حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟ حج چیست؟ حاجی کیست؟

حج چیست؟ حاجی کیست؟

حج»، در مقایسه با برنامه‏های تربیتیِ دیگر؛ چون «نماز» و «روزه»، دو قید زمان و مکان به همراه دارد؛ به بیان دیگر، در هر روز و هر ماه و در هر مکان و سرزمینی نمی‏توان اعمال حج را به‏جای آورد و حاجی شد.

«حج»، در مقايسه با برنامه‏هاي تربيتيِ ديگر؛ چون «نماز» و «روزه»، دو قيد زمان و مكان به همراه دارد؛ به بيان ديگر، در هر روز و هر ماه و در هر مكان و سرزميني نمي‏توان اعمال حج را به‏جاي آورد و حاجي شد.

در برنامه تربيتي و تهذيبي «حج»، پيوند تاريخ و جغرافيايِ هستي را شاهديم. به همين دليل، «حج»، همانند روزه، به‏جاي يك ماه، بايد در چند روز خاص و زمان‏هاي تعيين شده انجام پذيرد.(1)

«حج»، متفاوت از نماز و روزه، فقط در مناطقي مشخص، در سرزميني مقدس، در ميعادگاه توحيد، در حريم امن و آرامشگه تاريخ انجام مي‏گيرد.

«حج»، تطهير وجود در اقيانوس هستي است، شرك‏ستيزي و وحدت جويي است، پالايش وجود و شست و شوي جان و روان در باران رحمت خداوندي است.

«حج»، گسستن همه زنجيرهاي وابستگي، رها شدن از انانيت‏ها و تشخيص‏ها و تمرين و تجربه زندگي توحيدي است.

«نماز» و «روزه» براي همه ايمان آورندگان خداجو و رهروان طريق حق،

امري است لازم، اما انجام «حج»، بيش از همه بر افراد متمكّن واجب است. در نظام الهي، هركس كه امكان حضور در همايش عظيم حج را داشته باشد و بتواند از عهده انجام برنامه‏ها و هزينه‏هاي آن در نهايت سادگي برآيد، مكلف به عزيمت به خانه امن و هجرت از خويشتن خويش به سوي خالق منّان است.

واقع امر اين است كه همواره كساني كه از تموّل و تمكّن بيشتري در زندگي شخصي و اجتماعي برخوردارند، بيش از ديگران در معرض آسيب‏پذيري‏هاي رفتاري و كژ روي‏هاي اجتماعي قرار مي‏گيرند.

به كلامي ديگر، اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، مي‏تواند زمينه‏اي براي تمرّد و طغيان شود. انسان متمكّن بيش از ديگران تكليف دارد.(2) آن‏كس كه از نعمت‏هاي الهي نصيب بيشتري دارد، از قدرت بدني، ظرفيت فكري و امكانات اقتصادي فوق‏العاده‏اي برخوردار است، بدون ترديد مي‏بايست احساس مسؤوليت بيشتري كند و همواره با تهذيب نفس و صفاي درون، در ايفاي رسالت‏هاي فردي و اجتماعي توفيقات افزون‏تري كسب نمايد.

از اين‏رو «حج» امري واجب بر انسان‏هاي متمكن است تا مبادا اين تمكّن و برخورداري، در زندگي اجتماعي براي آنان مايه تشخّص و تفاخر، خودنمايي و برتري‏طلبي، تمرّد و طغيان‏گري باشد. و «حج» برنامه جامعي است براي زدودن همه آفات شخصيتي و ايمن شدن در برابر محرك‏هاي شيطاني. اگر به ديده تأمل بر سير مناسك و اعمال «حج» و احكام آن، از آغاز تا پايان بنگريم، به نيكي در مي‏يابيم كه «حج»، پالايش نفس از همه آسيب‏هاي رواني و كژ روي‏هاي اجتماعي و پردازش و پديدآوريِ شخصيتي است قابل اعتماد، مصون از هر فساد، متواضع و آرام، غالب و حاكم بر كشش‏هاي نفساني و محرّك‏هاي اجتماعي، بي‏نياز از آزمندي‏ها، فزون‏خواهي‏ها و به دور از نشانه‏هاي خودنمايي و برتري‏جويي و عبدي است صالح و آزاده، حليم و امين در خانه و اجتماع، و «حاجي» چنين است.

ازاين‏رو، كسي كه به سفر عرشيِ «حج» مي‏انديشد، احساس مي‏كند كه به دنياي ديگري عزيمت مي‏كند و مي‏بايد از وابستگي‏هاي دنيوي رها شود، از دغدغه‏هاي خاطر، نگراني‏ها و اضطرابات حاصل از پيوندهاي اجتماعي و تعامل و دادوستدهاي بين فردي آزاد گردد تا با دلي آرام و قلبي مطمئن راحلِ ديار توحيد شود. لذا نزد اين و آن مي‏رود و از خويشان و ياران، همسايگان و همشهريان و همكاران و همقطاران، حلاليت مي‏طلبد و از رفتار ناخوشايندي كه احتمالاً با برخي از آنان در شرايط و موقعيت خاصي داشته و از غيبتي كه نموده است، عذرخواهي مي‏كند و با اين كار، كدورت‏ها و غبارها را مي‏شويد.

اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، مي‏تواند زمينه‏اي براي تمرّد و طغيان شود.

همچنين تلاش مي‏كند قبل از سفر، همه ديون شرعي و قانوني خود را بپردازد و تصوير روشني از وضع مالي و تسويه حساب‏ها و تعهّدات اخلاقي و اجتماعي خود ترسيم نمايد و به خانواده و وصيّ خود ارائه كند؛ چراكه «حج» سفري نيست كه بي‏توجه به وضعيت گذشته و حال و غافل از حلال‏ها و حرام‏ها، رضامندي‏ها و نارضايتي‏هاي اين و آن بتواند عبادتي مقبول باشد و «حاجي» صفتي نيست كه به آساني زينت‏بخش شخصيت هر مسافر سرزمين وحي گردد. «حاجي» شدن؛ يعني متّصف شدن به همه فضيلت‏هاي اخلاقي و ارزش‏هاي انساني و مصون بودن از همه رذيلت‏هاي اخلاقي و رها شدن از اسارت‏هاي نفساني.

براي اتصاف به صفت «حاجي» و دست‏يابي به چنين مقام والايي، بايد زحمت‏ها كشيد و رنج‏ها متحمّل شد. از خود به درآمد و با خدا يكي شد. ناخالصي‏هاي وجود را در آتش عشق سوزاند و مصفّا شد. دل را از هرآنچه غير حق است، خالي كرد و بذرهاي محبت محبوب را در آن نشاند. جسم و جان را در درياي رحمت پروردگار، تغسيل و تطهير كرد. لباس نشان را از تن به‏در آورد و با تن‏پوشي از «سفيدي» بي‏نشان شد.(3) در برابر همه وسوسه‏ها و تمايلات دروني و كشش‏هاي نفساني، عافيت‏جويي‏ها و راحت‏طلبي‏ها ايستادگي كرد و با ايمان استوار و توكّل راسخ، نيتي خالص و انگيزه‏اي مقدس، لحظه‏اي از تلاش(4) در عرصه‏هاي صدق و صفا و مروّت و ايثار غافل نماند.(5)

اگر به حقيقت به «حج» آمده‏اي و مي‏خواهي به منزلت و مقام «حاجي» مفتخر شوي و نشان عزّت ارزشي را درون سينه‏ات جاي دهي، مي‏بايد تمرين و تجربه ديگري را آغاز كني.

تو خود نيك مي‏داني كه بَلِ الاْءِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ(6) و ديگران نيز مي‏دانند و همه روان‏شناسان و روان درمانگران نيز بيان مي‏دارند كه اساسي‏ترين آسيب‏هاي شخصي و مهم‏ترين آفات اخلاقي و مستعدترين زمينه‏هاي كژ روي و انحرافات رفتاري انسان در همه زمان‏ها و مكان‏ها، ريشه در برخي ويژگي‏ها و عقده‏هاي رواني و عدم مهار بعضي از تمايلات نفساني دارد.

و خداوند منّان، صورت‏گر شاكله آدمي و عليم بر همه قوانين حاكم بر نفسانيات و ويژگي‏ها و نيازهاي فطريِ انسان، مي‏خواهد كه انسان متمكّن در فرايند «حاجي شدن» در يك ابتلا و امتحان عظيم، خانه دل را زير و بم كند و بر همه كشش‏هاي درون و محرك‏هاي بيرون و آسيب‏هاي رشد و تعالي شخصيت چيره و حاكم شود.

از همين روست كه در طريق «حاجي شدن» ومصونيت‏يافتن از آسيب‏پذيري‏هاي رواني و اجتماعي، انسان بايد آنگاه كه لباس بي‏نشان احرام بر تن مي‏كند و تيرگي‏ها را زدوده، با سپيدي همراه مي‏شود، مقابله و مبارزه با آفت‏هاي شخصيت متعادل و متعالي را تمرين و تجربه كند، آنكه مي‏خواهد «حاجي» شود، بايد:

ـ از خودبيني و خودآرايي پرهيز كند.(7)

ـ از راحت‏طلبي و عافيت‏جويي به‏دور باشد.(8)

ـ از خود آزاري و ديگرآزاري اجتناب ورزد.(9)

ـ از انديشه تخريب و تهاجم و پرخاشگري آزاد باشد.(10)

ـ از خود ارضايي و غليان هوس‏ها و كشش‏هاي جنسي رها باشد.(11)

ـ از تفاخر و برتري‏طلبي و خودبزرگ‏بيني مبرّا باشد.(12)

ـ از زبان و رفتار تظاهر و تزوير و تحقير و توهين جدا باشد.(13)

چرا كه غالب بودن اين ويژگي‏ها در زندگي فردي و اجتماعي، اصلي‏ترين آفات رشد و اساسي‏ترين آسيب‏هاي شخصيت انسان است.

و «حاجي» كسي است كه با تمرين وافي در وادي زدودن آفات رشد و استيلا بر كشش‏هاي نفساني و محرك‏هاي اجتماعي و تجربه برادري و برابري، صفا و پاكي، مروت و ايثار، زندگي هدفمند و خدا محور، ستيز با شياطين سركش نفس و دشمن معنويت، انزجار و تبرّي جستن از مشركان و ظالمان و طاغيان عصر، آماده قرباني كردن عزيزترين هستي خويش مي‏گردد.

«قرباني كردن»، مرحله‏اي با شكوه از فرايند پرعظمت «حج» است.

اكنون كه مي‏خواهي «حاجي» شوي و به مقام والاي ابراهيمي نايل گردي، در صف مناديان راستين لا إِلهَ إلاَّ اللّه‏ قرار گيري و از سويداي دل لبّيك حق گويي، تو نيز بايد به نشانه توفيق در پالايش وجود و غلبه بر همه كشش‏هاي نفساني و محرك‏هاي رواني و اجتماعي، صيقل دادن جسم و جان و اخلاص و يكتاپرستي، «اسماعيلت» را قرباني كن؛ كه ابراهيم چنين كرد.

عزيزترين هستي ابراهيم عليه‏السلام ، در پايان يك عمر انتظار و يك قرن تلاش و رنج و محنت، فرزندي دلبند و پسري زيباروي و نيكوسيرت بود كه او در صحنه امتحان، به رغم همه دلبستگي‏ها، آماده شد تا ريشه‏ها و رگه‏هاي وابستگي را قطع كند كه ندا آمد: اي ابراهيم، تو پيروزي، به‏جاي اسماعيلت، گوسفندي قرباني كن.

طَبق اخلاص بگذار، هرچه و هركه باشد: سرمايه‏ات، فرزندانت، همسرت، مقامت، آبرويت، شغلت، شهرتت، فزون‏خواهي‏ات، خودكامگي‏ات و... .

حال تو كه مي‏خواهي «حاجي» شوي و به برترين منزلت و مقام در جامعه مسلمانان نايل شوي(14) و عزّت اسلامي نصيبت گردد، به اسماعيلت بينديش، خالصانه و مخلصانه تأمل كن.

آري، اسماعيل خود را، هرآنچه هست، در هيئت گوسفندي و شتري، در مسلخ عشق و ايثار قرباني كن.

اكنون با توفيق در اين آزمون سترگ، به‏سان بندگان ناب خدا، آرام‏دل و سبك‏بال(15) چون پروانه، براي ايفاي نقشي تازه و رسالتي نو، گام در سرزمين خود نِه و به ميان جمع مردمان خويش بازگرد.

اكنون رفتار و منش تو، به‏گونه‏اي است كه گويا تولّدي دوباره يافته‏اي و قلبت براي خدا مي‏تپد و بس. جز حق نمي‏گويي، جز حق نمي‏جويي و جز به صراط حق گام نمي‏گذاري و همه مردم از كوچك و بزرگ و زن و مرد انتظار دارند و دوست مي‏دارند كه همه ارزش‏هاي والاي قرآني و الگوي متعالي شخصيت اسلامي را در منش و رفتارهاي فردي و اجتماعي تو مشاهده و تجربه نمايند.

و «حاجي»؛ يعني مظهر مقاومت در برابر طوفان سركش نفس، تفسير درستي و صداقت، تجسم گذشت و ايثار، تبلور محبت و منطق و تجلّي صفا و مروت.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . روزه در يك ماه تمام (ماه رمضان) مقرر گرديد و حج سه روز در ماه ذيحجه و فقط در منطقه مكه.
2 . بقره : 285 ، لاَ يُكَلِّفُ اللّه‏ُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا... ؛ «خداوند بر كسي، بدون توجه به توانايي‏ها و وسعت وجودش تكليف نمي‏كند.»
3 . بخشي از هويت فردي انسان با «لباس» مشخص مي‏شود. وقتي گروهي از انسان‏ها لباس يك‏شكل به تن مي‏كنند، مثل بيماران بيمارستان‏ها، سربازان پادگان‏ها و يا آنگاه كه همه انسان‏هايي كه به حج آمده‏اند كفن‏پوش مي‏شوند، تمامي فرديّت‏ها، هويت‏ها و تشخص‏ها از ميان مي‏رود. به همين دليل است كه بعضي از بيمارانِ متمكّن دوست دارند در بيمارستان نيز لباس شخصي به‏تن داشته باشند!
4 . النجم : 39 ، وَ أَنْ لَيْسَ لِلاْءِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَي .
5 . سعي ميان صفا و مروه.
6 . قيامت : 14 ، «همانا انسان بر كشش‏هاي نفساني خود آگاه است.»
7 . در حال احرام، نگاه كردن در آيينه، عطر زدن و استفاده از انگشتري زينتي و... ممنوع است.
8 . در حال احرام، پوشاندن سر و سايبان بر سر قرار دادن ممنوع است.
9 . در حال احرام خون انداختن بدن، كشتن حشراتي كه در بدن سكني گزيده‏اند و... ممنوع است.
10 . در حال احرام، كندن درخت و هر روييدني، كشتن حيوانات و جدال و مسلح شدن به سلاح‏هاي گرم و سرد ممنوع است.
11 . در حال احرام، خود ارضايي، معاشقه و ارتباط با همسر ممنوع است.
12 . در حال احرام، تفاخر و مباهات و... حرام است.
13 . در حال احرام، دروغ گفتن، تهمت زدن و فحاشي حرام است.
14 . در بعضي از كشورهاي اسلامي، آن كس كه از سفر حج به موطن خود بازمي‏گردد؛ يعني «حاجي»، از منزلت والايي در ميان مردمان خود برخوردار است. مردم او را امين مي‏دانند و مصون از آسيب‏ها و كژانديشي‏ها. به همين دليل است كه وقتي يك پزشك متخصص از كشوري مثل مالزي «حاجي» مي‏شود، ابتدا كارت ويزيت و تابلوي مطب خود را عوض مي‏كند و نام خود را با كلمه مقدس «الحاج دكتر...» مزيّن مي‏نمايد. اما جاي بسي تأسف و تأثر است، هنگامي كه از منزلت «حاجي» در ايران اسلامي سخن مي‏گوييم!
15 . فرقان : 63 ، وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الاْءَرْضِ هَوْنا وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَما .
.................................................................................
نويسنده: غلامعلي افروز
منبع:فصلنامه ميقات حج ، شماره 49


| شناسه مطلب: 32146







نظرات کاربران