فضیلت زیارت قبور بزرگان دین، در فقه فریقین
نویسنده : مهدی درگاهی
چكيده
زيارت قبور بزرگان دين و فضيلت آن در فقه فريقين، از مسائلي است كه برخي در صدد انكار آن هستند و اين، از آن روست كه پژوهش جدي و يكپارچهاي در اين مورد صورت نگرفته است و جا دارد كاوش لازم در اين باره انجام گيرد.
درك عقل و سيرة عقلا از زيارت قبور بزرگان و گراميداشت آنان؛ از جمله دلايلي است كه فضيلت زيارت قبور بزرگان دين را ثابت ميكند. افزون بر اين، ويژگي ممتاز زيارت قبور اهل بيت(عليهم السلام) با تكيه بر دلايل تعظيم شعائر و ابراز مودّت به ذيالقربي، ثابت است و به مذهب جعفري اختصاص ندارد.
اين پژوهش، با هدف شناخت اقوال و حدود و ثُغور ادله تبيين فضيلت زيارت قبور بزرگان دين و مذهب انجام شده و در ساية توصيف و تحليل گزارههاي فقهي از منظر مذاهب اسلامي با گردآوري دادههاي كتابخانه است و نتيجة آن، اثبات فضيلت زيارت قبور بزرگان دين به ويژه اهل بيت(عليهم السلام) در منظر فقه فريقين ميباشد.
كليدواژه ها
زيارت قبور؛ بزرگان دين و مذهب؛ فقه
مقدمه
زيارت به معناي ديدارِ كسي يا چيزي با قصدِ قبلي است (فيومي، بيتا، ج2، ص260) و نيز داراي واقعيتي است ديني و از تأثيرگذارترين «شعائر اسلامي» است كه موجب شكوفايي استعدادهاي معنوي و رشد روحي زائر ميگردد.
زيارت قبور، علاوه بر آنكه حاوي پند و اندرز و عبرتآموزي براي بشر است تا از سراي آخرت و مرگ و قيامت غافل نشود، موجبات افزايش معرفت و شناخت، الگوگيري
و اسوهپذيري، زنده نگه داشتن اهداف و افكار را نيز فراهم ميآورد كه البته بين مصاديق قبور در زيارت، فرق است. برتري روحي صالحان و بزرگان و مقامات معنوي آنان ايجاب ميكند كه بتوانند در حدي كه خداي متعال به ايشان قدرت روحي و معنوي داده است، به زائرِ خود كمك كنند و آنان را مورد مَرحمت و عنايت قرار دهند و فيضهايي نصيبشان نمايند.
تجديد عهد و پيمان زائر با مزور، توسل و درخواست شفاعت زائر از مزور و تبرك او از قبر، و نُزول بركات و رفع گرفتاريهاي زائر با زيارت قبور صالحان و بزرگان دين، از ديگر كمالاتي است كه زائر از زيارت قبور آنان كسب ميكند و همين امر موجب امتياز زيارت آنان از زيارت ساير قبور ميشود و فضيلت بيشتري دارد.
تبيين وجه تمايز زيارت برخي قبور بر برخي ديگر در ديدگاه فقه اسلامي، در دو مبحث كلي ارائه ميشود:
در مبحث اول، به بيان ديدگاه آن دسته از انديشهوراني پرداخته ميشود كه معتقدند زيارت قبور صالحان و بزرگان دين و مذهب، اصحاب پيامبر اعظم9 ، شهدا، و علماي مذاهب اسلامي داراي امتيازي ويژه است و اهميتي فوقالعاده دارد و از فضيلت بيشتري نسبت به زيارت قبور ساير مسلمانان برخوردار است.
در مبحث دوم، به تبيين ويژگي ممتاز زيارت قبور اهل بيت: ، و تمايز آن از ساير قبور صالحان و بزرگان دين و مذهب پرداخته ميشود و ديدگاه فقها و انديشهوران اسلامي مذاهب مختلف و ادلة آنان بيان ميگردد:
مبحث اول
تمايز زيارت قبور صالحان و بزرگان دين از زيارت ساير قبور
«ابوعبدالله بن نعمان عَكبَري» (م616ق.) مينويسد:
«تحقَّق لِذَوي البصائر و الإعتبار أنَّ زيارةَ قبور الصّالحين محبوبةٌ لأجل التبرُّك، فإنَّ بركةَ الصالحين جاريةٌ بعدَ مَماتهم كما كانت في حَياتهم والدُعاء عند قبور الصّالحين والتشفّع بهم معمولٌ به عند علمائنا المحقِّقين من أئمَّة الدين» (ابنالحاج، 1424ق.، ج1، ص254).
«عَبدَري مالكي» (م737ق.) پس از نقل كلام يادشده، زيارت قبور صالحان را منشأ خير و بركت دانسته و گزارش داده است كه علما و بزرگان از ديرباز در شرق و غرب عالَم اين خير و بركت را حِسّ كردهاند (همانجا).
«غزالي» (م505 ق) (غزالي، بيتا ج15، ص174) و «فيض كاشاني» (م1091ق) (فيض كاشاني، 1983م، ج8 ، ص289)، در عبارتي يكسان، و «بكري دمياطي» (1310ق) (بكري دمياطي، 1418ق، ج2، ص137) زيارت قبور صالحان را به منظور تبرك جُستن ازآن، مستحب دانستهاند و«عسقلاني» (م852 ق) (عسقلاني، 1379ق، ج3، ص172) و«عيني حنفي» (م855 ق) (عيني حنفي، بيتا، ج8 ، ص63)، پس از نقل روايتي، تبرك جستن از آثار و قبور صالحان را مشروع دانسته و در جاي ديگر از عملكرد مسلمانان در زيارت قبور صالحان؛ يعني تقبيل و تبرك جستن به آن، سخن گفتهاند و فتاواي برخي علما، همچون ابنابيصيف يماني، از علماي مكه را ذكر كردهاند (عسقلاني 1379ق، ج3، ص555 ؛ عيني، بيتا، ج4، ص275).
«سُبكي» (م756ق) (سبكي، 1419ق، صص197ـ196) و «محمد بخيت» (م1350ق)، (بخيت حنفي، ص76) در عبارتي يكسان، به مضاعَف بودن خير و بركت ناشي از زيارت قبور صالحان براي زائر تصريح كردهاند و «ابنحجر هيثمي» (م974 ق) (همانجا)، از نفع بردن زائر، به حسب معرفت و شناخت خود، در زيارت قبور صالحان سخن گفته است.
«نووي» (م676ق) (نووي، 1414ق، ص168) و «خطيب شربيني» (م977ق) (خطيب شربيني، 1370ق، ج1، ص365) در عبارتي يكسان، به استحباب كثرت زيارت و وقوف نزد قبور اهل خير و فضل فتوا دادهاند و «نبهاني» (م1350ق) در تتمة كتاب خود، كلمات
و عبارات برخي از علماي مذاهب اسلامي را ذكر كرده است (نبهاني، بيتا، ص149 و192).
ادلهايكه ميتوان براي برتري زيارت اين قبور از زيارت قبور ساير مسلمانان در فقه اسلامي اقامه كرد، دليل عقلي، سيرة عقلا و به تبع آن، سيرة مسلمانان است.
دليل عقلي
تبيين عقلي امتياز زيارت قبور صالحان و بزرگان دين، نسبت به ديگر قبور، در منظر كسانيكه درك حُسن و قبح ذاتي افعال توسط عقل را انكار نكرده و تلازم آن با حكم شرعي را پذيرفتهاند، به سه وجه تقرير شده است:
تقرير اول
گراميداشت و زنده نگهداشتن نام و ياد انسانهاي الهي، شايسته، فرهيخته، فرهنگساز، نقشآفرين، مُصلح، تاريخساز و... پس از مرگ و حضور بر سر مَزار و زيارت قبور آنان، لازمة محبت، عشق و ارادت انسان به نيكيها وكمالات انساني است و در سرشت آدمي ريشه دارد؛ بهطوري كه فطرت سليم به آن بيش از زيارت ساير قبور رغبت نشان ميدهد. هرچند ممكن است غفلت، كِبر، خودبيني، هَوس و وساوس شيطاني، مانعي براي درك اين علم حضوري شود، منتها اين معرفت و آگاهي فطري و گرايش عملي انسان، فراگير
و همگاني است و حقيقت انسانيت با اين واقعيت سرشته شده است (امين، 1432ق، ص184).
تقرير دوم
اولياي الهي، صالحان و بزرگان، منشأ خير و بركتاند و مردمان در زمان حيات آنان از بركات معنويشان استفاده ميكردند. اما اين بركات با مرگ آنان قطع نميشود؛ بلكه روحشان به معدن خير و بركات وارد ميگردد و از آنجا كه نفوسشان از عالَم ماده و شهوات مُنقطع ميگردد، خير و بركات آنان بيشتر ميشود و تأثيرگذاري و تصرفاتشان در اين نشئه مادي، بيش از زمان حياتشان است (مفيد، 1413ق، ص72 و73 ؛ آملي، 1380ش، ج1، ص7).
با توجه به اين مقدمه بايد گفت: بهرهبرداري از بركات صالحان و اولياي الهي و سعي در از دست ندادن آن، در منظر عقل، شايسته و حسن است (سبزواري، 1388ش، ج15، ص34 ؛ اشتهاردي، 1417ق، ج8 ، ص464) و زيارت قبور آنان، در كنار معرفت و آگاهي به هدف
و آرمان آنان، يكي از راههاي جلب آن فيوضات و بركات براي زائر است.
تقرير سوم
تكريم و تعظيم كسانيكه به احياي ارزشهاي ديني همّت گمارده و در اين راه تلاش و فداكاريهايي داشتهاند و با رعايت تقواي الهي، مقرب درگاه الهي شدهاند، كاري شايسته و در منظر عقل، حسن است؛ خواه اين افراد زنده باشند، خواه مرده (امين، 1432ق، ص342؛ فاضل مقداد، بيتا، ص304). يكي از راههاي بزرگداشت و تجليل از فضيلتها و گراميداشت خاطرهها، خدمات و فداكاريهاي صالحان و بزرگان دين و مذهب، حضور بر سر مزارشان و زيارت قبور آنان است.
سيره عقلا در تجليل و تعظيم
بناي خردمندان عالم بر اين بوده و هست كه از بزرگان خود، به شيوههاي گوناگون تجليل كنند كه زيارت قبور آنان يكي از اين روشهاست. اين سيره با قطع نظر از عقل
و ديانت، در هر ملت و مذهبي وجود دارد و مردم جوامع گوناگون براي گراميداشت بزرگان، قهرمانان و چهرههاي برجسته جامعه خود و تجليل از فداكاريها، خوبيها
و خدمات آنان به زيارت قبورشان ميروند.
تقريب استدلال از منظر مذهب جعفري
سيره مزبور در دليل قبل كه در ميان به جا آورندگان آن، فقها و مُتّقين نيز حضور دارند، تا زمان اولياي الهي ادامه دارد و بديهي است كه برگرفته از ايشان است؛ زيرا امكان ندارد همه متشرعه در امور عبادي بدون دليل به چيزي مقيّد باشند. از سوي ديگر، روش و عملكرد معصومين: بر رعايت شريعت جد بزرگوارشان و تذكر و توجه دادن مردم به بدعتها
و تحريف و انحرافها در سنت آن حضرت بوده است؛ بهگونهايكه اگر گروهي از مسلمانان به رفتار و عملكردي مخالف با شريعت حق و سنت واقعي اهتمام ميورزيدند و آن عمل، مورد ابتلاي عموم مسلمانان ميبود و در منظر همگان قرار ميداشت، اهلبيت: بر حكم آن مسئله اهتمام ورزيده، مخالفت خود را با آن حكم براي اصحاب بيان ميكردند و بر آن تأكيد مينمودند. با اين حال در مورد زيارت قبور، نهتنها رَدعي نداشتهاند، بلكه اين عمل برخي از بزرگان و صُلحا را امضا و تأييد كردهاند.
شيخ طوسي به نقل از كليني، در گزارشي از موسي بن جعفر8 نقل ميكند كه فرمود:
«مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»(كليني، 1407ق، ج4، ص59 و60 ؛ طوسي، 1407ق، ج4، ص111).
در اين فقره به صراحت، امتياز و ويژگي زيارت قبور صالحان و بزرگان دين و مذهب، كه برادر اهل بيت: خوانده شدهاند، مورد تأييد ويژه قرار گرفته است. گفتني است، ابنقولويه (ابنقولويه، 1398ق، ص319) در گزارش ديگري از حضرت علي بن موسي7 ، و شيخ مفيد (مفيد، 1413ق، ص216) وشيخ طوسي (طوسي، بيتا، ج6 ، ص104) از حضرت موسي بن جعفر8 و شيخ صدوق (صدوق، 1406ق، ج2، ص73 و ص99) از حضرت جعفربن محمد8 اينگونه نقل كردهاندكه فرمودند: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا».
با توجه به اين روايات، سيرة عقلا، مورد تأييد و امضاي شرع قرار گرفته است
و حجيت آن، بنا بر تمام مباني در اصول فقه مذهب جعفري، خدشهپذير نيست.
تقريب استدلال از منظر مذاهب ديگر
براساس منابع تاريخي و روايي، مسلمانان با تأسي به اين سيره و روش عُقلايي از صدر اسلام تاكنون، نسل به نسل، از همة طبقات و اقشار، با هر مذهب و اعتقاد، در زيارت قبور صحابه پيامبر اعظم9 ، صالحان و بزرگان دين و مذهب و علما و اولياي الهي، رغبت ويژهاي از خود نشان داده و علاوه بر تبرك جستن از مزار آنان، با بوسيدن، دستكشيدن
وگذاشتن صورت روي قبر و توسل و طلبِ باران (استسقاء) از خداوند به بركت آنها، به تعظيم و تكريم آنان مُبادرت كرده و خود را به اَداي احترام ويژه در زيارت ايشان، مُلزم ميدانستند.
استمرار اين سيره در جوامع و اعصار مختلف، تا زمان تابعينِ، تابعينِ تابعين، صحابه و مسلمانان صدر اسلام، اهميت بسزايي دارد؛ چه اينكه اگر استمرار اين عملكرد تا آن زمان ثابت شود و در عين حال مورد خدشه و اعتراض بزرگان صحابه و تابعين قرار نگرفته باشد، ميتواند بهترين دليل براي تأييد عملكرد مسلمانان در زيارت قبور صالحان و بزرگان باشد و اصولاً گسترة، حجم و شيوع اين سيره در ميان مسلمانان با هر عقيده و مذهبي در ادوار مختلف تاريخي، مانع ميشود كه بتوان به بدعت بودن آن حُكم كرد؛ بلكه به قطع ميتوان گفت كه از تعاليم اسلام و احكام آن نشئت گرفته است.
اثبات اهتمام ويژه مسلمانان به تعظيم و تكريم قبور صالحان و بزرگان دين و بهرهبرداري از خير و بركت آنان، نيازمند تتبع دقيق در گزارشهاي تاريخي، حديثي و روايي است. البته ممكن است در خصوص برخي مصاديق، شدت و ضعفي در اهتمام آنان مشاهده شود.
مطالعه اين گزارشها، ميتواند تصوير واضح و روشني از عملكرد مسلمانان، با هر مذهب و عقيده، از زيارت قبور بزرگان، شهدا و علماي مذاهب اسلامي و رغبت و اهتمام ويژة آنان به زيارت اين قبور و بهرهبرداري از بركات آنها ارائه كند. برخي از اين گزارشها، به كليت اين سيره در زيارت صالحان اشاره ميكند كه گزارش «ابوعبدالله بن نعمان عَكبَري» (م616ق) (ابنالحاج، 1424ق، ج1، ص254)، «عبدري مالكي» (م737ق) (همانجا) و «اخوانالصفا» از اين جملهاند. اخوان الصفا، كه نام جمعيتي سرّي از انديشهوران سدة چهارم هجري است،[1] در اين زمينه مينويسند:
ومما يدلّ على ... ذهاب الناس إلى قبور الصالحين والأولياء والأخيار و لطلب الغفران
و استجابة الدعاء و التوسل بهم إلى الله ـ عزّ و جلّ ـ و ما يرجون من شفاعتهم عند ربّهم و ما يطلبون أيضاً من قضاء حوائجهم من أمور الدنيا بالدعاء عند قبورهم (اخوان الصفا، 2007م، ج4، ص34).
علاوه بر اين، گزارشهاي متعددي از زيارت قبور برخي از مصاديق خاص صحابه، تابعين و بزرگان دين و مذهب، در ادوار مختلف تاريخي وجود دارد كه سيرة مسلمانان در آن مُنعكس شده است.
زيارت و تبرك به خاك قبر شريف «حمزه سيدالشهدا» (م3ق)، (سمهودي، 1430ق، ج1، ص68 و 116)[2] «بلال بن رباح حبشي» (م20ق) (ابنجبير، 1986م، ص217)، «سلمان فارسي» (م36ق) (بغدادي، 1417ق، ج1، ص163، ش12) و قبر «عبدالله بن غالب حُدّاني» (م83ق) (مزي، 1400ق، ج10، ص410، ش3458 ؛ ذهبي،1410ق، ج6، ص119، ش81) و قبر «عبيدبن سريج» (م98ق) (اصبهاني، بيتا، ج1، صص87 ـ86 ؛ ابنعساكر، 1407ق، ج31، صص44-43، ش3396) و طلب باران به بركت قبر «عبدالرحمانبن أبي ربيعه» (م31ق) (عسقلاني، 1415ق، ج2، ص398، ش5119) «ابو ايوب انصاري» (م52ق) (ابنسعد، بيتا، ج3، ص485ـ484؛ حاكم نيشابوري، 1417ق، ج3، ص518) و «مسروق بن اجدع» (م63ق) (ابنسعد، بيتا، ج6، ص84) از جمله مواردي است كه در ادوار مختلف تاريخي گزارش شده است.
زيارت و تبرك جُستن به قبر «عمر بن عبدالعزيز» (م101ق)، «نعمان بن ثابت (ابوحنيفه)» (م150ق)، «ليث بن سعد» (م175ق)، «عبيدالله بن محمدبن عمربن علي بن الحسين بن علي» (م185ق)، «معروف بن فيرزان كرخي» (م200ق)، «محمد بن ادريس» (م204ق)، «احمد بن حنبل» (م241ق)، «ذوالنون مصري» (م246ق)، «ابوعبدالله محمد بخاري» (256ق)، «ابراهيم حربي» (م285ق) و بسياري ديگر، كه برخي نويسندگان به تفصيل به آن اشاره كردهاند (طبسي، 1391ش، ص514،570)، از ديگر مواردي است كه مسلمانان در اعصار مختلف تاريخي به زيارت قبور آنان ميشتافتند و خود را به تعظيم و تكريم آنان ملزم ميدانستند.
با نگاهي به اسامي يادشده، روشن ميشود كه قبور زيارتشده به دست مسلمانان، از آنِ شيعيان و بزرگان آنان نيست؛ همانطور كه زيارتكنندگان نيز تنها شيعيان و پيروان مذهب جعفري نبودهاند؛ بلكه اين سيره مسلمانان به گرايش و مذهب خاصي تعلق ندارد و اين فراگير بودن در ادوار مختلف تاريخي با هر مذهب و اعتقادي، نميتواند ناشي از احكام و تعاليم ديني نباشد؛ بنابراين، ويژه بودن زيارت بزرگان دين و مذهب و امتياز و فضيلت آن نسبت به زيارت ساير قبور، فارغ از برخي مصاديق، در دين مبين اسلام، مشروع بلكه سنت مؤكد است.
مبحث دوم
ويژگي ممتاز زيارت قبور اهل بيت عصمت و طهارت:
فضيلت زيارت قبور اهلبيت: و امتياز آن از زيارت ساير قبور، نه تنها در منظر علما وفقهاي شيعه مورد توجه بوده و هست (صدوق، بيتا، ج2، ص460 ؛ نجفي، 1404ق، ج20، صص100ـ 85)، بلكه در سيره و سخن عالمان و فقهاي مذاهب اسلامي، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است. اشعار «عبدالرحمان جامي حنفي» (م897ق) (جامي، 1378ش، ج1، صص56-54) درباره فضيلت و آثار زيارت بارگاه شريف امام علي7 و نيز اشعار حكيم «سنايي غزنوي» (م545ق) (سنايي غزنوي، 1382ش، ص271) درباره پيرزني كه از راه دور، قبر امام حسين7 را زيارت ميكرد و به آن حضرت سلام ميداد و همچنين اشعار شوقبرانگيز «خاقاني» (م595ق)
در زيارت امام رضا7 ، در خور توجه است (خاقاني، 1378ش، ص97). «ابنحبان» (م354ق) مينويسد:
زمانيكه در طوس بودم، به هنگام گرفتاري، به زيارت قبر علي بن موسي الرضا8 ـ كه درود خدا بر جدش و خودش باد! ـ ميرفتم و از خداوند ميخواستم تا آن گرفتاري را از من دور كند و او نيز حاجت مرا برآورده ميكرد و مرا از آن گرفتاري دور مينمود و اين امري بود كه من آن را بارها تجربه كرده و اين چنين مييافتم. (ابنحبان، 1395ق، ج8 ، ص457).
از حاكم نيشابوري (م405ق) از محمد بن مؤمل بن حسن بن عيسي، درباره زيارت قبر حضرت امام رضا7 از سوي ابنخزيمه (م311ق)، ابوعلي ثقفي (م328ق) و جمعي از بزرگان، علما و مشايخ آن عصر گزارش شده است (عسقلاني، 1404ق، ج7، ص339).
«ابوعلي حسن بن ابراهيم خلال» (م242ق)، از علما و شيوخ حنابله، در فضيلت و بركات زيارت قبر حضرت موسي بن جعفر8 ميگويد: «هيچگاه مشكلي برايم پيدا نميشد، مگر آنكه قصد زيارت قبر موسي بن جعفر8 را ميكردم و در آنجا به حضرت متوسل ميشدم و خداوند نيز مشكلم را آسان ميكرد.» (بغدادي، 1417ق، ج1، ص133).
«عبدالله شبراوي شافعي» (م1172ق) در خصوص فضيلت زيارت بارگاهي كه گفته ميشود سر مبارك امام حسين7 در آنجا قرار دارد، مينويسد: «والبركات في هذا المشهد مشاهدةٌ مرئيةٌ، و النفحات العائدة على زائريه غير خفيَّة، وهي بصحة الدعوي ملية» (علامه اميني، 1416ق، ج5، ص186). او در ادامه، گزارش ميدهد كه «ابوالخطاب بن دحيه» (م633ق) در اينباره تأليف مفيدي دارد و در آن از «قاضي زكيالدين عبدالعظيم مُنذري» (م656ق) درباره زيارت اين مكان شريف، استفتا كرده كه پاسخ آن چنين است: «هذا مكانٌ شريفٌ وبركتُه ظاهرةٌ والاعتقادُ فيه خيرٌ والسلام» (همانجا).
اين كلمات، گوشهاي از عبارات فقهاي مذاهب اسلامي است. اما مهم، تبيين ادله و اثبات فقهي فضيلت زيارت اين قبور است. علاوه بر درك عقل و سيره عقلا كه به طريق اولويت در زيارت قبور اهلبيت: جاري است، سه دليل ذكر ميشود:
1. زيارت قبور اهل بيت: مصداق تعظيم شعائر الهي
قرآن مجيد تعظيم و بزرگداشت شعائر الهى را نشانه تقواى قلوب و تسلّط پرهيزگارى بر دلها مىداند، آنجا كه مىفرمايد:(وَمَن يعَظِّم شَعائِرَ الله فإنَّها مِن تَقوَي القُلوب) (حج: 32). شعائر جمع مكسر و از ماده «ش ع ر» است و مفرد آن، يا «شعيره» به معناي نشانه و علامت است (ابنمنظور، 414ق، ج4، ص414) و يا «شِعار»، با كسر شين، به معناي علامت، يا اعلان و مناسك حج (راغب، 1412ق، ص456).
واژه شعائر در سه آيه ديگر نيز استعمال شده (بقره: 158؛ حج: 36؛ مائده: 5) و ديدگاهها در خصوص مفهوم آن گردآوري و ذكر شده است (طوسي، بيتا، ج3، ص419 ؛ طبرسي، بيتا، ج3، ص262). با دقت در تمام احتمالات، (قرباني حج، اعمال حج، موضع اعمال حج) به نظر ميرسد معنا و مفهوم آن همان علامت و نشانههاى دين خداست و اختلاف ديدگاهها، در مصاديق شعائر است. بنابراين آيه شريفه مذكور، بر مطلوبيت تعظيم و بزرگداشت هر علامت و نشانه دين خداوند دلالت دارد؛ به عبارت ديگر، اگر در قرآن كريم، صفا و مروه (بقره: 158) و شترى كه براى ذبح در منا سوق داده مىشود (حج: 36) از شعائر الهى شمرده شده، بدان روست كه اينها نشانههاى دين حنيف و آيين ابراهيمي و به تبع، آيين اسلام است. اگر مجموع «مناسك حج» را «شعائر» مىنامند (مائده: 5)، از آن روست كه اين اعمال، نشانههاى توحيد و دين حنيفاند. اگر به مُزْدَلِفه، «مَشْعَر» مىگويند به خاطر اين است كه نشانه دين الهى است و وقوف در آن، نشانه عمل به دين و اطاعت خداست. پس هر چيزى كه شعار و نشانه دين خدا باشد، بزرگداشت آن، مايه تقرّب به درگاه الهى است. اين نظر، جامع تمام آراي ديگر است و مورد توجه بسياري از صاحب نظران قرار گرفته است (براي اطلاع بيشتر ر.ك: ابنابيحاتم، بيتا، ج13، ص706، «فشعائر الله أعلامُ دينه»؛ جصّاص، 1405ق، ج5، ص78 ؛ ابنجزي غرناطي، 1416ق، ج1، ص66؛ ابنعجيبه، بيتا، ج3، ص535 ؛ ابننجيم، بيتا، ج2، ص262؛ طبرسي، ج3، ص262 و ج7، ص15؛ طباطبايي، 1417ق، ج1، ص414: «فكلّ ما هو من شعائر الله و آياته و علاماته المذكرة له فتعظيمه من تقوى الله» ).
بنابر مفاد آيه 36 سوره حج، برخى از زائران خانه خدا از منزل خود، شترى را براى ذبح در كنار خانه خدا، به همراه مىآورند و با انداختن قلاّدهاى برگردنش، آن را براى ذبح در راه خدا اختصاص داده و با اين نشانه، آن را از ديگر شتران جدا مىسازند. پس اين شتر به حكم آيه مذكور، از «شعائرالله» شمرده مىشود و به مضمون آيه 32 سوره حج (وَمَنْ يُعَظِّم شَعائِر الله) بايد مورد احترام قرار گيرد و مثلاً ديگر نبايد بر آن سوار شد و به موقع بايد آب و علف آن را داد تا لحظهاى كه ذبح مىشود. وقتى شترى به خاطر برگزيده شدن براى ذبح در كنار خانه خدا، جزو «شعائر» مىگردد و متناسبِ خود، تعظيم و بزرگداشت آن مطلوب و لازم است، پس اهل بيت پيامبر: كه در طول زندگى خود هرچه كردهاند، جز عبوديت و بندگى خدا و خدمت به آيين او نبوده است و وسيله ارتباط ميان خدا و خلق او گرديدهاند و مردم، خدا و آيين او را در پرتو تلاشهاى آنان شناختهاند و از جمله مُخلَصيني هستند كه ابليس به عدم توانايي در وسوسه آنان اعتراف ميكند (حجر:40 ؛ ص83 ؛ صافات، صص40 و 74 و 128)، قطعاً جزو «شعائرالله» هستند و به تناسب مقام و موقعيت خود، شايسته تعظيم و بزرگداشت ويژه هستند. يكي از راههاي تكريم و تعظيم آنان، زيارت قبور مطهر ايشان همراه با حفظ حرمت و تكريم، و صيانت از اِندراس و فرسودگى و محو و نابودى آن است. همين امر موجب فضيلت زيارت قبور آنان بر زيارت ساير قبور است.
2. زيارت قبور اهل بيت: مصداق ابراز مودّت به ذويالقربي
در قرآن كريم مودّت و مِهرورزي به خويشان پيامبر اعظم9 ، مزد رسالت آن حضرت دانسته شده است، آنجاكه ميفرمايد: {قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى) (شوري: 23).
در گزارشهاي روايي موجود در منابع حديثي، تاريخي و تفسيرى، مراد از خويشان، اهلبيت پيامبر9 است. بخارى (م256ق) از محمّد بن بشّار، از محمّد بن جعفر، از شعبه نقل مىكند كه عبدالملك بن ميسره گويد: از طاووس شنيدم كه مىگفت:
«سمعت طاوساً عن ابنعباس أنه سئل عن قوله (إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى) فقال سعيد بن جبير قربى آل محمد؛ فقال ابن عباس عجلت، إن النبي لم يكن بطنٌ من قريش إلاّ كان له فيهم قرابةٌ فقال إلاّ أن تَصِلُوا ما بيني و بينكم مِن القرابة» (بخاري، 1407ق، ج3، ص502).
«از ابنعباس دربارة اين آيه پرسيدند. سعيد بن جبير بيدرنگ گفت: «منظور از قربى، آل محمّد: هستند». ابنعباس گفت: «در پاسخ شتاب كردى! به راستى تيرهاى از قريش نبود، مگر اينكه براى پيامبرخدا9 در آنها پيوند خويشاوندى بود كه آن حضرت فرمود: مگر اينكه خويشاوندى ميان من و خودتان را حفظ كنيد.»
طبري (م301ق) (طبري، بيتا، ج25، صص17ـ16)، دولابي (م310ق) (دولابي، بيتا، ص111ـ109)، هيثم بن كليب شاشى (م335ق) (طبري، بيتا، ج2، ص127)، طبراني (م360ق)، (طبراني، بيتا، ج3، ص47؛ و ج11، ص351)، حاكم نيشابوري (م405ق)، (حاكم نيشابوري، 1417ق، ج3، ص172)، إصبهاني (م430ق)، (اصبهاني، 1410ق، ج2، ص165)، ابنعساكر (م571ق) (ابنعساكر، 1407ق، ج1، صص132 و133)، ابنكثير (م774ق) (ابنكثير، 1420ق، ج4، ص100) و ديگران (هيثمي، 1408ق، ج9، ص168؛ سيوطي، ج6 ، صص7 ـ 6) نيز با طُرق مختلف و با الفاظ گوناگون، گزارش كردهاند كه منظور از «قربى» در آيه مودّت، اهلبيت پيامبر9 هستند. البته در برخى روايات به صراحت بيان شده است كه منظور از «القربى»، على7، فاطمه3 ، و دو فرزند آن دو بزرگوار هستند.
اين روايات از جهت اعتبار، بنابر آراي رجالي انديشهوران اهلسنت، به سه دسته تقسيم مىگردد:
الف) روايتهايىكه به صحت آنها اتفاق نظر دارند. اين همان حديث طاووس، از سعيدبن جبير، از ابنعباس، مذكور در صحيح بخاري است؛
ب) روايتهايىكه درباره سند آن هيچ سخنى به ميان نياورده و اظهار نظر نكردهاند، و گويا به اعتبار سند آن معترف بودهاند و از اين باب سكوت كردهاند؛ مانند گزارشهايي از خطبه امام حسن7 پس از شهادت پدر بزرگوارشان كه در نقل ابوبشير دولابي (م310ق) و حاكم نيشابوري (م405ق) آمده، و سخنان امام سجاد7 در شام كه در نقل طبري ذكر شده است؛
ج) روايتهايىكه سند آنها تضعيف گرديده و قربي بر فاطمه زهرا3 و همسر و فرزندان گراميشان تطبيق شده است.
برخي از دانشوران حوزه فقه، بدون اشاره به روايات دسته دوم، به روايات دسته اول اشاره كرده و معتقدند مراد از «قربي»، خويشان پيامبر و آل او9 به معناي عام هستند و با توجه بهضعف برخي راويانِ احاديث دسته سوم، نميتوان واژه «قُربي» را تنها بر اهلبيت عصمت و طهارت پيامبر9 تطبيق كرد؛ بلكه آنان جزئي از اهلبيت هستند، نه اينكه قربي مُنحصر در ايشان باشد.
اما با توجه به سخنان بزرگان جرح و تعديل اهل سنت، تضعيف راويان روايتهاي دسته سوم، بياعتبار و مردود است (ميلاني، 1390ش) و با توجه به دسته دوم و سوم، مقصود از قربي، اهل بيت عصمت و طهارت: است. مفسران و عالمان بسياري در اين زمينه قلم زدهاند و هيچ نظرى را بر آن برترى ندادهاند. از اين ميان ميتوان به زمخشري (زمخشري، بيتا، ج4، صص222ـ220، ذيل آيه شريفه)، فخررازي (فخر رازي، 1420ق، ج27، ص166)، قرطبي (قرطبي، 1364ش، ج16، ص23)، خطيب شربيني (خطيب شربيني، 1425ق، ج3، ص538 -537) و آلوسي (همو، ج25، صص31 و32) اشاره كرد.
به فرضكه مراد از قربي خويشان پيامبر9 به معناي اعم باشند، قطعاً همه خويشان نخواهد بود؛ چراكه در ميان آنان كسانى به چشم مىخورند كه به جهت عملكرد نامناسبشان، نمىشود علاقهمندشان بود؛ از آن دستهاند ابولهب كه عموي پيامبر9 است. اين، حقيقتى قابل درك است كه نمىتوان مودّت و دوست داشتن كسى را صرفاً با اتكا به خويشاوندى او با پيامبر9، مزد رسالت دانست و اصولاً به فرض كه مراد، تمام خويشاوندان آن حضرت باشد، روشن است كه هر مقدار نزديكى و خويشاوندى قوىتر باشد، بايد مهرورزى شديدتر و بيشتر شود. پس با توجه به عموم «القربى»، محبت و دوستى دختر و نوادگان پيامبر اعظم9 مطلوبتر از مهرورزي و ابراز مودّت به بقيه است. بنابراين مهرورزي تمام
و كمال، تنها مختص حضرت فاطمه زهرا3 و همسر و فرزندان معصومشان: است؛ چون اينان از حيث نَسب به پيامبر9 نزديكتريناند، و از آنجا كه يكي از مصاديق تام و كامل ابراز مودّت و دوستي و محبت به اهلبيت: بهخصوص براي مسلماناني كه دوران حيات آنان را درك نكردهاند، زيارت قبور آنان است. پس اين آيه، مطلوبيت زيارت قبور اهلبيت:
و فضيلت بيشتر آن را نسبت به ساير قبور، نشان ميدهد.
3. قول و سيره اهل بيت، در زيارت قبور اهل بيت:
سيرة اهلبيت: در زيارت قبور معصومين و بيانات آنان در مورد مُشوقهاي زيارت قبور اهلبيت در متون روايي و تاريخي منعكس شده و حاكي از فضيلت بسيار زيارت قبور اهلبيت: نسبت به ساير قبور مسلمانان است.
رفتن اميرالمؤمنين و امام باقر8، به زيارت قبر مطهر حضرت زهرا3 (جمعي از نويسندگان، 1427ق، ج1، ص100؛ طوسي، 1407ق، ج6 ، ص9) و زيارت قبر مطهر حضرت علي7 از سوي امام سجاد، امام باقر و امام صادق: در گزارشهاي متعددي نقل شده است (ابنقولويه، ص39؛ ابنطاووس، صص46-43، 48، 51، 69 ـ 55 و 100ـ 92).
همچنين رفتن امام حسين7 به زيارت قبر مطهر امام حسن7 (ابنقولويه، بيتا، ص54)
و زيارت قبر مطهر امام حسين7 از سوي امام سجاد، امام باقر و امام صادق: (ابنطاووس، بيتا، ص43؛ ابنقولويه، ص240) و رفتن امام باقر7 به زيارت قبر مطهر امام سجاد7 (ابنعساكر، 1407ق، ج54، ص282ـ281) نيز در گزارشهاي متعدد روايي و تاريخي منعكس شده است.
برخي بدون توجه به سيرة تمامي ائمه معصوم: ، براي اثبات زيارت نكردن آنان از قبور يكديگر، به سيرة امام جواد7 مثال ميزنند و شبهه ميكنند كه اين امام هُمام به زيارت قبر مطهر هيچ يك از ائمه پيش از خود نرفتند و حتي با اينكه در بغداد زندگي ميكردند، قبر جد بزرگوارشان موسي بن جعفر8 در كاظمين و حضرت علي7 در نجف را زيارت نكردند؛ درحاليكه اين دو قبر مطهر در نزديكي اقامتگاه آن حضرت قرار داشت (قلمداران، بيتا، ص28ـ26) و با زيارت جد بزرگوارشان، ادعاي واقفيه در زنده بودن امام كاظم7 تضعيف ميشد. همچنين با اينكه خود حضرت مشوقهاي بسياري براي زيارت قبر پدر بزرگوارشان، علي بن موسي7 مطرح كردهاند (ر.ك: جمعي از نويسندگان، بيتا، ج2، ص20)، ولي به زيارت قبر ايشان نرفتهاند.
اين اشكال، از چند جهت بياعتبار و ناشي از عدم آگاهي است:
اولاً؛ گزارشهاي متعددي از سيرة اهلبيت: مبني بر زيارت قبور ديگر اهلبيت به دست ما رسيده است كه به آن اشاره شد. اين خود نشاندهندة اهتمام آن حضرت به زيارت قبور اهلبيت و فضيلت زيارت قبور آنان است، هرچند ممكن است از برخي ائمه، چنين گزارشي نرسيده باشد. پس وجود سيره اهل بيت: در زيارت قبور يكديگر ثابت است؛
ثانياً؛ پيدا نكردن گزارشي در مورد زيارت حضرت جواد7 و امامان بعد از ايشان از قبور اهلبيت پيش از خود، نميتواند دليلي براي عدم زيارت آنان باشد؛ چه اينكه عدم وجدان، دليل بر عدم وجود در عالم واقع و نفسالامر نيست؛
ثالثاً؛ شرايط و اوضاع آن دوران به گونهاي نبود كه امكان زيارت علني قبر امام رضا و امام كاظم8 فراهم باشد؛ مثلاً در روايتي از امام جواد7 پس از ذكر فضيلت زيارت قبر مطهر پدر بزرگوارشان، آمده است: «لا ينبغي أن يفعلوا هذا اليومَ فإنَّ عَلينا و عليكم خوفاً مِن السلطان و شُنعَة» (ابنقولويه، بيتا، ص306) يا در برخي روايات آمده است كه زيارت قبر مطهر امام موسي كاظم7 ، از ترس حكومت، از پشت ديوار حرم صورت گيرد (ابنقولويه، بيتا، ص299)؛
رابعاً؛ بنا بر نقل بيهقي، در تاريخ بيهق، امام جواد7 در سال 202 قمري به زيارت پدر بزرگوارشان رفته است (امين، 1432ق، ج2، ص33) و با توجه به ترديد در سال شهادت امام رضا7 ، يعني 202 يا 203 قمري، اين زيارت يك سال بعد از شهادت يا حين شهادت ايشان بوده است.
پس با توجه به اخبار حاكي از سيرة اهل بيت: در زيارت قبور اهل بيتِ پيش از خود، فضيلت و تمايز زيارت قبور اهل بيت از ساير قبور ثابت است. علاوه بر اينكه بيانات حضرات معصوم: در خصوص نقل زيارتنامههاي اهل بيت (ابنقولويه، سال نشر؛ مفيد، 1413ق) و عباراتي كه در تشويق همگان به زيارت قبور معصومان: به كار رفته است (ابنقولويه، بيتا، صص49ـ 37 و صص308، 55 ؛ كليني، 1407ق، ج9، صص300ـ344؛ ابنطاووس، بيتا، ص41ـ46، 111؛ حرعاملي، 1409ق، ج14، صص409ـ542) از ديگر ادلهاي است كه فضيلت زيارت قبور اهل بيت: را نسبت به ساير قبور اثبات ميكند.
آنان با بيان فضيلتها و اجرهاي دنيوي و اخروي براي زيارت قبور اهلبيت: ، دوستداران اهلبيت را به زيارت قبور آنان ترغيب كردهاند و اين كلمات و عبارات در تبيين فضيلت زيارت قبور آنان نسبت به ساير قبور مسلمانان، نسبت به فعل و سيره آنان، صراحت بيشتري دارد.
گزارشهاي اين مشوقها و بيان زيارتنامهها، از ديرباز در قالب تكنگاريهايي به نام «كتاب المزار» و «كتاب الزيارات» از نويسندگان مختلف جمعآوري شده است و بر پايه اين نوشتهها، يكي از ابواب روايي مجامعحديثي شيعه به بيان آن براي هر امام معصوم اختصاص يافت.
شيخ حرّ عاملي (م1104ق) گزارشهاي رسيده از اهلبيت: در خصوص فضيلت زيارت قبورِ هر كدام از حضرات معصومين: و مشوقهاي آن زيارت را از مجامعروايي جمعآوري و در كتاب «وسائل الشيعه» تحت عنوان «ابوابُ المَزار و ما يناسبه» به ترتيب با عناويني همچون «بابُ استِحبَابِ زيارةِ فاطمة3 و موضعِ قبرِها»، «بابُ استحبابِ زيارةِ اميرِالمؤمنين علي بن أبيطالب7 و كراهةِ تَركِها»، «بابُ استحبابِ زيارةِ الحسن7 خصوصا عَشِية الجُمُعة»، «بابُ تأكّدِ استِحبابِ زيارةِ الحسين بن علي8 و وجوبِها كفايةً»، «بابُ استحبابِ تكرارِ زيارة الحسين7 بقَدَر الإمكان»، «بابُ وجوبِ زيارة الحسين7 و الأئمة: علي شيعتهم كفاية»، «بابُ استحبابِ اختيار زيارة الحسين7 علي العِتق و الصَدَقة و الجَهاد»، «بابُ استحبابِ اختيارِ زيارة الحسين7 علي جَميع الأعمال»، «بابُ استحبابِ زيارة الحسن
و علي بن الحسين و الباقر و الصادق: بالبقيع»، «بابُ استحبابِ زيارةِ قبرِ الكاظم7 و لو من خارج»، «بابُ استحبابِ زيارةِ قبر أبي الحسن7 بالمأثور...»، «بابُ استحبابِ زيارةِ قبر الرضا7»، «بابُ استحبابِ اختيارِ زيارة الرضا7 علي زيارة كل واحد من الأئمة:»، «بابُ استحبابِ اختيارِ زيارة الرضا7 و خصوصا في رجب علي الحج و العمرة المَندوبَين»، «بابُ استحبابُ زيارة أبي جعفرالثاني7 و الدعا عِندَه و استحبابُ اختيارِ زيارةِ الكاظم و الجواد8 معا علي زيارة الحسين7»، «بابُ استحبابِ زيارة الهادي و العسكري8 ...» و... تدوين كرده است (حر عاملي، 1409ق، ج14، صص573 ـ 375).
هرچند اين احاديث و روايات، نيازمند بررسي دلالي و سندي است و توجه به دلالت و تأمل در مضامين و شرح آنها، اهميت ويژهاي دارد و از ديرباز مورد توجه علماي مذهب جعفري قرار گرفته است، ولي آنچه در اينجا مورد استناد قرار ميگيرد، معنايي است كه در تمام اين گزارشها ملحوظ است و آن، همان فضيلت زيارت قبور اهل بيت: بر ساير قبور است كه به نحو تواتر معنوي، نزد پيروان اهل بيت: ، ثابت است.
نتيجهگيري
افزايش معرفت و شناخت و الگوگيري و اسوهپذيري زائر، زنده نگه داشتن اهداف
و افكار مزور، تجديد عهد و پيمان زائر با مزور، توسل و درخواست شفاعت زائر از مزور، تبرك جستن او از قبر، و نُزول بركات و رفع گرفتاريهاي زائر با زيارت قبور صالحان
و بزرگان دين، از جمله كمالاتي است كه زائر از زيارت اين قبور كسب ميكند. و همين امر موجب امتياز ويژه و فضيلت زيارت قبور آنان از ساير قبور ميشود كه البته در اين ميان، بين مصاديق صالحان فرق است، در برخي، همچون قبور مطهر اهل بيت: ، موارد مزبور نسبت به ساير قبور بزرگان دين و مذهب شدت بيشتري دارد و همين امر موجب امتياز زيارت آنان از زيارت ساير قبور شده است.
تمايز و برتري عقلي زيارت قبور صالحان و بزرگان دين نسبت به زيارت ديگر قبور، از منظر كساني كه حسن و قبح عقلي را انكار نكرده و تلازم آن را با حكم شرعي پذيرفتهاند، در سه وجه تقرير گرديد و گفته شد كه عقلاي عالم را بنا بر اين بوده و هست كه از بزرگان خود، به شيوههاي گوناگون تجليل كنند كه زيارت قبور آنان يكي از اين روشهاست. اين سيره و روش عقلا، مورد تأييد و امضاي اهل بيت: قرار گرفته و مطالعه منابع تاريخي و روايي نشان ميدهد كه مسلمانان با تأسي به اين سيره و روش عُقلاي عالَم، از صدر اسلام تاكنون، نسل به نسل، از همه طبقات و اقشار، با هر مذهب و اعتقاد، در زيارت قبور صَحابه پيامبر اعظم9 ، صالحان و بزرگان دين و مذهب، علما، و اولياي الهي، رغبت ويژهاي از خود نشان داده و علاوه بر تبرك جستن از مزار آنان با بوسيدن، دستكشيدن
و گذاشتن صورت روي قبر و توسل و طلبِ باران (استسقا) از خداوند به بركت آنها، به تعظيم و تكريم آنها مُبادرت كرده و خود را به اَداي احترام ويژه در زيارت قبور آنان مُلزم
ميدانستند. افزون بر اينكه ويژگي خاص و فضيلت زيارت قبور اهل بيت: از باب تعظيم شعائر و مودت به ذويالقربي، و براساس كلمات خود ايشان، از دلائلي است كه انديشمندان مذاهب اسلامي بر آن تأكيد دارند.
[1]. اخوانالصفا و خُلاّنالوَفا، جمعيت سرّي فلسفي و عرفاني است كه در بصره و بغداد تشكيل شد. آنها به نوشتن مقالاتي بدون ذكر نام نويسنده روي آورده و دائرةالمعارف رسائل اخوانالصفا و خلان الوفا را با همين نام نوشتند. هرچند اين انجمن سرّي بود، نام چند تن آنان از طريق آثار ابوحيان توحيدي و ديگران شناخته شدهاست؛ «ابوسليمان محمد بن معشر بُستي معروف به المقدسي يا المقديسي»، «ابوالحسن علي بن هارون زنجاني»، «ابواحمد مهرجاني يا محمد بن احمد نهرجوري»، «ابوالحسن عوفي» و «زيد بن رفاعه» (براي مطالعه بيشتر ر.ك: اخوانالصفا، 2007م).
[2]. از باب نمونه به متن سمهودي اشاره ميشود: «ثمّ رأيت الزركشي قد قال: ينبغي أن يستثني من منع نقل تراب الحرم [النبوي]، تربة حمزة، لإطباق السلف و الخلف علي نقلها للتداوي من الصداع .... و سمعت أبا محمد عبدالسلام بن يزيد الصنهاجي يقول: سألت أحمد بن يكوت عن تراب المقابر الذي كان الناس يحملونه للتبرك ... فقال: هو جائز و ما زال الناس يتبركون بقبور العلماء و الشهداء و الصالحين و مان الناس يحملون تراب قبر سيدنا حمزة في القديم من الزمان».
منبع: فصلنامه ميقات حج شماره 99
مراجع
ـ قرآن كريم
ابنابيحاتم، عبدالرحمان، بيتا، تفسير القرآن العظيم، محقق: أسعد محمد الطيب، المكتبة العصرية.
ابنالحاج، محمد (1424ق). المدخل، دار التراث.
ابنجبير، محمد (1986م). إعتبار الناسك في ذكر الآثار الكريمة و المناسك المعروف برحلة ابنجبير، بيروت، دار و مكتبة الهلال.
ابنجزي، محمد (1416ق). التسهيل لعلوم التنزيل، محقق: عبد الله خالدي، دارالكتاب العربي، بيروت.
ابنسعد، ابوعبدالله، بيتا، الطبقات الكبري، بيروت، دار صادر.
ابنطاووس، عبدالكريم، بيتا، فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبيطالب7 في النجف، قم، الشريف الرضي.
ابنعجيبه، احمد، بيتا، البحر المديد في تفسير القرآن المجيد، محقق: قرشي رسلان و احمد عبدالله، قاهره، ناشر: حسن عباس زكي.
ابنعساكر، ابوالقاسم (1407ق). تاريخ دمشق الكبير، محقق: عبدالقادر بدران، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوم.
ابنقولويه، ابوالقاسم، بيتا، كامل الزيارات، نجف اشرف، دار المرتضوية.
ابنكثير، اسماعيل (1420ق). تفسير القرآن العظيم (تفسير ابنكثير)، محقق: سامي بن محمد السلامة، دار طيبة.
ابنمنظور، ابوالفضل (1414ق). لسانالعرب، لبنان، بيروت، دارصادر.
ابننجيم، زين الدين (بيتا). البحر الرائق شرح كنز الدقائق، بيروت دار المعرفة.
اخوان الصفا (2007م). انجمن سرّي اخوانالصفا، كانون ايراني پژوهشگران فلسفه
و حكمت، بازبينيشده در ۳۱ /۳ /۲۰۰۷
اشتهاردي، عليپناه (1417ق). مدارك العروة، تهران، دار الأسوة للطباعة و النشر.
اصبهاني، احمد (1410ق). تاريخ أصبهان، محقق: سيد حسن كسروي، بيروت، دارالكتب العلمية.
اصبهاني، احمد (1410ق). حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، قاهره، السعادة.
آلوسي، نعمان، بيتا، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محقق: علي عبدالباري عطيه، بيروت، دار الكتب العلمية.
آملي، محمد تقي(1380ش). مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، تهران، نشر مؤلف.
امين، سيد محسن (1432ق). كشف الإرتياب في أتباع محمد بن عبدالوهاب، قم، المجمع العالمي لأهل البيت.
بخاري، محمد (1407ق). صحيح البخاري محقق: مصطفى ديب البغا، بيروت، دارابنكثير، چاپ سوم.
بخيت حنفي، محمد، بيتا، تطهير الفؤاد من دنس الاعتقاد، قم، مؤسسه تحقيقات
و نشر معارف اهل البيت.
بغدادي، احمد (1417ق). تاريخ بغداد أو مدينة السلام، بيروت، دار الكتب العلمية.
بكري دمياطي، ابوبكر(1418ق). إعانة الطالبين على حل ألفاظ فتح المعين، بيروت، دارالفكر.
جامي، نورالدين (1378ش). ديوان جامي، مصحح: اعلا خان افصح زاد، تهران، دفترنشر ميراث مكتوب.
جصاص، احمد (1405ق). أحكام القرآن، محقق: محمد صادق القمحاوي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
جمعي از نويسندگان (1427ق). موسوعة زيارات المعصومين: ، قم، مؤسسة الامام الهادي7 .
جمعي از نويسندگان تحت اشراف آيتالله خزعلي، بيتا، موسوعة الإمام الجواد7، قم، مؤسسة ولي عصر.
حاكم نيشابوري، محمد (1417ق). المستدرك على الصحيحين مع تعليقات الذهبي، محقق: مقبل بن هادي الوادعي، مكه مكرمه، دارالحرمين.
حرعاملي، محمد (1409ق). وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسة آلالبيت: .
خاقاني شرواني (1378ش)، ديوان، به كوشش: ضياء الدين سجادي، تهران، زوار، چاپ ششم.
خطيب شربيني، محمد (1370ق). مغني المحتاج إلى معرفة معاني ألفاظ المنهاج، بيروت، دار احياء التراث العربي.
خطيب شربيني، محمد(1425ق). سراج المنير، بيروت، دار الكتب العلميه.
دولابي، محمد، بيتا، الذرية الطاهرة النبوية، محقق: سعد المبارك الحسن، الكويت، الدار السلفية.
ذهبي، شمسالدين (1410ق). تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، محقق: عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، دار الكتاب العربي.
راغب، حسين (1412ق). المفردات في غريب القرآن، دمشق، الدار الشاميه.
زمخشري، محمود، بيتا، الكشاف عن حقايق التنزيل، بيجا، انتشارات ققنوس.
سبزواري، عبدالاعلي (1388ش)، مهذب الاحكام في بيان حلال والحرام، قم، دارالتفسير.
سبكي، تقيالدين (1419ق). شفاء السقام في زيارة خير الأنام، محقق: سيد محمد رضا حسيني جلالي، بينا، چهارم.
سمهودي، علي (1430ق). وفاءالوفا بأخبار دار المصطفي، محقق: محمد محي الدين عبدالحميد، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
سنايي غزنوي، ابوالمجد (1382ش)، حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة، تهران، مركز نشر دانشگاهي.
سيوطي، جلالالدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفكر.
صدوق، محمد (1406ق). ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي للنشر، دوم، قم.
صدوق، محمد، كتاب منلايحضرهالفقيه، بيروت، منشورات الاعلمي.
طباطبايى، سيدمحمدحسين (1417ق). الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعة مدرسين، چاپ پنجم.
طبراني، ابوالقاسم، بيتا، المعجم الكبير، محقق: حمدي عبد المجيد السلفي، مكتبة ابنتيميه.
طبرسي، فضل، بيتا، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الأعلمي، چاپ دوم.
طبري، محمد، بيتا، تفسير الطبري (جامع البيان فيتفسير القرآن)، بيروت، دار المعرفه.
طبسي، نجم الدين (1391ش). شناخت وهابيت، قم، انتشارات دليل ما.
طوسي، محمد، بيتا، التبيان في تفسير القرآن الكريم، محقق: احمد حبيب عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
طوسي، محمد (1407ق). تهذيب الأحكام، تهران، دارالكتب الإسلاميه، چاپ چهارم.
عسقلاني، احمد (1379ق). فتح الباري شرح صحيح البخاري، بيروت، دار المعرفه.
عسقلاني، احمد (1404ق). تهذيب التهذيب، بيروت، دار الفكر.
عسقلاني، احمد (1415ق). الإصابة في تمييز الصحابة، محقق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلميه.
علامه اميني، عبدالحسين (1416ق). الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، قم، مركز الغدير للدراسات الإسلاميه.
عيني حنفي، بدرالدين، بيتا، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
غزالي، ابوحامد، بيتا، إحياء علوم الدين، بيروت، دار المعرفه.
فاضل مقداد، بيتا، نضدالقواعدالفقهية، قم، نشر كتابخانه عمومي حضرت آيتالله العظمي مرعشي نجفي.
فخر رازي، محمد (1420ق). التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم.
فيض كاشاني، محسن (1983م). المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء، منشورات مؤسسة الاعلمي.
فيومي، احمد، بيتا، مصباح المنير، قم، منشورات دار الرضي.
قرطبي، محمد (1364ش). الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو.
قلمداران، حيدر علي، بيتا، زيارت و زيارتنامه، بيجا، بينا.
كليني، محمد (1407ق). الكافي، محقق علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم.
مزي، يوسف (1400ق). تهذيب الكمال في أسماء الرجال، محقق: بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسة الرساله.
مفيد، محمد (1413ق). كتاب المزار، محقق: سيد محمدباقر ابطحي، قم، كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.
ميلاني، سيد علي حسيني (1390ش)، مهرورزي به اهل بيت: از ديدگاه قرآن
و سنت، قم، انتشارات حقايق اسلامي.
نبهاني، يوسف، بيتا، شواهد الحق في الإستغاثة بسيد الخلق9 ، بيروت، دارالكتب العلميه.
نجفي، محمد حسن (1404ق). جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ هفتم.
نووي، يحيي (1414ق). الأذكار النووية، محقق: عبد القادر الأرنؤوط، بيروت، دار الفكر.
هيثمي، علي (1408ق). مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دار الكتب العلميه.