نیایش ؛ عالی ترین تجلی روح و معنویت انسان

اصطلاحات، کلمات و حتی صفاتی که ما برای بیان مفاهیم، معانی، عقاید و حتی شخصیت های بزرگ مذهبمان به کار می بریم، در تلقی امروز به گونه ای است و در تلقی نخستین اش به گونه ای دیگر. زیرا ما گاه صفات و اسامی و یا مناقبی را که در کتب قدیم و اصلیمان وجود ندارد، بنا به سلیقه ی فعلی خودمان، برای پیشوایانمان به کار می بریم و این امر حاکی از آن است که بینش امروز ما تا چه حد با بینش نخستین تشیع و اسلام اختلاف دارد.

صفات و اسامي و اصطلاحاتي هستند كه اصيل اند، و از صدر اسلام وجود دارند، و ما هم آنها را به كار مي بريم، اما نوع تلقي ما و مفهومي كه از آنها احساس مي كنيم، كاملاً با آنچه كه اول بوده، فرق دارد. اين اصطلاح "زين العابدين" را به طور معمول كه به كار مي بريم، هيچ احساسي از آن نداريم، هيچ فضيلتي و هيچ صفت مشخصي در اين كلمه و در اين لقب احساس نمي كنيم، در صورتي كه اگر در محتواي دقيق و لطيف اين معني تجديد نظر كنيم و با يك نگاه تازه بدان بنگريم، مي بينيم كه چه صفت عالي و زيبايي است: "زيباترين روح پرستنده" ،"زيور و زينت پرستندگان".
نيز ما هميشه فضيلت ها، ارزش ها، و عظمت هاي رهبرانمان را، پيشوايان بزرگ اسلامي مان را، با ارزش هاي ديني و قومي فرهنگ بشري و نظام هاي طبقاتي مي سنجيم، و خيال مي كنيم كه اگر با همان ملاك ها و صفات و ارزش هاي عالي اي كه بزرگان قومي و تاريخي و قهرمانان خودمان را تجليل و تعظيم و توصيف مي كرديم و مي كنيم ائمه راهم توصيف كنيم، آنها را خيلي تجليل كرده ايم. در صورتي كه اساساً دستگاه ارزش هاي اسلامي، با سيستم ارزش هاي قومي و ملي و فرهنگي كاملاً متفاوت است. مثلاً ما خيال مي كنيم، كه اگر بگوييم پيغمبر اسلام سايه نداشته است، صفت بزرگي را از پيغمبر عنوان كرده ايم، در صورتي كه ارزش هاي پيغمبر اسلام در زبان كسي كه بهتر از هر كس ديگر مي تواند از او سخن بگويد [امام جعفر صادق(ع)] اين است: كان رسول الله يجلس جلوس العبد و ياكل اكل العبد و يعلم انه العبد
"رسول خدا نشست و برخاست مي كرد، مثل نشست و برخاست يك بنده، غذا مي خورد، مثل غذا خوردن يك بنده، و اصلاً مي دانست كه يك بنده است".
اين بزرگترين تجليل از مقام بزرگترين موجودي است كه در عالم هست، با بينش و با ملاك هاي ارزشي خاصي كه در فرهنگ اسلامي است براي امام و رهبر.
صفات گوناگوني را مي شود براي يك رهبر به كار برد: از قهرمانيش، از نبوغش، از شخصيتش، و از خصوصياتش، چنانكه مداحان بزرگ، شاعران بزرگ و نويسندگان بزرگ براي بزرگان به كار مي برند.
در تاريخ بشري همواره عادت و سابقه ي ذهني داشتيم كه يك رهبر، يك پيشوا، جبار باشد، متكبر باشد، مستبد باشد. در عوض در اين سيستم، در اين فرهنگ، در اين ايمان، امام، جبار نيست، بلكه سجاد است.
اين صفت به عنوان بزرگترين و نمايان ترين كاراكتر رهبر ما عنوان مي شود و صفت شاخص او است، صفتي كه او را از همه رهبران ديگر در تاريخ بشر، ممتاز مي كند، صفتي كه با آن، برجستگي و برتري و فضيلت خودش را بر همه پيشوايان ديگر تاريخ انسان نشان مي دهد: "زيباترين روح پرستنده" امام نه جبار، سجاد، اينها معاني اي است كه من از متن صفات و القاب و اسامي امام گرفتم.
اهميت نيايش
"الكسيس كارل" فيزيولوژيست بزرگي است كه برنده جايزه نوبل و مظهر بينش علمي در علوم طبيعي است، و يكي از بزرگترين شخصيت هايي است كه نماينده ي يك گرايش خاص در علوم معاصر است اين مرد با اين بينش، وقتي از نيايش سخن مي گويد، كه مظهر يك احساس و اشراق است و عالي ترين تجلي روح و معنويت انسان، (كه در بينش جديد هميشه از علوم جدا بوده است) براي ما خيلي جالب است. به خصوص كه او نويسنده ي فيلسوف و روحاني نيست و در مقام يك فيزيولوژيست، انسان شناس و متخصص علوم گوناگون طبيعي درباره انسان و هم چنين برنده جايزه نوبل در پيوند رگ هاست. وي براساس مطالعات و تجربيات مستقيمي كه روي بيمارانش، از گروه ها و تيپ هاي مختلف داشته تا جايي مي رسد كه اين حكم را به عنوان يك حكم علمي (نه به عنوان تبليغ ديني) صادر مي كند كه: "نيايش همچون دم زدن و خوردن و آشاميدن، از نيازهاي ژرفي است كه از عمق سرشت و فطرت طبيعي انسان سر مي زند؛ خوردن، نمو كردن، تكثير نسل و نيايش، چهار بُعد اساسي روح انسان هستند. " و به جايي مي رسد كه مي گويد: "هيچ ملتي در تاريخ و هيچ تمدني درگذشته به زوال قطعي فرو نرفت، مگر آنكه پيش از آن سنت نيايش در ميان آن قوم ضعيف شده بود."
نيايش، نه هم چون تخدير آرامش بخش است، بلكه آرامشي كه مي بخشد زائيده اشباع تشنگي و نياز و اضطراب روح آدمي و پاسخ گفتن به كمبودهايي است كه در عمق فطرت آدمي است. اين است كه نيايش برخلاف تخدير كه به ضعف و مرگ منتهي مي شود، نيروزا، نشاط انگيز و عامل شكفتگي احساس ها، عاطفه ها و استعدادهاي مرموز درون روح آدمي است. (كارل) بعد مي گويد: "هيچ دري را نيايش نمي زند، مگر اينكه به رويش گشوده مي شود." و نيايش، بلندترين قله ي تعبير را در شب ظلماني عقل، در پرواز عشق، مي يابد، آنگاه كه كُمِيت عقيل مي لنگد."
اول كتاب نيايش (الكسيس كارل) با اين جمله شروع مي شود كه: " ارزش عقل در نظر ما غربي ها به مراتب بالاتر از آستانه ي عشق است" و در پايان، كتاب را با اين جمله ختم مي كند كه: " اي كاش انسان، امروز هم چنانكه زيبائي دانش را مي فهمد، زيبائي خدا را نيز بشناسد و به سخن پاسكال هم چنان گوش بدهد، كه به سخن دكارت."
نيايش، در تاريخ شيعه مي تواند به عنوان مكتب امام سجاد نامگذاري شود. اساساً در طول تاريخ و در همه اديان، نيايش، دعا و و عبادت بر دو پايه قرار دارد. يعني تجلي دو نياز و دو احساس در روح آدمي است. يكي فقر، به معناي احتياج، به معناي نياز كه انسان تشنه و عطشناك كه احساس كمبود دارد، هم چنانكه براي رفع نيازهاي ديگرش متوسل به اين و آن مي شود و يا در جستجوي مايحتاجش به تكاپو مي افتد، نوعي از كمبودها را در درون روح خود، يا در سرنوشت زندگي اش را نيز احساس كند. جلوه ي بيروني اين نياز، نيايش است، و ريشه ي نياز و نيايش يكي است.
بنابراين نيايش و دعا، گاه به عنوان درخواست چيزي است كه نيايشگر بدان محتاج است و ندارد. و گاه عالي تر از اين مرحله است و به عنوان تجلي عشق است. گرچه عشق را نيز مي توان يكي از نيازهاي روح گفت، اما به خاطر اينكه خودش يك نياز كاملاً مستقل است، يك ماهيت مرموز و يك شعله اهورايي و الهي در درون روح آدمي است و بيش از هر چيز در زندگي آدم دست اندركار است و بيش از هر چيز در نظر آدم مجهول است، در نتيجه مستقل از نياز و فقر شمرده مي شود. اين عالي ترين نوع دعا و نيايش است، نيايش و دعائي كه زائيده ي روح عاشق است: احساس عشق.
** عكس هاي اين مطلب صبح سه شنبه – ششم فروردين 1392 – در حاشيه حرم شريف نبوي با دعا براي همه ي مراجعه كنندگان به پايگاه خبري حج گرفته شده است .