ما سنگ کف جو هستیم!
پرویز کاظمی سالهاست که در عرصه مدیریت کشور فعالیت جدی دارد. از بنیاد مستضعفان و جانبازان بگیر تا مدیرعامل گسترش سرمایهگذاری ایران خودرو . و بالاترین نقطه در ظاهر این کارنامه تصدی پست وزارت رفاه و تأمین اجتماعی در ابتدای تشکیل دولت نهم است ، ولی مهمترین افتخارش خدمت به زائرین است.
پرويز كاظمي سالهاست كه در عرصه مديريت كشور فعاليت جدي دارد. از امور مالي در بنياد مستضعفان و جانبازان بگير تا امروز كه مديرعامل گسترش سرمايهگذاري ايران خودرو است. امّا بالاترين نقطه در ظاهر اين كارنامه تصدي پست وزارت رفاه و تأمين اجتماعي در ابتداي تشكيل دولت نهم است.
كاظمي از سال 63 و روزگار جواني كه تنها 24 سال سن داشت، به عنوان ناظر، در سازمان حج فعاليتش را آغاز كرد. سال 66 به عنوان معاون كاروان عازم حج شد، از سال 70 تا 76 هم تحت همين عنوان عازم سفر حج شده و از آن به بعد تاكنون به عنوان مدير كاروان به سفر حج آمده است.
مديريت كاروان با وزارت چه ارتباطي دارد؟
- در كار مديريتي داخل كشور همه چيز تعريف شده است امّا در اين جا بايد چند چيز را پيدا كنيم. وقتي امام سجاد(ع) صورتش را ميپوشاند و به زائر خدمت ميكند يعني اين كار بسيار ارزشمند است. ما به آنها كه نميرسيم امّا ميفهميم كه در اين حركت سلوكي نهفته است و ما بايد به راه آنها برويم.
من به زائران ميگويم، من نفس شما را نميبينم. شما را مهمان خدا ميبينم.
در بعد شخصي هم در اين جا يك شكستن وجود دارد. مردم انتظاراتي دارند و تو بايد كارهايي انجام بدهي كه شايد كمتر اين فرصت براي افراد فراهم شود. شما با افراد و ذائقهها و انتظارات مختلف رو به رو هستيد و شايد هر كاروان نمونهاي از مخلوقات خداوند باشند. مردم در وطن خودشان يك طور هستند و در محيط اينجا كه قرار ميگيرند به گونهاي تغيير ميكنند و به نظر فرصت خوبي است كه آدم خودش و ديگران را بشناسند. از طرف ديگر آن شكستن برايم بسيار مهم است كه فرصتي است براي ارزيابي خود. از طرف ديگر موقعيت تجربه يك مديريت اقتضايي است.
آدم وقتي مدتي مسئوليت داشت، بعضاً خودش هم باور ميكند و مثلاً حتي در منزل هم رفتارش تغيير ميكند. اين سفر و خدمتگزاري به حجاج آن زلاليت را به آدم بر ميگرداند.
از طرف ديگر همين كه مهمان خدا و پيامبر(ص) ميشويم حتماً يك لطف است كه شايد مسئوليت آدم را بيشتر هم بكند و آدم بايد بعداً جواب بدهد.
مديريتهاي كشور برايتان مهمتر است يا مديريت حج؟
- در دوره وزارت در يك مصاحبه گفتم كه من اول حجي هستم و بعد وزير. فكر ميكنم كه اين فرصت خدمتگزاري بسيار مهم است و مديريت هم نقش ويژهاي دارد. البته عموماً اتفاقاتي ميافتد كه ما ميبينيم خود خداوند است كه كارها را دست ميكند و همين هم كمك ميكند كه آدم توجه بيشتري پيدا كند كه درست شدن امور در دست كس ديگري است.
چه چيزي باعث ميشود كه خدمتگزاري در موسم حج را بيشتر دوست داشته باشيد؟
- من فكر ميكنم در اين حدود چهارهزار و پانصد زائري كه واسطه سفرشان شدهايم حتي يك نفر دعا كرده باشد، همين ميشود منبع انرژي زندگي و همين كافي است.
من به زائرها ميگويم ما آن سنگ كف جو هستيم كه ماندهايم و شما آن آب زلال و روان كه آمدهايد و عبور كردهايد و رسيدهايد.
خود اين سفر مثل داستان تولد تا مرگ است. چه آدمهايي كه از اين فرصت استفاده ميكنند و به مسائل اخلاقي و عرفاني و مذهبي ميپردازند و چه افرادي كه به سراغ بازار و... ميروند.
حتماً در اين مورد خاطرات خاصي هم در ذهن داريد!
- مهدي سهيلي شاعر معروف، در سفر سال 65 همراه ما بود. در بدو ورود به مسجدالحرام رفت و تا 48 ساعت بيرون نيامد و اتفاقاً سال 66 هم از دنيا رفت.
تجربه ديدن اين افراد براي ما خيلي مهم است و ميتواند تاثيرگذار باشد. البته كار هم واقعاً سخت است. هماهنگيهاي ايران، مديريت مسائل در اينجا. من فكر ميكنم. خيلي از مديران حتي از خودشان هم هزينه ميكنند براي زائر كه البته خودش دوست داشتني است.
چرا مديريت و خدمتگزاري در حج را تا اين حد مهم ميدانيد؟
- ما در سال يك عيد قربان و يك عرفه داريم و ما اين توفيق را داشتهايم كه در اين سالها در اين مكان حضور داشته باشيم كه ميدانيم امام زمان(عج) هم حضور دارند و شايد همين حضور تأثير مثبتش را در زندگي ميگذارد.
در اين حال كدام دعا را براي زمزمه كردن ميپسنديد؟
- من فكر ميكنم دعايي كه در ماه رمضان ميخوانيم كه «اللهم غير سوء حالنا به حسن حالك» را در اينجا بايد بخوانيم و انشاءالله اگر همين دعا به اجابت برسد براي دنيا و آخرت ما كافي است.
كدام بخش از سفر حج را بيشتر دوست داريد؟
- من الان يك نوه يك ساله دارم. من پسرم را دوست دارم، اما نميتوانم بگويم نوهام را هم دوست دارم. در مورد فرزندم همه چيز با استرس همراه بود، چه كنيم و چه نكنيم تا بزرگ شود و سالم بماند و... اما در مورد نوهام همه اينها را از سرگذراندهام و ديگر استرس ندارم. حالا دوست داشتن شيريني ديگري دارد.
در سفر مكه و مدينه هم همينطور است. الان ما با يك آرامش به مكه و مدينه ميآييم و آن استرس سفر اول را نداريم. اما دو بخش از سفر براي من خيلي خاص است. يكي انتظار براي طلوع آفتاب و حركت از سوي مشعر به منا. من بلندگو دستم ميگيرم و دعاها را ميخوانم. اين بخش براي من بسيار لذتبخش است. احساس ميكنم روز رستاخيز است. اين صحنه در هيچ كجا تكرار نميشود. مردم سفيد پوش با سر و موي ژوليده و خاكي برميخيزند و حركت ميكنند.
و ديگري ظهر روز دوازدهم و هنگام ترك منا. اين كه مردم همه حمد و ثناي الهي را به جا ميآورند و انگار كه كارنامه قبولي گرفته باشند با شادماني و سربلندي از اين سرزمين خارج ميشوند. اين دو لحظه برايم بسيار لذت بخش است.
بهترين دعا در طول سفر حج را كدام دعا ميدانيد؟
- اللهم اصلح كل فاسد من امور المسلمين را بسيار دوست دارم. چون اگر اين اتفاق بيفتد و اين تحول در ما صورت بگيرد همه چيز اصلاح ميشود. از روابط خانوادگي تا مسائل مديريتي.
البته چيز ديگري هم مهم است كه من به زائرين ميگويم. اگر صرف به موضوع نگاه كنيم چند عمل ساده است كه انسان انجام ميدهد و تمام ميشود امّا اگر يك پله بالاتر بياييم و اين را اين طور ببينيم كه خدا هميشه به آدم توجه دارد امّا در اين جا توجه كاملاً خاص است، فرد فرمان خدا را انجام ميدهد و عبد محض است. فكر ميكنم خدا در اينجا توجه خاصي به بنده ميكند و در اين حالت است كه بنده هر چه بخواهد از خدا ميگيرد.
چه آرزويي داريد كه در سفر حج محقق نشده است؟
- من از اين موضوع رنج ميبرم كه اين همه آدم از كشورهاي مختلف ميآيند امّا يك زبان مشترك بين ما جاري نيست. به تعبير امام و مقام معظم رهبري كنگره عظيم حج است، تجمع هست امّا يك ارتباط اصولي و تعامل درست در اين مجموعه شكل نميگيرد.
به عنوان يك مدير، وضعيت مديريت حج را چطور ارزيابي ميكنيد؟
- تركيب مديريتها خيلي تغيير كرده و با ساليان قبل كه مقايسه ميكنيم خدا را شكر وضعيت خيلي بهتر شده است و بسياري از مديران كاروانها افراد فرهنگي هستند و كار فرهنگي دقيقاً برميگردد به سليقه مدير كاروان. ما در حج موظف به يك سري وظيفه هستيم كه در احكام حج آمده است و حج روح حاكم و معنويتي دارد كه بايد چشم حاجي به روي اينها باز شود. ما معمولاً از روحاني كاروان ميخواهيم كه درباره فسلفه حج با زائر صحبت كند و در كنار آن كتابهايي را معرفي ميكنيم كه حاجي از قبل براي اين سفر آمادگي داشته باشد.
به هر حال يك دورة يك ماهه است و ده جلسة توجيهي در تهران، ظرف دو ماه نميشود همه چيز را تغيير داد و آدمي كه شصت سال به شيوه زندگي كرده و عاداتي دارد را زير و رو كرد امّا ميشود حداقل شرايطي ايجاد كرد كه وقت زائر به بطالت نگذرد.