آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟ آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟

آیا شیعه در زمان پیامبر(ص) وجود نداشت؟

مقاله حاضر درباره پیدایش و ریشه های پیدایش شیعه به بحث و بررسی پرداخته است./ خسرو آقایاری، 3 خرداد 92

در ضمن آيه ولايت، سوره مائده آيه ٥٥ كه فرموده است: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون »
در تفاسير گوناگون و مجامع روايي اهل سنت آمده است كه شخصيتي كه در آخر آيه به صورت اشاره معرفي شده، علي ابن ابي طالب است كه پس از پيامبر (ص) از جانب خدا و رسولش بر مسلمانان ولايت دارد.
به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، براي اين كه اين حقيقت قرآني، بيش از پيش روشن شود، به حديث شريف «منزلت» تمسك مي‌جويم. در منابع بسياري از اهل سنت، ذيل اين آيه شريف قرآن آمده است: «واذكر في الكتاب موسي انه كان مخلصا و كان رسولا نبيا و ناديناه من جانب الطور الايمن و قربناه نجيا و وهبنا له من رحمتنا اخاه هارون نبيا (سوره مريم – آيه ٥٢) «و ياد كن در كتاب موسي (ع) را به درستي كه او خالص گردانيده شده بود و رسول و پيامبر بود. و ندا كرديم او را از جانب طور ايمن و نزديك كرديم او را رازگوينده و بخشيديم او را از رحمت خود، برادرش هارون را پيغمبري»
در توضيح و تفسير اين آيه مباركه، حديث مشهوربه «منزلت» مورد استفاده مفسرين قرار گرفته است كه: «قال رسول الله (ص): علي مني بمنزله هارون من موسي» «پيامبر و فرستاده خدا (ص) فرمود:علي (ع) براي من به مانند هارون است براي موسي (ع)»
با اين حديث شريف، تمامي مقامات هاروني براي علي (ع) اثبات مي‌شود كه از آن جمله است: مقام وصايت و جانشيني رسول الله (ص) براي علي (ع) همان طور كه هارون، وصي موسي بود. بسيار بديهي است وقتي كه پيامبر مي‌فرمايند: «ياعلي! تو براي من همانند هارون هستي براي موسي» توجه پيامبر به مقام وصايت و جانشيني هارون است كه همين مقام را براي علي اثبات مي كند .
حديث منزلت در ٢٥ منبع، از منابع روايي اهل سنت، ذكر شده و مورد اتفاق نظر و تاييد دانشمندان اهل سنت است. براي مثال، محمد بن يوسف گنجي شافعي در كفايت الطالب في مناقب علي بن ابي طالب در باب ٧ ص ١٤٩ در دفاع از صحت علمي اين حديث مي‌گويد:
«هذا حديث متفق علي صحته رواه الائمه الاعلام الحفاظ كابي عبدالله البخاري في صحيحه و مسلم بن حجاج في صحيحه و ابي داوود في سننه و ابي عيسي الترمذي في جامعه و ابي عبدالرحمن النسائي في سننه و ابن ماجه القزويني في سننه و اتفق الجميع علي صحته حتي صار ذلك اجماعا منهم. »
«قال الحاكم النيشابوري؛ هذا حديث دخل في حد التواتر.»
محمد بن يوسف گنجي مي‌گويد: اين حديثي است كه در صحت آن، ائمه اعلام و دانشمندان وحافظان، متفق القول هستند كه از آن جمله است ابي عبدالله بخاري در صحيح خودش، و مسلم ابن حجاج در صحيحش و ابي عبدالرحمن النسائي در سنن و ابن ماجه قزويني در سنن و جميع آنها در صحت آن اتفاق دارند و اعتقاد دارند به حد اجماع رسيده است. و حاكم نيشابوري نيز مي‌گويد: اين حديث مورد اتفاق و پذيرش همه دانشمندان است و آن قدر نقل شده كه به حد تواتر رسيده است. و نيز خليفه دوم اهل تسنن، درباره اين حديث چنين نقل مي‌كند: قال عمر بن الخطاب: «كنت انا و ابوبكر و ابوعبيده بن الجراح و نفر من اصحاب رسول الله عنده و هو متكيء علي ابن ابي طالب حتي ضرب بيده منكبيه. ثم قال انت يا علي اول المومنين ايمانا و اولهم اسلاما. ثم قال انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لانبي بعدي»
«عمر ابن خطاب گفت:‌ من و ابوبكر و ابوعبيده جراح وعده‌اي از اصحاب پيامبر نزد او بوديم و پيامبر به علي (ع)‌ تكيه داده بود تا اينكه پيامبر با دست ضربه‌اي به پشت علي زد و گفت: يا علي تو اولين مومنين از نظر ايمان هستي و اولين آنان از نظر اسلام هستي تو براي من همانند هارون هستي براي موسي مگر اين كه پس از من پيامبري نخواهد بود.»
در خصوص حديث منزلت كه مهمترين سند اثبات ولايت اميرالمومنين است، ابن المغازلي دانشمند بزرگ اهل سنت گروه كثير ديگري اين حديث را از طرق مختلف نقل كرده‌اند.
ابن مغازلي اين حديث را از قول ابن عباس (رضي الله عنه) نقل كرده است: «عن ابن عباس (رضي الله عنه) قال: قال رسول الله (ص) لعلي لما خرج عليه السلام الي غزوه تبوك و خرج الناس معه دون علي فبكي (فقال له) اما ترضي ان تكون مني بمنزله هارون من موسي الا انه لابني من بعدي انه لاينبغي ان اذهب الا و انت خليفتي». «ابن عباس مي‌گويد: پيامبر خدا (ص) هنگامي كه به قصد غزوه تبوك از مدينه خارج شد و مردم با او رفتند و علي (ع) در ميان ايشان نبود و بدان سبب علي-عليه السلام- بگريست و به علي فرمود: از اين كه نسبتت به من همانند موسي به هارون است، خشنود نيستي؟ با اين تفاوت كه هيچ پيامبري پس از من نخواهد بود و زيبنده نيست كه خارج شوم از مدينه مگر اينكه تو جانشينم باشي.»
حديث منزلت بسيار معروف است و در منابع شيعي و سني با طرق مختلف روايت شده است. سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي در كتاب المراجعات، اسناد آن را ذكر كرده و مي‌گويد: حتي معاويه علي رغم ياغي‌گري‌هايش و با همه وقاحتي كه در پوشاندن فضائل علوي نشان مي‌داد، نتوانست حديث منزلت را انكار كند. (المراجعات / ١١٩-١١٨)
اما برخي از منابع اهل سنت كه اين حديث را روايت كرده‌اند: ابوعبدالله بخاري در كتاب بدء الحلق
مسلم بن حجاج در كتاب فضل الصحابه، باب فضايل علي (ع) جلد دوم و در جلد دوم صحيح خود امام احمد بن حنبل، جلد اول مسند، در وجه تسميه حسنين (ع) ابوعبدالرحمن نسائي در خصائص العلويه محمد بن سوره ترمذي در جامع
حافظ ابن حجر عسقلاني در جلد دوم اصابه ابن حجر مكي در صواعق محرقه، باب ٩، ص ٣٠ و ٧٤
حاكم ابوعبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري در جلد سوم مستدرك جلال الدين سيوطي در تاريخ الخلفا، ص ٦٥
ابن عبد ربه در جلد دوم عقد الفريد، ص ١٩٤
ابن صباغ در الفصول المهمه، ص ٢٣ و ١٢٥
علي بن الحسين مسعودي، جلد دوم مروج الذهب
و سايرين كه در مجموع ٢٥ منبع اين حديث را نقل كرده‌اند.
يكي از دروغ‌هاي بزرگي كه دشمنان شيعه و دشمنان امت اسلامي مي‌گويند و تهمت بزرگي است بر پيكره تشيع، اين حرف بي ريشه است كه شيعه در سالهاي پس از رسول الله (ص) پديد آمده و در زمان پيامبر (ص) اصلا چنين واژه‌اي مورد استفاده قرار نگرفته است. در صورتي كه در منابع اهل سنت، اصالت تشيع از جانب رسول خدا مورد تاكيد قرار گرفته است.
ابن عباس مي‌گويد چون آيه زير نازل شد: «ان الذين آمنوا و عملو الصالحات اولئك هم خيرالبريه، جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضواعنه ذلك لمن خشي ربه» (البينه – آيه ٩ الي ٧) «آنان كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند، آنان بهترين خلق هستند. پاداش آنان در نزد پروردگارشان، بهشت دائمي است كه در زير آنها نهرهايي جاري است كه دائمي و جاودان است. خدا از ايشان خشنود است و آنان از پروردگارشان خشنودند. اين مقام كسي است كه از پروردگارش پروا دارد»
پيغمبر خطاب به علي (ع)‌ فرمود:« يا علي هو انت و شيعتك تاتي انت و شيعتك يوم القيمه راضين مرضيين». يا علي! خيرالبريه (بهترين خلق) در اين آيه تو و شيعيانت هستيد. روز قيامت تو و شيعيانت مي‌آييد در حالي كه خداوند از شما راضي و شما هم از خدا راضي و خشنود هستيد»
اين حديث شريف در حليه الاوليا نوشته حافظ ابونعيم اصفهاني، آمده است. همچنين با كمي تفاوت، همين معنا به شرح زير نقل شده است: در وقت رحلت، پيامبر (ص) درحالي كه پشت مباركش به سينه اميرالمومنين بود، فرمود: يا علي الم تسمع قول الله تعالي: ان الذين آمنوا و عملو الصالحات اولئك هم خيرالبريه جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضواعنه. هم شيعتك و موعدي و موعدكم الحوض اذا اجتمعت الاممم للحساب تدعون غرّا محجّلين. يا علي! آيا شنيده‌اي آيه فوق را؟ ايشان شيعيان تو هستند و وعده‌گاه من و شما كنار حوض كوثر خواهد بود. وقتي كه جمع مي‌شوند خلايق براي حساب، شما را سفيد رويان مي‌خوانند» اين حديث را، ابوالمويد موفق بن احمد خوارزمي در فصل هفدهم مناقب، حاكم ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله الحسكاني در كتاب شواهد التنزيل، محمد بن يوسف گنجي شافعي در كفايت الطالب، ص١١٩ ، سبط ابن حوزي در تذكره خواص الامه في معرفه الائمه، ص ٣١ نقل كرده‌اند.
همچنين جلال الدين سيوطي كه در قرن نهم او را مجدد طريقه سنت مي‌دانستند، از جابربن عبدالله انصاري نقل كرده است كه گفت: در خدمت پيامبر بودم كه علي (ع)‌وارد شد. پيامبر فرمود: «والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامه فتنزل: ان الذين آمنوا و عملو الصالحات اولئك هم خيرالبريه»
قسم به كسي كه جانم در دست اوست. اين مرد و شيعه او روز قيامت رستگارانند و آنگاه بود كه آيه فوق نازل شد.
ابن حجر عسقلاني در باب ١١ صواعق از حافظ جمال الدين محمد بن يوسف زرندي مدني نقل كرده است كه: چون آيه مذكور نازل شد، پيامبر فرمود: يا علي انت و شيعتك خيرالبريه تاتي يوم القيمه انت و شيعتك راضين و ياتي عدوك غضبانا مقمحين فقال: من عدوي؟ قال: من تبرء منك و لعنك
يا علي تو وشيعيان تو خيرالبريه هستيد. مي‌آييد روز قيامت تو و شيعيانت در حالي كه از خدا راضي و خد اهم از شما راضي است و مي‌آيند دشمنان تو خشمناك: دست‌هايشان به گردنشان آويخته. پس اميرالمومنين عرض كرد: كيست دشمن من؟ فرمود: كسي كه بيزاري مي‌جويد از تو و لعن مي‌نمايد تو را.
همين طور علامه سمهدي در جواهر العقدين و نور الدين علي بن محمد ابن احمد مالكي مشهور به ابن صباغ در فصول المهمه، ص ١٢٢ از ابن عباس نقل كرده‌اند: پس از نزول آيه فوق، رسول خدا فرمود: «هوانت و شيعتك تاتي يوم القيمه انت و هم راضين مرضيين و ياتي اعداءك غضبانا مقمحين ميرسيد علي همداني شافعي در كتاب موده القربي و ابن حجر در صواعق محرقه از ام سلمه نقل كرد كه فرمود: رسول الله فرمود: يا علي انت و اصحابك في الجنه انت و شيعتك في الجنه
موفق بن احمد خطيب خوارزمي در كتاب مناقب، فصل نوزدهم آورده است كه پيامبر (ص) به علي (ع)‌ فرمود:‌
«مثلك في امتي، مثل المسيح عيسي بن مريم» مثل تو در امت من، مثل مسيح بن مريم است كه قوم او سه فرقه شدند:گروهي مومن شدند كه حواريون بودند. گروهي به دشمني او برخاستند كه يهود بودند و گروهي غلوكنندگان هستند. امت من هم درباره تو سه فرقه مي‌شوند: فرقه شيعتك و هم المومنون. فرقه اي شيعيان تو هستند كه مومناند. فرقه ديگر دشمنان تو كه ناكثان هستند و فرقه سوم غلوكنندگان آن گاه فرمود: فانت يا علي و شيعتك في الجنه – و محبّوا شيعتك في الجنه – ( و دوست‌داران شيعيانت هم در بهشتند) و عدوك و الغالي فيك في النار»
آنچه تا بدينجا مورد بررسي و تحليل قرار گرفت، پوسته خارجي ولايت و سطحي‌ترين لايه‌هاي آن است كه با مسائل دنيايي جامعه مسلمانان و صورت شريعت ارتباط دارد. البته وظيفه امام است كه نسبت به تنظيم و تحكيم اين نوع روابط نيز به حكم پيشوايي و رهبري اقدام بنمايد.
البته اين لايه از ولايت و امامت به حكم اين كه قشر و پوسته ظاهري آن است و با امور دنيايي نيز مرتبط است، مورد توجه و طمع مدعيان قرار مي‌گيرد و ممكن است آن را مورد دستبرد و غصب نيز قرار دهند، چنان كه در دنياي اسلام واقع شد. اما آيا با غصب پوسته ظاهري ولايت و غصب منصب دنيايي امام، ولايت و نقش رهبري امام به پايان مي‌رسد؟‌




نظرات کاربران