ماجرای شهادت حضرت عباس به روایت رهبر انقلاب
به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام و ایام عزاداری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران ایشان، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در ادامه مسیر چهار سال گذشته، مجموعهی تصویری «بعثت خون» را منتشر میکند.
در بعثت خون امسال، ۱۰ قطعه فيلم از بيانات حضرت آيتالله خامنهاي در شرح ماجراي عاشورا و روضهخواني ايشان دربارهي مصائب حضرت سيدالشهدا عليهالسلام در اختيار كاربران قرار ميگيرد. روز هشتم بعثت خون ۹۳، روايتي است از ماجراي شهادت حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام به روايت حضرت آيتالله خامنهاي در نماز جمعه تهران در تاريخ ۲۶ فروردين ۷۹ بيان كردهاند.
متن بيانات حضرت آيتالله خامنهاي كه در اين فيلم ميبينيد:
وفادارى حضرت اباالفضل العباس هم از همه جا بيشتر در همين قضيهى وارد شدن در شريعهى فرات و ننوشيدن آب است. البته نقل معروفى در همهى دهانها است كه امام حسين عليهالسلام حضرت اباالفضل را براى آوردن آب فرستاد. اما آنچه كه من در نقلهاى معتبر - مثل «ارشاد» مفيد و «لهوف» ابنطاووس - ديدم، اندكى با اين نقل تفاوت دارد. كه شايد اهميت حادثه را هم بيشتر مىكند. در اين كتابهاى معتبر اينطور نقل شده است كه در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر اين بچهها و كودكان، بر اين دختران صغير و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد كه خود امام حسين و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسين هم با اباالفضل حركت كرد و به طرف همان شريعهى فرات - شعبهاى از نهر فرات كه در منطقه بود - رفتند، بلكه بتوانند آبى بياورند.
اين دو برادر شجاع و قوىپنجه، پشت به پشت هم در ميدان جنگ جنگيدند. يكى امام حسين در سن نزديك به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بىنظير است. ديگرى هم برادر جوان سىوچند سالهاش اباالفضل العباس است، با آن خصوصياتى كه همه او را شناختهاند. اين دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط درياى دشمن، صف لشكر را مىشكافند. براى اينكه خودشان را به آب فرات برسانند، بلكه بتوانند آبى بياورند. در اثناى اين جنگِ سخت است كه ناگهان امام حسين احساس مىكند دشمن بين او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همين حيص و بيص است كه اباالفضل به آب نزديكتر شده و خودش را به لب آب مىرساند. آنطور كه نقل مىكنند، او مشك آب را پر مىكند كه براى خيمهها ببرد. در اينجا هر انسانى به خود حق مىدهد كه يك مشت آب هم به لبهاى تشنهى خودش برساند؛ اما او در اينجا وفادارى خويش را نشان داد.
اباالفضل العباس وقتى كه آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذكر عطش الحسين»؛ به ياد لبهاى تشنهى امام حسين، شايد به ياد فريادهاى العطش دختران و كودكان، شايد به ياد گريهى عطشناك علىاصغر افتاد و دلش نيامد كه آب را بنوشد. آب را روى آب ريخت و بيرون آمد. در اين بيرون آمدن است كه آن حوادث رخ مىدهد و امام حسين عليهالسلام ناگهان صداى برادر را مىشنود كه از وسط لشكر فرياد زد: «يا اخا ادرك اخاك».