حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها... حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها...

حکایت آیینه‌ها درشب ولادت‌امام‌مهربانی‌ها...

این شب‌ها نورها را که در خیابان‌های مشهد دنبال کنی می‌برندت تا چشمانت را به ضیافت انوار برسانند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج از مشهد به نقل از ایسنا، چشمت که به گنبدش بیفتد، قدم‌هایت پر‌می‌کشند تا از ازدحام شب ولادت بگذرند و چشم و دلت را به ضیافت آیینه‌های رواق‌ها ببرند.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

آیینه‌هایی که دردهایت را حاشا نمی‌کنند، که انعکاس یک دنیا راز و نیاز را در خود گنجانده‌اند.

و حکایت غریبی دارند، آیینه‌های رواق‌ها...

حکایت از مثنوی مثنوی درد و راز و نیاز، حکایت از حاجت‌های بی‌مقیاس و دردهای بی‌کران، دردهایی از جنس بشریت، از جنس خاک که برای درمانشان راهی پیدا نمی‌کنی جز آنکه به آستان‌بوسی مولای خورشید و امام آسمان بیایی...

به هر گوشه رواق که چشم بیندازی آیینه‌ای‌ست و در هر آیینه‌ای مومنی که یا به ناکجایی خیره شده و اشک بر دامان چشم‌هایش نشسته و یا به سجده‌ای طولانی رفته و فقط گاه‌گاهی شانه‌هایش می‌لرزد و تو حدیث مفصلی را از این مجمل می‌خوانی...

حال و هوای صحن‌ها نیز کم از رواق‌ها ندارد جز آنکه یک آسمان چراغ رنگارنگ، این تکه از بهشت را آذین بسته است و حال و هوایش را متفاوت کرده است، اینجا هم اشک‌ها همان اشک‌هاست ولی نمی‌توانی بفهمی که اشک‌‌های روان از سر شوق جاری است یا نمی است از یک دریا درد...

در گوشه‌ای از صحن می‌بینی که عده‌اي از جنوبي‌ترين شهرهاي خراسان جنوبي، خدا مي‌داند چه مسافتي را پياده آمده‌اند که شب ميلاد امام هشتم، عطر مهر رضوي را استشمام کنند؛ پارچه‌هاي سبز کوچکي را به چوب دستي‌هايشان يا به گوشه‌ لباسشان بسته‌اند که پشت هر کدام از اين دخيل‌هايي که بايد به پنجره فولاد بسته شود، دل دردمند خانواده‌اي است که دلشان با کبوترهاي حرم به دور گنبد پر مي‌زند، اما پايشان بسته زمين دياري دور است...

قرار از دل زائرانش کوچ کرده است و آمده‌اند تا رضای آل پیامبر(ع) قرار بی‌قراری‌هایشان باشد و حالا هر کدام از گوشه‌ای و هرکدام با رنگی و هر کدام با لهجه‌ای آمده‌اند تا به خورشید رجعت کنند که شروع تفسیر حدیث عالم‌گیر آفتاب از این آستان است و سپس جهان را در بر می‌گیرد.

این همه را که می‌بینی شاید حاجت خودت را فراموش کنی ولی یادت هست که سر فرو بیاوری و زیر لب سلامی بدهی و برای ظهور فرزندش دعایی بخوانی و جسمت را بیرون ببری؛ و دلت را جا بگذاری در حرمش... تا حرف‌های گفتنی‌ات را با آیینه‌های رواق‌ها در میان بگذارد...

آیینههایی که رازدار زائران مولایت بوده‌اند و خواهند بود...


| شناسه مطلب: 722







نظرات کاربران