تهران غسل در باران زد تا بوی کربلا بگیرد
چشم به راهت بودیم تا بیایی،روزهایی آمدی که مصادف بود با وقایع بعد از عاشورا،حرکت کاروان اسرای دشت نینوا از قتلگاه کربلا به سمت شام ..
چشم به راهت بوديم تا بيايي،روزهايي آمدي كه مصادف بود با وقايع بعد از عاشورا،حركت كاروان اسراي دشت نينوا از قتلگاه كربلا به سمت شام ..
از زماني كه ورودت به تهران نزديك تر مي شد بارش باران شدت مي گرفت، فكر مي كردم كه تهران غسل در باران مي زند تا بوي كربلا بگيرد ياد شعر حافظ افتادم كه :
غسل در اشك زدم اهل طريقت گويند پاك شو اول و پس ديده بر آن پاك انداز...
چشمان گنهكار ما بايد در دهه اول محرم با اشك بر حسين (ع) پاك مي شد تا لياقت ديدن پنجره هاي ضريحي را پيدا كند كه قرار است سال ها همجوار ساكن كربلا باشد.
درست است كه گنهكاريم اما حسين جان! از شوق ديدارت زير باران در كنار حرم امام خميني(ره) و شهدايي كه با خونشان مرزها را در هم شكستند با ديدگان تر به استقبالت آمديم نه با سنگ،نه با شمشير،نه با نيزه....
حسين جان،با آمدن ضريحت به شهرمان تهران هم كربلايي شد حالا با شاخه هاي گل و با اشك چشمانمان مقدم ضريحت را گرامي مي داريم و به زيارت مي آئيم اگر توان آمدن به كربلا را نداريم...