خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند

خاطراتی ازسفر«آقا» عشق ازمعشوق سرزند

یکی از حاضران در حالی که کودک دو سه ساله‌ای را جلو می‌آورد گفت فرزندم نابینا است... آقا توقف کرد و او جلوتر آمد. رؤیت کودک آنچنان ایشان را منقلب و متأثر کرد که در یک لحظه تمامی آن شادابی از سیمای مبارکش پرید

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري به نقل از فارس، حجت الاسلام والمسلمين رحيميان نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد و امور ايثارگران، خاطرات خود از سفر مقام معظم رهبري به استان خراسان شمالي را در مجله پاسدار اسلام به تحرير درآورده كه روايتي خواندني از ناگفته هاي اين سفر است.
عشق از معشوق، اول سر زنَد...
تا چند روز پيش از سفر مقام معظم رهبري به خراسان شمالي، برخي افراد فكر مي‌كردند كه شايد انجام اين سفر در شرايطــي كه با توطئه دشمــن و كمك ايادي داخلــي و فرصت‌طلبان سودجو و كوتاهي برخي مسئولان، موج گراني بيشترين فشار را بر اقشار مستضعف وارد كرده است، به مصلحت نباشد؛ به ويژه آنكه خراسان شمالي يكي از محروم‌ترين استان‌ها و طبعاً از آسيب‌پذيرترين مناطق كشور بوده و علاوه بر آن تعدد قوميت‌ها و مذاهب در آنجا نيز ممكن است در تشديد نارضايتي‌ها تأثير گذاشته و در نتيجه استقبال شايسته‌اي از رهبري معظم انقلاب شكل نگيرد. اين نگاه و تصور، نويسنده را به ياد موقعيت‌هاي متعدد در زمان حضرت امام انداخــت؛ كوته‌فكراني كه ملــت بزرگ ايران را بخوبي نشناخته بودند، آنها را به كيش خويش مي‌پنداشتند ولي حضرت امام كه با نگاهي متفاوت و پيوند و معرفتي كه با خدا و خلق خدا داشت، از امت به گونه‌اي ديگر سخن مي‌گفت؛ سخني كه بي‌معرفت‌ها آن را اغراق‌آميز و باورنكردني مي‌پنداشتند. اما با فرارسيدن مناسبت‌هايي همچون راهپيمايي 22 بهمن و روز قدس يا كاروانهاي اعزام به جبهه‌ها و مراسم باشكوه تشييع شهدا و... حضور حماسي مردم نه فقط كوته‌نظران داخلي را كه دوست و دشمن را در سطح جهان متحير مي‌كرد.
هر چند دعوت و پي‌گيري مردم خراسان شمالي براي سفر مقام معظم رهبري«مدظله» به سال‌ها پيش برمي‌گشت ولي تصميم براي انجام سفر در اين موقعيت خاص، حكايت از نگاه و نگرش امام‌گونه و واقع‌بينانه رهبر معظم انقلاب نسبت به مردم دارد. اين واقع‌بيني عميق آنگاه به منصه ظهور نشست كه حماسه شگفت‌آميز پيوند ناگسستني امام و امت در استقبال شكوهمند و ديدارهاي عاشقانه مردم خراسان شمالي اعم از شيعه و سني، فارس و تركمن، كرد، ترك، تات و... رُخ نماياند. يقيناً دوربين‌هاي فيلمبرداري حتي همه آنچه مربوط به ظاهر اين صحنه‌هاست را نمي توانند به تصوير كشند تا چه رسد به عمق احساسات و عشق و محبت و ايمان قلبي مردم كه اصولاً در قاب تصوير هيچ تصويربرداري نمي‌گنجد. حقير به عنوان شاهد عيني‌اي كه به نمايندگي از رهبر معظم انقلاب به اقصي نقاط استان و تا روستاهاي دوردست سفر كرده و با هزاران نفر از مردم و صدها خانواده شهيد و جانباز آن ديار توفيق ديدار داشتم، در همه جا و در ميان همه قوميت‌ها و مذاهب، پير و جوان و كودك، زن و مرد و... هر چه ديدم عشق بود و اشتياق، شور بود و شوق، ارادت بود و اخلاص به ساحت رهبري و ولايت. هرگز از خاطرم محو نمي‌شود جانبازي كه به ظاهر دستش را از دست داده بود و در حقيقت دستش را به دست آورده بود با جسم نحيفش از اول تا لحظه آخر ديدار به پهناي صورت ملكوتي‌اش اشك مي‌ريخت به اين اميد فقط سلام و دعايش را به محضر رهبرش، جان جانانش و آنكه آرزو دارد باقيمانده جسم و جانش را فداي او كند، ابلاغ نمايم.
واقعا اگر نبود آيه «... سيجعل لهم الرحمن ودّاً» و «تعزّ من تشاء» و ... اين عشق آتشين و اين پيوند شگفت‌آفرين با هيچ معياري قابل توجيه و تحليل نبود.
چخماقلو؛ ركورد دار شهادت
سخن از آنچه در مناطق مختلف و شهرهاي راز، غلامان، جرگلان، آشخانه، قاضي، پيش قلعه، مانه و سملقان، گرمه، جاجرم و... ديدم و يافتم در اين مختصر نمي‌گنجد. گو اينكه دريغ دارم از روستاي چخماقلو براحتي بگذرم. روستايي در پسِ كوه‌هايي سر به فلك كشيده با جاده‌اي خاكي، پر دست‌انداز و پر پيچ‌وخم. نكته مهم اينكه اين روستاي 1200 نفري در دهه شصت، 31 شهيد تقديم اسلام و راه ولايت كرده است. يعني از هر 40 نفر، يك نفر شهيد شده است. يعني در مقايسه با ميانگين كل كشور كه از هر 240 نفر تقريباً يك نفر به شهادت رسيده است، اين روستا 6 برابر ميانگين كشوري شهيد داده‌اند. به عبارت ديگر تا آنجا كه اطلاع داريم چخماقلو رتبه اول تعداد شهدا را در جمهوري اسلامي داراست.
حضور سرزده در خانه شهدا
باري آنچه از احساسات پاك و شور و عشقي كه در چخماقلو و ديگر شهرها و مناطق نسبت به مقام معظم رهبري شاهد بودم، همه در غياب معظم‌له بود و اما آنجا كه ديدارها در محضر يار و معشوق بود داستان ديگري بود. آنجا كه زبان عاجز و بيان قاصر از توصيف است كه مثنوي عاشقان را با هيچ زباني نمي‌توان سرود. ديدني است عشق متقابل امام و امت هر چند نه كُنه آن را مي‌توان درك كرد و نه ظاهر آن را مي‌توان توصيف. با اعتراف به اين عجز به نمونه‌اي از هزاران در يكي از ديدارهاي اهل بيت شهيدان با مقتدايشان اشاره مي‌شود:
اينجا بجنورد است. بعد از نماز مغرب و عشاي شب جمعه بيستم مهرماه 1391. ديدار با خانواده شهدا در منازل‌شان آغاز مي‌شود. معيار انتخاب خانواده‌ها براي بنياد شهيد هم مشخص نيست. خود خانواده‌ها نيز تا چند لحظه قبل از ورود حضرت آقا از اينكه چه كسي ميهمان آنها خواهد بــود بي‌اطلاعند هر چند حدس و نداي قلب آنها حضور مقتداي محبوب‌شان را نويد مي‌دهد و مكرر شاهد خانواده‌هايي بوده‌ام كه حضور آقا در منزل‌شان را در رؤياي صادقه شب قبل دريافته بودند. به هر حال ديدارها از اين خانه به آن خانه تا پاسي از شب ادامه مي‌يابد. بيان جزئيات هر يك مجال ديگري را مي‌طلبد، لذا در اينجا فقط به وجه مشترك همه موارد اشاره مي‌شود.
وجه مشترك ديدارها با اهل بيت شهيدان
ديدار و همنشيني با اهل بيت شهيدان و ايثارگران براي مقام معظم رهبري از دلپذيرترين و شورانگيزترين لحظات زندگي ايشان نمود پيدا مي‌كند و در اين فضا طراوت و نشاط بهتريــن عبادت‌ها را در چهره نوراني معظم‌له مي‌توان ديد.
ابراز «ارادت و اخلاص» تعبيري است كه در عموم ديدارها خاضعانــه نسبت به خانواده‌ها به كار مي‌برند. در حالي كه مهرباني و لطافت در آهنگ صدا و چهره نوراني و تبسم زيبايش موج مي‌زند. جوياي حال يكايك اعضاي خانواده مي‌شوند. همچون جد بزرگوارش به فرمان قرآني: «واخفض جناحك لمن اتّبعك من المومنين» با همه وجود، بال و پر تواضع و سفره دل آسماني‌اش را در برابر آنان مي‌گشايد و به طور نمونه در پاسخ خواهر شهيد كه در لابه‌لاي هقt>‌هق گريه‌اش خدا را شكر مي‌گويد كه دعايش براي ديدار رهبرش مستجاب شده، مي‌فرمايد: من كه چيزي نيستم من كه هيچم... كاش چيز با ارزشي از خدا خواسته بودي و مستجاب شده بود!
با كودكان هم زبان كودكي مي‌گشايد. آنها را در آغوش مي‌گيرد، مي‌بوسد و مي‌نوازد. در عين حال فضاي انس و محبت از موازين شرعي عبور نمي‌كند. دختر بچه‌اي كه در پي برادرش با چشماني پر از اشك شوق به لحظه رؤيايي‌اش نزديك مي‌شــود. حضرت آقا از كلاس و سن او مي‌پرسند؛ معلوم مي‌شود به نه سالگي رسيده است، با مهرباني ويژه‌اي كه دل او را نشكند مي‌فرمايد اگر پارسال بود تو را هم مي‌بوسيدم و از روي روسري او را نوازش مي‌كند و بر روسري‌اش بوسـه مي‌زند تا درسي باشد براي رعايت موازين شرعي در هر شرايط و براي همگان.
در منزل شهيد محمدزاده -همرزم شهيد شوشتري- بستگان خانوادۀ شهيد هم جمع شده‌اند، گويي عطر حرم سيدالشهداء«ع» را استشمام مي‌كني و بهشت و بهشتيان را در همين دنيا به تماشا نشسته‌اي؛ در آنجا كه «لايسمعون فيها لغواً و لا تاثيماً الاّ قيلاً سلاماً سلاماً» در آن جمع شادابي و طراوت در چهره فرزند زهراي مرضيه و جلوه‌اي از «بالمؤمنين رئوف رحيم» كه توصيف جد او در قرآن كريم است چشم و دل جمع را روشن مي‌كند. ديدار پايان يافته و مقام معظم رهبري براي خداحافظي از جابرخاسته بود كه صدايي از آن سوي‌ هال توجه حضرت آقا را به خود جلب كرد: «آقا اجازه مي‌دهيد...» يكي از حاضران در حالي كه كودك دو سه ساله‌اي را جلو مي‌آورد گفت فرزندم نابينا است... آقا توقف كرد و او جلوتر آمد. شنيدن كلمه نابينا و رؤيت كودك آنچنان ايشان را منقلب و متأثر كرد كه در يك لحظه تمامي آن شادابي از سيماي مباركش پريد و غبار غمي سنگين چهره‌اش را پوشاند، رنگ صورت‌شان دگرگون شد و گويي ديگر نتوانست برپا بايستد و دوباره نشست، كودك مي‌گريست و آقا پيوسته با دست كشيدن بر سرش او را نوازش مي‌داد و چندين بار از اعماق قلبش كودك را با كلمه جونمont>ont>، جونم، جونم آرامش بخشيد سپس دقايقي طولاني براي او دعايي خواندند كه آغازش آيات آخر سوره حشر «لايستوي اصحاب...» بود.
مشاهده اين صحنه نيز يادآور فراز ديگري از همان آيه سوره توبه در توصيف پيغمبر اعظم«ص» بود كه: «عزيزٌ عليه ما عنتم، حريصٌ عليكم » جالب اينكه در مناسبتي ديگر يكي از علماي برجسته اهل سنت استان در ميان جمع، سخنان خود را با همين آيه: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيزٌ عليه ما عنتّم حريصٌ عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم» آغاز كرد و تبيين كرد مقام معظم رهبري به عنوان يك رهبر الهي، پيغمبر اعظم«ص» را اُسوه خويش داده است و به توضيح اين ويژگي‌ها پرداخت.
تفاوت خاندان معظم شهدا با بازماندگان سايرجنگهاي جهان
اما نيم نگاهي به اين ديدارها از زاويه‌اي ديگر حقيقتــي شگــرف را به نمايش مي‌گــذارد. مي‌دانيم در جوامع مادي بازماندگان سربازاني كه در جنگ‌ها كشته مي‌شوند در صف اول ناراضيان و از عوامل مهم ناهنجاري‌هاي اجتماعي و سياسي به شمار مي‌آيند. وضعيت بازماندگان سربازان آمريكايي كه در جنگ ويتنام و اشغال عراق و افغانستان كشته شدند و نقش آنها در معارضه و احياناً اسقاط رؤساي‌جمهور امريكا نمونه‌اي از اين واقعيت است. ليكن در مكتب اسلام ناب و الگوي عاشورايي آن همانگونه كه بين شهداي راه خدا و كشته‌شدگان مطامع طاغوت فاصله وجود دارد، خانواده آنها نيز متفاوتند. در جامعه ولائي اسلام، امت نسبت به امام خود عشق مي‌ورزند، اما از ميان امت، آنان كه سرمايه‌گذاري بيشتر كرده‌اند پيوند عاشقانه‌تر و مستحكم‌تري با رهبر خود دارند. و به روشني شاهديم حتي خانواده‌هاي سه- چهار شهيدي، تعلق و دلبستگي‌شان به نظام و امام قوي‌تر است.
ترسيم آينده‌اي روشن
در ديدارهاي عمومي نيز ديدار خانواده شهدا و ايثارگران حال و هواي عاشقانه‌تري دارد. مصلاي بزرگ بجنورد با چند هزار مازاد بر ظرفيت عادي فشرده‌ترين جمعيت را از ايثارگران در خود جاي داده است. با ورود حضرت آقا غريو شادي و شعارهاي پر شور فضا را پر مي‌كند. توقف شعارها از دست مجري خارج است. پدر شهيدي كه شاعر است شعرش را و فرزند شهيد مقاله‌اش را مي‌خواند و جانبازي ويلچرنشين حماسه مي‌آفريند. سخنراني آقا آغــاز مي‌شود، اما گويي آنچه را ايشان براي سخنراني پيش‌بيني كرده بودند با جمله‌اي از مقاله فرزند شهيد تغيير مي‌يابد.
فرزند شهيد جمله معروفي را از قول شهيد باكري نقل كرد رزمندگان بعد از جنگ سه دسته مي‌شوند: آنها كه از گذشته خويش پشيمان مي‌شوند و آنان كه بي‌تفاوت مي‌گردند و آنها كه وفادار مي‌مانند ولي از غصه دق مي‌كنند (نقل به مضمون). مقام معظم رهبري با توقف روي محور سوم، آن را مردود دانستند و بر وجه مشترك همه سخنراني‌هايشان يعني اميدبخشي و ترسيم آينده روشن براي جامعه و نظام متمركز و با تبيين مستدل رويش‌هايي كه دستاورد خون شهيدان است، روحي تازه در كالبد آن جمع و جامعه دميدند.


| شناسه مطلب: 33268







نظرات کاربران