به مناسبت 24 ذی‌الحجه

روز «مباهله» چه روزی است

بیست و چهارم ذی‌الحجّه نه تنها روز مباهله و روز نزول آیه «تطهیر» بر قلب مبارک پیامبر(ص) است بلکه در این روز حضرت امیرالمؤمنین(ع)در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ..» در شان ایشان بر قلب نازنین پیامبر(ص) نازل گردید.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، يكي از انواع نفرين حق، « مباهله » است، « مباهله » از ريشه « بَهْل » به معناي لعن است اما راغب اصفهاني معتقد است كه « بهل » ( بر وزن اهل )، به معناى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است؛ به همين جهت هنگامى كه حيوانى را به حال خود واگذارند تا نوزادش بتواند به آزادى شير بنوشد، به او« باهل » مى‏ گويند، و« ابتهال » در دعا به معناى تضرع و واگذارى كار به خدا است؛ مانند سخن خداوند كه در آيه مباهله مي فرمايد: « ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِين؛ آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم ». سپس در پايان مي گويد: كسي كه ابتهال را به لعن و دوري از خدا تعريف كرده، به اين جهت است كه استرسال و رها كردن و واگذار كردن بنده به حال خود اين نتايج را به دنبال مي آورد.
مباهله در اصطلاح
با توجه به آيه61 سوره آل عمران، مباهله به معناى نفرين كردن دو نفر نسبت به يكديگر است بدين ترتيب كه افرادى كه درباره يك مسئله مهم مذهبى با هم نزاع دارند در يك جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع كنند و از او بخواهند كه دروغ گو را رسوا ساخته و مجازات كند. پس مورد تشريع مباهله، مخصوص اختلافات و منازعات ديني و مذهبى است تا جايى كه با گفت و گو حل نشود و كار به انكار و مكابره بكشد. به بيان ديگر مباهله يعنى نفرين كردن يكديگر تا هر كس بر باطل بوده مورد غضب الاهى قرار گيرد و آن كس كه بر حق است شناخته شود و بدين گونه حق از باطل تشخيص داده شود. طبيعي است كه طرفين مباهله، بايد معتقد به پروردگار باشند تا بتوانند اقدام به چنين كاري نمايند، چون فردي كه خداپرست نيست، نمي تواند از خداوند درخواستي داشته باشد.
عموميت مباهله
با توجه به شأن نزول آيه شريفه مباهله كه روى سخنش تنها به پيامبر اسلام (ص) است شايد گفته شود كه مباهله، مخصوص زمان پيامبر (ص) است، ولي اين سخن درستي نيست و نمي توان مباهله را ويژه زمان پيامبر (ص) دانست، بلكه ديگر مؤمنان نيز مى‏ توانند مباهله كنند؛ زيرا اولاً بر اساس قانون مسلم اصولي، شأن نزول آيه موجب تخصيص آيه نمي شود. ثانياً شكى نيست كه آيه مباهله هرچند يك دستور كلى براى دعوت به مباهله به مسلمانان نمى‏ دهد بلكه روى سخن در آن تنها با پيامبر اسلام (ص) است، ولى اين موضوع مانع از آن نخواهد بود كه مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومى باشد و افراد با ايمان كه از تقوا و خدا پرستى كامل برخوردارند هنگامى كه استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جايى نرسد، آنها را دعوت به مباهله كنند.ثالثاً: از رواياتى كه در منابع اسلامى نقل شده نيز عموميت اين حكم استفاده مى ‏شود: مرحوم كليني، در كافي حديثى از امام صادق (ع) نقل كرده كه به يكي از اصحاب خويش فرمود: اگر مخالفان سخنان حقّت را نپذيرفتند آنها را به مباهله دعوت كن. از اين رو مي توان معتقد بود كه هر كس با حفظ شرايطي كه بيان شد براي اثبات حقانيت خويش در مقابل دشمنان ايمانش بتواند مباهله كند.
شرايط مباهله
همان گونه كه از تعريف مباهله بر مي آيد، مباهله يك نحوه از دعا است؛ از اين رو گفته اند: شرايطي كه براي دعا ذكر شده، براي مباهله نيز لازم است، ولي با توجه به اينكه مباهله دعاي خاصي است، تبعاً داراي ويژگي ها و شرايط ويژه اي نيز مي باشد، از جمله كسي كه مي خواهد مباهله كند بايد خود را سه روز اصلاح اخلاقى كند، روزه بگيرد، غسل كند، با كسى كه مى ‏خواهد مباهله كند به صحرا برود، ساعتى كه در آن مباهله مي شود: بين الطلوعين؛ يعني ميان سپيده دم تا برآمدن آفتاب است، انگشتان دست راستش را در انگشتان راست او بيفكند، از خودش آغاز كند و بگويد: « اللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الارَضينَ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ اِنْ كانَ فُلانٌ جَحَدَ الْحَقَّ وَ كَفَرَ بِهِ فأَنْزِلْ عَلَيْهِ حُسْبانا مِنَ السَّماءِ وَ عَذابا اليما» يعني: اى خدايى كه پروردگار آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه و پروردگار عرش با عظمت هستى! اگر فلانى ( طرف مقابل در مباهله) منكر حق است و نسبت به آن كفر مى ورزد، پس نازل گردان بر او آتشى از آسمان و عذابى دردناك. و بعد بار ديگر اين دعا را تكرار كند.
مباهله پيامبر(ص) با مسيحيان نجران
در سال دهم هجرى (632 م) كه پايه هاى حكومت اسلام كاملاً مستحكم شده بود، پيامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) به موازات مكاتبه با سران دولِ جهان و مراكز مذهبى، نامه اى نيز براى اسقف نجران «ابو حارثه» فرستاد و اهالى آن منطقه را به اسلام دعوت كرد. متن اين نامه بدين شرح است:
به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب. اين نامه اى است از محمد پيامبر (ص) و فرستاده خدا به اسقف نجران. خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش و شما را از پرستش و عبادت بندگان به پرستش خدا دعوت مى كنم؛ شما را دعوت مى كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و تحت ولايت خداوند در آييد و اگر اين دعوت را نمى پذيريد، بايد به حكومت اسلامى جزيه ( ماليات) بپردازيد، وگرنه با شما اعلام جنگ مى كنم. والسلام.
فرستادگان حضرت محمد (ص) وارد نجران شده و نامه حضرت را به اسقف نجران دادند. اسقف نامه را با دقت خواند. وقتى از محتواى نامه مطلع شد، وحشت عجيبى سراپاى وجودش را فرا گرفت. شخصى را نزد « شرحبيل بن وداعه »، كه شخصى با درايت و كاردان بود، فرستاد و او را به خدمت فرا خواند و نظر او را درباره نامه پيامبر جويا شد. شرحبيل گفت: ما مكررا از پيشوايان مذهبى مان شنيده ايم و به اين مطلب يقين داريم كه خداوند به حضرت ابراهيم وعده داده است كه نبوت را از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل منتقل كند و هيچ بعيد نيست كه محمد همان پيامبر موعود باشد. با اين حال، اين يك مسئله مذهبى و مربوط به نبوت است و من در اين گونه مسائل نظرى ندارم؛ اگر از امور دنيوى بود، بدون شك اظهار نظر مى كردم و از هيچ گونه تلاشى فروگذار نمى كردم اسقف به دنبال دو نفر ديگر به نام هاى «عبدالله بن شرحبيل» و «جبار بن فيض» فرستاد و نظر آنها را نيز جويا شد. آنها نيز همان پاسخ شرحبيل را تكرار كردند.نگرانى اسقف بيشتر شد و دستور داد ناقوس ها را به صدا در آوردند. پس از اين كه همه مردم نجران گرد آمدند، اسقف نامه پيامبر را براى مردم خواند و از آنان نظرخواهى كرد. نتيجه اين شد كه گروهى از صاحب نظران را براى بررسى اوضاع و احوال پيامبر گرامى (ص) به مدينه بفرستند. بنابراين 70 نفر از نخبگان و دانايان انتخاب شدند كه در رأس آنان 3 تن از رهبران مذهبى قرار داشتند: «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران، كه سمت نمايندگى رسمى كليساهاى روم را در حجاز به عهده داشت؛ «عبدالمسيح» كه لقبش «عاقب» بود و به عقل و درايت شهرت داشت؛ «أيهم» كه به او «سيد» مى گفتند.
هيئت نمايندگى مسيحيان در مدينه
هيئت نمايندگى مسيحيان وارد مدينه شدند. قبل از آن كه نزد پيامبر اكرم (ص) بروند، لباس هاى فاخر ابريشمى پوشيدند و انگشتر طلا به دست كردند و بر پيامبر اكرم (ص) - كه در مسجد بود - وارد شدند و به پيامبر (ص) سلام كردند. حضرت پاسخ آنها را نداد و حاضر به سخن گفتن با آنها نشد.
مسيحيان غمگين و متحير به فكر چاره بودند كه ناگاه چشمشان به «عثمان بن عفّان» و «عبدالرحمن بن عوف» افتاد. چون از دوران جاهليت با آنها آشنا بودند، نزد آنان رفتند و موضوع را با آن دو در ميان گذاشتند. آن دو اظهار داشتند كه حل اين مشكل به دست على بن ابى طالب (ع) است، بنابراين از آن حضرت كه در آن جا حاضر بود، چاره خواستند. حضرت فرمود: لباس هاى ابريشمى و انگشترهاى طلا را از خود دور كنيد و با همان لباس سفر به خدمت حضرت برويد. مطمئن باشيد كه حضرت شما را خواهد پذيرفت. آنها طبق راهنمايى حضرت على (ع) عمل كردند و خدمت رسول اكرم (ص) رفتند. حضرت آنها را پذيرفت و فرمود: قسم به آن كسى كه مرا به حق مبعوث كرد، دفعه اول كه اين جماعت نزد من آمدند، شيطان همراهشان بود.
مذاكره نمايندگان نجران با پيامبر اسلام (ص)
مسيحيان قبل از آنكه وارد مذاكره رسمى با پيامبر اسلام (ص) شوند، اظهار داشتند چون هنگام نماز است، اجازه دهيد نمازمان را بخوانيم. حضرت به آنها اجازه داد و آنها به طرف قبله خودشان (مشرق) نماز خواندند. پس از اقامه نماز، مذاكرات آغاز شد و حضرت رسول (ص) براى بار ديگر آنها را به اسلام دعوت كرد؛ ولى اظهار داشتند كه ما قبل از تو مسلمان شده ايم. حضرت فرمود: دروغ مى گوييد، چون شما صليب را عبادت مى كنيد و گوشت خوك مى خوريد و عيسى را فرزند خدا مى دانيد و اين امور با اسلام و اعتقاد به خداوند يگانه سازگار نيست.
نتيجه جلسه اين شد كه براى فرداى آن روز با پيامبر اسلام (ص) قرار مباهله بگذارند؛ اگر پيامبر اسلام (ص) براى مباهله سربازان و نيروهاى نظامى اش را همراه آورد، با او مباهله كنند، و اگر با خاصان و اهل بيتش در محل مباهله حاضر شود، با او مباهله نكنند؛ چرا كه معلوم مى شود پيامبر اسلام (ص) به حقانيت خودش مطمئن است، و گرنه عزيزان خويش را در معرض هلاكت قرار نمى دهد. تصميم هيئت مسيحى به پيامبر اسلام (ص) ابلاغ شد و قرار شد هر دو طرف فرداى آن روز (24 ذى حجه) براى انجام مباهله در خارج از مدينه حاضر شوند. پس از معلوم شدن زمان مباهله، پيامبر اكرم (ص) افرادى را جهت دعوت كردن مردم براى مشاهده جريان مباهله، به مدينه و اطراف آن فرستاد تا از همه مردم دعوت به عمل آورند. روز موعود جمعيت بسيارى از زن و مرد در محل مباهله حاضر شدند.
مسيحيان نجران تسليم مى شوند
مسيحيان با ديدن چهره مصمم و مطمئن پيامبر اسلام (ص) و همراهانش از يك سو، و شنيدن سخنان يأس آور اسقف نجران از سوى ديگر، تصميم گرفتند در برابر خواسته هاى پيامبر (ص) تسليم شوند. بنابراين خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيده و گفتند: يا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمى كنيم، ولى حاضريم مصالحه كنيم و هر مقدارى كه خواسته باشى به تو جزيه بپردازيم. پيامبر بزرگوار اسلام (ص) پيشنهاد آنها را پذيرفت و از انجام مباهله منصرف شد و قرارداد صلحى بين پيامبر اسلام (ص) و مسيحيان نجران بسته شد.
مفاد قرارداد پيامبر (ص) با مسيحيان
بر اساس قراردادى كه به امضاى طرفين رسيد، قرار شد مسيحيان نجران در مقابل امنيتى كه به بركت حكومت اسلامى تأمين مى شود، سالانه 2 هزار حُلّه (هر حله برابر با يك قواره پارچه براى يك دست لباس) به عنوان جزيه به حكومت اسلامى بپردازند؛ البته به اين شكل كه هزار حُلّه را در ابتداى سال و هزار حُلّه را در نيمه آن پرداخت كنند. قيمت هر حُلّه نيز چهل درهم بود. بنا به گفته بعضى از مورخان، علاوه بر2 هزار حُلّه، پرداخت 30 زره و نيزه و 30 اسب و 30 شتر نيز شرط شد.
اعمال و دعاى روز مباهله
در روز 24 ذي الحجه كه روز مباهله رسول خدا(ص) با نصاراى نجران است؛ پيامبر پيش از آنكه مباهله كند، عبا بر دُوش مبارك گرفت و حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه و حَسَن و حسين عَليهمُ السلام را داخل در زير عبا نمود و گفت: پروردگارا هر پيغمبرى را اهل بيتى بوده است كه مخصوص ترين خلق بوده اند به او، خداوندا اينها اهل بيت من هستند پس از ايشان برطرف كن شك و گناه را و پاك كن ايشان را پاك كردنى. پس جبرئيل نازل شد و آيه تطهير در شأن ايشان آورد. پس حضرت رسول (ص) آن چهار بزرگوار را بيرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ايشان افتاد و حقّيّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده كردند جُرأت مُباهله ننمودند و استدعاى مصالحه و قبول جزيه نمودند و در اين روز نيز حضرت اميرالمؤمنين(ع)در حال ركوع انگشترى خود را به سائل داد و آيه اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ در شانش نازل شد.
علاوه بر استحباب غسل و روزه در روز24 ذي الحجه. خواندن نماز نيز توصيه شده است؛ به اين كيفيت كه نزديك زوال غسل كند و دو ركعت نماز بگذارد و در هر ركعت پس از حمد، سوره توحيد، آية الكرسي و سوره قدر، هر كدام را ده بار بخواند. همچنين خواندن دعاى مباهله كه شبيه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و در مفاتيح الجنان ذكر شده است. همچنين بعد قرائت دعاي مذكور، قرائت دو ركعت نماز و 70 مرتبه استغفار و اوّل آن اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ، صدقه دادن به جهت تأسي به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، زيارت كردن امام علي(ع) و خواندن زيارت جامعه از جمله اعمال روز مباهله ذكر شده است.




نظرات کاربران