چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟ چرا نا امیدی کفر است؟

چرا نا امیدی کفر است؟

نا امیدی که با دو واژه یأس و قُنوط در عربی از آن یاد می شود در فرهنگ قرآن کریم کاری است ناپسند که جز از کافران سر نمی زند.

در داستان حضرت يوسف عليه السلام مي خوانيم:
قحطى در مصر و اطرافش از جمله كنعان بيداد مى‏كرد. يعقوب عليه السلام به فرزندانش دستور داد براي تهيه مواد غذايي به سوى مصر حركت كنند؛ كاري كه پيش از اين نيز كرده بودند؛ ولى اين بار در سرلوحه خواسته هايش جستجو از يوسف و برادرش بنيامين را قرار داد و فرمود: فرزندانم برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از آنجا كه فرزندان اطمينان داشتند كه يوسفى در كار نمانده؛ به آنها فرمود:
... وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ ؛ و از رحمت خدا نوميد مباشيد . بعد بلافاصله دليل آن را هم فرمود:
... إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ؛ زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمى‏شود .[1]
معناي اين سخن آن است كه نا اميدي بر جاني سايه مي افكند و آن را در كام خود فرو مي برد كه به رحمت خدا ايمان نداشته باشد و در مواردي اصل وجود خدا را منكر شود.
شدت بدي اين كار به حدي است كه امام صادق عليه السلام آن را در زمره گناهان كبيره شمرده و مي فرمايد: يكي از گناهان كبيره «الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْيَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّه‏» است. [2]

چه ارتباطي بين نا اميدي و كفر وجود دارد؟ براي كشف اين رابطه، نياز به واكاوي فرآيند نا اميدي داريم تا روشن شود كه چرا نا اميدي ريشه در كفر دارد و بنا به فرمايش قرآن كريم نا اميد نمي شوند مگر كساني كه كافرند.
نا اميدي يعني باور اين معنا كه در عالم، ديگر كسي نيست كه مشكل مرا حل كند و يا كمك كند كه گره از كار من باز شود. آنچه اين باور را به كفر تبديل مي كند نفي خدا و قدرت او در اين باور است؛ نيازي هم نيست كه حتما به زبان جاري شود ، همين كه اين شخص در دل، اصل وجود خدا و يا شأني از شئون خدايي او مانند قدرت و رحمت را منكر شود كافر است.
پس اينكه قرآن كريم مي فرمايد: تنها كافرانند كه از رحمت خدا مأيوس مي شوند معنايش اين نيست كه يأس به كفر مي انجامد؛ بلكه پيام آيه شريفه اين است كه نا اميدي ريشه در كفر دارد؛ يعني اول كفر مي آيد بعد نا اميدي؛ اول انكار خدا و قدرت اوست بعد يأس.
چه كساني دچار يأس و نا اميدي مي شوند؟ قرآن كريم درباره آفرينش انسان ها خبر از نوعي خلقت مي دهد به نام فطرت[3]؛ يعني خدا تمام انسان ها را به گونه اي آفريده است كه خداباورند؛ باوري كه آموزشي نيست تا بعد از خلقت به او داده باشد؛ بلكه آفرينش انسان به شكلي است كه خداباوري در ذات او نهاده شده. اينكه در روايت مي خوانيم «هر نوزادى بر فطرت متولد مى‏شود» منظور همين است.
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند:
كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه‏؛ هر نوزادى بر همين فطرت متولد مى‏شود، يعنى خداى عزوجل را خالق خود مي داند. [4]
بنابراين تا انسان ،انسان است و فطرت او فعال، كفر يا همان انكار خدا يا نفي رحمت و قدرت او معنا نخواهد داشت .
از اين رو چنين كسي نمي تواند از رحمت خدا نا اميد شود؛ حتي كساني كه به نداي فطرت بي توجهند و با شرك و بي ديني، دين داري و خداخواهي فطرت را پس مي زنند در موقعيتي كه مي فهمند ديگر از كسي و چيزي كاري ساخته نيست ،صداي فطرتشان را مي شنوند كه هنوز از خدا كاري ساخته است براي همين فوراً او را مي خوانند و از او مي خواهند كه كمكشان كند. اين واقعيت را مي توان در چند جاي قرآن كريم مشاهده كرد يكي از آن موارد در سوره عنكبوت است كه مي فرمايد:
فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ؛و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‏شوند، خدا را پاكدلانه مى‏خوانند،
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ ؛ و [لى‏] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مى‏ورزند. [5]
يعني هنگامي كه گرفتار موج و طوفاني كه در آن كار از كسي و امكاناتي ساخته نيست ،نشده اند دل در گرو همه كس و همه چيز دارند و توجهي به خدا و قدرت او ندارند؛ اما همينكه طوفان درگرفت و اميدشان از همه جا قطع شد؛ جا براي ظهور فطرت باز مي شود و اينها خالصانه خدا را مي خوانند؛ چون بر اساس فطرت مي دانند كه خدايي هست كه مي تواند مشكل آنها را حل كند.
و اين مخصوص دريا نيست؛ كسي كه در فضاپيما گرفتار شده و يا آنكه در خودروِ در حال سقوط به دره است و يا آن سرنشين زير دريايي كه در كف اقيانوس گرفتار آمده همه و همه وقتي تمام راه ها را بسته و تمام نيروهاي امدادي را ناكارآمد مي يابند ، بي آنكه نا اميد شوند با فطرت خداخواه و خداجوي خود هم صدا شده و خدا را مي خوانند و اميد دارند كه او آنها را از اين گرفتاري نجات دهد.
چه كساني به نا اميدي محض مي رسند در بين انسان ها كساني هستند كه چنان فطرت خداباور و خداشناس را زير خروارها گناه دفن كرده اند كه در سخت ترين شرايط هم نمي توانند صداي فطرت را بشنوند و خدا را بخوانند و به او اميدوار باشند. اينها كساني اند كه قرآن كريم با اين تعبير از آنها ياد مي كند: وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا [6]
كلمه «دسّي» از ريشه «دسس» بوده كه در فرآيند ادبي به اين شكل درآمده است و معنايش پنهان كردن است بنابراين معناي آيه شريفه اين مي شود: نفس يا همان فطرت پاك الهي را در زير گناه و معصيت دفن كرد. [7]
گاهي اين دفن كردن آنقدر عميق است و حجم گناه و معصيت روي آن چنان زياد كه هيچ پرتو و صدايي از فطرت به بيرون درز نمي كند؛ نتيجه اين مي شود كه اين شخص حتي در مواقعي كه ديگر غافلان از خدا، به خدا دل مي بندند و به او اميد دارند؛ او نا اميد محض است و بر اين باور است كه هيچ نيرو و صاحب قدرتي در عالم وجود ندارد كه بتواند مشكل مرا حل كند ،و اين يعني انكار خدا و يا حداقل انكار قدرت و توانايي مطلق خداوند متعال.
نتيجه اينكه نااميدي محض به طور عادي امريست محال؛ زيرا انسان به گونه اي خلق شده كه از درون خدا را مي شناسد و به او باور دارد كه اين نيروي دروني نامش فطرت است. اما اگر كسي اين عطيه الهي را به جاي آنكه با تعاليم انبياء الهي پرورش دهد ،زير خروارها گناه و معصيت چنان دفن كرد كه هيچ نور صدايي از آن بلند نشود ارتباطش با فطرت آفرين قطع شده و در سختي ها و مشكلات چون متوجه آن چاره ساز واقعي نمي گردد ، تمام درها را به روي خودبسته و تمام قدرت ها را ناتوان ديده و به نااميدي محض مي رسد. اين است كه گفته مي شود نا اميدي ريشه در كفر دارد و چون رفتاري كافرانه است از گناهان كبيره شمرده شده است.
منبع: تبيان
پي نوشت ها:
1. 87/ يوسف عليه السلام
2. الكافي 2/280
3. 30/ روم: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها
4. الكافي 2/13
5. 65/ عنكبوت
6. 10/ شمس
7. مجمع البحرين 4/70 . نظير همين معنا در تفسير نمونه 27/48


| شناسه مطلب: 37681







نظرات کاربران