خود بر کرسي استادي تکيه دارند . و نيز کتابها و مقاله هاي بسياري است که همه و همه با استواري ، شيوايي ، گزيده گوئي و نقادي (= که از جمله ويژگي هاي پژوهشي استاد است ) افزون بر اينکه فرهنگ مکتوب ما را شکوه بخشيده است . هزاران هزار کسان جستجوگر را سيراب ساخته و به کسان بسيار راه نموده و شيوه پژوهش و نگارش آموخته است . اين قلم هرگز نمي خواهد در اين سطور چهره معنوي و علمي و سلوک فردي و اجتماعي آن استاد فرهيخته را وا گويد . يکي بدان جهت که اين مجال را سزامند و بسنده اش نمي نگرد و ديگر اينکه توان آن را نيز در خود نمي بيند و سه ديگر آنکه از عقاب و خطاب استاد هم ايمن نيست که هرگز رخصت سخن درباره شخصيت و جايگاه علمي و فکري اش را نمي دهد با اين همه همين اندک را هم از باب « مادح خورشيد مداح خود است » مي نگرد . نه چيز ديگر. باري ، ترجمه استادانه ، استاد دکتر سيد جعفر شهيدي از نگاه نقادانه و نکته ياب دوران کتاب سال ولايت گذشت و بيشترين امتياز را کسب کرد و به عنوان برترين ترجمه ي به خامه آمده در بيست سال اخير (=در فاصله سالهاي 59 تا 79 ) شناخته شد .

بانيان و برگزارکنندگان کتاب سال ولايت 24 سکه بهار آزادي را چونان هديه اي براي تجليل و تکريم پديدآورندگان آثار در نظر گرفته بودند که چون استاد نتوانستند در مراسم شرکت کنند (1)خدمتشان فرستاده شد .استاد پس از دو هفته با اصرار فراوان سکه ها را بازگرداندند .
اصرار و تاکيد فايده اي نداشت ، استاد از موارد همگون نيز شخصا استفاده نکرده بودند و بگونه اي و در راهي که روا مي دانستند « انفاق» کرده بودند .
به استاد گفتم پس بفرمايند در چه راهي مصرف شود ، نپذيرفتند و فرمودند بانيان مراسم هر تصميمي را بگيرند من حرفي ندارم .
- ماه رمضان بود ، دهه اول آن در برابر اصرار من فرمودند در اين زندانها گاه انسانهاي محترم و آبرومندي هستند که به خاطر 50 هزار تومان ، صدهزار تومان و ... گرفتارند ، با مسئولان زندان تماس بگيرند و چند نفر را با پرداخت بهاي اين سکه ها براي شب عيد فطر آزاد کنيد ، و باز هم تاکيد کردند که اين يک پيشنهاد است و من اصرار ندارم . شب را در منزل يکي از دوستانم به افطار دعوت بودم ، دوست مشترکمان جناب آقاي حاج محمد توسلي از نيکوکاران بازار نيز بايد مي بودند . وي اندکي با تاخير آمد ، از وي خواستم که در کنار من بنشيند چنان کرد . از تاخيرش پرسيدم ، گفت : زندان بودم !! گفتم چرا ؟ گفت تني چند از نيک انديشان و نيک کرداران جمع مي شوند و با فراهم آوردن امکاناتي زمينه رهائي کساني از زندانيان آبرومند را که به لحاظ « دَين » گرفتار آمده اند ، فراهم مي آورند . از اين حسن اتفاق تکان خوردم و شگفت زده شدم . از پيشنهاد استاد با اين برخورد چند ساعتي بيش نمي گذشت ، جريان را وا گفتم . آقاي توسلي گفتند من تلفن مسئول زندان را مي دهم و شما هماهنگ کنيد . نپذيرفتم و خواهش کردم خود بپذيرند .نهايت پس از مشورتي که من بايد با پردازنده اصلي اين هديه مي کردم . جريان را به حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد جواد شهرستاني گفتم ، ايشان فرمودند اين سکه ها ملک ايشان است . به هرگونه که صلاح مي دانند عمل کنند ، پس از يک هفته شب ميلاد سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبي ( ع) در افطاري ديگري به آقاي توسلي گفتم که سکه ها آماده است . ايشان گفتند گويا بايد پس از افطار سخنراني کنيد و در اين مجلس اهل خير و نيکي هستند سخن را به گونه اي طرح کنيد که بشود از اين جريان بهره بيشتري برده شود . در ضمن سخنراني جنبه هاي انساني آموزه امامان (ع) بويژه امام حسن محتبي ( ع) را مطرح کردم و ضمن سخن از سيره آن بزرگواران بر وجهه انساني آن عزيزان تاکيد کردم ، و جريان سکه ها را باز گفتم .
پس از سخنراني آقاي توسلي گفتند ، اين سکه ها هديه است به پاس ترجمه کلام علوي ، مردي بزرگ و استادي برجسته آن را که به واقع به لحاظ انتصابش به مولا متبرک است ايثار کرده است ، ما آنها را به « مزايده » مي گذاريم ...سخن را کوتاه کنم. در آن جلسه سکه ها به چندين برابر قيمت واقعي آنها در مزايده به فروش رفت و با پول به دست آمده بيست و هشت نفر براي شب عيد فطر با پرداخت ديون آنها به خانه شان برگشتند و در کنار خانواده شان قرار گرفتند . بدين سان ايثار استاد جليل ما به يمن اخلاص و نيت خيري که داشتند به فرايندي چندين برابر آنچه استاد بدان مي انديشيد منتهي و دلهاي کسان بسياري شاد شد.  
 
 
1-       استاد آن روز در مراسم نتواستند شرکت کنند . چرائی آن گفتنی و درس آموز است که می آوریم . استاد در آن روز با سه تن از شاگردانش که از راه دور می امدند در محل لغتنامه دهخدا وعده داشتند که از درس استاد بهره گیرند چون امکان ارتباط و اطلاع نبود استاد به هیچ روی خلف وعده را روا ندانستند و از شرکت در آن مراسم تن زدند . به استاد پیشنهاد کردیم که کسی ره به موسسه یاد شده در موعد مقرر با وسیله مناسب بفرستیم تا آنها را نیز به مراسم بیاورند که قعا خرسند خواهند شد اما استاد نپذیرفت و با همه علاقه و اهتمامی که به شرکت در آن مجمع علمی داشتند از شرکت در جلسه بدان جهت که یاد شد اعتذار جستند و لمثل هذا فلیعمل العاملون


| شناسه مطلب: 31820







نظرات کاربران