بررسی وضعیت شیعیان در دوران امام حسن عسکری (ع)
با گسترش اسلام و وسعت قلمرو آن، تفکر شیعی به وسیلهی شیعیان در مناطق مختلف نفوذ کرد.
با گسترش اسلام و وسعت قلمرو آن، تفكر شيعي به وسيلهي شيعيان در مناطق مختلف نفوذ كرد. شيعه به عنوان يك حزب فعال سياسي مهمترين محوري بود كه فكر و اهتمام اهل بيت(ع) را به خود مشغول ميداشت. چرا كه اين گروه تنها وسيله براي تحقق اهداف رسالت الهي و پيروي از فرهنگ اهل بيت(ع) و رسالت آنان و تسليم در برابر آنان ميباشند.
ميتوان گفت يكي از عوامل اصلي گرايش مردم به تشيع، رفتار، گفتار و كردار ائمه معصومين(ع) بود. امام حسن عسكري(ع) نيز در طول دوران حيات خود به دليل اهميت اين مرحله (عصر غيبت) از جوانب مختلف تلاش خود را چندين برابر كرده بود تا ضمن تحقق اهداف الهي و برآوردن نيازهاي شيعيان زمينه را براي عصر غيبت فراهم آورد.
شيعيان در زمان امام عسكرى(ع) در مناطق بسيار مهم و زيادى همچون كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آبه، مدائن، خراسان، يمن، رى، آذربايجان، سامرا، جرجان، بصره و دهها شهر ديگر، متمركز بودند. در اين جا به طور اختصار برخى از شهرهاى شيعهنشين آن دوران را بر مىشماريم:
كوفه
اين شهر در دوران امام حسن عسكرى(ع) از مهمترين و بزرگترين شهرهاى شيعهنشين به شمار مىرفت. مظفر دربارهي كوفه مىگويد: «كوفه در سال 17 ه.ق تأسيس شد و روزگارى دراز به عنوان بزرگترين شهر عراق به شمار مىآمد و دورههاى شكوفايى و ركود پياپى به خود ديد.
تشيع نيز وضعى همانند وضع كوفه داشت. گاهى تشيع همهي شهر را فرا مىگرفت، همانند دوران اميرالمؤمنين(ع) و گاهى دشمنان تشيع به روى آنها شمشير انتقام مىكشيدند و قدرت آنها به ضعف و سستى گراييده و از ترس و بيم، در خانه پنهان مىشدند، مانند دوران «زياد و پسرش» و «حجاج» و ديگر فرمانروايان ستمگر و ظالم. اين شهر در آغاز دوران غيبت كبرى شهرى آباد بود، ولى از حيث تمدن و وسعت و گسترش، مانند دوران منصور و حاكمان قبل از او نبود. تشيع در قرنهاى ميانى دوران عباسى يعنى پس از قرن سوم و چهارم هجرى در آن شهر حكومتى مستقل داشت». وى مىافزايد: «دربارهي كوفهي آن روز (روزگار امام عسكرى(ع و كوفهي پيش و پس از آن مپرس [همين قدر بدان] كه كوفه در پيروى از اهل بيت(ع) بزرگترين شهرها به شمار مىرفت».
بغداد
بغداد نيز در آن روزگار از مراكز مهم شيعه به شمار مىآمد و به گفتهي مظفر، جمعيت انبوهى از شيعيان در آن سكونت داشتند و دليل آن هم اين است كه امام عسكرى(ع)، عثمانبن سعيد عمرى و دهقان و ديگر نمايندگان خويش را در آن شهر تعيين فرمود، بلكه تنها بغداد، مكان وكيل رابط بين تمام وكلا و امام عسكرى و نيز ميان شيعيان و امام(ع) بود.
سامرا
مظفر مىگويد: «پس از اقامت دو امام بزرگوار (امام هادى و امام عسكرى(ع در اين شهر، تشيّع شكوه و عظمتى وصفناپذير يافت و با وجود دشمنىهايى كه عباسيان با آن دو بزرگوار داشتند، مردم، علم و دانش و فضايل پسنديده و ويژگىهايى از آن دو ديدند و دريافتند كه آنها دو شاخهي شجرهي پاك نبوت و وارثان علم الهى هستند».
او ادامه مىدهد: «تشيع همواره در آن شهر پابرجا و استوار ماند تا اين كه ايّوبى در آن سامان جنگى عليه شيعيان راه انداخت و پس از مدتى طولانى سلطان سليم عثمانى راه او را پىگرفت و بعدها حكومت عثمانى همين روش را دنبال كرد. و اگر در اين مناطقِ دور از جامعهي شيعى، كسى غير از مراد چهارم به ستيزهجويى با شيعه برنخاسته بود، كافى بود كه تشيع در اختفا قرار گرفته و بقيه بگريزند. گروهى از مردم از جمله متوليان حرم مقدس براى زنده ماندن، از آن شهر گريختند».
نيشابور
اين شهر از مناطق شيعهنشينى بود كه به اهل بيت(ع) علاقه و محبت شديدى از خود ابراز مىكرد؛ محبت و علاقهاى كه به زمان امام صادق(ع) بلكه قبل از آن دوران، باز مىگشت. گواه بر اين مطلب امورى است كه به ذكر برخى از آنها بسنده مىكنيم:
1- ابن شهرآشوب از ابوعلى بن راشد، و ديگران، در حديثى طولانى آورده است: «شيعيان در نيشابور گرد هم آمده و محمد بن على نيشابورى را انتخاب نمودند و مبلغ سىهزار دينار و پنجاههزار درهم و دوهزار دست لباس بدو سپردند. شطيطه نيز يك درهم كامل و يك دست لباس پنبهاى آورد و گفتند: اينها را به امام(ع) تحويل بده...».
2- زمانى كه امام رضا(ع) در سفر خود به مرو، از نيشابور گذشت، شيعيان و دوستداران وى استقبال بىنظيرى از آن حضرت به عمل آوردند و حديث معروف به سلسلةالذهب را كه امام براى مردم روايت فرمود، نزديك به يكصدهزار تن، يادداشت كردند.
3- امام عسكرى(ع)، ابراهيم بن عبده نيشابورى را به عنوان وكيل خود تعيين فرمود تا حقوق شرعى را از دوستداران وى در نيشابور دريافت كند.
همهي اين موارد مؤيد آن است كه شهر نيشابور در آن زمان مركز بزرگ شيعه و دوستداران اهل بيت(ع) بوده است.
قم
اين شهر از جمله مناطق مهم و از مراكز اصلى، بلكه بزرگترين پايگاه شيعه در دوران امام عسكرى(ع) به شمار مىرفت و در عصر غيبت به عنوان مركزى مطمئن براى نشر فقه و حديث اهل بيت(ع) مطرح بوده است. علامه مظفر گفته است: «قم در دوران امام عسكرى و قبلاً در زمان پدر بزرگوارشان(ع) يكى از مراكز راويان بىشمار از آن دو امام بوده و نيز مؤلفان بسيارى در سايهي فنون علم و دانش و حديث، در آن شهر وجود داشتند».
اين مدرسهي علمى بزرگ در دوران آن حضرت، بزرگترين خدمات را به جوامع شيعى ارائه داد و علوم و روايات و فضائل اهل بيت عصمت(ع) را گسترش داد تا آنجا كه دربارهي آنان گفته شده: «اگر قمىها نبودند، دين از دست مىرفت». و حق همان است كه دربارهي آنها گفته شده است؛ زيرا وقتى تاريخ آن دوران را مرور مىكنيم، مىبينيم قم از شهرهاى مطمئنى بوده كه روايات اهل بيت(ع) و فضائل آنان را در همهي دنيا منتشر كرده است. فعاليتها و خدمات خالصانهي قمىها براى اسلام و مسلمانان به طور عام و به اهل بيت(ع) به طور خاص با عبارات مختلفى از سوى ائمه(ع) مورد تأييد قرار گرفته است؛ از جمله، سخن امام صادق(ع) است. آن حضرت به عيسى بن عبدالله فرمود: «درود خدا بر مردم قم. خداوند سرزمينشان را با باران رحمت خويش سيراب گرداند و بركات خود را بر سر آنان فرو فرستد و گناهان ايشان را به حسنات مبدّل سازد. آنان اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند و فقيه و عالم و اهل درايت و روايتند و عبادت خدا را نيك انجام مىدهند».
حكومتهاى عباسى به طور مكرر مردم قم را قتل عام كردند و اهالى اين شهر با دشوارترين رنج و مصيبتها در دوران موسى بن بغا- كه حكومت عباسى او را براى آزار و شكنجه مردم قم، كه از دوستداران و علاقهمندان اهل بيت(ع) بودند، گماشته بود- روبهرو بودند.
تفرشى در حالات محمدبن محمد بن رباط كوفى مىنگارد: «محمدبن محمد بن رباط كوفى گفت: ابوجعفر محمد بن حسين بن عبدالله بن سعيد طبرى در بغداد از عمويش ابراهيم بن عبدالله بن سعيد نقل كرد و گفت: زمانى كه موسى بن بغا رهسپار قم شد خشمگينانه وارد آن شهر گرديد و به آزار و اذيت مردم آن سامان پرداخت. مردم وضعيت خود را به ابومحمد عسكرى(ع) نوشته و از آن حضرت درخواست دعا نمودند. امام(ع) در پاسخ آنان مرقوم فرمود: اين دعا را در نماز وَتْـرِ خود بخوانيد».
اين دعا طولانى است و ما شمهاى از آن را نقل مىكنيم:
بار خدايا! پايهها و اركان ستم را در هم شكن، پردههايشان را فرو ريز، وحدت كلمهي آنها را به پراكندگى مبدل ساز، سپاه انبوهشان را ناچيز گردان، ستون بلند(حكومت آن) را فرو ريز، پرچمهاى برافراشتهي آنها را سرنگون نما!
از جمله دانشمندان برجسته، عالم و فقيه اين شهر را ميتوان به زكريا بن آدم، ابن بابويه، شيخ صدوق، محمدبن يحيي عطار و... اشاره كرد.(1)
در تاريخ الشيعه آمده است كه قم در عهد امام دهم و يازدهم از مراكز مهم علم گرديد و شيعيان فراواني در آنجا ميزيستند و مسكن بسياري از راويان، مؤلفان و دانشمندان شد.(2)
مردم طبرستان و ديلم نيز شيعه بودند ولي بيشتر آنان در زمان امام حسن عسكري(ع) شيعهي زيدي بودند. گذشته از اين مناطق در ساير بلاد اسلامي نيز شيعيان به طور پراكنده حضور داشتند. در مجموع جمعيت شيعه در عصر امام عسكري(ع) از كميت و گسترش چشمگيري برخوردار بود.(3)
توجه امام به شيعيان
امام عسكري(ع) با وجود تنگناهايي كه با آن مواجه بود، به پيروان خود توجه بسيار داشت و به امور آنها رسيدگي ميفرمود. گاهي به آنان دستور ميداد بعد از نماز مغرب و عشا در برخي از خانهها گرد هم آمده و حضرت در جلسهي آنان حضور مييافت و زماني كه اجتماعات آنان در شهرهاي دوردست مانند جرجان حاضر ميشدند، حضرت به شيعيان سفارش ميكرد كه خود را از دسيسهي حكومتها بر حذر دارند.
امام(ع) در عصر خود توجه زيادي به حفظ و نگهداري شيعيان خود داشت؛ زيرا ميدانست كه آنان مورد خشم و غضب بوده و از ناحيهي حكومت تحت پيگرد و در معرض كشتار و آوارگي قرار دارند. امام عسكري(ع) آنان را به شيوههاي گوناگون از مكر و دسيسههاي دشمنان و حكومتهاي ستمگر برحذر ميداشت كه به نمونههايي از توجه و عنايت امام(ع) به پيروان خود اشاره ميشود.
- كليني به سند خود از علي بن محمدبن اسماعيل بن ابراهيم بن موسي بن جعفر روايت كرده كه گفت: «ابومحمد عسكري(ع) بيست روز قبل از مرگ «معتز» به ابوالقاسم اسحاق بن جعفر زبيري نوشتند: در خانه بمان تا آن حادثه رخ دهد. وقتي «بريحه» كشته شد، اسحاق به حضرت نوشت: حادثه رخ داد. چه دستوري ميفرماييد؟ حضرت به او نوشت: اين، آن حادثه نيست، بلكه آن، حادثه ديگري است. [در روز معين] آنچه را امام(ع) پيشگويي كردند به سر معتز آمد».
- ابن شهر آشوب از علي بن حسن بن فضل يماني روايت كرده كه گفت: «جمعيت زيادي از خاندان جعفر پيرامون خانه جعفري گرد آمدند كه وي توان برابري با آنها را نداشت. لذا طي نامهاي به ابومحمد عسكري(ع) از اين اوضاع به حضرتش شكوه نمود. حضرت در پاسخ وي مرقوم فرمود: انشاءالله بر آنها پيروز خواهيد شد». ميگويد: او با گروهي كمتر از هزار نفر به مبارزهي سپاهي بيش از بيست هزار تن برخاست و آنها را شكست داد».(4)
شيوههاي ارتباطي امام(ع) با شيعيان
شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي روزگار امام حسن عسكري(ع) با ديگر زمانها متفاوت است. چرا كه امام(ع) به دليل حصر نظامي و زندان نميتوانست همانند ديگر ائمه معصومين(ع) با ياران و اصحاب خويش ارتباط مستقيم و نزديك داشته باشد. امام(ع) ضررهايي كه از كمي ارتباط مستقيم با شيعيان حاصل ميگرديد را با دو امر مهم خنثي كرده، اين دو مسئله را جايگزين ارتباط مستقيم كرده بود:
1- صدور نامهها و پيامهايي كه به شكل مكتوب به شيعيان مينوشتند و نيازها و مراجعاتي كه آنان با امام(ع) داشتند را به صورت مكتوب برآورده مينمودند. اكثر رواياتي كه از حضرت امام عسكري(ع) نقل گرديده، به صورت مكاتبات آن حضرت با راويان و شيعياني است كه تنها به وسيله همين نامهها با آن حضرت ارتباط داشتند.
2- آن حضرت به شيعيان دستور ميدادند تا از طريق وكلايي كه آن حضرت در مناطق مختلفي كه شيعه در آن وجود داشت تعيين كرده بودند با آن حضرت ارتباط برقرار كنند. آنان پل ارتباطي قوياي بودند كه به شيعيان روحيه داده و با وجود آنان شيعه احساس مينمود همواره با امام(ع) ارتباط داشته و ميتواند سؤالهاي خود را در محضر ايشان مطرح نموده و از امام خود جواب دريافت نمايد.
در پايان به نمونههايي از مكاتبات امام(ع) با امت اسلامي ميپردازيم:
- در بحار آمده است: «حسن بن ظريف برايم روايت كرده و گفت: به ابومحمد(ع) نامه نوشتم و معناي گفتهي رسول خدا(ص) به اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود: من كنت مولاي فعلي مولاه، را از ايشان جويا شدم. حضرت فرمود: رسول خدا(ص) با اين كار، خواست براي او نشانهاي قرار دهد تا در هنگام اختلاف و پراكندگي، حزب خدا به وسيلهي او مشخص و شناخته شوند».
- كليني از اسحاق روايت كرده است: «حسن بن ظريف برايم نقل كرد و گفت: دو مسئله در قلبم خطور كرد و خواستم به وسيلهي مكاتبه، آنها را از ابومحمد(ع) بپرسم. حضور ايشان نامه نوشتم و از آن بزرگوار پرسيدم: آنگاه كه قائم قيام ميكند، چگونه داوري ميكند و جايگاه قضاوت حضرت كجاست؟ همچنين ميخواستم در مورد تب دو روز در ميان يك بيمار بپرسم كه از پرسش در خصوص تب، غافل شدم. پاسخ آمد:
«دربارهي قائم(ع) پرسيده بودي. آنگاه كه وي قيام ميكند، مانند داود(ع) به علم خويش ميان مردم قضاوت مينمايد و نيازي به شاهد و بيّنه ندارد.» و نيز پرسش مرا درباره تب پاسخ داده بودند و آنچه را ابومحمد(ع) فرموده بود، انجام دادم و بيمار بهبودي يافت.
- در بحار از محمدبن حسن بن ميمون نقل شده كه گفت: «طي نامهاي به امام عسكري(ع) از فقر و تنگدستي شكوه نمودم. سپس با خود گفتم: آيا ابوعبدالله امام صادق(ع) نفرموده بود كه تنگدستي با محبت ما، بهتر از بينيازي با ديگران و كشته شدن با ولايت ما بهتر از زندگي با دشمنان ماست؟ پاسخ آمد: هر گاه گناهان اولياء و دوستداران ما فزوني يابد، خداي عزوجل آنها را به فقر و تنگدستي مبتلا ميكند و بسياري از آنان را مورد بخشش قرار ميدهد. همان گونه كه با خود انديشيدي، زندگي فقيرانه و همراه با محبت ما بهتر از رفاه و ثروتي است كه در كنار دشمنان ما به دست آيد. ما پشتيبان كسي هستيم كه به ما روي آورد و روشنايي و نوريم براي آنان كه از ما روشني خواهند و پناهِ پناه جويانيم. آنان كه دوستدار مايند، در بهشت برين با ما خواهند بود و كساني كه از ما روي گردان باشند، در آتش دوزخند».(5)
كلام آخر
ميتوان گفت با همهي سختگيريهايي كه بنيعباس نسبت به حضرت امام حسن عسكري(ع) و شيعيان آن حضرت روا داشتند، نتوانستند مانع گسترش معارف و فرهنگ ناب اسلام و فضائل اهل بيت(ع) شوند و هركدام از شاگردان آن حضرت، پس از بهرهگيري از علوم آن امام همام، در گوشهاي از جهان اسلام به نشر انديشه و معارف اهل بيت(ع) پرداختند و راه سعادت و رستگاري را براي شيعيان هموار ساختند.
پينوشتها:
1- با خورشيد سامرا، محمدجواد طبسي، ترجمه عباس جلالي، ص204
2- زندگي حضرت امام حسن عسكري(ع)، علياكبر جهاني، ص108
3- در آستانه غيبت، امام حسن عسكري(ع)، محمد دشتي، ميرزا مهدي اصفهاني، ص237
4- با خورشيد سامرا، محمدجواد طبسي، ترجمه عباس جلالي، ص213
5- خورشيد سامرا، امام حسن عسكري(ع)، گروه مؤلفان، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، ص227