حضرت عشق میزبان قدم های خسته؛
زائران پیاده از راه دل به پابوس می آیند
چهار سوق جاده عشق به رسمی دیرینه مرهم پاهای تاول زده و رنجور زائرانی می شود که در دهه آخر صفر از پرپیچ و خم ترین جاده ها تا کویری ترین سرزمین های ایران از راه دل به پابوس آقا و دیار توس می آیند تا حریم دلشان را به پنجره فولاد گره بزنند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري به نقل از مهر، 150 هزار زائرعاشق چندين روز است كه از شمال و جنوب و غرب راهي سفر عشق شده اند و از كودك شيرخواره تا كهنسال 80 ساله پا برهنه و لب تشنه در سرماي استخوان سوز جاده ها ره سپار سرزمين آفتاب اند تا به رسمي ديرينه براي ايام عزاداري آخر ماه صفر و شهادت مولايشان امام رضا (ع) در سرزمين غريب توس سوگواري كنند.
27 پايگاه استقبال از زائران و 15امامزاده ميقات الرضا (ع) در اين استان ميزبان قدوم مبارك زائران پياده رضوي است، زائراني كه به قصد مناجات آمده اند و تنها با گره زدن دستان سرما زده شان به مشبك هاي پنجره فولاد قلبهاي خسته شان آرام مي شود.
روزها مي گذرد و اين زائران سختي راه را به جان خريده اند و با چشم دوختن به حاشيه مسير نور و خورشيد لحظه رسيدن به بارگاه غريب توس را انتظار مي كشند و بر پاهاي تاول زده خود مرهم عشق مي گذارند تا دل خستگي هايشان را در جوار امام هشتم زير آسمان حرم نجوا كنند.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616147_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
حلاوت زيارت
سرماي سوزناك جاده و گرماي وجود پا برهنه گان عشق، شوقي وصف ناشدني را در چشمان زائران آقا جاي داده است، در درون اين زائران غوغايي برپاست، غوغايي كه با حلاوت زيارت توامان شده، آخر همه پرستوهاي عاشقي كه در اين مسير با پاي پياده به سرزمين توس مي آيند سالهاست كه بارگاه غريب توس را نديده اند.
عده اي از آنان كشاورزان و باغداراني اند كه با قدم هاي زلالشان نذر كرده اند پا به جاده عشق بگذارند و در روزهاي آخر صفر مهمان خوان حضرت مهرباني باشند و در عزايش سوگواري كنند.
عده اي هم مردان و زناني هستند كه بقچه خود را با نان و پنيري پيچيده اند و از دورترين شهرها تشنه لب آب سقاخانه اند و بي قرار بوسيدن گنبد آقا.
سرزمين آفتاب ميزبان قدم هاي تاول زده و پر از عشق زائران است. زائراني كه فرشتگان بر قدم هاي تاول زده و خسته شان بوسه مي زند، حال اينجا روبروي يكي از ايستگاه هاي صلواتي كارواني ايستاده اند تا گلويي تازه كنند من هم با آنان همنوا مي شوم در اين سرماي سوزناك زمستاني و ميخواهم حال و روزشان را و شوق پرواز در جاده عشق را از زبان خودشان بدانم.
ميخواهم بدانم از دلتنگ هايشان براي او كه رفتنش چنين داغي سنگين بر دلهاي زخم خورده اين زائران زلال نهاده است.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616146_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
نوشيدن جام آبي از سقاخانه
مي نشينم پاي سفره دل آن مادري كه آرام و آهسته در حركت است و عطش رسيدن وجودش را خسته و بي طاقت كرده است.
اين مادر مي گويد: سال اولي نيست كه توفيق پياده آمدن به حرم را دارم امسال چهارمين سالي است كه مشتاقانه و عاشقانه به حريم حضرت مهرباني مشرف مي شوم.
7 روز است در راهم از روستاي دوره افتاده اي در قزوين مي آيم دستانم سرد است و بي رمق اما مي دانم گرماي اين جاده مرا به خانه ضامن آهو مي رساند.
در آن سوي ايستگاه دختري با اشتياق تمام چاي داغ دارچيني نوش مي كند و مي گويد: ايمان دارم اگر از سقاخانه طلا عبور كنم جام آبي از درياي استجابت مي نوشم آنگاه ديگر تشنه نيستم.
خستگي در چهره اش پيدا نيست نذر كرده پياده به پا بوسي برود و دلش را ميهمان دعا و استغاثه كند.
در شانه خاكي جاده هم مردان و زناني ذكر مي گويند، يكي زيارت عاشورا مي خواند، پيرمردي تسبيح در دست دارد و زني زير لب زمزمه مي كند: اللهم طهرني و طهرلي قلبي و اشرح لي صدري و اجر علي لساني مدحتك و الثناء عليك فانه لا قوة الا بك اللهم اجعله لي طهورا و شفا... و آن سو تر پيرزني با عصاي چوبي خود در حركت است.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616143_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
سه روز است در راهيم
پيرزني 70 ساله كه هق هق بي امانش سكوت را مي شكند مي گويد: سه روز است در راهيم و هنوز نرسيده ايم، چه شوقي دارد شبهاي رفتن و بي قراري، شبهايي كه دوست داري هر چه زودتر به حرم آقا برسي.
پيرزن با نگاهي مهربانانه به جاده عشق مي نگرد و قطره اشك هاي عاشقانه اش را ره توشه سفر به سرزمين آفتاب مي كند.
او سال پيش نذر كرده بود كه اگر فرزندش شفا يابد زائر پياده آقا شود و روز شهادتش در حرم سوگواري كند.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616142_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
در ميان اين كاروان پياده پسركي 15 ساله به نام محمد دورتر از زائران ديگر بند كفش هاي مندرس و خسته اش را سفت مي كند و مي گويد: در ديار غريب توس پابرهنه ها هم عزيزند و بزرگ، اينجا ملجا درماندگان و خستگاني است كه از راه هاي دور و نزديك به شوق ديدار حرم امام به اين آستان مقدس بال گشوده اند.
به حاشيه كاروان نيز چشمي مي اندازم و زني را مي بينم كه با كودك يك ساله و كفشهاي خسته اش شوق ديدار دارد.
به چشمانش نگاهي مي اندازم و از او مي پرسم با سرماي هوا و بچه كوچكت چه مي كني در اين جاده بي انتها و او پاسخم مي دهد كه دماي اين جاده همانند حرم يار هميشه به اندازه اي هست كه زائران سرما نخورند، آخر آقا مهربان و ميهمان نواز است.
محبوب رضاست هر كه دل ريشتر است
آن پسرك 15 ساله، آن جواني كه زيارت عاشورا مي خواند، آن پيرزن رنجوري كه بي تاب رسيدن است و آن مسافر كوچكي كه هنوز پا به اين دنيا نگذاشته همه و همه عطش ديدار دارند.
اين همه عشق زائران در هواي سرد و سوزان پر شورتر مي شود هنگامي كه مي دانند تا لحظه اي ديگر پايشان به تربت پاك غريب توس مي رسد و مي توانند گنبد آقا را غرق بوسه كنند و بر ساحت قدسي امام هشتم تسليت بگويند.
حال بي تابي ها تمام مي شود و شوق رسيدن مرهمي مي شود بر تاول پاهاي آبله زده يشان. زائران جاده عشق چندي زودتر به خانه يار آمده اند.
لبها نجواكنان و يك صدا مي گويند: "اينجاست طبيبي كه ندارد نوبت، محبوب رضاست هر كه دل ريشتر است، از كعبه صفاي اين حرم بيشتر است.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616136_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
در جوار بارگاه غريب توس
سپس زائران پياده آقا نجواكنان از بست شيخ طوسي قدوم خسته و رنجورشان را به خانه امام مهرباني مي رسانند تسكين مي گيرد پاهاي زخم خورده از عشق و در كوچه پس كوچه هاي دلشان سرخي شقايق و داغ فراق تازه مي شود.
اين كاروانان سفر دل پيش از اينكه پا به حريم يار بگذارند عاشقانه دستها را به روي سينه قرار مي دهند تا اذن دخول كرده و بگويند "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ موُسىَ الَّذِى ارْتَضَيْتَهُ وَرَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ وَقآئِماً بِاَمْرِكَ وَناصِراً لِدينِكَ وَشاهِداً عَلى عِبادِكَ وَكَما نَصَحَ لَهُمْ فِى السِّرِ و العلانيه و وَدَعا اِلى سَبيلِكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ فَصَلِّ علَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ"
سپس رو به گنبد مي ايستند و عبارت "السلام عليك يا غريب الغربا" را به قصد قربت بر زبان جاري مي سازند و اشك هاي بي اختيارشان را پيشكش امام مي كنند، با اين اشك ها دنيا دنيا حرف دارند و دلتنگي، گره مي زنند دستهاي سرمازده يشان را به مشبك هاي پنجره فولاد، قلبشان آرام مي شود.
حالا رواقها، صحنها و بستها از جمعيت موج ميزند، هر كسي غرق در حال خود است، يكي زيارتنامه به دست دعا ميخواند.
يكي غرق سكوت و بغض آن يكي نيز بيزيارتنامه تركيده بود يكي جواز كربلا ميخواست و يكي رسيدن به خدا را، مثل اينكه دلش از زندگي دنيايي سير سير بود.
زائران عاشق عزيز آقايند
كسي نفهميد كه چقدر زمان گذشته است فقط چند لحظه كوچك بود، چند ثانيه در اين ثانيه ها تنفس در هواي حضرت دوست مشام زائران پياده را غرق در عطر شميم گلاب و اسپند كرد.
اين زائران با پاهاي تاول زده عزيز آقايند آنان آمده اند به خانه امام هشتم، امامي كه خانه اش بي رياي بي رياست و هر وقت دلت بگيرد از هر نقطه اي كه باشي كافي است بگويي "السلام عليك يا علي بن موسي الرضا"آنگاه خواهي ديد كه ميزباني گشاده رو از پشت پنجره هاي طلايي در به رويت مي گشايد و مهربانانه دستهاي خسته ات را نوازش مي دهد.
زائران پياده چندين روز زودتر زحمت راه را به جان خريده اند و هروله كنان دل به جاده سپرده اند تا در روز شهادت امام رضا(ع) مشهد باشند و حال در جوار ملكوتي امام هشتم چشم انتظارند تا شنبه باراني توس از راه برسد و در شهادت امام غريبشان سينه چاك كنند و بگريند.
[factimage()] http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/02/616135_orig.jpg [imagetitle()] [factimageend()]
هزينه ديدار حرم يار چاشني عشق مي خواهد
آنان مي خواهند در روز شهادت امام مهرباني مويه كنان و موي كنان دل را در حريم يار گره بزنند و گلوهاي خشكيده شان را با آب سقاخانه اي كه طعم نهر بهشتي دارد سيراب كنند.
و حال چندي ديگر دهه آخر صفر، مراسم خطبه خواني و شام غريبان فرزند موسي بن جعفر (ع) تا سالي ديگر تمام مي شود و اين زائران تشنه لب راه ديار خود را در پيش مي گيرند تا بازهم از خانه و كاشانه شان كه شايد فرسنگ ها با اين سرزمين قدسي فاصله داشته باشد خالصانه و مخلصانه رو به حريم حضرت دوست بايستند و بگويند: " السلام عليك يا علي بن موسي الرضا "
راستي تا يادم نرفته بگويمت، زيارت آقا بهانه نمي خواهد هميشه پنجره خانه اش باز باز است هزينه سفر به سرزمين آفتاب و ديدار حرم يار چاشني عشق مي خواهد و دلدادگي، هرگاه تن رنجور و بيمارت را نتوانستي به اين خانه بكشاني كافي است از همان جايي كه ايستاده اي نجواكنان بگويي السلام عليك يا غريب الغربا..........
گزارش: مرضيه صاحبي