راز دست کشیدن بر حجرالاسود
این سنگ سیاه، تاریخ خاموشی از نسلهای فراوان مؤمنانی است که در قرون و اعصار مختلف به این مکان آمدهاند، و نیز زنده کننده خاطره استلام اولیای بزرگ الهی و نیایش آنها است
حجرالاسود سنگي است كه در ركن ديوار كعبه نصب شده است، و حجّاج هنگام حج، آن را لمس كرده و ميبوسند. درباره اين كه حجرالاسود از كجا آمده است، روايات فراواني وجود دارد مبني بر اين كه حجرالاسود هنگام هبوط حضرت آدم بر زمين، از بهشت آمده است، و آن گاه كه حضرت آدم از بهشت رانده شد و در زمين حيران و سرگردان بود و هيچ انيس و مونسي نداشت، ناگهان چشمش به اين سنگ كه بسيار درخشنده و سفيد بوده است خورد، و احساس كرد اين سنگ براي او بسيار مأنوس است.
سبب آن در روايات بسياري، چنين بيان شده است. هنگامي كه حضرت آدم(ع) در بهشت زندگي مينمود، اين سنگ بسيار زيبا در كنار جايگاه آن حضرت قرار داشته و حضرت آدم هنگام رفت و آمد او را با پا به اين سو و آن سو ميزده است. لذا در هنگام مشاهده آن در زمين، حضرت آدم با اين سنگ، احساس انس و الفت كرد و آن را در آغوش گرفت و بوسيد و آن را همراه خود از سرزمين هند، كه محل هبوط آدم از بهشت بوده است، به سوي سرزمين مكه حمل نمود، و در طول مسير، هر جا كه از فرط خستگي آن را بر زمين مينهاد، جبرئيل آن را براي حضرت آدم حمل مينمود، و از آن جا كه حضرت آدم، مكاني براي استقرار نداشته، خداوند متعال خيمهاي از خيمههاي بهشتي را در سرزمين مكه و محل كنوني كعبه، قرار داده و حضرت آدم(ع) حجرالاسود را در گوشه خيمه قرار داد.
بعد از حضرت آدم، آن خيمه به آسمان برده شد و در مكان خيمه فرزندان آدم(ع) خانهاي از سنگ و گل ساختند و حجرالاسود را در همان مكان كه حضرت آدم قرار داد گذاشتند. در طول قرنها، خانه كعبه بارها تجديد بنا يا بر اثر سوانح سيل، خراب شده، ولي جاي اين سنگ بهشتي هيچ گونه تغييري نكرده. حجرالاسود در ركن خانه كعبه قرار دارد و حجاج هنگام حج آن را لمس ميكنند و ميبوسند.{1}
بنابر برخي روايات حجرالاسود در اصل فرشتهاي از مقربترين ملائكه نزد خدا محسوب بود. وقتي خداوند از ملائكه پيمان گرفت اين فرشته نخستين فرشتهاي بود كه اقرار به بندگي خدا نمود. بدين جهت خدا او را امين قرار داد و او را با آدم در بهشت قرين كرد.
اين ملك در بهشت، در كنار آدم بود و ذكر خدا را به صورت آدم و عهدي را كه خداي متعال از حضرت گرفته بود به وي يادآوري ميكرد ولي وقتي كه حضرت آدم از بهشت رانده شد و مدتي سرگرداني كشيد، خداي متعال اين ملك را به صورت سنگي سفيد در زمين قرار داد و آن گاه كه حضرت آدم او را ديد، احساس انس و آرامش نمود؛ هر چند او را نشناخت تا اين كه خداي متعال او را به صورت نخست خود يعني همان ملك درآورد و از آدم پرسيد كه كجاست عهد و ميثاقي كه خداي متعال از تو گرفت؟ در اين هنگام آدم ناراحت شد و گريه و كرد و او را در آغوش گرفت. سپس فرشته دوباره به صورت سنگ درآمد و آدم او را با خود حمل نمود و در كنار خيمهاي كه خداي متعال براي او از بهشت آورده بود، يا خانهاي كه حضرت آدم با كمك فرشتگان ساخت.
درباره چگونگي قرار گرفتن حجرالاسود در ركن بايد گفت مكاني كه هماكنون حجرالاسود در آن مكان نصب شده است، مكاني است كه خداي متعال در آن جا از آدم عهد و پيمان بندگي گرفت و اين ملك در همين مكاني كه الان جايگاه حجرالاسود است، قرار داشته و شاهد ميثاق گرفتن بوده است و نخستين كسي بوده كه لبيك گفته است.
بدين جهت پس از تبديل شدن به سنگ نيز در همان محل خود قرار داده شده است؛ يعني بين درب و مقام جبرئيل. فرشته مذكور در اين مكان، بر حضرت حجت(عج) فرود ميآيد و با آن حضرت بيعت ميكند. محل ظهور امام عصر(ع) در همين مكان است. در هنگام ظهور، آن حضرت بر ركن تكيه ميدهد و از حجرالاسود به مثابه شاهدي در مقابل وفاي به عهد بني آدم و محل عهد گرفتن از آدم در برابر بندگي خداي متعال استفاده و احتجاج ميكند كه چقدر به ميثاق الهي كه از شما گرفته شده است، وفادار بوديد؟!
روايات متعددي وجود دارد مبني بر اين كه حجرالاسود در آغاز سنگي بسيار زيبا و سفيد بوده است كه بر اثر گناه بندگان و تماس دست گناهكاران با آن و اعمال كفّار كه با قرباني كردن گوسفند براي خدايان خود انجام ميدادهاند، تيره شده است.
اين سنگ سياه، تاريخ خاموشي از نسلهاي فراوان مؤمناني است كه در قرون و اعصار مختلف به اين مكان آمدهاند، و نيز زنده كننده خاطره استلام اولياي بزرگ الهي و نيايش آنها است كه وقتي به اين مكان مقدس ميآمدند به پيشگاه الهي چنين عرضه ميداشتند: خدايا، ما به عهد و پيماني كه با تو بستهايم و ميثاقي كه از ما گرفتي وفا كردهايم و پروردگاري غير از تو نداريم.
راز دست كشيدن بر حجرالاسود
درباره حجرالاسود فضيلتهاي فراواني رسيده است و شايسته است كساني كه طواف واجب انجام ميدهند(1) در استلام و بوسيدن حجرالاسود حق تقدم داشته باشند و كساني كه طواف مستحبي انجام ميدهند مزاحم آنان نشوند. و از سنّتهاي طواف اين است كه دست طواف كننده به حجر برسد.
معنا و سرّ دست زدن به حجر اسود اين است كه:«خدايا! من تعهّد كردم و با تو پيمان بستم كه ديگر دست به گناه دراز نكنم» ربا ندهم و نگيرم، رشوه ندهم و نگيرم، امضاي باطل نكنم و ...
وقتي امام سجاد (عليه السلام) به شبلي فرمود: شبلي! آيا دست تو به حجرالاسود رسيد يا نه، صيحهاي زد كه نزديك بود مَدهوش شود! سپس فرمود: ميداني اين حجرالاسود چيست؟! اين يمين الله و دست خدا در زمين است. گرچه خداوند متعال «كِلتا يَدَيْهِ يَمِين»(2) است و دستي به گونه انسانها ندارد، تا دست راست و چپ داشته باشد. او منزّه از جسم و جسمانيّات است بلكه اين تشبيه معقول به محسوس و تمثّل و تنزّل معقولي است به صورت محسوس، كه گفته شده: انسان با دست خدا تماس گرفته است و حجرالاسود دست خدا است در روي زمين و الاّ ذات اقدس الهي جسم و ديدني نيست. او مجرّد محض و هستي صِرف است وليكن براي اين كه در نشأه طبيعت و حسّ، الگويي داشته باشد، كعبهاي ساخت و در ركن مخصوص، سنگ خاصي به دستورش به عنوان «يمين الله في ارضه» قرار گرفت.
معنا و سرّ دست زدن به حجر اسود اين است كه:
«خدايا! من تعهّد كردم و با تو پيمان بستم كه ديگر دست به گناه دراز نكنم» ربا ندهم و نگيرم، رشوه ندهم و نگيرم، امضاي باطل نكنم و ...
و سرّ اين كه متشرّعين اصرار دارند استلام حجر كنند، آن است كه ميخواهند اين تعهّد را امضا كنند و اين پيمان را ببندند.
آن همه اصرار و بيان بر استلام، از سوي ائمه (عليهم السلام) به جهت رازي است كه در استلام نهفته است و آن اين كه:
خدايا! دستم به دست تو رسيد، هرگز دست به بيگانه نميدهم. اگر كسي مسؤول سياسي مملكت بود و موفّق شد حجر اسود را استلام كند، ديگر نه به شرق دست سياسي ميدهد و نه به غرب. او دستش را در دست سياست بازان نميگذارد.
پينوشتها:
ناصر مكارم شيرازي - تفسير نمونه، ج 3، ص 10، چاپ بيست و سوم
محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ح 13، ج 96، ص 58،
باب الكعبه و كيفيْ بنائها و فضلها
شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، باب 164/ [1].
محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 96، ح 13، ص 216، باب فضل الحجر