بخش 7
فصل نهم : پیرامون توحید معنای توحید توحید و نفی شرک ، هدف آفرینش توحید ، مطابق فطرت بشریت است توحید ، هدف از بعثت انبیا فصل دهم : معنای شرعی و لغوی عبادت معنای لغوی عبادت واژه عبادت در قرآن وجه استدلال وحدت ، در معنای دعا و عبادت وجه استدلال عبادت خالص معنای سجود
163 |
فصل نهم
پيرامون توحيد
165 |
معناي توحيد
تا اين جا معناي شرك و اقسام آن را گفتيم ، اكنون مناسب است اندكي درباره توحيد ، سخن بگوييم تا بفهميم واژه موحد كه در برابر مشرك است داراي چه مفهومي است و به چه كسي موحد مي گويند .
امام علي ( عليه السلام ) در « نهج البلاغه » ، توحيد را اينگونه توصيف كرده است :
« سئل ( عليه السلام ) عن التوحيد والعدل فقال : التوحيد ان لا تتوهّمه والعدل ان لا تتّهمه ؛ ( 1 ) از امام ( عليه السلام ) از معناي توحيد و عدل پرسيدند آن حضرت فرمود : توحيد و يگانه دانستن خدا آن است كه او را در وهم و انديشه در نياوري ( كه آنچه در انديشه آيد مانند تو ، مخلوق است ) و عدل آن است كه او را ( به آنچه شايسته او نيست ) متّهم نسازي . »
در اين روايت به ريشه شرك و بت پرستي اشاره كرده است كه ناشي از وهم و خيال است . مشرك در ذهن خود ، خيال پردازي كرده و براي خدا ، شبيهي مي سازد . مؤيد اين مطلب ، روايتي است از امام صادق ( عليه السلام ) كه فرمود : « هر آن كس كه خدا را به مخلوقات تشبيه كند ، مشرك است ؛ زيرا خداوند نه به چيزي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، حكمت 462
166 |
شبيه است و نه چيزي به خداوند شبيه است ، هر آنچه در وهم قرار گيرد ، خداوند غير از آن است . » ( 1 )
منقول است كه مورچه ، تصور مي كند كه خداوند ، همانند او داراي دو شاخك است ؛ يعني مورچه هم خدا را مطابق با ذهن خود ساخته است . ما انسان ها حق نداريم خداوند را در ذهن خود شبيه سازي كنيم . هر چه تصور كنيم ، خداوند مغاير آن است و متصور ما غير از خداست . درباره خداوند ، فقط بايد بگوييم : او موجودي است ازلي و ابدي و داراي قدرت مطلق و چيزي همانند او نيست ؛ « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ » . در اين رابطه ، كلامي را شيخ مفيد ( رحمه الله ) از شيخ صدوق ( رحمه الله ) نقل كرده است كه مناسب است در اين جا آورده شود :
« بدان عقيده ما ـ شيعه ـ اين است كه خداوند ، يگانه اي است كه هيچ موجودي شبيه او نيست . او قديمي است كه پيوسته موجود بوده است . او شنونده ، بينا ، عالم ، حكيم ، زنده و بر همه امور قيام كرده است . او قدرت شكست ناپذير است . او از هر عيب و نقصي منزه است . او بي نياز است . او را نمي توان توصيف كرد ، نه داراي جوهر و جسم است ، نه داراي صورت و عرض و سطح . نه وزن دارد و نه سبكي . نه حركت دارد و نه سكون . نه داراي زمان است و نه داراي مكان .
او از تمام صفات مخلوق ، مبرّا است و موجودي است بدون شبيه . او چيزي است كه مانند اشياي ديگر نيست . او بي نياز مطلقي است كه نه فرزند دارد و نه فرزند كسي است و كفوي براي او نيست و هيچ گونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توحيد صدوق ، ص 80 ، ح 36
167 |
شريكي و همتايي ندارد . چشم ها و وهم ها ، نمي توانند او را بيابند ، اما او چشم ها و وهم ها را مي يابد . او را چُرت و خواب نمي گيرد و او به هر امر ريزي آگاه است . او آفريدگار همه اشيا است ، الهي غير از او نيست . تمام آفرينش و امور به دست اوست . و هر كس كه قائل بشود خداوند شبيه دارد او مشرك است .
هر كسي كه به اماميه و شيعه ، درباره توحيد ـ غير از آنچه گفته شد ـ نسبت ديگري بدهد ، او كاذب است . و هر روايتي كه غير از اين مطالب ياد شده را نقل كند ، نبايد پذيرفت و آن روايت ، ساختگي و به دور از واقعيّت است . و هر حديثي كه مطابق با قرآن نباشد ، باطل است ؛ چنان چه ، چنين حديثي در كتب شيعه يافت شود ، آن جاسازي ( دستكاري و جعلي ) شده است و جزء مكتب شيعه نيست . » ( 1 )
توحيد و نفي شرك ، هدف آفرينش
خداوند درباره هدف از آفرينش ، اين چنين فرموده است :
( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ ) ( 2 ) ؛ « جن و انسان را نيافريديم ، مگر به هدف عبوديت و بندگي . »
معناي عبوديت ، همان تسليم در برابر خداي واحد و اعتراف به خداي يگانه در تمام ابعاد ـ چه در عقيده و چه در اطاعت ـ و كنار گذاشتن هر نوع شرك و بت پرستي است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعتقادات شيخ مفيد ، ص 21
2 . ذاريات : 56
168 |
« لِيَعْبُدُونِ » ، در اصل « ليعبدوني » بوده كه « ياي » متكلم ، حذف شده است و كسره در نون وقايه ، بر آن دلالت دارد . و « لام » در « ليعبدون » ، براي غايت است ؛ يعني هدف از آفرينش ، بندگي خدا بوده است .
توحيد ، مطابق فطرت بشريت است
برخلاف شرك ـ كه يك حركت قصري و برخلاف فطرت است ـ توحيد دقيقاً خواسته درون انسان ها است . دليل بر فطري بودن آن ، در بحث « توحيد مشركان ، در شرايط بحراني » گذشت كه حاصل آن چنين است : آياتي دلالت دارد بر اين كه در هنگام طوفاني شدن دريا و مانند آن ، مشركان خداي واحد را به كمك مي طلبيدند و بت ها را كنار مي زدند . در اينجا مناسب است به اين آيه نيز اشاره شود :
( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ ) ( 1 ) ؛ « پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن . اين فطرتي است كه خداوند ، انسان ها را بر آن آفريده ؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست ، اين است آيين استوار ؛ ولي اكثر مردم نمي دانند . »
« فِطْرَتَ اللَّهِ » ، به معناي « اتبع فطرت الله » است . مراد از « فِطْرَتَ اللَّهِ » ، همان توحيد است كه خداوند روح انسان را همراه خداپرستي آفريده است . از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل شده : « هر كسي بر فطرت توحيد و خداشناسي ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روم : 30
169 |
متولد مي شود ، مگر اين كه پدر و مادرش وي را به سوي يهوديت و يا نصرانيت و يا مجوسيّت منحرف سازند . » ( 1 )
توحيد ، هدف از بعثت انبيا
هدف از بعثت انبيا ، نابودي شرك و احياي توحيد بوده است . انبيا آمده اند تا بشر را از شرك ، نجات دهند و او را موحّد تربيت كنند . آيات بسياري در قرآن بر اين مطلب دلالت دارد ، ( 2 ) ولي ما به يك آيه بسنده مي كنيم :
( وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُول إِلاّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ ) ( 3 ) ؛ « ما هيچ پيامبري را نفرستاديم ؛ مگر اين كه به وي وحي كرديم كه هيچ خدايي جز من ( خداي يگانه ) نيست ، پس همه عبدِ او باشيد . »
از اين آيه استفاده مي شود كه هدف از ارسال رسل ، برپا داشتن توحيد در ميان بندگان و دوري از هرگونه شرك و بت پرستي است .
انبيا ( عليهم السلام ) ، در طول تاريخ ، با شرك و مشركان مبارزه كرده اند و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) هم ، موظف به قتال و جهاد با آنان شد :
( وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَي الظّالِمِينَ ) ( 4 ) ؛ « و با آنها پيكار كنيد ؛ تا فتنه ( و بت پرستي ) باقي نماند و دين ، مخصوص خدا گردد . . . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير عليين ، ص 407 ، به نقل از مجمع البيان .
2 . مانند : مؤمنون : 31 ـ 44 و توبه : 32
3 . انبياء : 25
4 . بقره : 193
170 |
« فِتْنَةٌ » ، در اصل به معناي آزمايش است ، و مراد آن در اين جا ، شرك به خداست . ( 1 )
« فَلاَ عُدْوَانَ » ، به معناي « فلا عقوبة » است و مراد ، قتل است . از قتل ، تعبير به عدوان شده است ؛ چون قتل مجازاتي است كه بر عدوان مترتب است ( از باب اطلاق سبب بر مسبب ) . ( 2 )
مقصود آيه اين است كه جنگ را ادامه دهيد تا توحيد ، مورد پذيرش قرار گيرد . بعد از پذيرش توحيد ، جنگ پايان مي پذيرد .
در « مجمع البيان » ، به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) آمده است كه مراد از : « الفتنة » ، شرك است و نيز آمده است : مراد از « الدين » ، اطاعت از خداوند و انقياد در برابر دستور او است .
از مفادّ آيه و ضميه تفسير مفسران ، فهميده مي شود كه شرك ، به هيچ وجه براي خداوند قابل تحمل نبوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان ، ذيل همين آيه .
2 . مجمع البيان ، ذيل همين آيه .
171 |
فصل دهم
معناي شرعي و لغوي
عبادت
173 |
معناي لغوي عبادت
واژه عبادت با اشتقاق هاي مختلف ، مانند : « عبد ، يعبدون ، تعبدون و . . . » در آيات بسياري به كار رفته است . بنابراين ، لازم است معناي آن به خوبي روشن گردد .
بعضي چنين تصور مي كنند كه عبادت به معناي يك فعل و عمل خاصي ، مانند : نماز ، زكات و يا سجده است ، در صورتي كه چنين نيست ، بلكه بايد پژوهش بيشتري پيرامون اين واژه صورت گيرد .
در تفسير الميزان آمده است : عبادت معنايي جز اظهار خضوع ندارد . ( 1 )
ما در ابتدا معاني لغوي آن را ، از كتب لغت ذكر خواهيم كرد و سپس از آيات قرآن ، شواهدي را اقامه خواهيم كرد و در لابه لاي كلمات ، نظر ما هم روشن خواهد شد .
آنچه در اينجا آورده ايم از كتاب : « التحقيق في كلمات القرآن » ( 2 ) است كه نظر لغويون را نقل كرده است .
در « مصباح اللغة » تأليف فيومي ، چنين آمده است : « عبادة الله : اعبده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان ، ج 18 ، ص 173 ، چاپ بيروت ، ذيل آيات 20 ـ 37 جاثيه
2 . اين كتاب تأليف آقاي حسن مصطفوي است كه ابتدا لغات را از اهل لغت ، نقل مي كند . در پايان خود نيز يك جمع بندي ارائه مي دهد .
174 |
عبادة هي الانقياد والخضوع الفاعل عابد والجمع عباد وعَبَد » ؛ يعني عبادت به معناي تسليم و خضوع است . و اسم فاعل آن « عابد » و جمع آن ، « عباد » و « عَبَد » است .
در « مقاييس اللغة » ، چنين آمده است : « عبد . . . يدلّ علي لين و ذلّ . . . المعبّد . . . الذلول يوصف به البعير ايضاً ومن الباب الطريق المعبّد وهو المسلوك المذلّل » ؛ يعني كلمه « عبد » دلالت مي كند بر نرمي و رام بودن و واژه « معبّد » به معناي رام است و به شتر رام نيز « معبّد » اطلاق مي شود و به راه هموار نيز « طريق معبّد » اطلاق شده است ؛ زيرا آن راه ، در اثر رفت و آمد زياد هموار شده و آماده براي راه رفت و آمد است ، گويا در برابر عابرين تسليم شده است .
در « الاشتقاق » ، چنين آمده است : « واشتقاق العبد من الطريق المعبّد وهو المذلّل الموطوء و قولهم : بعير معبّد يكون في معني مذلّل ؛ واژه عبد ، از الطريق المعبّد يعني راه هموار كه در اثر رفت و شد ، براي عابر مهياست گرفته شده و بعير معبد ، يعني شتر رام . » ( 1 )
واژه عبادت در قرآن
آنچه از لغات ياد شده به دست مي آيد ، اين است كه عبادت ، به معناي انقياد و تسليم و رام بودن است و انواع عبادت ها از قبيلِ نماز ، از مصاديق انقياد هستند و اين معنا با مفهومي كه از آيات قرآن استفاده خواهيم كرد ، هماهنگ است .
بعضي ، « عبادت » را به معناي غايت خضوع و آخرين درجه تذلل كه همان سجده است معنا كرده اند ؛ مانند « كشاف » كه مي گويد : « العبادة أقصي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . التحقيق في كلمات القرآن ، ماده « عبد » .
175 |
غاية الخضوع والتذلّل » . ( 1 ) و نيز در « مفردات راغب » آمده است : « العبودية اظهار التذلّل والعبادة أبلغ منها لانّه غاية التذلّل » .
آيا تعريف « كشاف » و « مفردات » ، مغاير با تعريف ديگر لغويون است ؟ حقيقت اين است كه مي توان گفت : تعريف آن دو با تعريف ديگران مغايرت ندارد ؛ بلكه اين اختلاف از باب اين است كه آن دو ، عبادت را با بيان مصداق كامل تر آن تعريف كرده اند ، نه اين كه مقصود آن دو دخالت دادن نهايت و غايت خضوع در تعريف باشد ، مقصود آن دو همان خضوع است ، همانند ديگران ، ولي مصداق كامل تر را كه غايت خضوع است ذكر كرده اند .
حال مي پردازيم به ذكر آياتي كه دلالت دارد بر اينكه عبادت ، به معناي مطلق خضوع است :
آيه اوّل :
( أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ ) ( 2 ) ؛ « آيا با شما عهد نكرده ام اي فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد ، كه او براي شما دشمن آشكار است ؟ ! و اين كه مرا بپرستيد كه راه مستقيم ، اين است ؟ ! »
« كشاف » در توضيح آيه چنين گفته است : « عبادة الشيطان . . طاعته في ما يوسوس به اليهم و يزينه لهم ؛ عبادت كردن شيطان ، همان گوش دادن فرمان اوست در اموري كه بشر را وسوسه مي كند . »
از اين تفسير استفاده مي شود كه او ، عبادت را به معناي مطلق اطاعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشاف ، ذيل آيه « اياك نعبد »
2 . يس : 60 ـ 61
176 |
گرفته است ، نه به معناي غايت اطاعت كه سجده باشد . آيه نيز ، ظهور در همين معنا دارد كه اي بني آدم ! از شما پيمان گرفته ايم كه در برابر شيطان تسليم نباشيد ، بلكه از من اطاعت كنيد و تسليم من باشيد .
روشن است كه مراد از آيه ، اين نيست كه خداوند از بني آدم تعهد گرفته است در برابر شيطان نهايت تسليم را نداشته باشيد ، اما تسليم درجه پايين مانعي ندارد .
آيه دوم :
( إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لاََنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ ) ( 1 ) ؛ « در آن هنگام كه رسولان از پيش رو و پشت سر ( و از هر سو ) به سراغ شان آمدند ( و آنان را دعوت كردند ) كه جز خدا را نپرستيد ؛ آنها گفتند : اگر پروردگار ما مي خواست ، فرشتگاني نازل مي كرد ، از اين رو ، ما به آنچه شما مبعوث به آن هستيد ، كافريم . »
استدلال به آيه
مسلماً مأموريت انبيا اين نبوده است كه فقط به مردم بگويند ، در برابر خداوند سجده كنيد ؛ بلكه آنان به ديني دعوت مي كردند كه مشتمل بر احكام گوناگون ، همانند : نماز ، روزه ، زكات و جهاد بوده است . البته سجده نيز يكي از آن ها است . خلاصه اينكه مأموريت انبيا اين بوده است كه مردم را در تمام امور به نفس اطاعت در برابر خداوند ، دعوت كنند ، نه اينكه منحصر به غايت خضوع باشد . و در خود آيه ، جمله : « إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ » ، قرينه است بر اينكه دعوت انبيا ، به مطلق خضوع است ؛ زيرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فصّلت : 14
177 |
كافران مي گفتند : ما منكر تمام آنچه شما به آن مأموريت داريد هستيم ، نه اينكه فقط در دعوت به سجده ، منكر هستيم و بقيه را قبول داريم . در دلالت ، همانند اين آيه است آيه : ( وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللهَ . . . ) ( 1 ) .
آيه سوم :
( قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللهَ الَّذِي يَتَوَفّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) ( 2 ) ؛ « بگو : اي مردم ! اگر در عقيده من شك داريد ، من كساني را كه به جاي خداوند مي پرستيد ، نمي پرستم ، تنها خداوندي را پرستش مي كنم كه شما را مي ميراند ؛ و من مأمورم كه از مؤمنان باشم و ( به من دستور داده شده كه ) روي خود را به آييني متوجه ساز كه از هرگونه شرك ، خالي است ؛ و از مشركان مباش ! »
در « مفردات راغب » ، آمده است : « الدين يقال للطاعة والجزاء واستعير للشريعة والدين كالملّة لكنّه يقال اعتباراً بالطاعة والانقياد للشريعة قال : ( إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ اْلإِسْلامُ ) وقال : ( وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ ) اي طاعة ؛ واژه دين داراي دو معنا است : يكي اطاعت ، ديگري پاداش ، ولي از باب عاريه اين واژه در مجموعه شريعت به كار مي رود ؛ از اين جهت كه در يكايك احكام شريعت اطاعت و انقياد جريان دارد . شاهد اين مدعا ، آيه قرآن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احقاف : 21
2 . يونس : 104 ـ 105
178 |
است كه مي فرمايد : « تمام دين تسليم در برابر خداوند است » و يا در آيه ديگر مي فرمايد : « زيباترين دين آن است كه با تمام وجود تسليم خداوند و در اطاعت او باشد . »
وجه استدلال
فقره : « إِنْ كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِيني . . . » ، محلّ شاهد است ؛ يعني اگر شما مشركان نسبت به تسليم من در برابر خداوند ، در ترديد هستيد و نمي پذيريد ( با توجه به اينكه ، دين به معناي تسليم و انقياد است . ) من هم نسبت به بت هاي شما تسليم نمي شوم ؛ به قرينه مقابله با دين ، « اعبد » را به تسليم معنا كنيم . و در آيه 105 دستور مي دهد كه تسليم محض ، در برابر خداوند باشد ؛ يعني عبادت خداوند را ، تسليم معنا مي كند .
آيه چهارم :
( . . . ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللهِ زُلْفي . . . ) ( 1 ) ؛ « ما بت ها را عبادت نمي كنيم ، مگر جهت تقرّب به خداوند . »
وجه استدلال اين است كه : عبادتِ بت پرست ، نسبت به بت ها ، منحصر به سجده كردن در برابر آنها نبوده است ؛ بلكه مراسم گوناگوني از قبيل ، قرباني كردن در برابر بت بوده است ، پس مراد از عبادت در برابر بت ها ، مطلق خضوع در برابر آنها بوده است .
وحدت ، در معناي دعا و عبادت
گاهي در آيات قرآن « يعبدون » و گاهي « يدعون » و گاهي « اعبد » و گاهي « ادعو » ، به كار رفته است . ادعاي ما اين است كه دعا و عبادت ، داراي معناي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زمر : 3
179 |
واحدي هستند . معناي « عبادت » ـ چنان كه روشن شد ـ انقياد و تسليم و اطاعت است . دعا نيز به همان معناست و بر اين مطلب شواهد قرآني موجود است :
آيه اوّل :
( إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثاً وَإِنْ يَدْعُونَ إِلاّ شَيْطاناً مَرِيداً ) ( 1 ) ؛ « آنچه غير از خدا مي خوانند فقط بت هايي است ( بي روح ) كه هيچ اثري ندراد ؛ و ( يا ) شيطان سركشي ، عاري از هر چيزي است . »
مراد از « اناث » بت ها هستند .
در « مجمع البيان » كلمه « يدعون » را در دو مورد از اين آيه به « يعبدون » معنا كرده است ؛ يعني عبادت نمي كنند مگر بت ها را و عبادت نمي كنند مگر شيطان را . ناگفته نماند كه عبادت بت ها مساوي با عبادت شيطان است ؛ چون به دستور شيطان و به تحريك شيطان بوده است . ( 2 )
واضح است كه مراد از عبادت شيطان ، اطاعت شيطان و گوش فرا دادن به دستورات او است .
در « الميزان » آمده است : « يدعونَ » اوّل ، به معناي عبادت است و « يدعون » دوم ، به معناي اطاعت است و جهت اينكه از عبادت بت ها به دعا تعبير كرده ، اشاره به اين مطلب است كه ريشه عبادت بت پرستان ، درخواست قضاي حوائج از بت ها بوده است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 117
2 . مجمع البيان ، ذيل آيه 117 نساء
3 . الميزان ، ذيل آيه 117 از نساء
180 |
كلام « الميزان » ، در فرق گذاري صحيح نيست و حق با « مجمع البيان » است كه در هر دو مورد ، به معناي عبادت است و عبادت هم ، به معناي اطاعت است .
آيه دوم :
( قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللهَ الَّذِي يَتَوَفّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظّالِمِينَ ) ( 1 ) .
وجه استدلال
مفادّ آيه : « فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ . . . » ، با مفادّ آيه : « وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ . . . » ، يكي است . از اين معلوم مي شود كه اين دو واژه ، داراي معناي واحدي هستند .
آيه سوّم :
از مقايسه بين آيه : ( قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَمّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ ) ( 2 ) و آيه : ( قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ) ( 3 ) استفاده مي شود كه اين دو آيه ، در مفاد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يونس : 104 ـ 106
2 . غافر : 66
3 . يونس : 104
181 |
حامل يك پيام هستند كه آن اجتناب از بت پرستي است ، اما در آيه اوّل ، تعبير به « تدعون » و در دومي تعبير به « تعبدون » شده است . اين مي تواند قرينه باشد كه مراد از « تدعون » ، « تعبدون » است .
آيه چهارم :
از مقايسه بين آيه : ( قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعاً ) ( 1 ) و آيه : ( قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَنْفَعُنا وَلا يَضُرُّنا ) ( 2 ) ، استفاده مي شود كه اين دو آيه ، حامل يك پيام هستند ؛ ولي در دومي به « دعا » و در اولي ، به « عبادت » تعبير شده است . از اين معلوم مي شود كه دعا به معناي عبادت است .
عبادت خالص
عبادتي مقبول درگاه خداوند است كه خالص براي او باشد و از هر شركي پاك باشد . مشركان نيز خدا را عبادت مي كردند ؛ اما در كنار آن بت ها را نيز عبادت مي كردند و به همين جهت ، عبادت آنان مردود اعلام شده است . در آيات بسياري ، با واژه هاي گوناگون ؛ مانند : « مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ » و « وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ » ( 3 ) ، به شرط اخلاص اشاره شده است و اين همان معناي « اياك نعبد » است ؛ يعني فقط تو را عبادت مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 76
2 . انعام : 71 و نظير آن است مقايسه بين آيه 20 نحل و آيه 76 مائده .
3 . اعراف : 29
182 |
معناي سجود
براي بررسي معناي سجود بهتر است به آيات قرآن رجوع كنيم تا معناي آن روشن شود :
( أَ وَلَمْ يَرَوْا إِلي ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَيْء يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمائِلِ سُجَّداً لِلّهِ وَهُمْ داخِرُونَ * وَلِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي اْلأَرْضِ مِنْ دابَّة وَالْمَلائِكَةُ وَهُمْ لايَسْتَكْبِرُونَ ) ( 1 ) ؛ « آيا آنها مخلوقات خدا را نديدند كه سايه هايشان از راست و چپ حركت دارند و با خضوع براي خدا سجده مي كنند ؟ ! ( نه تنها سايه ها ، بلكه ) تمام آنچه در آسمان ها و زمين از جنبندگان وجود دارد و همچنين فرشتگان براي خدا سجده مي كنند و تكبر نميورزند . »
در اين آيه ، سجده را براي تمام موجودات به كار برده و يقيناً سجده آنان به « خاك افتادن » نيست ، پس بايد معناي ديگري مقصود باشد ، در « كشاف » آمده است : مراد از سجده در اين آيه ، انقياد موجودات ، در برابر خداوند است .
به نظر مي رسد معناي صحيح ، همين است و « به خاك افتادن » ، يك مصداق از مصاديق مفهوم سجده است . البته اين بحث لغوي است والاّ اگر در موردي كه قرينه ، اقامه شود ، مراد از سجده « به خاك افتادن » است ، چنان كه در روايات بسياري ، در اين معنا استعمال شده است كه مورد انكار نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نحل : 48 ـ 49