راز طواف به دور کعبه چیست؟

«وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ(1)؛ و بر آن خانه کهنسال طواف کنند.»

گروه دين و انديشه پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري - دومين نقش كعبه بعد از قبله بودن، در آن است كه اين هدف (يعني رضاي خداوندي و اخلاص براي او) همه تلاش و كوشش انسان و حركت و سمت و سوي آن را فرا مي‌گيرد و طواف، سمبلي از اين مفهوم و معناست .

قبله، انسان را در نماز متوجه خدا مي‌كند كه البته وظيفه دشوار و سختي است ولي اين وظيفه و نقش در مورد قبله، تمام سعي و تلاش و كوشش و حركت انسان را شامل نمي‌شود. انسان نماز مي‌خواند، تلاش و كوشش مي‌كند، براي كسب روزي به سير و سفر مي‌پردازد، ازدواج مي‌كند، آموزش مي‌بيند، آموزش مي‌دهد، به بازار مي‌رود و هزار و يك كار انجام مي‌دهد و در تمامي اين فعاليت‌ها، تنها در پي روزي و لذت و برآوردن نيازهاي خويش ـ البته جز در معصيت خدا - است و مادامي كه اين حركت‌ها در معصيت الهي نباشد، اشكالي هم ندارد. [factimage()] http://hajj.ir/hadjwebui/ImageGallery/ImageNews/image_201011201138589849.jpg [imagetitle()] [factimageend()] ولي بخش بزرگي از تلاش و كوشش و حركت و سعي او در خارج از گستره رضاي الهي و خشنودي خدا ـ به رغم عدم تضاد با آن قرار دارد و بدين ترتيب رضاي خداوندي و اخلاص براي خدا، تمامي سعي و كوشش‌هاي انسان را در برنمي‌گيرد؛ اين حالت نيز مشكلي ايجاد نمي‌كند. گو اين كه حركت به سوي خداي را كند مي‌سازد؛ حركت انسان هنگامي به سوي خداست كه در نماز رو به خدا ايستاده است ولي وقتي از نماز فارغ شد، اين حركت به سوي خدا نيز متوقف مي‌شود و به كارهاي روزمره زندگي مي‌پردازد. جوامع معاصر مسيحي، چنين هستند، روي آوردن به خدا، تنها بخش بسيار اندكي از شخصيت مردم و حركت آنان را در ساعتي چند از روزهاي يكشنبه در كليساها در برمي‌گيرد؛ وقتي اين مدت را در كليسا سپري كردند و به ساير بخش‌هاي زندگي خويش پرداختند، از خدا روي مي‌گردانند و به كارهاي حلال يا حرام ديگري مي‌پردازند.

«طواف» به ما مي‌آموزد كه مي‌توان در تمامي حركت‌ها و تلاش‌ها و سعي و كوشش‌هاي انسان در بازار و خانه و مسجد و مدرسه و ميدان جنگ و عرصه صلح و بي آنكه كمترين لطمه يا صدمه‌اي به فعاليت و حركت وي وارد شود ـ رضاي خداوندي و خشنودي او را در نظر گرفت.
حداقل چيزي كه در اين مورد مي‌توان گفت اين است كه حركت انسان به سوي خدا، كُند و ناپيوسته است و چنين حركتي نمي‌تواند انسان را به لقاءالله رهنمون سازد.

«طواف» به ما مي‌آموزد كه مي‌توان در تمامي حركت‌ها و تلاش‌ها و سعي و كوشش‌هاي انسان در بازار و خانه و مسجد و مدرسه و ميدان جنگ و عرصه صلح و بي آنكه كمترين لطمه يا صدمه‌اي به فعاليت و حركت وي وارد شود ـ رضاي خداوندي و خشنودي او را در نظر گرفت.

در «طواف» سرّي نهفته است كه مي‌خواهد اخلاص را به انسان آموزش دهد كه به جنبه دشوارِ رابطه انسان با خداوند متعال اشاره دارد. در طواف، انسان دوره كاملي را به گرد كعبه طي مي‌كند كه در آن، انسان با شانه راست خود محيط دايره كاملي را از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال و در همه اين سوها، طي مي‌كند؛ هيچ نقطه‌اي روي اين محيط، طي نشده بر جاي نمي‌ماند. اين محيط برابر با 360 درجه است و هيچ جهت هندسي را وسيعتر و فراختر از 360 درجه (يعني محيط دايره) نمي‌شناسيم. در همان حالي كه شانه راست انسان بر گرد محيط اين دايره حركت مي‌كند، شانه چپ بر مركز دايره ـ كه همان كعبه است ـ ثابت مي‌ماند و طي اين حركت دَوَراني، تكان نمي‌خورد. در اين ثابت ماندن و بي حركتي در كنار آن حركت همه جانبه (شانه چپ و شانه راست) معناي عميقي در زندگي انسان مسلمان نهفته است؛ انسان مي‌تواند به تمامي فعاليت‌هاي مباحي كه ديگران در عرصه‌هاي مختلف زندگي انجام مي‌دهند، بپردازد بي آن كه حتي يك لحظه از توجه به رضاي الهي و تحقق خواست خدا، غفلت ورزد؛ براي خدا به بازار رود، براي خدا درگير عرصه‌هاي مختلف زندگي شود. براي خدا، ازدواج كند و روزي خانواده خود را تأمين نمايد. براي خدا در عرصه‌هاي سياسي فعاليت كند. برزمد و دفاع كند، اگر دوستي و محبتي ورزيد و يا اگر كينه و نفرتي پيدا كرد براي خدا باشد. اگر خوشحال شد يا به خشم آمد در هر دو حالت براي خدا باشد.

انسان در اين حركت گسترده و فراگير، از هيچ يك از حركت‌ها و فعاليت‌هايي كه مردم در عرصه امور مباح مي‌پردازند، فرو نمي‌ماند و در هيچ بخش از اين فعاليت‌هاي همه جانبه، از جلب رضاي خداوندي، منحرف نمي‌گردد و در اين صورت است كه خالص و مخلصانه براي خدا كار كرده و هيچ شائبه‌اي در نيت تقرّب الهي وي، وجود نخواهد داشت.

خداوند متعال درباره حضرت موسي بن عمران (عليه السلام)ـ كليم و پيامبرخود ـ مي‌فرمايد:

وَاذْكُرْ فِي الكَتابِ مُوسي اِنّه كانَ مُخْلِصاً وَ كانَ رَسُولا نَبِيّ(2)؛ «و در اين كتاب، موسي را ياد كن او بنده‌اي مخلص و فرستاده‌اي پيامبر بود.»

وَ ما تُجْزَوْنَ اِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون. اِلاّ عِبادَ الله الُْمخْلَصِينَ(3) ؛ «جز در برابر اعمالتان كيفر نخواهيد ديد . مگر بندگان مخلص خدا.»

انسان مي‌تواند به تمامي فعاليت‌هاي مباحي كه ديگران در عرصه‌هاي مختلف زندگي انجام مي‌دهند، بپردازد بي آن كه حتي يك لحظه از توجه به رضاي الهي و تحقق خواست خدا، غفلت ورزد؛ براي خدا به بازار رود، براي خدا درگير عرصه‌هاي مختلف زندگي شود. براي خدا، ازدواج كند و روزي خانواده خود را تأمين نمايد. براي خدا در عرصه‌هاي سياسي فعاليت كند. برزمد و دفاع كند، اگر دوستي و محبتي ورزيد و يا اگر كينه و نفرتي پيدا كرد براي خدا باشد. اگر خوشحال شد يا به خشم آمد در هر دو حالت براي خدا باشد.
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقَبَةُ الْمُنْذِرِينَ . اِلاّ عِبادَالله الُْمخْلَصِينَ(4)؛ «پس بنگر كه سرانجام آن بيم يافتگان چگونه بود. جز بندگان مخلص خدا.»

تعبير «مخلص» و «مخلَصين» به فتح لام، در اين آيات به معناي خالص و كس يا كساني است كه خويشتن و نيت خويش را از هر گونه شائبه غير الهي، پاك و خالص گردانده است.»

در تفسير آيه: اِلاّ مَنْ أتَي اللهُ بِقَلْب سَلِيم(5)؛ «مگر آن كس كه با قلبي رَسته از شرك، به نزد خدا بيايد.»

به نقل از امام جعفر صادق(عليه السلام) سفيان ابن عيينه روايت كرد كه از آن حضرت درباره آيه فوق پرسيدم، فرمود:

قلب سليم، قلبي است كه وقتي به پيشگاه خدا مي‌رسي، جز او (يعني خدا) كسي در آن نيست. هر قلبي كه در آن شرك يا شكي وجود داشته باشد، رد مي‌شود. قلب‌هاي سليم از آن جهت، در دنيا زهد پيشه كردند كه دل‌هايشان تنها به آخرت و مسايل عقبي، بپردازد.(6)

يكي ديگر از ويژگي‌هاي طواف، جنبه اجتماعي آن است. خداوند متعال همواره دوست دارد كه بندگانش به صورت دسته جمعي به ديدارش آيند و در صفوف به هم فشرده و دست در دست هم و در كنار يكديگر، رو به سوي وي آورند و توده‌هاي مؤمن به صورت انبوه و گروهي، به سويش روان شوند.

عبادت جمعي و گروهي باعث خوشايندي بيشتر و تقرّب فزونتر به خداوند متعال و مايه پذيرش بيشتر از سوي حق تعالي است.

در طواف، اين خصلت اجتماعي كاملا آشكار است. چه، خداوند متعال مؤمنان را به طواف خانه خدا طي روزهاي مشخص و محدودي از سال فرا مي‌خواند؛ مؤمنان در اين ايام به گرد حرم جمع مي‌شوند و فشرده مي‌شوند و در اين ازدحام و انبوهي، مخلصانه به درگاه خداوند روي مي‌آورند. اين يكي از درس‌هاي شگفت و با اهميت «طواف» است.



پي‌نوشت‌ها:
1 ـ حج: 29 .

2 ـ مريم: 51 .

3 ـ صافات: 39 و 40 .

4 ـ الصافات: 74-73 .

5 ـ شعراء: 89 .

6 ـ اصول كافي: كتاب «الايمان والكفر»، باب الإخلاص، حديث 5. (اصل عربي)


| شناسه مطلب: 33217







نظرات کاربران