آثار هشتگانه طهارت چشم در کلام معصومین (علیهم السلام)
وقتی انسان، چشم از حرام بپوشد، می تواند حقایق عالَم ملکوت و نهانِ جهان و عظمت الهی را ببیند؛ همچنین کسی که از این رذیله دوری کند، صفت رذیله حسرت در دل او کم می شود و در نتیجه از هلاکت در امان خواهد بود.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، 8 اثر «چشم پاكي» در سيرۀ معصومين (عليهم السلام) را به قلم علي مختاري منتشر مي كند.
* توجه به ارزش چشم پاكي
كسي كه بداند پاك چشمي، آثار مثبت و لذّت هاي بسياري دارد كه كامل تر و پايدارتر از لذت چشم چراني است، ديگر از چشم چراني دست برمي دارد. اين لذايذ عبارت اند از:
1. درك شيريني عبادت
اولين لذتي كه پس از ترك چشم چراني به انسان دست مي دهد، لذت درك شيريني عبادت است.
پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)مي فرمايد: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَنْظُرُ امْرَأةً اَوَّلَ رَمْقَةٍ ثُمَّ يَغُضُّ بَصَرَهُ اِلَّا اَحْدَثَ اللهُ تَعَالَي لَهُ عِبَادَةً يَجِدُ حَلَاوَتَهَا فِي قَلْبِهِ»؛[1] هيچ مرد مسلماني نيست كه چشمش به نامحرمي بيفتد و چشم خود را فرو اندازد، مگر آنكه خداي تعالي به او توفيق عبادتي دهد كه شيريني آن را در قلبش مي يابد.
همچنين آن حضرت مي فرمايد: «النَّظَرُ إِلَي مَحَاسِنِ النِّسَاءِ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ فَمَنْ تَرَكَهُ أَذَاقَهُ اللَّهُ طَعْمَ عِبَادَةٍ تَسُرُّهُ»؛[2] نگاه به زيبايي هاي زنان، تيري از تيرهاي شيطان است، كه هر كس [از اين نگاه ها] صرف نظر كند، خداوند مزه عبادتي را به او بچشاند كه وي را شادمان ميكند.
2. درك لذت ايمان
ترك نگاه، انگيزه هايي دارد؛ گاه براي رضاي خداست كه در اين صورت سبب تقرّب به خدا و چشيدن طعم خوشي ايمان مي شود؛ ولي گاهي هم براي ريا و هواست؛ مثل ترس از مردم، نبود موقعيّت، فريب ديگران و خوشنامي.
فردي كه در جهت كسب رضاي خداوند، نگاه به نامحرمان را ترك مي كند، توفيق درك لذت ايمان به او عطا مي شود.
امام صادق(عليه السلام)مي فرمايد: «النَظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سَهَامِ اِبْلِيسَ مُسْمُومٌ، مَنْ تَرَكَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَيْرِهِ اَعْقَبَهُ اللهُ اِيمَاناً يَجِدُ طَعْمَهُ»؛[3] چشم چراني، تيري از تيرهاي زهرآلود شيطان است، هر كس به سبب رضاي خداي عزّ و جلّ ـ نه به انگيزه اي ديگر ـ نگاه [حرام] را رها كند، خداوند به او، ايماني عطا كند كه طعمش را بيابد.
3. توفيق معرفت
وقتي انسان، چشم از حرام بپوشد، مي تواند حقايق عالَم ملكوت و نهانِ جهان و عظمت الهي را ببيند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «غُضُّوا اَبْصَارَكُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِب»؛[4] چشمانتان را فرو ببنديد، شگفتي ها و عجايبي را خواهيد ديد.
آن حضرت در جاي ديگري مي فرمايد: «خَشْيَةُ اللهِ مِفْتَاحُ كُلِّ حِكْمَةٍ»؛[5] ترس از خدا، كليد هر گنج حكمت است.
امام علي(عليه السلام) نيز مي فرمايد: «إِنَ مِنْ أَحَبِ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَي نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَي فِي قَلْبِهِ»؛[6] همانا از محبوب ترين بندگان خدا نزد او، بنده اي است كه خدا او را به تسلّط بر نفسش ياري كرده پس اندوه را شعار خود كرده و خوف از عذاب را تن پوش خويش قرار داده؛ از اين رو چراغ هدايت در دلش روشن شده است.
معمولاً علومي غير معمولي، مثل علم تعبير خواب كه نصيب افرادي چون حضرت يوسف(عليه السلام) شد، بر اثر پاكي و عفت بوده است. همچنين قصه هايي شبيه آن، درباره ابن سيرين و... معروف مي باشد.
* داستان حضرت موسي(ع)
داستان موفقيت هاي حضرت موسي(عليه السلام) سي بار در قرآن بيان شده است؛ از جمله توفيقاتش آن بود كه به محضر حضرت شعيب(عليه السلام) شرفياب شد و به مدت ده سال يا هشت سال درس اخلاق و معنويت گرفت.
هنگامي كه دختر شعيب به عنوان راهنما و موسي(عليه السلام) از پشت سر در حركت بودند تا به منزل برسند، موسي(عليه السلام) از دختر خواست تا پشت سر رود؛ زيرا نگاهش از پشت سر به اندام او مي افتاد و فرمود: «فَأَنَا مِنْ قَوْمٍ لَا يَنْظُرُونَ فِي أَدْبَارِ النِّسَاءِ»؛[7] ما از گروهي هستيم كه پشت سر زنان، نگاه نمي كنيم.
آيا اگر موسي(عليه السلام) چشم پاك نبود، به اين توفيقات مي رسيد؟
4. كم شدن حسرت و امان از هلاكت
يكي از آثار سوء چشم چراني، افتادن در دام حسرت و در نهايت هلاكت انسان و سقوط به دره هاي ظلمت و تاريكي است؛ در مقابل كسي كه از اين رذيله دوري كند، صفت رذيله حسرت در دل او كم مي شود و در نتيجه از هلاكت در امان خواهد بود.
امام علي(عليه السلام) در اين رابطه مي فرمايد: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أَسْفُهُ وَ أَمِنَ تَلَفَهُ»؛[8] هر كه چشم، فرو بندد، تأسف و افسوسش كم مي شود و از هلاكت و نابودي در امان است.
5. آرامش دل
يكي از با ارزش ترين نعمت ها، طمأنينه و آرامش درون است؛ چه بسا افرادي كه رفاه كامل و آسايش دارند؛ ولي آرامش ندارند. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أَرَاحَ قَلْبَه»؛[9] هر كه ديده بپوشد، دلش را راحت و آسوده ساخته است.
6. تضمين بهشت
يكي ديگر از فوائد ترك چشم چراني، نيل به سعادت و رسيدن به بهشت برين مي باشد.
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) در اين مورد مي فرمايد: «تَقَبَّلُوا لِي بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَكْذِبُوا وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تَخَلَّفُوا وَ إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَلْسِنَتَكُم»؛[10] شما شش چيز را برايم ضمانت كنيد تا من، بهشت را براي شما ضامن باشم: 1. چون سخن مي گوييد، دروغ نگوييد؛ 2. چون وعده مي دهيد تخلف نكنيد؛ 3. هنگامي كه امانتي به شما مي دهند، خيانت نكنيد؛ 4. فرج هايتان را [از حرام] حفظ كنيد؛ 5. چشم هايتان را [از حرام] محفوظ بداريد؛ 6. دست و زبانتان را [از اذيت كردن مردم] نگهداريد.
7. مصونيّت از گناهان
از ديگر آثار چشم پوشي كردن، مصونيت در برابر برخي گناهان است.
امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «لَيْسَ يَزْنِي فَرْجُكَ إِنْ غَضَضْتَ طَرْفُكَ»؛[11] اگر چشم پوشي، زنا نمي كني.
و در شرح آيه «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»؛[12] به زنان مؤمن بگو را از حرام فرو بندند. مي فرمايد: «وَ النَّظَرُ سَبَبُ إِيقَاعِ الْفِعْلِ مِنَ الزِّنَا وَ غَيْرِه»؛[13] و نگاه [به حرام]، باعث پيشامدهاي حرام مثل زنا و... مي شود.
8. گريان نبودن در قيامت
هر فردي كه به روز حساب و فرداي قيامت ايمان دارد، سعي مي كند به گونه اي زندگي كند تا در آن سرا شادكام و شادمان باشد؛ حال يكي از راه هاي رسيدن به شادماني و گريان نبودن در قيامت، پرهيز از چشم چراني است.
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةً عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَكَتْ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»؛[14] همه چشم ها در قيامت، گريان است؛ جز سه چشم: چشمي كه از حرام پوشيده شده باشد؛ چشمي كه براي اطاعت خدا شب زنده دار باشد، و چشمي كه در دل شب، از ترس خدا بگريد.
استعاذه؛ بهترين راه حل
پناهندگي واقعي به خداوند و ذكر استعاذه از بهترين راه هاي حفظ از فحشا و منكرات از جمله چشم چراني است. حضرت يوسف(عليه السلام) در لحظات حساس عرض مي كرد: «مَعَاذَ الله»؛[15] پناه بر خدا.
قرآن كريم با اشاره به ماجراي حضرت يوسف(عليه السلام)و زليخا مي فرمايد: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ»؛[16] «[آن زن] آهنگ يوسف كرد [تا از او كام بگيرد] و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ آن زن مي كرد. بدين سان [خود را به او نمايانديم] تا گناه و زشتكاري را از او باز گردانيم؛ زيرا او از بندگان ما بود كه براي ما خالص شده بود.
همچنين هنگامي كه آنها او را به زندان تهديد مي كردند به درگاه خدا عرض كرد: «پروردگارا! زندان براي من از چيزي كه اينان مرا به آن فرا مي خوانند محبوب تر است: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ»؛[17] و اگر نيرنگشان را از من برنگرداني به آنان گرايش مي يابم و از نادانان خواهم شد.
پس پروردگارش، دعاي او را مستجاب كرد و نيرنگ زنان را از او برگردانيد: «إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ»؛[18] آري او همواره شنونده [و مستجاب كننده سخن بندگان خويش] و به حالشان آگاه است.
اين جمله پاياني آيه، دلالت دارد كه عنايت الهي، مخصوص حضرت يوسف(عليه السلام) نيست و همواره و براي همگان است؛ نظير آيه: «وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ»[19] كه دال بر عموميت داشتن لطف الهي است.
پاورقي:
[1]. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، نشر دنياي دانش، تهران، 1382 ش، ص 711.
[2]. مستدرك الوسائل، محدث نوري، ج 14، ص 270؛ جامع احاديث الشيعة، آقا حسين بروجردي، ج 20، ص 277.
[3]. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 18، ح 4969؛ وسائل الشيعة، شيخ حرّ عاملي، ج 20، ص 192.
[4]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 104، ص 41، ح 52.
[5]. أمالي، شيخ طوسي، دارالثقافه، قم، 1414 ق، ص570.
[6]. سيد رضي، نشر هجرت، قم، 1414 ق، چاپ اول، نهج البلاغه، خطبه 87.
[7]. بحار الانوار، ج 13، ص 29، ح 2؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 19، ح 4974.
[8]. غرر الحكم، تميمي آمدي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1366 ش، ج 5، ص 450، ح 9125.
[9]. مستدرك الوسائل، ج 14، ص 271.
[10]. خصال، شيخ صدوق، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 1، ص 321.
[11]. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ اول، ج 20، ص324، ح 715.
[12]. نور / 31.
[13]. وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، مؤسسه آلالبيت(، ج 10، ص 300؛ بحار الانوار، ج 93، ص52.
[14]. الكافي، كليني، دار الحديث، قم، 1429 ق، ج 2، ص482؛ بحار الانوار، ج 93، ص 333.
[15]. يوسف/ 23.
[16]. يوسف / 24.
[17]. يوسف / 33.
[18]. يوسف / 34.
[19]. نساء / 88.
معاونت تبليغ.