بخش 18

جزء بودن بسم الله و آشکار گفتن آن 1. بسم الله، جزء فاتحه 2. سبع المثانی همان سوره فاتحه است 3. لزوم بلند گفتن بسم الله 4. ائمه اهل بیت: و جهر به بسم الله درس بیست و سوم: گفتن "آمین" پس از حمد، قنوت در رکعت دوم ، سجده بر زمین گفتن "آمین" پس از حمد قنوت در رکعت دوم سجده بر زمین 1. اختلاف فقها در شرایط آنچه بر آن سجده می‌شود 2. سنت در سجود، در زمان پیامبر و پس از او مرحله دوم: رخصت سجده بر حصیر و سجاده حصیری سجده بر لباس به خاطر عذر حاصل بحث راز استفاده از تربت پاک درس بیست و چهارم: نشستن پس از سجده دوم، جمع بین دو نماز


276


آن را در نداي صبح براي نماز قرار دهد.(1)

4. آنچه دلالت مي‌كند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آن را به ابومحذوره آموخت.(2)

5. آنچه بيان مي‌كند كه بلال در اذان صبح مي‌گفت: «حي علي خير العمل». پيامبرخدا صلي الله عليه و آله دستور داد به جاي آن بگويد: «الصلاة خيرٌ من النوم».(3)

با اين تعارض آشكار نمي‌توان به اين روايات تكيه كرد و چون امر آن داير است بين سنت و بدعت، بايد ترك كرد، چون بر ترك آن عقاب نيست، ولي اگر بدعت باشد عقاب دارد.

سخن بزرگان درباره «الصلاة خير من النوم»

بعضي از صحابه و تابعين آن را بدعت مي‌دانند و معتقدند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به آن دستور نداده بلكه پس از آن حضرت پديد آمده است. برخي از سخنانشان چنين است:

1. عمرو بن حفص گويد: سعدِ مؤذن اولين كسي بود كه در زمان عمر گفت: «الصلاة خيرٌ من النوم.» عمر گفت: بدعت است، سپس آن را ترك كرد، بلال هم براي عمر اذان نگفته است.

2. مردي از طاووس پرسيد: از كي گفته شد «الصلاة خير من النوم»؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الموطّأ، ص78، شماره 8.

2 . سنن بيهقي، ج1، ص421 ـ 422.

3 . كنز العمال، ج8، ص345، شماره 23188.


277


گفت: در زمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گفته نشده بود، ولي بلال پس از وفات پيامبر و در زمان ابوبكر شنيد كه مردي غيرمؤذن آن را مي‌گويد از او فرا گرفت و با آن اذان مي‌گفت، پس از مدتي ابوبكر درگذشت و عمر گفت: كاش بلال را از آنچه پديد آورده نهي مي‌كرديم و گويا فراموش كرد و مردم با آن اذان گفتند تا به امروز.(1)

3. مجاهد نقل مي‌كند: با پسر عمر بودم كه شنيد مردي در مسجد مي‌گويد: «الصلاة خير من النوم.» گفت: ما را از پيش اين بدعتگزار بيرون ببر.(2)

4. از ابوحنيفه روايت شده، از حماد، از ابراهيم، گويد از او درباره الصلاة خير من النوم پرسيدم، گفت: از چيزهايي است كه پديد آورده‌اند و خوب است و گفته كه وقتي مؤذن از اذان فارغ مي‌شود آن را دو بار بگويد. امام شيباني هم آن را از ابوحنيفه روايت كرده و گفته كه اين نظر ابوحنيفه است و به آن عمل مي‌كنيم.(3)

5. شوكاني به نقل از «البحر الزخّار» گويد: عمر آن را پديد آورد و پسرش گفت: اين بدعت است. علي عليه السلام هم وقتي آن را شنيد، فرمود: چيزي را كه از اذان نيست به آن نيفزاييد. سپس گفته است: اگر بود، علي و پسر عمر و طاووس آن را نفي نمي‌كردند، پذيرفتيم و به آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنز العمال، ج8، ص375، شماره 23251 و 23252؛ نيز مصنف عبدالرزاق، ج1، ص474، شماره 1827، 1828، 1829.

2 . المصنف، ج1، ص475، شماره 1832؛ كنز العمال، ج8، ص375، شماره 23250.

3 . جامع المسانيد، ج1، ص296.


278


مأمور شديم و در حالي به آن عمل مي‌كرديم نه هميشه، اين راه جمع بين روايات است.(1)

6. از ائمه اهل بيت عليهم السلام فراوان نقل شده كه آن را بدعت دانسته‌اند. شيخ طوسي نقل مي‌كند: از امام صادق عليه السلام درباره گفتن «الصلاة خير من النوم» بين اذان و اقامه پرسيدم، فرمود: ما آن را نمي‌شناسيم!2

آنچه از بررسي روايات در مورد اذان روشن مي‌شود اين است كه دو خانواده آنچه را از جدّشان عبدالله بن زيد و ابومحذوره روايت شده، مورد بهره‌برداري قرار داده و آنچه را به جدّشان نسبت داده شده، پخش كرده‌اند، چون فضيلتي براي خاندان بود و اگر اين نكته نبود، اين دو مسأله (تشريع اذان با خواب و گفتن «الصلاة خير من النوم» در اذان صبح) به اين گستردگي پخش نمي‌شد.

خلاصه درس

اذان در لغت به معناي اعلام است و در دين به معناي اعلام وقت نماز با الفاظ خاص. اذان در سال دوم هجري در مدينه تشريع شد، شيعه با اهل سنت در چند موضوع در مسأله اذان و اقامه اختلاف دارد:

1. چگونگي تشريع اذان؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نيل الأوطار، ج2، ص38.

2 . وسائل الشيعه، ج4، ص650، باب 22 از ابواب اذان و اقامه، حديث 1 و احاديث ديگر.


279


2. تعداد بخش‌هاي اذان و اقامه؛

3. جزء بودن «حي علي خير العمل» در اذان؛

4. حكم تثويب (گفتنِ الصلاة خيرٌ من النوم) در اذان.

خود آزمايي

1. اذان را از منظر لغوي و ديني تعريف كنيد.

2. موارد اختلاف شيعه و سني را در خصوص نحوه اذان و اقامه بيان نموده و هر يك را شرح دهيد.


280


درس بيست و دوم

دست روي دست گذاشتن (تكتّف) بدعت است يا سنّت؟ و جزء بودن بسم الله و آشكار گفتن آن

هدف‌هاي آموزشي

انتظار مي‌رود با مطالعه اين درس:

ـ بدعت بودن دست روي دست گذاشتن در نماز را با بيان نمودن احاديثي تشريح كنيم.

ـ مرز ميان اسلام و شرك را توضيح دهيم.

در اين درس با بيان دو حديث و شرح رواياتي از ائمه اهل بيت عليهم السلام بدعت بودن تكتُّف يا دست روي دست گذاشتن در نماز را تشريح خواهيم كرد سپس به مبحث جزء بودن بسم الله و آشكار گفتن آن خواهيم پرداخت.



281


دست روي دست گذاشتن (تكتّف) بدعت است يا سنّت؟

گرفتن دست چپ با دست راست، چيزي است كه استحباب آن ميان فقهاي اهل سنت مشهور است.

اما مشهور از شيعه اماميه آن است كه حرام است و نماز را باطل مي‌كند و گروه اندكي از جمله حلبي در كافي گفته‌اند كه مكروه است.(1)

با آن‌كه غير از مالكيه، مذاهب ديگر خيلي تلاش‌كرده‌اند، ولي هيچ دليلي قانع كننده بر جواز آن در نماز ندارند، تا چه رسد به اين‌كه مستحب باشد. بلكه مي‌توان گفت دليل بر خلاف آنان است و رواياتي كه چگونگي نماز پيامبر صلي الله عليه و آله را تبيين مي‌كند چه از شيعه چه از اهل سنت، از اين نكته خالي است و ممكن نيست پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در طول زندگي يا اغلب دوران عمر، انجام اين مستحب را ترك كرده باشد.

دست به روي دست گرفتن در نماز، بدعتي است كه پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله پديد آمده است. در اين مسأله به دو حديث صحيح، يكي از طرق اهل سنت و ديگري از طرق شيعه تكيه مي‌كنيم.

1. حديث ابوحميد ساعدي

ابوحميد ساعدي گفت: آيا شما را از كيفيت نماز پيامبر آگاه كنم؟ گفتند: براي چه؟ تو كه بيش از ما و پيش از ما از آن حضرت تبعيت و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جواهر الكلام، ج11، ص15 ـ 16.


282


همراهي نداشته‌اي؟! گفت: آري. گفتند: پس بيان كن. گفت:

وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله به نماز مي‌ايستاد، دست‌ها را تا برابر دوش خود بالا مي‌آورد، سپس تكبير مي‌گفت تا همه اعضايش قرار و آرام مي‌گرفت، قرائت حمد مي‌كرد. تكبير مي‌گفت و دست‌ها را تا برابر دوش‌ها بالا مي‌آورد، سپس به ركوع مي‌رفت، كف دست‌ها را بر زانوها مي‌گذاشت و سرش را متعادل نگه مي‌داشت، سر بلند مي‌كرد و مي‌گفت: «سَمِعَ الله لِمَن حَمِده»، دست‌ها را تا محاذي دوش‌ها بالا مي‌آورد و كاملاً مي‌ايستاد. الله اكبر مي‌گفت و به سجود مي‌رفت، دست‌ها را از پهلوهايش فاصله مي‌داد، سر از سجده بلند مي‌كرد، متمايل به روي پاي چپ مي‌نشست و هنگام سجود انگشتان پاها را از هم باز مي‌كرد، دوباره به سجده مي‌رفت و از سجده بر مي‌خاست و الله اكبر مي‌گفت، باز هم متمايل به روي پاي چپ قرار مي‌گرفت، ركعت ديگر هم همين گونه عمل مي‌كرد. پس از دو ركعت، تكبير مي‌گفت و دست‌ها را تا برابر دوش‌ها بالا مي‌آورد مثل آن‌گونه كه در آغاز نماز داشت، بقيه نماز را نيز همين گونه انجام مي‌داد، در سجده آخر كه سلام در آن است، پاي چپ را عقب مي‌كشيد و خميده به روي پاي چپ مي‌نشست.

همه گفتند: راست مي‌گويد، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اين‌گونه نماز مي‌خواند.(1)

اما آنچه شيعه روايت كرده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن بيهقي، ج2، ص72، 73، 101، 102؛ سنن ابي داود، ج1، ص194؛ سنن ترمذي، ج2، ص98؛ مسند احمد، ج5، ص424.


283


2. حديث حمّاد بن عيسي

حماد بن عيسي از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«چه زشت است كه شصت يا هفتاد سال از عمر كسي بگذرد و يك نماز كامل با همه حدودش نخواند».

حماد گويد: پيش خودم احساس حقارت كردم، گفتم: فدايت

شوم پس نماز را به من بياموز. امام صادق عليه السلام رو به قبله ايستاد، دست‌هايش را روي ران‌هايش آويخت، انگشتانش را به هم جسبانده و قدم‌هايش را به اندازه سه انگشت باز از هم باز كرده و همه انگشتان پايش رو به قبله بود، با خشوع و فروتني ايستاد و الله اكبر گفت، حمد را با ترتيل خواند، قل هو الله احد خواند، ايستاده به اندازه يك نفس صبر كرد، ايستاده الله اكبر گفت و به ركوع رفت، پنجه دست را روي زانوها نهاد، زانوها را به طرف عقب فشار داد، تا آن‌كه پشتش صاف شد به نحوي كه اگر قطره آب يا روغني مي‌ريختي به خاطر صافي پشت نمي‌ريخت. گردنش را كشيده داشت، چشمانش را بست و سه بار با ترتيل سبحان الله گفت و پس از گفتنِ «سبحان ربي العظيم وبحمده» ايستاد، چون آرام گرفت، «سمع الله لمن حمده» گفت و پس از گفتنِ الله اكبر در حال ايستاده و بالا بردن دست‌ها تا كنار صورت، به سجده رفت. پيش از زانوها دستانش را روي زمين نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربي الأعلي وبحمده» و جايي از بدن را بر جاي ديگر قرار نداد، سجده‌اش بر هشت موضع بود: پيشاني، دو كف دست، دو سر زانو، دو انگشت ابهامِ پاها و بيني. هفت عضو واجب است و نهادن بيني بر زمين سنت است و



284


نوعي خاكساري است. سپس سر از سجده برداشت و كاملاً نشست و الله اكبر گفت.

سپس متمايل به طرف چپ نشست، روي پاي راست را بر كف پاي چپ نهاد و گفت: «استغفرُ الله ربي واتوب اليه»، سپس در حال نشسته تكبير گفت و به سجده دوم رفت و مثل سجده اول ذكر گفت و در ركوع و سجود از هيچ عضوي از بدنش كمك نگرفت و در سجده دست‌ها را از بدن فاصله داده بود و ساعدش را بر زمين نگذاشت. دو ركعت اين‌گونه خواند. سپس فرمود:

«اي حمّاد، اين‌گونه نماز بخوان و به اين طرف و آن طرف نگاه نكن، با دست‌ها و انگشتانت بازي نكن، به طرف چپ و راست يا جلو آب دهان نينداز».(1)

هر دو روايت در صدد بيان كيفيت نماز واجب بر مردم است و هيچ اشاره‌اي در آن‌ها به دست روي دست گذاشتن با همه انواعش نشده است. اگر سنت بود، امام در بيان خويش آن را ترك نمي‌كرد. پس دست روي دست نهادن بدعت است، زيرا وارد ساختن چيزي در شريعت است كه از آن نيست.

به نقل مسلم از عايشه، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نماز را با تكبير و قرائت سوره حمد آغاز مي‌كرد و چون ركوع مي‌رفت، سرش را نه بيرون مي‌آورد و نه تو مي‌كشيد، بلكه ميان اين دو حالت بود و چون از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج4، باب اول از افعال نماز، حديث 1، نيز باب 17، حديث 1 و 2.


285


ركوع بر مي‌خاست، قبل از سجده كاملاً مي‌ايستاد و چون از سجده بر مي‌خاست، قبل از سجده دوم كاملاً مي‌نشست و در هر دو ركعت تحيّت مي‌گفت، پاي چپ را مي‌گسترد و پاي راست را بر آن مي‌نهاد و از نشستن روي دو پاشنه پا و اين‌كه كسي ساعدهايش را مثل درندگان بر زمين بگسترد نهي مي‌كرد و نمازش را با سلام به پايان مي‌برد.(1)

اگر دست روي دست گذاشتن سنت مؤكّد يا مستحب بود حتماً پيامبر صلي الله عليه و آله آن را مي‌گفت، چون استحباب آن در نظر معتقدانش كمتر از گذاشتن پاي راست روي پاي چپ نيست. اين روايات تبيين كننده كيفيت نماز، بهترين دليل است كه دست روي دست نهادن سنت مؤكّد نيست.

3. روايت قاضي ابوحنيفه

قاضي ابوحنيفه نعمان تميمي از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند:

«هرگاه در نماز ايستاده بودي، دست راست را روي دست چپ يا دست چپ را روي دست راست نگذار، اين شيوه اهل كتاب است، بلكه دست‌ها را آزاد و رها كن، كه اين سزاوارتر است كه تو را از فكر نماز باز ندارد.» ( 2 )

روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بلوغ المرام 99، شماره 8 / 257.

2 . دعائم الاسلام، ج1، ص161، شماره 472 (چاپ قاهره).


286


روايات بسياري از ائمه اهل بيت نقل شده كه آويختن دست واجب است و دست روي دست گذاشتن (تكفير) بدعت است. به چند حديث اكتفا مي‌كنيم.

1. محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند كه پرسيدم: كسي در نماز، دست راست را روي دست چپ مي‌گذارد. فرمود: «اين تكفير است، انجام نشود.» ( 1 )

2. زراره از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«در نمازت اقبال داشته باش، دست روي دست نگذار، كه اين كارِ مجوس بوده است.» ( 2 )

3. صدوق با سند خود از علي عليه السلام نقل مي‌كند كه فرمود:

«مسلمان در نمازش در برابر خداي متعال دست‌هايش را روي هم نگذارد و شبيه اهل كفر يعني مجوس نشود.» ( 3 )

شيعه چه گناهي كرده اگر اجتهاد و بررسي كتاب و سنت، آنان را به اين نتيجه رسانده كه دست روي دست گذاشتن در نماز، امري است كه پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به وجود آمده و مردم در روزگار خلفا به آن امر مي‌شدند؟ پس هر كه به واجب يا مستحب بودن آن معتقد باشد در دين بدعت نهاده است. آيا پاداش كسي كه در دين اجتهاد كند، آن است كه به تعصب مذهبي يا اختلاف افكني متهم شود؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج4، باب 15 از ابواب قواطع الصلاة، حديث 1.

2 . وسائل الشيعه، ج4، باب 15 از ابواب قواطع الصلاة، حديث 2

3 . همان، حديث 7.


287


جزء بودن بسم الله و آشكار گفتن آن

«بسمله» در لغت به معناي گفتنِ «بسم الله الرحمن الرحيم» است.

گفتن «بسم الله» نشان مسلمانان است و هيچ چيز را آغاز نمي‌كنند مگر پس از گفتن بسم الله الرحمن الرحيم، كه آيه توحيد و سبب طرد مشركان است.

شعار مشركان در عصر جاهليت، «باسمك اللهم» بود و سخن خود را با آن آغاز مي‌كردند. در صلح حديبيه كه كار به نوشتن قرارداد صلح بين دو طرف انجاميد، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام دستور داد بنويسد: بسم الله الرحمن الرحيم. حضرت طبق دستور پيامبر صلي الله عليه و آله نوشت. سهيل نماينده قريش گفت: اين را نمي‌شناسم، بنويس: باسمك اللهم.(1) پس بسمله، مرز ميان اسلام و شرك و وجه تمايز مؤمن و كافر است و مسلمان در هيچ جا از آن جدا نمي‌شود.

1. بسم الله، جزء فاتحه

بسمله جزئي از سوره فاتحه است. چند نكته بر آن دلالت مي‌كند:

اول: شافعي با سند خود روايت كرده كه معاويه به مدينه آمد و در آن‌جا نماز خواند و بسم الله نخواند و هنگام رفتن به ركوع و سجود هم تكبير نگفت. چون سلام نماز را گفت، مهاجران و انصار ندا دادند: اي معاويه، از نماز دزديدي، بسم الله كو؟ تكبير هنگام ركوع و سجود كو؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيره ابن هشام، ج2، ص317.


288


سپس نماز را همراه بسم الله و تكبير دوباره خواند.

شافعي گويد: معاويه حاكمي نيرومند و با شوكت بود و اگر آشكار گفتن بسم الله نزد همه مهاجران و انصار امري ثابت نبود، نمي‌توانستند به سبب نگفتن بسم الله به او اعتراض كنند.(1)

دوم: حاكم از ام سلمه روايت كرده كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در نماز، }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« خواند و آن را يك آيه حساب كرد، }الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ« را آيه دوم، }الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« را سوم، }مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ« را چهارم، و همچنين }إِيّاكَ نَعْبُدُ وَإِيّاكَ نَسْتَعِينُ« را آيه پنجم و انگشتانش را جمع كرد.(2)

سوم: حاكم از نعيم مجمر نقل كرده است: پشت سر ابوهريره بودم، بسم الله را با سوره حمد خواند تا رسيد به ولا الضالين، گفت: آمين، مردم هم گفتند: آمين و هر گاه سجده مي‌كرد تكبير مي‌گفت و چون سلام مي‌داد، مي‌گفت: به خدايي كه جانم در دست اوست من در نماز، شبيه‌ترين شما به پيامبر خدايم. حاكم گويد: اين حديث صحيح است و ذهبي در تلخيص خود آن را پذيرفته است.(3)

چهارم: حاكم از ابن جريج از پدرش از سعيد بن جبير از ابن عباس در مورد آيه }وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي«4 نقل كرده كه مقصود،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند شافعي، ص13؛ تفسير فخر رازي، ج1، ص204؛ مستدرك حاكم، ج1، ص233.

2 . المستدرك، حاكم، ج1، ص232.

3 . همان.

4 . الحجر: 87.


289


سوره فاتحة الكتاب است، بسم الله الرحمن الرحيم... و سوره را خواند. ابن جريج گويد: به پدرم گفتم: آيا سعيد از ابن عباس خبر داده كه وي گفته است، بسم الله الرحمن الرحيم... گفت: آري. حاكم اين حديث را صحيح مي‌داند، هر چند بخاري و مسلم آن را نقل نكرده‌اند و تمام اين باب در كتاب الصلاة است.(1)

پنجم: ثعلبي با سند خود از ابوهريره نقل كرده است كه: همراه پيامبر صلي الله عليه و آله در مسجد بودم، مردي وارد شد كه نماز بخواند. نماز را شروع كرد، پس از گفتنِ (اعوذ بالله...) سوره حمد را از }الحمد لله...« خواند. پيامبر صلي الله عليه و آله شنيد و فرمود: اي مرد نماز را بر خويشتن بريدي؟ مگر نمي‌داني }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« از سوره حمد است؟ هركس آن را ترك كند آيه‌اي را ترك كرده و هركس آيه‌اي را ترك كند نمازش را تباه كرده است.(2)

ششم: دار قطني و بيهقي از ابوهريره روايت كرده‌اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله هرگاه در نماز جماعت قرائت مي‌كرد، با }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« آغاز مي‌كرد. ابوهريره گويد: اين آيه‌اي از كتاب خدا است، اگر خواستيد سوره فاتحه را بخوانيد كه بسم الله آيه هفتم است.(3)

2. سبع المثاني همان سوره فاتحه است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المستدرك، حاكم: ج1، ص551 تفسير سوره فاتحه.

2 . الدرّ المنثور، ج1، ص21.

3 . السنن الكبري، ج2، ص47؛ سنن دارقطني، ج1، ص305.


290


روايات فراواني از امام علي عليه السلام ، ابن مسعود و ديگران از صحابه و بسياري از تابعين نقل شده كه مقصود از «سبع المثاني» در قرآن (حجر، آيه 87) سوره فاتحه است. اين از يك سو، از سوي ديگر آيات سوره حمد جز با شمردن بسم الله به عنوان آيه‌اي از اين سوره، هفت آيه نمي‌شود.

بخشي از روايات را براي نمونه و پرهيز از تفصيل مي‌آوريم:

1. طبري از عبد خير از علي عليه السلام نقل مي‌كند: سبع المثاني فاتحة الكتاب است.(1)

2. طبري از ابن سيرين نقل مي‌كند كه از ابن مسعود درباره سبع المثاني پرسيدند، گفت: فاتحة الكتاب است.(2)

3. طبري از ابي العاليه نقل مي‌كند كه مقصود سوره فاتحه است و از اين جهت به آن مثاني گفته شده چون دو بار خوانده مي‌شود، هرگاه قرآن خوانده شود آن هم خوانده مي‌شود. به او گفتند: ضحّاك بن مزاحم مي‌گويد: مقصود هفت سوره طولاني است. گفت: اين سوره سبع المثاني وقتي نازل شد كه هيچ كدام از آن سوره‌هاي طولاني نازل نشده بود.

4. طبري از عبدالله بن عبيد بن عمير نقل مي‌كند كه مقصود از آن سوره فاتحه است.

5. طبري از ابن جريج از ابن مليكه نقل مي‌كند كه گفته مقصود از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير طبري، ج14، ص37.

2 . همان.


291


آن فاتحة الكتاب است و سوره فاتحه براي پيامبر شما ياد شده، نه براي پيامبري پيش از او.

6. طبري از ابوهريره از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: اين همان امّ الكتاب و فاتحة الكتاب است و سبع المثاني است.(1)

اما آنچه سبع المثاني را به سوره فاتحه تفسير مي‌كند و بسم الله را اولين آيه آن مي‌داند:

7. طبري از سعيد بن جبير درباره اين آيه نقل كرده كه گفت: مقصود سوره فاتحه است. پس آن را با شش آيه خواند. سپس گفت: بسم الله آيه هفتم است. سعيد گويد: ابن عباس هم بر من همان گونه خواند كه بر تو خوانده است، سپس گفته: آيه هفتم }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« است.(2)

8 . دار قطني و بيهقي از ابوهريره نقل كرده‌اند: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه در نماز جماعت قرائت مي‌كرد، با بسم الله آغاز مي‌كرد، ابوهريره گفت: آيه‌اي از قرآن است، اگر خواستيد سوره فاتحه بخوانيد، بسم الله آيه هفتم است.(3)

9. دار قطني و بيهقي در سنن با سند صحيح از عبد خير نقل كرده‌اند: از علي عليه السلام درباره سبع المثاني پرسيدند. فرمود: }الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ...« گفتند: اين شش آيه است، فرمود: }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ«

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير طبري، ج14، ص41.

2 . همان، ص38.

3 . السنن الكبري، ج2، ص47؛ سنن دارقطني، ج1، ص305.


292


هم يك آيه است.(1)

3. لزوم بلند گفتن بسم الله

بحث گذشته ثابت كرد كه بسم الله جزء سوره فاتحه و از متن آن است و سوره جز با قرائت آن تمام نيست، اما حكم بلند گفتن آن مثل ساير بخش‌هاي اين سوره است. اگر نماز از نمازهاي جهري باشد، بايد آن را بلند گفت، مگر آن‌كه دليل خاصّي بر آهسته گفتن آن باشد، افزون بر اين‌كه روايات فراواني لزوم بلند گفتن آن را مي‌رساند.

از جمله اين روايات اين‌هاست:

1. حاكم از ابوهريره نقل مي‌كند: رسول خدا صلي الله عليه و آله بسم الله را بلند مي‌گفت.(2)

2. حاكم از محمد بن ابي السري عسقلاني نقل مي‌كند: من بي‌شمار پشت سر معتمر بن سليمان نماز صبح و مغرب خوانده ام، او بسم الله قبل از سوره فاتحه و پس از آن را بلند مي‌گفت و شنيدم كه معتمر مي‌گفت: كوتاهي نمي‌كنم كه به نماز پدرم اقتدا كنم، پدرم نيز گفته است: كوتاهي نمي‌كنم كه به نماز انس بن مالك اقتدا كنم، انس هم مي‌گفت: از اقتدا به نماز پيامبر خدا صلي الله عليه و آله كوتاهي نمي‌كنم.(3)

3. حاكم از انس نقل كرده است: پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي عليه السلام نماز خوانده ام، همه بسم الله را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ص45؛ همان، ص311.

2 . مستدرك، ج1، ص232.

3 . همان.


293


بلند مي‌گفتند.

سپس گفته است:

در اين مورد احاديثي از عثمان، علي، طلحة بن عبيدالله، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عمر، حكم بن عمير ثمالي، نعمان بن بشير، سمرة بن جندب، بريده اسلمي، عايشه نزد من وجود دارد كه همه صحيح است و براي رعايت اختصار ذكر نكردم و تنها آنچه مناسب اين باب است آوردم، در اين باب نيز، كساني را كه از صحابه و تابعين و پيروانِ تابعين بسم الله را بلند مي‌گفتند ذكر كردم.(1)

4. در تفسير رازي است: بيهقي در سنن خود، بلند گفتن بسم الله را از عمر بن خطاب و ابن عباس و ابن عمر و ابن زبير روايت كرده است. سپس فخر رازي گويد: اما علي بن ابي طالب به تواتر ثابت شده كه بسم الله را بلند مي‌گفت و كسي كه در دين خود به علي بن ابي طالب اقتدا كند هدايت يافته است.

5. دار قطني از علي بن ابي طالب نقل مي‌كند: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بسم الله را در هر دو سوره بلند مي‌گفت.(2)

6. بيهقي از زهري نقل مي‌كند: از سنت نماز آن است كه بسم الله را بخواني و اولين كسي كه بسم الله را در مدينه آهسته گفت، سعيد بن عاص بود كه مردي خجالتي بود.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان.

2 . سنن دارقطني، ج1، ص 302.

3 . الدّرالمنثور، ج1، ص 21.


294


7. دار قطني از ابوهريره نقل مي‌كند: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: جبرئيل نماز را به من آموخت، ايستاد و براي ما تكبير گفت، سپس بسم الله را در هر ركعت با صداي بلند گفت.(1)

8. دار قطني از حكم بن عمير كه بدري بود نقل مي‌كند: پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله نماز خواندم، او در نماز بسم الله را بلند مي‌گفت، نيز در نماز شب، نماز صبح و نماز جمعه.(2)

فخر رازي براي لزوم بلند گفتن بسم الله در نمازهاي جهري به همان نكته‌اي استدلال كرده كه در آغاز بحث اشاره كرديم، كه حكم جزء سوره مثل حكم همه سوره است و تبعيض ميان كلّ و جزء صحيح نيست، مگر دليل قطعي باشد3.

4. ائمه اهل بيت عليهم السلام و جهر به بسم الله

روايات أئمه اهل بيت در مورد بلند گفتن بسم الله فراوان است، سيره امام علي عليه السلام و امامان پس از او چنين بود. چند نمونه را مي‌آوريم:

9. ابوالفتوح رازي در تفسيرش از امام رضا عليه السلام ، از پدرش، از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند: آل محمد صلي الله عليه و آله در بلند گفتن }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« اجتماع دارند.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن دارقطني، ج1، ص305؛ الدرّ المنثور، ج1، ص20، 21.

2 . سنن دارقطني، ج 1، ص308؛ الدرّالمنثور، ج 1، ص22، 23.

3 . تفسير كبير، ج1، ص204.

4 . روض الجنان، ج1، ص50؛ مستدرك الوسائل، ج4، ص189، شماره 4456.


295


10. صدوق با سند خود از اعمش، از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: بلند گفتن بسم الله در نماز، واجب است.(1)

11. از امام رضا عليه السلام روايت است كه در همه نمازهاي روز و شب خود، بسم الله را بلند مي‌گفت.(2)

12. كليني از صفوان جمّال نقل كرده است: روزهايي پشت سر امام صادق عليه السلام نماز خواندم، در نمازهايي كه جهري نبود، }بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« را در هر دو سوره بلند مي‌گفت.(3)

آنچه ذكر كرديم كافي است براي كسي كه جوياي حقيقت باشد!

خلاصه درس

گرفتن دست چپ با دست راست، چيزي است كه استحباب آن ميان فقهاي اهل سنت مشهور است.

اما مشهور از شيعه اماميه آن است كه حرام است و نماز را باطل مي‌كند و گروه اندكي از جمله:

حلبي در كافي گفته‌اند كه مكروه است. دست به روي دست گرفتن در نماز، بدعتي است كه پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله پديد آمده است. در اين مسأله دو حديث صحيح، يكي از طرق اهل سنت و ديگري از طرق شيعه وجود دارند كه عبارتند از:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خصال، ج2، ص604، ابواب صد به بالا، شماره 9.

2 . عيون اخبار الرضا، ص181، باب 44، شماره 5.

3 . كافي، ج3، ص315، حديث 20.


296


الف. حديث ابوحميد ساعدي؛

ب. حديث حمّاد بن عيسي.

«بسمله» در لغت به معناي گفتنِ «بسم الله الرحمن الرحيم» است.

گفتن «بسم الله» نشان مسلمانان است و هيچ چيز را آغاز نمي‌كنند مگر پس از گفتن بسم الله الرحمن الرحيم، كه آيه توحيد و سبب طرد مشركان است. پس بسمله، مرز ميان اسلام و شرك و وجه تمايز مؤمن و كافر است و مسلمان در هيچ جا از آن جدا نمي‌شود.

بسم الله جزء سوره فاتحه و از متن آن است و سوره جز با قرائت آن تمام نيست، اما حكم بلند گفتن آن مثل ساير بخش‌هاي اين سوره است. اگر نماز از نمازهاي جهري باشد، بايد آن را بلند گفت، مگر آن‌كه دليل خاصّي بر آهسته گفتن آن باشد، افزون بر اين‌كه روايات فراواني لزوم بلند گفتن آن را مي‌رساند.

خود آزمايي

1. بدعت بودن دست روي دست گذاشتن در نماز را با بيان نمودن دو حديث تشريح كنيد.

2. مرز ميان اسلام و شرك را بيان نموده و آن را توضيح دهيد.



297


درس بيست و سوم

گفتن «آمين» پس از حمد، قنوت در ركعت دوم ، سجده بر زمين

هدف‌هاي آموزشي

انتظار مي‌رود با مطالعه اين درس:

ـ حكم گفتن آمين پس از سوره حمد در نماز را از ديدگاه شيعه و سني شرح دهيم.

ـ حكم قنوت در ركعت دوم نماز را شرح دهيم.

ـ اختلاف نظر فقها در شرايط آنچه بر آن سجده مي‌شود را بدانيم.

ـ سنت پيامبر صلي الله عليه و آله را در خصوص سجده بدانيم.

ـ شرايط جواز سجده بر لباس را شرح دهيم.

ـ علت استفاده از تربت پاك براي سجده نزد شيعيان را بدانيم.

در اين درس به مواردي چون حكم گفتن آمّين پس از سوره حمد در نماز از ديد فقهاي شيعه و سني و نيز حكم قنوت درركعت دوم از



298


ديد فقهاي شيعه پرداخته خواهد شد و سپس اختلاف بين فقها در شرايط سجده را شرح خواهيم داد. در ادامه سنت پيامبر صلي الله عليه و آله را در خصوص سجده و شرايط سجده بر لباس در صورت عذر خواهد آمد و در نهايت علت استفاده از تربت پاك براي سجده نزد شيعيان را شرح خواهيم

داد.

گفتن «آمين» پس از حمد

از اختصاصات شيعه است كه لازم است پس از قرائت فاتحه، «آمين» گفته نشود، برخلاف مذاهب ديگر كه آن را سنت مي‌دانند.(1)

شيخ طوسي در «خلاف» گويد: گفتن آمين، نماز را باطل مي‌كند، چه آهسته باشد چه بلند، در آخر حمد باشد يا قبل از آن، از سوي امام باشد يا مأموم در هر حال.(2)

دليل بر اين‌كه آمين نه جزء نماز است و نه امري مستحب است، رواياتي است كه پيشتر آورديم، و در بحثِ دست روي دست نهادن

كه كيفيتِ نماز پيامبر صلي الله عليه و آله را بيان مي‌كرد، در تمام آن از اين لفظ خالي بود.

كسي كه آمين را جايز مي‌داند، استدلال مي‌كند كه آمين نسبت به دعاي قبلي است }اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ«.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انتصار، ص144.

2 . الخلاف، ج 1، ص 333.


299


چند نكته گفتني است:

اول: كسي كه سوره فاتحه مي‌خواند، به قصد تلاوت قرآن مي‌خواند نه به قصد دعا و مردم مأمورند اين سوره را بخوانند.

دوم: بر فرض كه آمين نسبت به دعاي قبلي باشد، ولي بسياري از نمازگزاران به خصوص غيرعرب‌ها هرگز به ذهنشان نمي‌رسد كه در آيات سوره فاتحه دعايي است كه به آن آمين بگويند.

ائمه اهل بيت عليهم السلام يكي از «ثقلين»اند كه از كتاب خدا جدا نيستند و آنان گفتن آمين را حرام و مبطل نماز دانسته‌اند.

محمد حلبي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: وقتي از خواندن سوره حمد فارغ مي‌شوم، آمين بگويم؟ فرمود: نه.(1)

قنوت در ركعت دوم

فقهاي شيعه معتقدند در هر نمازي قنوت و دعا در آن به آنچه نمازگزار بخواهد، مستحب است. شافعي نيز در كتاب اختلاف همين را گفته است.(2)

شيخ طوسي گفته است: قنوت در هر دو ركعت از همه نمازها، چه واجب چه مستحب، پس از قرائت و قبل از ركوع مستحب است. اگر نماز واجب چهار ركعتي باشد، يك قنوت در ركعت دوم مي‌خواند و اگر نماز جمعه است، دو قنوت بر امام است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج4، باب 17 از ابواب قرائت نماز، حديث 3.

2 . انتصار، ص152؛ كتاب الأمّ، ج1، ص130 و 238؛ بداية المجتهد، ج1، ص134.


300


ائمه اهل بيت عليهم السلام كه يكي از ثقلين‌اند، به استحباب آن در هر نمازي فتوا داده‌اند. صدوق با سند خود از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: قنوت در همه نمازهاست.(1)

سجده بر زمين

شايد سجود، از روشن‌ترين مظاهر بندگي و فروتني و تسليم بنده در برابر خالق باشد و بدين وسيله مؤمن بندگي خود را در پيشگاه خدا ابراز مي‌كند.

نزديك ترين حالت نزديكي بنده به پروردگارش حالت سجود است. براي اعلام بندگي و فروتني در برابر خدا، چيزي مانند سجده بر خاك و رمل و سنگ و سنگريزه نيست، چون در اين‌ها فروتني بيشتر و آشكارتر نسبت به حصير و بورياست، تا چه رسد به سجود بر لباس‌هاي فاخر و فرش‌هاي نفيس و طلا و نقره. گرچه همه اين‌ها سجود است، ليكن عبوديت در سجده بر خاك و زمين بيشتر متجلّي است.

شيعه به سجده بر زمين در سفر و حضر متعهّد است و از آن عدول نمي‌كند مگر به سجده بر آنچه از زمين مي‌رويد، به شرط اين‌كه خوردني و پوشيدني نباشد و سجده بر غير زمين و غير آنچه را از زمين روييده است درست نمي‌داند و اين پيروي از سنّتي است كه به صورت متواتر از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و اصحاب او نقل شده است.

حقيقت موضوع در ضمن بيان چند امر آشكار مي‌شود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج4، باب 1 از ابواب قنوت، حديث 1 و نيز روايات ديگر اين باب.


| شناسه مطلب: 73565