چرا مقام کف العباس سندیت تاریخی ندارد؟

کدام یک از ما با چه دلیلی و با استناد به کدام مدرک اطمینان بخشی می توانیم مدعی شویم اماکنی که امروز بر وقایع یاد شده معرفی می شوند، واقعا محل دقیق وقوع آنها بوده است؟

به گزارش خبرنگار اعزامي پايگاه اطلاع رساني حج از كربلاي معلا، در كربلاي معلا برخي مقام ها از گذشته داراي معروفيت خاصي شده اند كه از جمله آنها مقام علي اكبر(ع)، مقام علي اصغر(ع) و كف العباس(ع) است و بدون تعارف بسياري از زائران خود را ملزم به زيارت اين مقام ها مي كنند.
اما هيچ از خود پرسيده ايد در آن گير و دار روز عاشورا واقعا چه كسي مي توانست زمين كربلا را نشانه گذاري كند و حوادثي جزئي از اين قبيل را معين سازد كه حضرت علي اكبر(ع) كجا از اسب فروغلتيده وحضرت علي اصغر(ع) كجا هدف تير واقع شده و دست راست و چپ حضرت ابوالفضل(ع) هركدام كجا روي زمين افتاده اند.
اگر هم چنين نشانه گذاري صورت مي گرفت، چگونه مي توانست اين نشانه هاي جزئي تا قرن ها بعد باقي بماند و به ما منتقل شود، بدون آنكه در هيچ متن تاريخي يا روايي به آن اشاره شده باشد و توسط كارشناسان و محققان معتبر و مطمئن مورد تصديق واقع شده است؟
كدام يك از ما با چه دليلي و با استناد به كدام مدرك اطمينان بخشي مي توانيم مدعي شويم اماكني كه امروز بر وقايع ياد شده معرفي مي شوند، واقعا محل دقيق وقوع آنها بوده است؟
البته اين جا به دو نكته اساسي بايد توجه داشت؛ يكي اين كه تصور نشود چنانچه امروز ما اين موارد را با اين وضوح نفي مي كنيم، فردا ممكن است مردم در اصل ماجراي عاشورا و كربلا، امام حسين(ع)، حضرت اباالفضل(ع)، و حضرت علي اكبر(ع) ترديد كنند و همه چيز زير سؤال برود.
خير اولا حادثه كربلا ريشه دار تر از آن است كه با نفي چنين پديده هايي متزلزل شود و ثانيا اين نوشته هرگز در صدد نيست كه در اصل شهادت حضرت علي اكبر(ع) يا علي اصغر(ع) يا قطع دستان مبارك حضرت قمر بني هاشم(ع) ترديد كند؛! حاشا و كلّا چنان كه ترديدي نيز وجود ندارد، در اين كه واقعا اين جنايات بزرگ در همين فضا و در همين سرزمين تحقق يافته است، مدعاي ما فقط اين است كه تعيين مكان خاصي براي وقوع هريك از اين جنايات نيازمند دليلي متقن و عقلايي است و چنين دليلي مسلما وجود ندارد.
گزارش وقايع محرم سال 61 هجري در كربلا با همه جزئياتش هم در متون تاريخي و هم در متون حديثي و روايي شيعه آمده است؛ قديمي ترين گزارش تاريخ حوادث ياد شده مقتل ابي مخنف است كه يك مورخ شيعي بوده و همين مقتل منبع گزارش حوادث كربلا در تاريخ معروف طبري است و ديگر مورخان تقريبا هرچه دارند از طبري گزارش كرده اند.
همچنين محدثان بزرگواري در طول تاريخ هزار و چندصد ساله گذشته جزئيات همين حوادث را در معتبر ترين آثار روايي خود بيان كرده اند، از قديمي ها مي توان به ابن قولويه اشاره كرد و پس از وي به ترتيب شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي و بعد از آنها سيدي بن طاووس صاحب اثر ماندگار لهوف و به دنبال او مرحوم مجلسي كه با دقت و وسعت در بحارالانوار و حياة القلوب و جلاء العيون و غير آنها رخداد كربلا را آورده اند.
اين اواخر هم محدث بزرگ حاج ميرزا حسين نوري طبرسي و شاگردش محدث قمي صاحب نفس المهموم همين راه را طي كرده اند؛ اگر همه اين آثار فخيم و گران سنگ را را زير و رو كنيد، در هيچ يك از آنها اثري از مقام علي اكبر و كف العباس(ع) و مواردي ازاين دست نخواهيد ديد كه اگر بود يقينا آنها هم از آوردن گزارش آن دريغ نمي كردند.
اين مقام ها يقينا مربوط به همين چند دهه اخير است كه با نگاهي خوشبينانه بايد گفت كسي كه از صفاي باطن برخوردار بوده اينها را معرفي كرده و اگر قدري واقع بينانه قضاوت شود، بايد گفت كه اين گونه پنداشت ها ريشه در جهل جاهلان يا غرض ورزي مغرضان دارد كه كمترين ضرر آن از بين بردن فرصت زائر، مزاحمتت براي ساكان اطراف اين اماكن جعلي و سوء استفاده سودجويان از اعتقادات مردم است.




نظرات کاربران