پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند

پابرهنه‌ها در کربلا مشق عشق می‌کنند

با نگاه کوته‌ات که می نگری باورت نمی شود این زن و مرد و این دختر و پسر اهل پابرهنه گی باشند

پابرهنه ها كم نيستند در كربلا و بين الحرمين. پابرهنه ها مرد و زن هم نمي شناسد، كودك و جوان هم ندارد و حبيب ها را كه ديگر نگو.
قربان آن حسين كه اين همه حبيب ابن مظاهر دارد حدود نزديك به 1400 سال بعد از آن واقعه جانسوز.
پيرمرد خيلي شكسته است،با كلاهي به سر كه حكايت از غربت و غريبي اش دارد،پيرمرد خيلي خميده است با جليقه اي كه نشان از كهولتش دارد،پيرمرد چروك هاي بر رخساره دارد كه نمي داني كدامش در راه گريستن بر مصائب زينب پديد آمده و كدامش در سوگ بي دستي عباس.پيرمرد از همان هايي است كه با يك كف دست نان سير مي شود و با مشتي آب سيراب....به قمر بني هاشم قسم اين دو كلمه آب و سيراب خودشان دويدند به نوشته ام و نفهميدم چرا...چرا...چرا..فهميدم...حتي وقتي انگشت به روي دكمه هاي كيبورد مي زني تا از پابرهنه هاي بين الحرمين بنويسي "آب" و "سيراب" به نوشته ات مي دوند تا از يك تشنگي جانسوز در هزار و سيصد و اندي سال قبل اعلام تنفر كنند...به قامت خميده عمه سادات قسم هيچ انديشه اي براي نوشتن از آب در اين برگ سبز نبود..خودش آمد....
كجا بودي؟از پيرمرد پابرهنه اي حكايت مي كردي كه حوالي ساعت 9:30 سه شنبه شب دوم آبان نود و يك از بين الحرمين نزديك حرم علمدار پيچيد توي كوچه پشتي كه شايد برود محل اقامتش.پا سست كردي كه بروي سراغش براي ثبت پاهاي برهنه اش،دلت نيامد،خجالت كشيدي،آخر...خودت كفشي به پا داشتي كه برازندگي شخصيتت را نشان بدهد....برگشتي...دلت نيامد سوژه به آن نابي را از دست بدهي..دوباره خجالت كشيدي....ظاهر پيرمرد نشان مي داد از همان هايي است كه تا ح حسين را مي شنوند تكان مي خورند...تلخ خنديدي از اين رفتن و نرفتن...انگار فاصله ات با پيرمرد شده بود حكايت صفا و مروه...ميرفتي و برمي گشتي...خيلي ها نگاهت مي كردند شايد به گمان اين كه ديوانه اي...آخرش هم نگهبان سيطره اي كه همان نزديكي بود مشكوكت شد و با اشاره اي مجبورت كرد دل از پيرمرد بكني....
پابرهنه ها كم نيستند در كربلا و بين الحرمين.و با نگاه كوته ات كه مي نگري باورت نمي شود اين زن و مرد و اين دختر و پسر اهل پابرهنه گي باشند...هنوز در خلسه پيرمرد خميده و شكسته اي...نمي داني چرا اين همه آدم پابرهنه اند در كربلا و بين الحرمين
پابرهنه ها كم نيستند در كربلا،تك نفره و گروهي، پير و جوان، دختر و پسر، زن و مرد، چند جوان را كه مي بيني چه عاشقانه هروله مي كنند به طرف حرم علمدار نگه مي داري و براي مطلبي كه مي خواهي از پابرهنه ها بنويسي عكس مي گيري...
نمي داني چرا اين همه آدم پابرهنه اند در كربلا...چرا مي داني...در مطالب قبلي ات نوشته اي كه مي خواهند ميان پاي خود و اين زمين تفتيده هيچ حجابي قائل نشوند كه دست بدهند به دست غريبستان نينوا.
انگار مرثيه اي شد اين نوشته...مگر مي شود مرثيه عاشورايي بخواني و از بانويي نگويي كه مادر درد بود؟مگر مي شود يك باغ باغبان نداشته باشد...چه مي طلبد وصف حال مادر درد و باغبان لاله ها را تصور كني از انديشه فرزند آخرش خورشيد پنهان و عالم گستر جهان با شعر مريم سقلاطوني........
باران بي شكيب غم از ديده ترش
تصوير مرده اي ست جهان در برابرش
گاهي دلش مدينه و گاهي ست كربلا
يك چشم اشك و كاسه خون چشم ديگرش
وقت غروب جمعه رسيده ست و داغدار
فانوس اشك روشنش و ياد مادرش
با خود مرور مي كند از كوفه تا فدك
از خانه اي كه شعله گرفتند بر درش
پشت در شكسته و ميخ و...تني كبود
داغي فراهم از گل زيباي پرپرش
با خود مرور مي كند و بغض پشت بغض
وا مي شود به شك وه لبان معطرش
خورشيد بي غروب جهان را كه ديده است
خاشاك و سنگ و چوب بريزند بر سرش
خورشيد بي غروب جهان را كه ديده است
با تازيانه سرخ شود روي دخترش
خورشيد بي غروب جهان را كه ديده است
غارت برند خيمه و انگشت و خنجرش
پامال اسب ها بشود تشنه و غريب
يا قطعه قطعه پرچم ني ها شود سرش
...خورشيد در غروب فرو رفت و خيمه اي
مي سوخت همچنان كه "ني" در برابرش
تا برگردي مي داني و نمي داني چرا پابرهنه ها زيادند در كربلا و بين الحرمين،مي خواهي دلت را خوش كني...فكر مي كني پابرهنه ها مشق عشق مي كنند در بين الحرمين و كربلا.مينشيني به نوشتن،مي نويسي..اعتلاي نام ليلي مي كني/خاطر خود را تسلي مي كني
امير حسين انبارداران خبرنگار اعزامي پايگاه اطلاع رساني حج به كربلاي معلي


| شناسه مطلب: 32541







نظرات کاربران